Page 14 - (کیهان لندن - سال چهلم ـ شماره ۴۵۰ (دوره جديد
P. 14

‫در چهل و پنجمین سالگرد انقلاب اسلامی‪،‬‬                                                                                                                       ‫صفحه‌‌‌‌‪‌‌‌1‌4‬شماره‌‪‌1۹1۶‬‬
‫‪ ۳۳‬زندانی سیاسی در فهرست اعدام قرار دارند‬                                                                                               ‫جمعه ‪ ۲۷‬بهمنماه تا ‪ ۳‬اسفندماه ‪140۲‬خورشیدی‬

‫تینا» که در مهر ‪ ۱۳۸۷‬ازسوی افراد ناشناس کشته شده بود‪،‬‬     ‫=خبرگزاری هرانا ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق‬              ‫این بود كه این نظامیها را ریخته بودند در خیابان‬
                                ‫بازداشت شدند‪.‬‬             ‫بشر در ایران به مناسبت فرارسیدن سالگرد انقلاب ‪،۵۷‬‬          ‫و از فرمانده بالاشان گرفته تا پائین نمیدانستند برای چی‬
                                                          ‫فهرستی از ‪ ۳۴‬زندانی با اتهامات سیاسی یا امنیتی محکوم‬       ‫اینها در خیابان هستند‪ .‬ولی در ‪ ۱5‬خرداد خیلی خوب‬
‫شعبه ‪ ۲۸‬دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی محمد‬                                                                       ‫میدانستند‪ .‬برای اینكه آن مقامی كه در بالای اینها قرار گرفته‬
‫مقیسه در اسفند ‪ ۱۳۹۴‬این شهروندان را به اعدام محکوم‬                        ‫به اعدام در ایران را تهیه کرده است‪.‬‬        ‫بود‪ ،‬میدانست كه چی میخواهد از اینها و به آنها دستور‬
‫کرد‪ .‬این حکم پس از نقض در دیوان عالی کشور برای‬            ‫چهل و پنج سال پس از وقوع انقلاب اسلامی در ایران‪،‬‬           ‫میداد و دستور را اینها اجرا میكردند‪ .‬آن وقت‪ ،‬این شهامت‬
‫بررسی مجدد به شعبه ‪ ۱5‬دادگاه انقلاب تهران ارجاع داده‬      ‫جمهوری اسلامی قرار است دستکم ‪ ۳۳‬زندانی سیاسی را‬            ‫میخواهد كه در چنین شرایطی به سرباز بگویند كه بزن‪ .‬چون‬
‫شد‪ .‬قاضی ابوالقاسم صلواتی در نهایت مجددا حکم اعدام‬                                                                   ‫خود علم برای من تعریف میكرد كه باجناق او‪ ،‬یعنی شوهر‬
                                                                                   ‫به پای چوبه دار بفرستد‪.‬‬           ‫خواهر خانم علم‪ ،‬كه پزشك بود و در بیمارستان بازرگانان كار‬
                       ‫را برای این افراد صادر کرد‪.‬‬        ‫خبرگزاری هرانا ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر‬           ‫میكرد‪ ،‬دیده بود یك نفر از دیوار میخواست بیاید بالا و در‬
‫در نهایت شعبه ‪ ۴۱‬دیوان عالی کشور در بهمن ‪ ۱۳۹۸‬این‬         ‫در ایران به مناسبت فرارسیدن سالگرد انقلاب ‪ ،5۷‬فهرستی‬       ‫راه از دست نظامیان تیر خورده و افتاده‪ .‬بقدری ناراحت شده‬
‫احکام را تایید کرد‪ .‬از این میان‪ ،‬احکام اعدام قاسم آبسته‪،‬‬  ‫از ‪ ۳۴‬زندانی با اتهامات سیاسی یا امنیتی محکوم به اعدام‬     ‫بود كه تلفن را برداشته و ناسزاهای ركیك به علم پای تلفن‬
‫ایوب کریمی‪ ،‬داوود عبدالهی و فرهاد سلیمی به ترتیب در‬                                                                  ‫گفته بود‪ ،‬كه تو شرم نداری مردم را این طور میكشی‪ .‬از علم‬
‫روزهای ‪ ۱۴‬آبان‪ ۸ ،‬آذر‪ ۱۲،‬دی و سوم بهمن امسال در زندان‬                            ‫در ایران را تهیه کرده است‪.‬‬          ‫پرسیدم شما چه كردید؟ گفت هیچی‪ ،‬حرفهایش را گوش‬
‫قزلحصار کرج اجرا شد و اکنون سه متهم دیگر پرونده در‬                               ‫عباس (مجاهد) کورکوری‬                ‫كردم و بعد گوشی را گذاشتم و میدانستم كه نمیفهمد چی‬
                                                          ‫مرکز رسانه قوه قضاییه در مورد عباس (مجاهد) کورکوری‪،‬‬
       ‫شرف اعدام در زندان قزلحصار کرج بسر میبرند‪.‬‬         ‫شهروند زندانی در زندان شیبان اهواز‪ ،‬مدعی است که وی‬                      ‫میگوید‪ .‬این مرد خونسردی لازم را داشت‪.‬‬
                             ‫فرشید حسنزهی‬                 ‫متهم به قتل کیان پیرفلک‪ ،‬کودک جان باخته در جریان‬           ‫البته درغروب ‪ ۱5‬خرداد همه از خود سئوال میكردند كه‬
