زهرا عزیزی – مطابق شاخصهای بینالمللی، «کودکان کار» به کودکانی گفته میشود که مشغول فعالیتی باشند که برای سلامت فیزیکی، روانی، اجتماعی، اخلاقی و شخصیتیشان مضر باشد، و البته با روند تحصیل کودک تداخل پیدا کند. این کودکان به صورت رسمی بر اساس دو فاکتور در کشورهای مختلف تعریف میگردند: نوع کار، و حداقل سن مناسب برای آن کار. سن مناسب برای هر کاری بر اساس آثار آن کار بر سلامت و رشد کودک تعیین میشود. بر این اساس، قطعنامه شماره ۱۳۸ سازمان ملل، برای مشاغل مختلف یک حداقل سنی تعیین کرده که اگر کودکی شاغل سناش پایینتر از آن باشد، به وی کودک کار گفته میشود.
برخی کارشناسان مسائل اقتصاد شهری آمار کودکان کار در ایران را بین سه تا هفت میلیون عنوان میکنند. این رقم تنها برای شهر تهران بیست هزار نفر تخمین زده میشود. با این وجود، به دلیل اینکه اغلب کودکان کار هیچ گونه هویت ثبتشدهای ندارند، آمار دقیقی از شمار آنها وجود ندارد. یک مقام مسئول در سازمان بهزیستی ایران اعلام کرده که در شش ماه نخست سال ۹۷ نزدیک به ۸۵۰۰ کودک کار و خیابان در ایران شناسایی شدهاند. با افزایش فشارهای اقتصادی بر مردم بهخصوص قشر ضعیف جامعه، هر روز شاهد افزایش تعداد کودکان کار در ایران هستیم. نیمی از این کودکان معمولا در خیابانها و نیمی دیگر در کارگاهها مشغول کار هستند. این کودکان با آسیبها و خطرات فراوانی در اجتماع روبرو میشوند. در این مقاله قصد دارم به بررسی آسیبها و خطرات مبتلابه کودکان کار و عملکرد جمهوری اسلامی در رابطه با این مشکلات بپردازم.
عواملی چون نارسایی نهادهای اجتماعی مرتبط مثل خانواده و مدرسه، فقر اقتصادی، مهاجرت از دیگر شهری به شهر دیگر و حاشیهنشینی، آلودگی و آسیبزا بودن محلات حاشیه شهر، مغایرت شیوه زندگی قبل و بعد از مهاجرت و در نهایت فقدان نظارت کافی از سوی نهادهای مسئول همه دست به دست هم دادهاند تا پدیده کودکان خیابانی که عمدتا کودکان کار در خیابان هستند به عنوان یکی از بزرگترین معضلات شهرهای بزرگ جلوه کند.
کودکان کار در ایران با مشکلات اجتماعی فروانی روبرو هستند. اولین عاملی که باعث گرایش کودکان کار به خیابان میشود این است که آنها دچار فقر معیشتی مفرط هستند، و این کودکان به نوعی منبع کسب درآمد خانواده محسوب میشوند. کار باعث میشود نیازهای زیستی و حقوق اجتماعی از این کودکان سلب شود. کار کردن باعث محرومیت این کودکان از تحصیل است. ۳۲۷ هزار کودک بازمانده از تحصیل فقط در تهران وجود دارد. محرومیت از تحصیل، بیگاری و بردهکشی سهم تعداد بیشماری از کودکان کار در ایران است؛ کودکانی در محدوده سنی ۷ تا ۱۸ سال که بجای نشستن در مدارس و داشتن آیندهای روشن مشغول کار در کارگاهها و خیابانها میباشند؛ کودکانی که آینده برایشان بیمعنا شده و بیسوادیشان آنها را به سوی بزهکاری، اعتیاد و آیندهای نامعلوم در زندانها و جاهای بدتر سوق میدهد.
تا به امروز راهکارهای جمهوری اسلامی برای جمعآوری این کودکان و اجبار آنها به تحصیل بینتیجه مانده، چرا که این کودکان زیر فشار فقر خانوادگی و یا متعلق بودن به خانوادهای معتاد مجبور به کار کردن هستند. شرایط اقتصادی فاجعهآمیز کشور بر تمام طبقات جامعه فشارهای فراوانی وارد آورده، و افراد آسیبپذیر با کمترین درآمد همانند خانوادههای کودکان کار با شرایط اقتصادی اسفناکی روبرو هستند. آنها حتی قادر به تامین خوراک روزانه خود نیستند، و برای تامین این نیاز کودکان را مجبور به کار میکنند.
