Page 13 - (کیهان لندن - سال چهلم ـ شماره ۴۵۳ (دوره جديد
P. 13

‫صفحه‌‌‌‪‌‌‌1‌‌۳‬شماره‌‪1۹1۹‬‬
‫جمعه ‪ ۸‬تا پنجشنبه ‪ 14‬مارس ‪۲0۲4‬‬

                                ‫او بود‪.‬‬                   ‫(‪ )warne‬را در باره فعالیت اصل چهار در ایران خواندم‪.‬‬                                 ‫قضیه جان مولم‬
                                                          ‫وارن رئیس اصل ‪ 4‬بود در ایران‪ .‬كتاب فوقالعاده جالبی‬         ‫=دهه قبل ازاین دورانی كه مورد بحث ماست‪ ،‬یعنی‬
        ‫= بچههای رضا شاهی و نسل پیش از آنها‬               ‫است‪ .‬او در این كتاب ذكر میكند كه برای برنامههای‬
                                                          ‫بهداشتی خود نیازمند مهندس بهداشت بودند ولی متوجه‬           ‫دهه ‪ ۵۰‬میلادی‪ ،‬دوران ابتهاج بود‪ ،‬از نظر برنامههای‬
‫در آن هنگام ما نه تجربه در كار توسعه داشتیم و نه آدم‬      ‫شدند در این كشور هیچكس نشنیده كه یك حرفهای به‬              ‫اقتصادی مملكت‪ ،‬از نظر اندیشه كردن راجع به توسعه‬
‫كاركشته‪ ،‬اما نداشتن اطلاعات دلیل نمیشد كه به خودمان‬       ‫نام مهندسی بهداشت وجود دارد‪ .‬وارن مینویسد كه ما‬            ‫و غیره‪ .‬ابتهاج‪ ،‬حداقل در آن زمانی كه او كار میكرد‪،‬‬
‫متكی نباشیم‪ .‬این را نمی بایستی از ابتهاج توقع داشته‬       ‫گیر كرده بودیم برای مهندسی بهداشت چه كار بكنیم‪ .‬آیا‬        ‫به كارشناسان خارجی توجه داشت‪ .‬شاید به این دلیل‬
‫باشیم‪ .‬آنرا باید از نسل بعدی توقع داشته باشیم‪ .‬من نسل‬     ‫باید حتما امریكائی بیاوریم كه اینجا كار بكند؟ تا اینكه یك‬  ‫كه در داخل‪ ،‬منابع انسانی كافی وجود نداشت‪ .‬ولی از‬
‫خودمان را همیشه به عنوان بچههای رضا شاه میشناسم‪.‬‬          ‫روز یك جوانی آمد كه تحصیلات خود را در رشته مهندسی‬          ‫نظر فلسفی به نظرم میآید كه موضع او با حرفی كه‬
‫یعنی معتقدم كه ما در یك زمانی رفتیم به دبستان كه این‬      ‫بهداشت در امریكا كرده بود و خیلی خوب هم برای‬               ‫شما میزنید تعارض دارد‪ .‬ممكن است نظرتان را در این‬
‫مرد بزرگ در ما این روحیه را ایجاد كرد كه گمان داشتیم‬      ‫ما كار كرد و خیلی هم موفق شد‪ .‬اسمش بود جمشید‬
‫بزرگترین تاریخ دنیا مال كشور ما بوده و درخشانترین تمدن‬    ‫آموزگار‪ .‬وارن‪ ،‬البته‪ ،‬فوقالعاده از آموزگار تمجید میكند‪.‬‬                                     ‫زمینه بدهید؟‬
‫ما را داشتهایم‪ .‬درست یا غلط بودن این حرفها‪ ،‬مطلقا‬         ‫كاری كه او در آن مدت كرد گویا خیلی چشمگیر بود‪.‬‬             ‫ــ ابتهاج اصولا حرفش درست بود‪ .‬یعنی روبرو شده بود‬
‫مطرح نیست‪ .‬آن چیزی كه مهم است ایمان و اعتقادی بود‬         ‫ولی یك كشور بود با یك مهندس بهداشت به نام جمشید‬            ‫با اینكه اگر شما میخواهید یك راهسازی درست بكنید‪ ،‬در‬
‫كه ما به كشور و خودمان و به گذشتهمان داشتیم و فكر‬         ‫آموزگار‪ .‬این را حالا شما مقایسه بكنید به اینكه ده سال‬      ‫كشور مهندسینی كه بتوانند این كار را انجام بدهند ندارید و‬
‫میكردیم با آن گذشته درخشان دلیل ندارد كه نتوانیم آینده‬                                                               ‫میبایست از خارج كسانی را بیاورید كه این كار را بكنند تا‬
                                                                                                                     ‫شما یاد بگیرید و بعد بتوانید خودتان انجام بدهید‪ .‬یك مورد‬
‫از چپ‪ :‬جمشید آموزگار نخستوزیر‪ ،‬جعفر شریفامامی رئیس سنا‪ ،‬عبدالله ریاضی رئیس مجلس شورای ملی و‬                          ‫خیلی معروفش مورد شركت انگلیسی جان مولم است كه به‬
    ‫سید حسن امامی امام جمع ٔه تهران‪ .‬اسفند ‪ ،۱۳۵۶‬شهر ری‪ ،‬مراسم یکصدمین سال تولد رضاشاه کبیر‬                          ‫ایران آمده بود‪ .‬برای اولین بار در ایران متوجه شدند كه این‬
                                                                                                                     ‫شركت لابراتوارهای كوچك در بیابان درست كرده و خاكها‬
