یوسف مصدقی- حکومتهای تمامیتخواهِ طول تاریخ خصوصیات مشترک بسیاری دارند. بخشی از این خصوصیات مشترک به رفتارهای جنایتکارانهای برمیگردد که مسئولان و هواخواهان این حکومتها در مسیر استقرار خود بر عرصه حکمرانی مرتکب میشوند. اگر بخواهیم این رفتارها را- با توجه به هدف گروه حاکم از انجام آنها- دستهبندی کنیم، میتوانیم چهار رفتار خاص را در مسیر استقرار یک حکومت توتالیتر باز شناسیم.
نخستین رفتاری که در روزهای اول برآمدن حکومتهای تمامیتخواه از سردمداران آنها سر میزند، اراده جدی این جماعت برای سرکوب و نابودی افرادی است که خطر آنی و نزدیک برای استقرار حکومت نوپا به حساب میآیند. چنین اشخاصی طیف وسیعی را تشکیل میدهند که از صاحبمنصبان کشوری و لشکری حکومت قبلی تا متحدان سابق و رقبای فعلی و سران احزاب و دستجات مخالف را در بر میگیرد. تمامیتخواهان اصولا هر فردی را که احتمال یا امکان گردنفرازی و ایجاد تشکل در مقابل حکومت آنان را داشته باشد، تهدیدی اساسی میانگارند و با نهایت شدت و خشونت او را از هستی ساقط میکنند. نمونه چنین رفتاری در دهه نخست حکومت جمهوری اسلامی به کَرّات و مَرّات رخ داد و عرصه حکمرانی را برای تبهکاران هواخواه حکومت اسلامی از هر رقیب بالفعل یا بالقوهای خالی کرد.
دومین رفتار مشترک میان تمامیتخواهان طول تاریخ، «تصفیه» و «پاکسازی»* نهادهای اجرایی و قضایی کشور از نیروهای قدیمی و کارآمد نظام پیشین و جایگزینی این افراد با سرسپردگان متعهد به حکومت جدید است. تفتیش عقاید و نظام گزینش مبتنی بر آن، شیوه و سازماندهی این رفتار سرکوبگرانه را تعیین میکنند. حکومتهای تمامیتخواه با انجام «تصفیه» و «پاکسازی» در سازمانهای حیاتی، از یکسو حضور «غیرخودیها» را در اداره کشور بیاثر میکنند و از سوی دیگر، به سرسپردگان و اجامر هواخواه حکومت جدید پاداش میدهند. لازم به ذکر نیست که این رفتار نیز، به اعلا درجه ممکن، در دوران استقرار و استمرار حکومت جمهوری اسلامی بر تمام نهادهای اجرایی و قضایی کشور حاکم بوده و موجب انحطاط دستگاه اداره مُلک و مملکت شده است.
خصوصیت سوم اصحاب توتالیتاریسم که اندکی پس از استقرار حکومتهای کذاییشان رخ مینماید، بازنویسی و تحریف وقیحانهی تاریخ است. دامنه تحریف تاریخ در حکومتهای تمامیتخواه تنها محدود به حکومت پیشین یا دوران سپری شده سلاطین ماضی و تاریخ باستان نمیشود. چنین حکومتهایی همزمان با تحریف تاریخ پیشینیان، همواره در حال بازنویسی تاریخ حکومت خود نیز هستند. هم از این روست که به مجرد مغضوب شدن یکی از «خودیها»، نام و نشان و خدمات او به حکومت تمامیتخواه، یا بطور کامل از تاریخ حکومت زدوده میشود و یا به عنوان خیانت و مزدوری از آنها یاد خواهد شد. چون نیک بنگریم، اصحاب جمهوری اسلامی در بازنویسی و تحریف تاریخ هم از سرآمدان تمامی اعصار هستند و در این رذیلت نیز گوی سبقت از بسیاری از تبهکاران گیتی ربودهاند.
چهارمین رفتار ویژهای که تمامیتخواهانِ طول تاریخ در آن مشترک هستند، جنایتی است که این جماعت در حق کلمات و واژگان روا میدارند. بنیانگذاران و گردانندگان چنین حکومتهایی از زمان استقرار و کسب قدرت، نه تنها به ساختن اصطلاحات و لغات ویژه برای تأیید ایدئولوژیهای تباه خود میپردازند بلکه سراغ باقی کلمات و واژگان مرسوم و آشنای فرهنگ جامعه خود میروند و شیادانه برای آنها معانی جعلی میتراشند.
