نبوع طرح صلح غزه: نه درک مشترک از صلح پایدار بلکه تحمیل صلح به دشمنی که شکست خورده است

- گِرِگ رُمان تحلیلگر آلمانی در مقاله‌ای می‌نویسد که محاسبه‌ی  طرح صلح غزه که توسط دولت ترامپ ارائه شده و مورد استقبال کشورهای جهان و منطقه نیز قرار گرفته،  در موفقیت احتمالی آن نیست، بلکه در شکست از پیش تعیین‌شده‌ی آن است.
- نبوغ واقعی طرح بیست ماده‌ای صلح در غزه  نه در احتمال موفقیت، بلکه در شکست حتمی آن نهفته است. این طرح یک آزمون نهایی و روشنگر است که دشمنان اسرائیل را افشا می‌کند، حامیان آن را نشان می‌دهد و توجیه لازم را نیز برای تنها سیاستی فراهم می‌آورد که می‌تواند صلح پایدار را در منطقه تأمین کند: تحمیل صلح بر دشمن شکست‌خورده!
- زمانی که یک طرف دشمنی آشتی‌ناپذیر و ایدئولوژیک است، مناقشات هرگز از طریق مذاکره یا مصالحه پایان نمی‌یابند و صلح پایدار از درک مشترکی که وجود ندارد پدید نمی‌آید بلکه بر دشمن شکست‌خورده‌ای تحمیل می‌شود که اراده‌ی جنگیدن در او شکسته شده است.
- برای ذهن غربی، که معتاد به این خیال است که همه‌ی مناقشات صرفاً سوء تفاهم‌هایی‌اند که با گفتگو حل می‌شوند، این طرح صلح همان چیزیست که حماس «نمی‌تواند رد کند.» اما درست همین توهم به کشتار ۷ اکتبر ۲۰۲۳ انجامید!
- طرح ترامپ از حماس می‌خواهد سلاح‌های خود را زمین بگذارد، از قدرت چشم بپوشد و واقعیت همزیستی مسالمت‌آمیز را بپذیرد. برای حماس این یک مصالحه نیست؛ بلکه یک خودکشی است. رد کردن آن قطعی است، و همین قطعیت است که به طرح ارزش واقعی‌اش را می‌بخشد.
- به نظر می‌رسد این مسیر مشابه همان سیاستی است که با جمهوری اسلامی پیش برده می‌شود: دریافت پاسخ «نه» از حماس و جمهوری اسلامی در حالی که نه تنها غربی‌ها بلکه کشورهای عرب و منطقه نیز از این سیاست استقبال می‌کنند.

پنج شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۴ برابر با ۰۲ اکتبر ۲۰۲۵


گِرِگ رُمان تحلیلگر آلمانی در مقاله‌ای می‌نویسد که محاسبه‌ی  طرح صلح غزه که توسط دولت ترامپ ارائه شده و مورد استقبال کشورهای جهان و منطقه نیز قرار گرفته،  در موفقیت احتمالی آن نیست، بلکه در شکست از پیش تعیین‌شده‌ی آن است. این یک آزمون نهایی و روشنگر است که دشمنان اسرائیل را نیز رسوا می‌کند.

بنیامین نتانیاهو و دونالد ترامپ/ کاخ سفید/ واشنگتن دی‌سی/ ۲۹ سپتامبر ۲۰۲۵ / رویترز

طرح رئیس‌ جمهور دونالد ترامپ برای پایان دادن به مناقشه‌ی غزه، یک پیشنهاد صلح نیست؛ بلکه اعلام جنگی است علیه خودفریبی استراتژیک. برای معماران انحطاط در واشنگتن و بروکسل، این طرح همچون پیشنهادی معقول از بازسازی، کمک و خودمختاری جلوه می‌کند. آنان در زمان شکست اما تأسف خواهند خورد چرا که نکته‌ی اصلی را کاملاً نادیده می‌گیرند. نبوغ واقعی طرح بیست ماده‌ای صلح در غزه  نه در احتمال موفقیت، بلکه در شکست حتمی آن نهفته است. این طرح یک آزمون نهایی و روشنگر است که دشمنان اسرائیل را افشا می‌کند، حامیان آن را نشان می‌دهد و توجیه لازم را نیز برای تنها سیاستی فراهم می‌آورد که می‌تواند صلح پایدار را در منطقه تأمین کند: تحمیل صلح بر دشمن شکست‌خورده!