‫درخشانی را درست بكنیم‪ .‬به صورت دیگری عرض بكنم‪،‬‬            ‫بعد شما در خود دانشگاه تهران و یا شاید در دانشگاههای‬       ‫و فشار خاك را اندازه گیری میكند و نوع سنگ ریزهای را‬
‫ما هیچوقت فكر نمیكردیم كه اروپائی چون صنعت دارد‪،‬‬          ‫دیگر مهندس بهداشت ترتیب میكردید‪ ،‬و مطمئن هستم‬              ‫كه میبایست به عنوان زیر ساخت جادهها بگذارند معین‬
‫درآمدش بالاتر است‪ ،‬ازما برتر است‪ .‬خودمان را برابر با هر‬   ‫كه امروز صدها یا هزارها مهندس بهداشت در داخل‬               ‫میكند چند سانتیمتر باید باشد‪ .‬مردم میخندیدند به این‬
‫كس میدانستیم‪ .‬این طرز فكر در نسل پیش از ما نبود‪.‬‬          ‫كشور هستند و كاری كردهاند كه مملكت ما امروز با تمام‬        ‫حرفها و این نوع برنامههائی كه ابتهاج داشت‪ .‬بعد ابتهاج‬
‫چون نسل پیش از ما نسلی بود كه تنها ارتش متحدالشكلش‬        ‫گرفتاریهائی كه دارد از نقطه نظر آب آشامیدنی از تركیه و‬     ‫مورد ایراد قرار میگرفت‪ ،‬آن چنان كه سرانجام ناچار شد‬
‫را قزاقهای روسی اداره میكردند‪ ،‬دستور را از فرماندهی‬       ‫بسیاری كشورهای دیگر خیلی جلوتر است‪ .‬چرا؟ به خاطر‬           ‫قسمتی از راههائی را كه میخواستند بسازند‪ ،‬بدهند به‬
‫نظامی روسیه در قفقاز در تفلیس می گرفتند‪ ،‬نه از ستاد‬       ‫اینكه حالا مهندس بهداشت را ما داریم كه میفهمد چه‬           ‫یكی از مهندسین ایرانی كه خیلی خوب صحبت میكرد و‬
                                                          ‫باید بكند‪ .‬موقعی كه ابتهاج شروع كرد به این صحبتها‬          ‫جلب توجه همه را كرده بود‪ .‬خوب‪ ،‬جادهای كه ساختند‬
       ‫ارتش ایران‪ .‬یعنی اصولا ستاد ارتشی در كار نبود‪.‬‬     ‫ما هیچكدام از این امكانات را نداشتیم‪ .‬جلو كشیدن این‬        ‫هیچ خوب نبود‪ ،‬با تمام ادعایی كه میكردند‪ .‬بنابراین آنجا‬
‫حالا‪ ،‬با این همه بدبختی ها‪ ،‬یك اشخاص خدمتگزاری‬            ‫حرفها كه ابتهاج شیفته كارشناسان خارجی بود یك مقدار‬         ‫ابتهاج حق داشت‪ ،‬وكاری كه او كرد باعث شد كه بعداً‬
‫مثل ابتهاج و یا پیش از او داور‪ ،‬با روحیه مثبت و امكاناتی‬  ‫در واقع به خاطر واكنش بیربطی بود كه اشخاص نادان‬            ‫مهندسین ایرانی و شركتهای مقاطعه كاری ایرانی همان كار‬
‫كه در اختیار داشتند‪ ،‬آن چه توانستند كردند‪ ،‬ولی از آخر‬     ‫و یا متعصب از خود نشان میدادند برای ایراد گرفتن‬            ‫را خوب فرا بگیرند‪ ،‬و نه تنها در داخل ایران آن كار را اجرا‬
‫دهه ‪ 50‬و آغاز دهه ‪ 60‬میلادی كودكان دوره رضا شاهی‬          ‫بیجهت به ابتهاج‪ ،‬و یك مقدار هم خود ابتهاج بود كه‪،‬‬          ‫بكنند‪ ،‬بلكه در دهه ‪ 70‬به تدریج شركتهای بزرگ ساختمانی‬
‫به تدریج از دانشگاههای داخل و خارج بیرون آمدند و یك‬       ‫چون گرم شده بود‪ ،‬زیادهروی كرد‪ .‬همیشه همین طور‬              ‫ایران شروع كردند به كار كردن در منطقه خاورمیانه‪ .‬من‬
‫باره ریختند در بازار كار ایران و اصولا دانش فنی كشور را‬   ‫است‪ .‬وقتی كه انسان در یك راهی میافتد و به هیجان‬            ‫خودم میدانم یكی از آن شركتها در عربستان سعودی به‬
‫دگرگون كردند‪ .‬یعنی در آن ده سال‪ ،‬دهه ‪ ،60‬یك تغییر‬         ‫میآید‪ ،‬احیانا گزافه میگوید‪ .‬بخصوص آنكه ابتهاج مرد‬          ‫عنوان مهندس مشاور كار میكرد‪ .‬یعنی همان كاری را كه‬
‫كیفی خیلی اساسی در ایران رخ داد كه آن وقت همین‬            ‫بسیار بزرگ و خدمتگزار استثنایی در كشور بود‪ .‬وقتی‬           ‫جان مولم در دهه ‪ 50‬در ایران كرده بود ما در دهه ‪70‬‬
‫تغییر كیفی اساسی‪ ،‬با ریتم خیلی سریعتری‪ ،‬در دهه ‪70‬‬         ‫خودش را در برابر اشخاص مغرض میدید‪ ،‬او هم شاید‬              ‫در كشورهای دیگر میكردیم‪ .‬پس در این مورد ابتهاج‬
‫ادامه یافت‪ .‬من خودم از وزارت علوم خواهش كرده بودم‬         ‫كمی بیش از حد زیاده روی میكرد‪ .‬اما در اصل حق با‬            ‫كارش درست بود‪ .‬یا فرض بكنید در مورد سازمان آب و برق‬
                                                                                                                     ‫خوزستان‪ ،‬وقتی آدم گزارش را میخواند خیلی ساده به نظر‬