درواقع هر حکومت تمامیتخواه کتاب لغت ویژه خودش را دارد که در آن با بازتعریف واژگان و آلودن کلمات به تعصب و دروغ، فرهنگ جامعهای را که به گروگان گرفته است، به انحطاط میکشد. چنین کتاب لغتی، پشتوانه جنایات رهبران این حکومتها و منبعی برای توجیه بسیاری از تبهکاریهایی است که اوباش قدارهبند پاسدار آنها انجام میدهند. نهادهای تبلیغاتی و اطلاعاتی این حکومتها برای توجیه خشونت و سرکوب جاری در شیوه کارشان از این کتاب لغت بهره میبرند و جنایت در حق دگراندیشان و دگرباشان را با جنایتی که در حق واژگان مرتکب میشوند، تکمیل میکنند.
حکومت جمهوری اسلامی در طول تاریخ خونین و نکبتبارش ثابت کرده که میتواند نمونه اعلای جنایتکاری در حق کلمات باشد. خمینی از همان روز نخست که به عرصه سیاست ایران وارد شد، بنا را بر قلب معانی و بازتعریف لغاتی گذاشت که در حافظه جمعی ایرانیان طنین و بسامدی عمیق و معنوی داشتند. او با بازتعریف «حق» و «باطل»، خود و اوباش اطرافش را در جایگاه «حق» نشاند و هر چه غیر از خود- حتی رقبای مذهبی و آخوندش- را «باطل» شمرد. از همان روزهای نخست پس از انقلاب کذایی، مرزبندی میان «خودی» و «غیرخودی» بر مبنای همین تمایز میان «حق» و «باطل» شکل گرفت که تا همین اکنون نیز ادامه داشته است. پیامد چنین تفکیکی، چیزی نبود جز جواز خشونت علیه هر چه «باطل»- یا «مستکبر» یا «طاغوت» و…- خوانده میشد.
چهار دهه جنایت در حق کلمات از جمهوری اسلامی حکومتی ساخته که حتی به لغات مرسوم و تثبیت شده در نظامش هم رحم نمیکند و هر از چند گاهی، از باب ضرورت و مصلحت، تعریفی یکسره متضاد با ایدئولوژی نظام از آنها به دست میدهد. بارزترین نمونه از چنین بازتعریفهایی، پس از خیزش سراسری آبان ۱۳۹۸، درباره لغت «مستضعف» اتفاق افتاد.
سیدعلی خامنهای در نخستین منبری که پس از اعتراضات آبان ۹۸ مرتکب شد (مورخ ششم آذر ماه ۱۳۹۸ خورشیدی)، تعریفی کاملا متفاوت از آنچه تا آن زمان از عبارت «مستضعفین» در قاموس لغات جمهوری اسلامی آمده بود، صادر کرد و گفت: «مستضعفین را بد معنا میکنند؛ مستضعفین را به افراد فرودست یا حالا اخیراً- یعنی این چند سال اخیر باب شده- اقشار آسیبپذیر [معنا میکنند]، یعنی آسیبپذیران؛ نه، قرآن مستضعف را این نمیداند… مستضعفین یعنی ائمّه و پیشوایان بالقوّهی عالَم بشریّت؛ این معنای مستضعفین است. کسانی که وارثان زمین و همه موجودی زمین خواهند بود؛ بسیج مستضعفین این است. مستضعف یعنی آن کسی که بالقوّه صاحب وراثت عالَم است، بالقوّه خلیفه الله در زمین است، بالقوّه امام و پیشوای عالَم بشریّت است». روشن است که چنین بازتعریفی از لغتی چنین جاافتاده در مسلک اصحاب جمهوری اسلامی، تنها زمانی ممکن است که عادت به سلاخی کلمات و معانی آنها، در مرام این طایفه جا افتاده باشد.
حال اگر به آغاز سخن برگردیم، در مییابیم که همگی چهار رفتار تبهکارانه مورد اشاره، در دوران حکومت جمهوری اسلامی، قوامدهنده به مرام حکمرانی این حکومت بودهاند و هویت آنرا در طول بیش از چهار دهه شکل دادهاند. میان چهار ویژگی مشترک حکومتهای تمامیتخواه، هر چند دو تای آخر- یعنی تحریف تاریخ و جنایت در حق واژهها- کمتر از دو تای اول- یعنی کشتار و حذف همهجانبه مخالفان و تصفیه نهادهای حکومتی از غیرخودیها- به چشم میآیند اما حداقل به همان هولناکی هستند.
حکومتهای توتالیتر اگر در نهایت دقت و با بیشترین بهرهوری اداره شوند، در اوج کارآییشان ماشینهای قتل عامی شبیه رایش سوم هیتلر یا اتحاد شوروی استالین میشوند اما اگر یِلخی و باری به هر جهت بچرخند، ملغمهای از فساد و ناکارآمدی را نمایش میدهند و چیزی بهتر از گانگسترهای گرداننده نظام جمهوری اسلامی از آنها حاصل نمیشود.
*واژههایی چون «تصفیه» و «پاکسازی»، خود از مصادیق بارز قربانیان جنایت در حق کلمات هستند.