                                                          ‫اعتراضات سراسری ‪ ۱۴۰۱‬است‪ .‬این در حالیست که خانواده‬         ‫فردا چه اتفاقی میافتد‪ .‬علم در جلسه هیئت وزیران گفت‬
‫فرشید حسن زهی ‪ ۲۶‬ساله در ‪ ۳‬آذر ‪ ۱۴۰۱‬ازسوی‬                 ‫پیرفلک از جمله زینب مولاییراد‪ ،‬مادر این کودک بارها این‬     ‫كه شب را در نخستوزیری به سر خواهد برد و به همه ما‬
‫نیروهای امنیتی در روستای چشمه زیارت از توابع شهرستان‬      ‫ادعا را رد کرده و اظهار داشته که فرزند او در پی تیراندازی‬  ‫یك شماره تلفن داد و گفت این تلفنی است كه امروز نصب‬
‫زاهدان‪ ،‬به اتهام “تیراندازی به خودروی پاسگاه روستای‬       ‫نیروهای وابسته به حکومت‪ ،‬جان خود را از دست داده است‪.‬‬       ‫كردم و فقط هم زنگی كه میزنید باید یك كار مهمی اتفاق‬
‫چشمه زیارت زاهدان” بازداشت و اکنون در بند ‪ ۹‬زندان‬                                                                    ‫افتاده باشد‪ .‬بی جهت به من زنگ نزنید‪ ،‬برای اینكه من خیلی‬
‫زاهدان بسر میبرد‪ .‬جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات وی‬                                          ‫رضا رسایی‬                ‫این چند شب كمخوابی داشتم‪ ،‬میخواهم امشب بخوابم‪.‬‬
‫که به صدور حکم اعدام برای او منجر شد‪ ،‬به صورت آنلاین‬      ‫رضا رسایی‪ ۳۴ ،‬ساله‪ ،‬شهروند پیرو آیین یارسان در‪۳‬‬            ‫ولی علم در ضمن هم رفته بود به كاخ‪ ،‬موقعی كه شاه در‬
                                                          ‫آذر ‪ ۱۴۰۱‬از سوی ماموران اداره آگاهی در شهریار تهران‬        ‫سعدآباد بود‪ .‬میگفت وقتی كه آنجا رسیدم‪ ،‬دیدم ایادی و‬
               ‫و بدون حضور وکیل مدافع برگزار شد‪.‬‬          ‫بازداشت و به زندان دیزلآباد کرمانشاه منتقل شد‪ .‬این‬         ‫چند نفر دیگر شروع كرده بودند شعری را كه در توفیق بود‬
                              ‫منصور دهمرده‬                ‫بازداشت در پی کشته شدن نادر بیرامی‪ ،‬رئیس اطلاعات‬           ‫به صورت نوحهخوانی خواندن‪ ،‬برای اینكه همهشان فكر‬
                                                          ‫سپاه پاسداران شهرستان صحنه در جریان مراسم گرامیداشت‬        ‫میكردند كه این جریان باعث میشود كه علم از كار بیفتد‪،‬‬
‫منصور دهمرده‪ ،‬متولد ‪ ۱۳۷۹‬دارای معلولیت جسمی که‬            ‫بیست و یکمین سالگرد وفات سید خلیل عالینژاد‪ ،‬از رهبران‬      ‫و آنها مسخرهبازی درمیآوردند‪ .‬علم میگفت اینها مدعی‬
‫در ‪ ۱۱‬مهر ‪ ۱۴۰۱‬در جریان اعتراضات سراسری در زاهدان‬                                                                    ‫بودند كه میخواهند روحیه شاه را خوب بكنند‪ ،‬ولی در‬
‫بازداشت و به زندان این شهر منتقل شد‪ .‬وی در دی ماه سال‬                      ‫پیشین جامعه یارسان صورت گرفت‪.‬‬             ‫واقع بدجنسی علیه من میكردند‪ .‬میگفت وقتی كه پهلوی‬
‫گذشته در مرحله بدوی ازسوی شعبه ‪ ۲‬کیفری دادگاه شهید‬                    ‫انور خضری‪،‬کامران شیخه‪ ،‬خسرو بشارت‬              ‫شاه رفتم دیر شده بود و سر شام نرسیدم‪ .‬شاه گفت كه شام‬
‫نوری زاهدان به اتهام “افساد فیالارض” به اعدام محکوم شد‪.‬‬   ‫انور خضری‪ ،‬کامران شیخه و خسرو بشارت‪ ،‬سه زندانی‬             ‫خوردهاید؟ گفتم نه‪ .‬گفت برایت شام نگهداشتیم‪ .‬این هم باز‬
                                                          ‫سنی مذهب محبوس در زندان قزلحصار کرج در سال ‪۱۳۸۸‬‬            ‫همان حالت انسانی شاه است كه خیلی سنگ تمام گذاشته‬
                              ‫جمشید شارمهد‬                ‫در پروندهای مشترک با قاسم آبسته‪ ،‬ایوب کریمی‪ ،‬داوود‬         ‫بود‪ .‬علم گفت من مشغول خوردن شام شدم و شاه با من‬
‫اوایل اردیبهشت سال ‪ ۱۴۰۲‬حکم اعدام جمشید شارمهد‬            ‫عبدالهی و فرهاد سلمی‪ ،‬به ظن قتل ماموستا «عبدالرحیم‬         ‫حرف میزد و من گزارش میدادم و ایادی و چند تن دیگر به‬
‫در دیوان عالی تأیید شد‪.‬جمشید شارمهد امرداد سال ‪۱۳۹۹‬‬                                                                 ‫نوحهخوانی خود ادامه میدادند‪ .‬یك دفعه شاه برگشت و‬