کودکان خیابانی در معرض خطر آزاردیدگی بالایی قرار دارند، چرا که این کودکان عمدتا در خیابان هستند و نظارتی روی آنها وجود ندارد. کودکان کار به دلیل فقر اقتصادی حاکم بر خانواده رها میشوند و بعضا به عنوان یک کالا در بین باندهای مافیایی خرید و فروش میشوند و از آنها بهرهکشی میشود. این کودکان عموما قربانیان بهرهکشی و تجاوز جنسی میشوند. ۹۰ درصد کودکان کار مورد تجاوز قرار میگیرند. این کودکان توسط رهگذران، معتادان و حتی گاهی ماموران شهرداری فریب داده شده و مورد تجاوز قرار میگیرند. گاهی این اتفاق منجر به مرگ کودک، و در دختران حاملگی زودهنگام، و همچنین مبتلا شدن ۴ الی ۵ درصد کودکان کار به HIV میشود. از سوی دیگر، کودکانی که مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفتهاند میتوانند دچار یک سری اختلالات روانی از جمله افسردگی، اضطراب، احساس گناه، ترس، و همچنین اختلالات جنسی کوتاهمدت و درازمدت بشوند.
کودکان کار به دلیل بیحمایتی و بیخانمانی مورد سوء استفاده انواع و اقسام باندهای خلافکار همچون باندهای قاچاق مواد مخدر و اعضای بدن قرار میگیرند. سوء استفاده از کودکان در عملیات قاچاق مواد مخدر باعث شده میزان کودکان معتاد افزایش یابد. آمار دقیقی از کودکان کار معتاد به مواد مخدر وجود ندارد. از سوی دیگر این کودکان در بسیاری از موارد ناپدید میشوند و اعضای بدن آنها قاچاق میشود و بعد از مدتی جسد برخی از آنها در بیابانها بدون کلیه و چشم و دیگر اعضای بدن پیدا میشود.
کودکان کار در معرض بیماریهای زیادی قرار میگیرند. بیش از ۸۰ درصد این کودکان به نحوی به یکی از انواع بیماریهای واگیردار مبتلا هستند. این کودکان به علت تماس با سرنگهای آلوده موجود در سطلهای زباله در معرض ابتلا به بیماریهایی همچون ایدز، هپاتیت B و سیروز کبدی قرار میگیرند. بعلاوه، کودکان کار به این علت که تغذیه مناسبی ندارند، در معرض ابتلا به انواع مسمومیتهای گوارشی از جمله مسمومیت با سالمونلا قرار دارند. این کودکان لبنیات به اندازه کافی مصرف نمیکنند، بنابراین دچار کمبود ویتامین D و بیماریهایی مانند نرمیاستخوان (راشیتیسم)، شکستگی و پوکی استخوان هم میشوند.
در نهایت، آنچه در بالا یادآوری شد تنها بخش کوچکی از مشکلات کودکان کار در ایران است. جمهوری اسلامی تا کنون در قبال این مشکلات کوتاهی کرده، و عامل افزایش تعداد کودکان کار را قاچاق کودک و حتی مهاجرت اتباع خارجی که شامل مهاجران افغان و پاکستانی است میداند. رژیم تمام راه حلهای خشونتآمیز برای جمعآوری و سازماندهی کودکان کار همچون دستگیری و انتقال آنها به کمپهای مخصوص را امتحان کرده، که همگی با شکست مواجه شده است. بر خلاف ادعای جمهوری اسلامی، بیشتر این کودکان ایرانی هستند که در حاشیه شهرها متولد شده و زندگی میکنند. این کودکان اغلب در مناطقی روزگار میگذرانند که درگیر معضلات اجتماعی عمیق مثل قاچاق، اعتیاد، و تنفروشی هستند. این کودکان در درجه اول قربانیان فقر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی میباشند. بنابراین، بهترین و کاربردیترین روشها برای مقابله با بحران کودکان کار، در پیش گرفتن آن روشهای فرهنگی و اجتماعی است که منجر به حل این مشکلات شوند و نه اینکه بر آنها بیفزایند.
اینهاهمه از مزایای تمدن اسلامی است
بزرگترین قربانی اسلامگرایان اهریمن کودکان بی دفاع هستند.به امید روزی که آخوند و آخوندیسم در ایران برای همیشه به زباله دان تاریخ انداخته شود.