ویژگیهای حکومتهای تمامیت خواه به بهترین وجه در اثر سترگ ۱۹۸۴ جورج اورول بیان شده اند. برخی از مفاهیم این کتاب عباراند از :
نبرد دائمی با دشمن یا همان دژمن
حکومت همه جا حاضر ( از گهواره تا گور، از دارالجماع تا دارالخلا تا مطبخ)
جاسوسی از شهروندان
انکار و تحریف تاریخ historical negationism از همان صدر اساام، ایرانیان عاشق خاندان عصمت و طهارت بودند ، در حالیکه تشیع بزور شمشیر سلطان اسماعیل صفوی لواطکار به ایران چپانده شد،
پروپاگاندا
پلیس اندیشه thought police. ( گشت ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر و سانسور و سرکوب دگر اندیشان وغیره)
برادر بزرگ big brother ( مقام اوزمای ولایت مطلقه فقیه )
شستشوی مغزی
تفکر دوگانه doublethink سیاه سفید است. پذیرفتن و باور کردن دروغهای خلاف حس عام ومنطق. ( جنگ نعمت است، شهیدان زنده اند، تحریم موجب قدرت است، اقتصاد مال خر است، و غیره )
زبان جدید Newspeak زبانی ساده و با واژگانی محدود برای سهولت مغز شویی و خلع سلاح افراد از تفکر نقادانه و دگر اندیشی
۵=۲+۲ باور پذیر کردن جعلیات وجفنگیات
جنایت فکری thought crime حتی اندیشیدن در مورد کفر و ارتداد هم جنایت محسوب می شود.
و غیره
و اما در مورد تغییر وتحریف زبان و ابداع زبانی جدید:
بر اساس نظریه نسبیت گرایی زبانی linguistic relativism موسوم به Sapir–Whorf hypothesis ، زبان بر تفکر تاثیر می گذارد.
از این روی ، حکومتهای تمامیت خواه معانی واژگان را تحریف و واژگانی جدید اختراع می کنند با هدف شستشوی مغزی و سلب قدرت تفکر از شهروندان و پذیرش بی چون و چرای ایدئولوژی حاکم و دلیل تراشی برای صدور احکام کفر و ارتداد.
جیم الف یک مثال کلاسیک از حکومتهای تمامیت خواه اورولی Orwellian می باشد و شاید آخرین آنها.
دیستوپیای dystopia مدرن قرن بیست و یکمی بر مبنای جهان زیبای نو brave new world اثر آلدوس هاکسلی بنا می شود، که در این مقال نمی گنجد،
اولین حامیان تشویق و تلقین و تحمیل اینگونه لغات جعلی با بار منفی پس از برپایی جمهوری غارتگران ملی مذهبی ها ی ، جیمی کارتری ،،
رسانه های منفوری چون B B C ملعون و V O A منفور ستاره درخششی ، جاسوس سازمان مخفی فرانسه در بخش رسانه ای وزرات خارحه الکاپونیسم جیمی کارتری امریکا بوده و میباشند .
این رسانه ها ، با پخش مستمر ، سخنان آخوند های مزدور انگلیس و امریکا ، اشغالگر ایران ،، دشمنان هویت ایرانیان و ملی گرایی ایرانی ،،
همچون خمینی هندی زاده رافضی ،،
تا به امروز به کنار غارت منابع ایران شبانه روز در مدت ۴۳ سال و انتقال بیش از چندین تریلیارد دلار سرمایه های ایران با پولشویی توسط اتحادیه مافیای بانکهای اروپا و سوئیس ،،
به کانادا و لندن و لوس انجلس، سیدنی و انتالیا و دبی و قطر و مالزی و ونزوئلا و مسکو و پکن و شانگهای و و و
بنا به دستور بیت رهبری مخفی ، سفارت انگلیس ملعون در تهران ،
باید برای نابودی و تخریب هویت ایرانی ، و تاریخ و ادبیات ان و ضربه زدن به نامهای همچون کورش کبیر و فردوسی بزرگ و مولانا و سعدی و حافظ و تا رضا شاه بزرک پدر ایران نوین گام به گام به این درخت و سرو کهن ایرانیت با جعلیات اخوندیسم و ارتجاع سرخ و سیاه جعلیات تزریق بکنند و در این هدف اشغالگران ایران برای تخریب و تجزیه ان ، تلاش بکنند و ادامه بدهند ..
تا افکار عمومی ملت ایران در گیر این جعلیات متعفن جمهوری خواهان قلابی و غارتگر باشد ،،
تا اینکه جمهوری خواهان وطن فروش ،، دشمنان فرزندان کورش کبیر ،، در راستای ادامه اشغال ایران برای انگلیس و مافیای ۵ + ۱ همچنان در قدرت سیاسی غارت ایران باقی بمانند و باشند .
رضا شاه روحت شاد .