آزاده کریمی؛ علی اشتیاق- روز چهارشنبه ۱۱ فوریه فیلم سینمایی «پریدن از ارتفاع کم» نوشته و ساخته حامد رجبی در بخش پانورامای برلیناله به نمایش در آمد. دو بازیگر سرشنانس فیلم، نگار جواهریان و رامبد جوان هستند و بقیه، بازیگران غیرحرفهای بودند.
قصه فیلم درباره زنی به اسم نهال است که در ماه چهارم بارداری با این حقیقت روبرو میشود که جنین مُردهای در شکم دارد. در سکانس نخستین، نهال در مطب پزشک زنان پس از شنیدن این خبر، مبهوت و پریشان به زنی باردار که از او میپرسد چه زمانی وضع حمل خواهد کرد، میگوید فرزندش مُرده است. زن باردار آرام آرام از نهال فاصله میگیرد و از کادر فیلم بیرون میرود. این واکنش تمام نکتهای است که در طول فیلم باعث میشود نهال از دادن این خبر به دیگران سر باز بزند.
این ضربه بزرگ همراه با اتفاقات بی اهمیت، رفتارهای مستاصل و بازی سرد نگار جواهریان فیلم را از دهن میاندازد. تماشاگران با فیلمی مواجه هستند که در همان بدو ماجرا متوقف شده و زنی را دنبال میکند که با دنیا لج کرده است. واکنشهایی مثل آب ریختن پشت سیستم تلویزیون برای اینکه مرد داستان تلویزیون تماشا نکند، یا دعوت فامیل به خانهای خالی که صبح همان روز تازه قراردادش امضا شده نیز هیچ تکانی به فیلم نمیدهد.
سینمای ایران، تجربه فضاهای سرد بین آدمها، دیالوگهای روشنفکرانه، مبارزه با سکوت و خلاف جهت آب حرکت کردن را سالهاست پشت سر گذاشته و حداقل برای تماشاگر ایرانی چنین تجاربی با فرمهای نو فقط جذاب هستند. اما تماشاگر یک جشنواره خارجی نیز بنا به ساختارهای جامعهاش شاید خیلی درک نکند که رک بودن و برندگی سخنان شخصیت نهال، چیزی عجیب در فرهنگ ایرانی محسوب میشود و این شخصیت در تضاد با دنیای اطرافش قرار دارد.
پس از نمایش «پریدن از ارتفاع کم»، حامد رجبی و مجید برزگر (تهیهکننده فیلم) به پرسشهای تماشاگران پاسخ دادند. رجبی در پاسخ به اینکه چطور شد که داستان زنی با جنینی مرده را انتخاب کرده گفت: اینکه بگویم چرا به این سوژه رسیدم کار سختی است. میتوانم بگویم چطور قصه را گسترش دادم اما خودم هم نمیدانم چطور این قصه در ذهن من شکل گرفت.
کارگردان در پاسخ به این پرسش که چرا شخصیت زن فیلم از ابتدا تا انتهای فیلم روسری به سر دارد گفت: قوانین این طور ایجاب میکند.
همچنین رجبی در این باره که فیلماش معرف و الگوی آن چیزی است که در سینمای ایران تولید میشود گفت: هیچ الگو و شکل مشخصی نمیتوان به سینما داد، در ایران هم مثل همه جای دنیا هر کس سینمای خودش و فکر خودش را دارد.
اگر چه جشنواره فیلم برلین میزبان فیلمهایی با هزینههای سرسامآور و تولیدات سنگین است اما فیلم سینمایی «در برابر طبیعت» ساخت کشور نروژ با هزینهای اندک و تنها یک بازیگر اصلی نگاه تماشاگران را به خود دوخت. چنان که پشتیبانان مالی فیلم، مرد دوندهای را فقط با یک بلوز ورزشی راهی شهر برلین کردند تا دراطراف محل برگزاری جشنواره بدود!