     ‫كه برای من آمار متخصصان رشتههای مختلفی را كه‬                                                                    ‫میآید‪ .‬خوب‪ ،‬بله‪ ،‬باید این كار را میكردیم‪ .‬اما وقتی شما‬
                                                                                                                     ‫هیچگونه اطلاعی ندارید و میخواهید از صفر شروع بكنید‪،‬‬
                                                                                                                     ‫و یك گزارشی را با كمك خارجیهای با تجربه تهیه میكنید و‬
                                                                                                                     ‫اجرا میكنید‪ ،‬این را باید آفرین گفت‪ .‬چند سال بعد‪ ،‬در آخر‬
                                                                                                                     ‫دهه ‪ ،60‬یعنی حالا ده سال پس از اجرای برنامه ابتهاج‪،‬‬
                                                                                                                     ‫وقتی من در بخش خصوصی بودم‪ ،‬همان كسی كه برنامه‬
                                                                                                                     ‫خوزستان را اجرا كرد‪ ،‬آقای لیلینتال‪ ،‬با من تماس گرفت و‬
                                                                                                                     ‫به من پیشنهاد كرد با هم شریك بشویم و كار بكنیم‪ .‬البته‬
                                                                                                                     ‫من اصولا نمیخواستم كار مهندسی مشاور بكنم با سازمان‬
                                                                                                                     ‫برنامه و دولت‪ .‬ولی یكی از چیزهائی كه در نامه خودش‬
                                                                                                                     ‫به من نوشت این بود كه خیلی مایلم با شما همكاری بكنم‬
                                                                                                                     ‫و شما بشوید شریك اصلی‪ ،‬به خاطر اینكه آن روزی كه‬
                                                                                                                     ‫من در ایران شروع به كار كردم‪ ،‬ایران كسی را نداشت‪،‬‬
                                                                                                                     ‫اما امروز شما خیلی آدمهائی دارید كه به فنون مختلف‬
                                                                                                                     ‫آشنائی دارند‪ ،‬كه اینها همه رفتند بهترین تحصیلات را كردند‬
                                                                                                                     ‫و برگشتند و در نتیجه امكاناتی كه امروز كشور شما دارد با‬
                                                                                                                     ‫امكانات دوازده سیزده سال پیش كه من شروع كردم فرق‬
                                                                                                                     ‫دارد‪ .‬بنابراین‪ ،‬ابتهاج وقتی شروع كرده بود كه در كشور ما‬

                                                                                                                                        ‫كارشناس به اندازه كافی نداشتیم‪.‬‬
                                                                                                                     ‫نمونه دیگری حضورتان عرض بكنم‪ .‬اخیرا كتاب وارن‬
   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18