                                                                                                                     ‫گفت اینها كی هستند این صداها را از خودشان در میآورند‪.‬‬
     ‫با یک سناریوی امنیتی از سوی وزارت اطلاعات دولت‬                                                                  ‫همه فهمیدند كه باید ساكت بشوند و رفتند‪ .‬گفت بعد تمام‬
                                                                                                                     ‫حرفهایم را زدم‪ .‬شاه گفت خوب‪ ،‬امروز گذشت‪ ،‬ولی فردا چه‬
                                                                                                                     ‫میكنی؟ و نگران بود‪ .‬پس از آن آرامش روز‪ ،‬ته دل نگران‬
                                                                                                                     ‫بود‪ .‬پرسیدم نگرانی اعلیحضرت از بابت چیست؟ گفت فردا‬
                                                                                                                     ‫میگویند در فلان و فلان نقطه میخواهند تظاهرات بكنند‪،‬‬
                                                                                                                     ‫ما چه میتوانیم بكنیم‪ .‬گفتم اعلیحضرت از من میپرسید كه‬
                                                                                                                     ‫ما چه میتوانیم بكنیم؟ گفت بله‪ .‬گفتم من اولین كاری كه‬
                                                                                                                     ‫میكنم دست میگذارم زیر… اعلیحضرت‪ ،‬اگر دیدم وزن دارد‬
                                                                                                                     ‫پدری از اینها در بیاورم كه آن سرش ناپیداست؛ اگر دیدم نه‪،‬‬
                                                                                                                     ‫هیچ وزنی ندارد‪ ،‬سوار هواپیما میشوم میروم! شاه خندید و‬
                                                                                                                     ‫گفت پس منظورتان این است كه اگر شلوغ كردند باید بزنید‪.‬‬

                                                                                                                       ‫گفتم راه دیگری ندارد‪ ،‬باید بزنیم‪ .‬شاه خیالش راحت شد‪.‬‬

                                                                                                                     ‫= این كه میگویند علم دستور داده به افسران كه بروند‬

                                                                                                                     ‫و بزنند و گفته كه من میخوابم تا كارتان تمام نشده مرا بیدار‬

                                                                                                                     ‫نكنید‪ ،‬در واقع مسبوق به این مطلب دیگر است‪ ،‬یعنی بعد‬

                                                                                                                                   ‫از اینكه آن روز تمام شده و شب…‬

                                                                                                                     ‫ــ شب خبری نبود‪ .‬البته به فرماندهان نظامی عین همین‬

                                                                                                                     ‫حرف را زده بود كه اگر اتفاقی افتاد مرا بیدار كنید‪ ،‬ولی مزاحم‬

                                                                                                                     ‫(ادامه دارد)‬  ‫خوابم بیجهت نشوید‪.‬‬
   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18   19