فیلم «در برابر طبیعت» ساخته اوله گیاور و مارته ولد تکانی به بخش پانورامای برلیناله داد. فیلم اثری در ستایش طبیعت نروژ است و تصویری لوکس و خیرهکننده از دامنهی کوهها و بستر رودخانههای این کشور ارائه میکند. اما نقطه قوت فیلم فقط این طبیعتگرایی نیست بلکه بازی گیاور به عنوان یکی از کارگردانان فیلم همان قدر که واقعی و روزمرّه است، خنده دار و ماندگار هم هست.
گیاور قصه مردی را بازی و تعریف میکند که در تعطیلات آخر هفته به دل طبیعت میزند. او کوله پشتی و کیسه خواباش را بر میدارد و اگرچه دارد از زن و پسر کوچکاش فرار میکند اما تمام مدت در ذهناش با آنهاست. فکر میکند به محض بازگشت به همسرش اطلاع دهد که میخواهد خانه را ترک کند. به یاد میآورد که هرگز همسرش را دوست نداشته و همواره در حسرت رابطهای گرم و صمیمانه بوده است. تصور او از رابطهای تازه اغلب به وجه جسمی رابطه معطوف است و نشان از کمبودهای جنسیاش دارد.
فیلم اما مغموم و حزنانگیز نیست بلکه بسیار مفرح و حتی طنزآمیز است. رابطه مرد با طبیعت، کشمش او با رودخانهای که در آن ادرار میکند و از همان رودخانه بطری آباش را پر میکند، تماشاگران را در سالن به خنده میاندازد. شخصیت اول فیلم، تقریبا یک تنه بار مسئولیت جذب مخاطب را به دوش میکشد و موفق هم عمل میکند.
متن (نریشن) «در برابر طبیعت» خلاق و پرکشش است. مرد همان طور که در طبیعت میدود صدای زنش را میشنود که به پسرشان میگوید: حالا وقت خواب است! یا درباره رابطهشان نظر میدهد. یا وقایع خندهداری چون شبادراری در کیسه خواب، فرو رفتن پای مرد در یک چاله (دقیقا زمانی که فکر میکند روحیه خوبی برای ادامه زندگی پیدا کرده) یا برقراری رابطه جنسی ناموفق با زنی غریبه در عین تاسف برانگیز بودن، تماشاگر را به خنده میاندازد.
هزاران کیلومتر دورتر از نروژ، چین با فیلم «رفته با گلولهها» کاری از جیانگ ون بازیگر و کارگردان چینی در بخش مسابقه برلیناله شرکت میکند. این فیلم که در جشنواره فیلم برلین برای اولین بار روی پرده رفت، اثری پرهزینه و تجاری است. فیلم که قرار بوده ترکیبی از نمونههای عظیم هالیوود و لطافت فیلمهای هنری باشد، اثری سطحی و تقلبی از آب در میآید که حتا عاشقان فیلمهای هالیوود را هم ناامید میکند.
«رفته با گلولهها» دومین فیلم از اثر سهگانهای است که ون قرار است تکمیل کند؛ «بگذار گلولهها پرواز کنند» اولین فیلم این سری بود. آن طور که ون در مصاحبهاش با اسکرین اینترنشنال گفته، پس از تولید ناموفق و کمفروش «خورشید همچنان برمیخیزد» به این نتیجه رسیده که سینمای هنری بدون مخاطب به جایی نخواهد رسید. به همین دلیل ساختار فیلمهای پرفروش را برگزیده و قصد دارد تماشاگر بیشتری را جذب کند. این فیلم یادآور «پدرخوانده»، «شیکاگو» و حتی در مواردی «جیمز باند» است بدون آنکه بتواند به پای هیچ کدام از آنها برسد. این فیلم در جذب مخاطب نی موفق عمل نکرد و با وجود موزیک و رقصهای کابارهای، کروماکیهای پی در پی و دیالوگهای طنزآمیز، تماشاگران برلیناله یکی پس از دیگری سالن را ترک کردند. انتخاب این فیلم در بخش مسابقه جشنواره، در وجه تکنیک شاید توجیهپذیر باشد ولی از نظر هنری اصلا قانعکننده نیست. گفته میشود «رفته با گلولهها» ۲۰ میلیون دلار هزینه داشته که بخش عمده آن مربوط به جلوههای ویژه تصویری بوده است.