این سیاست بر یک حقیقت ساده و تاریخیِ انکارناپذیر استوار است: زمانی که یک طرف دشمنی آشتی‌ناپذیر و ایدئولوژیک است، مناقشات هرگز از طریق مذاکره یا مصالحه پایان نمی‌یابند و صلح پایدار از درک مشترکی که وجود ندارد پدید نمی‌آید بلکه بر دشمن شکست‌خورده‌ای تحمیل می‌شود که اراده‌ی جنگیدن در او شکسته شده است.

مسیر تبدیل ژاپن و آلمان پس از جنگ جهانی دوم به دموکراسی‌های صلح‌جو نیز مستلزم تسلیم بی‌قید و شرط و دگرگونی اجتماعی آنان بود. این همان واقعیت ضروری و البته بی‌رحمی است که نسل کاملی از سیاستمداران غربی هرگز نخواست آن را بپذیرد.

در نگاه نخست، پیشنهاد ترامپ برای حماس پلی طلایی به سوی تسلیم به شمار می‌آید. او وعده‌ی آتش‌بس، تبادل کامل اسیران، عفو جنگجویانی که خلع سلاح شوند، و بازسازی بین‌المللی میلیارددلاری غزه را می‌دهد. این خروجی است از جنگی که حماس آغاز کرده و نمی‌تواند پیروز شود؛ جایگزینی به ظاهر جذاب برای نابودی خود حماس. برای ذهن غربی، که معتاد به این خیال است که همه‌ی مناقشات صرفاً سوء تفاهم‌هایی‌اند که با گفتگو حل می‌شوند، این پیشنهاد همان چیزیست که حماس «نمی‌تواند رد کند.»

لحظه‌ی شکستن نهایی محور حماس– قطر

اما درست همین توهم به کشتار ۷ اکتبر ۲۰۲۳ انجامید. حماس یک کنشگر عقلانی با اهداف سیاسی قابل مذاکره نیست؛ بلکه یک فرقه‌ی مرگ‌طلب ایدئولوژیک است. جنبشی تمامیت‌خواه که تمام هویت خود را بر انکار نسل‌کشی‌گونه‌ی موجودیت اسرائیل بنا کرده است. در حالی که رهبرانش اکنون وانمود می‌کنند طرح را با «حسن نیت» بررسی می‌کنند، محور ردکننده مدت‌هاست که مواضع خود را آشکار کرده است. متحدانی همچون «جهاد اسلامی» این پیشنهاد را محکوم کرده‌اند و دست‌نشاندگان رژیم ایران آن را «توطئه» نامیده‌اند. طرح ترامپ از حماس می‌خواهد سلاح‌های خود را زمین بگذارد، از قدرت چشم بپوشد و واقعیت همزیستی مسالمت‌آمیز را بپذیرد. برای حماس این یک مصالحه نیست؛ بلکه یک خودکشی است. رد کردن آن قطعی است، و همین قطعیت است که به طرح ارزش واقعی‌اش را می‌بخشد.[۱]

وقتی حماس «نه» بگوید، حامی اصلی‌اش، قطر، در موقعیتی غیرممکن قرار خواهد گرفت. قطر سال‌ها بازی دوگانه‌ای را پیش برد: در برابر غرب خود را به‌ عنوان یک میانجی ضروری نشان می‌داد، در حالی که همزمان به‌ عنوان مهم‌ترین تأمین‌کننده مالی و پشتیبان ایدئولوژیک حماس و اخوان‌المسلمین جهانی عمل می‌کرد. اکنون که ائتلافی گسترده از وزیران خارجه عرب و مسلمان بطور علنی از ابتکار آمریکا استقبال کرده‌اند، فشار بر قطر برای تحویل یک حماس مطیع بسیار شدید است. ناکامی قطر، تحقیر جهانی‌ای خواهد بود که ناتوانی و یا بی‌میلی آن را به کنترل دست‌نشاندگانش آشکار می‌سازد.

*ترجمه و تنظیم از حسام وثوقی


[۱] به نظر می‌رسد این مسیر مشابه همان سیاستی است که با جمهوری اسلامی پیش برده می‌شود: دریافت پاسخ «نه» از حماس و جمهوری اسلامی در حالی که نه تنها غربی‌ها بلکه کشورهای عرب و منطقه نیز از این سیاست استقبال می‌کنند.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۱۴ / معدل امتیاز: ۴٫۴

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=388069