از حملات ۱۱ سپتامبر در سال ۲۰۰۱، موضوع افراطگراییٍ در میان بسیاری از مردان جوان جهان اسلام، به نخستین موضوع «سیاسی»، یا یکی از موضوعات برجستهی سیاسی، در ایالات متحده تبدیل شده است. علت در گیومه قراردادن لغت سیاسی از آن جهت است که در حوزهی سیاسی یا حوزههای مورد بحث سیاسی، نه همیشه ولی در اغلب موارد، توسط سیاستمداران نیز به همین شکل مطرح شده است.
بسیاری از مفسران، تحلیلگران و روزنامهنگاران مطلع در مورد خاورمیانه، مانند توماس فریدمن نویسندهی نیویورک تایمز، جزو راویان «اصلاحات» در اسلام و غرب هستند. آنچه بیشتر از سوی غرب مطرح شده است، بازبینی و بازسازی اساسی در شرایط بازار کار و تحصیل برای قشرهای متوسط و تحصیل نکردهی جوان در کشورهای مسلماننشین است تا بتوانند به آینده امیدوار شوند.
اما چه بسا آنچه میتوانست مبنای مباحث مشروع و معتبر، ولو با جاذبهی کمتر، در حوزه فرهنگ قرار گیرد، با چنین فراخوانهایی بیشتر مشکلساز شد چرا که در منطقهای از دنیا که به شدت به ارزشهای مذهبی و فرهنگیاش افتخار میکند، این نوع فراخوانهای اصلاحی باعث گسترش تنش میان «ما (مسلمانان) علیه آنها (غربیها)» شده است.
اما اکنون شاید مننقدان و نیکوکاران واقعی در غرب، نیمهی دیگر خود را در کتاب عمر سیف غباش، نویسندهی «نامههایی به یک جوان مسلمان» بیابند. وی که هم اکنون سفیر امارات متحدهی عربی در روسیه است، به جرأت یکی از روشنفکران پیشرو است که تفکری استوار و مباحثی جذاب را، که شاید تعداد کمی در غرب توانایی ارائهی آنرا داشته باشند، به میدان میآورد. دلیل جذابیت مباحث او در این است که وی خود از میان مسلمانان آمده و کمتر کسی نفوذ سیاسی و دانشگاهی او را دارد.
دیدگاه غباش در کتاباش از آن جهت جالب توجه است که او به موعظه و سخنرانی دربارهی اینکه چرا «افراطگرایی» خوب نیست، نمیپردازد بلکه دلایل آنچه را اتفاق میافتد میشکافد و مباحث خود را با استدلال ارائه میدهد.
عمر سیف غباش در گفتگو با کیهان لندن میگوید: «در ابتدا فکر کردم میخواهم با خودم و فرزندانم سخن بگویم. سوالاتی که داشتم، سوالاتی بود که در پانزده سالگی میپرسیدم و گمان میکنم اینها پرسشهایی جهانی در تمام جوامع هستند و قویاً احساس میکنم که ما در جهان عرب و اسلام، نباید از این سوالها بترسیم چرا که راههایی برای پاسخگویی به آنها وجود دارد که انکار و یا تهدیدی علیه نظام فکری ما نیست.»
کتاب میتواند فوقالعاده برای بسیاری از جوانان مسلمانی که ممکن است در آستانهی افراطگرایی باشند، جذاب باشد.
عمر غباش از مادری روس و پدری عرب، تحصیلکرده و تکنوکرات متولد شده. وی پدرش را در کودکی و در یک ترور سیاسی از دست داد و بدون یک سرمشق مردانه بزرگ شد. او نیز در ابتدا با جامعهی عرب جور نبود. تنها کمی عربی صحبت میکرد. برای ادامهی تحصیل هم به مدارس برتر اروپا رفت و زمانی که به امارات بازگشت، کاملاً غریب بود. او زبان عربیاش را تقویت و تکمیل کرد و چون از جامعهی پیرامونش سرخورده شده بود به تدریس علوم اسلامی پناه برد و برای مدتی خود را از گروه دوستانی که به گفتهی او «مسلمانان درستکار و خوبی» نبودند، جدا کرد. به عبارت دیگر، دقیقاً حال بسیاری از جوانان مسلمان را قبل از اینکه به پرتگاه بیافتند و رسماً به طالبان، داعش یا القاعده بپیوندند، داشت.
او در کتاب «نامههایی به یک جوان مسلمان» دربارهی قرار گرفتن در چنین موقعیتی مینویسد: «بسیار مشکل است که مسلمان باشی و در جوامعی زندگی کنی که به نظر میرسد از افرادی تنها، محزون و منزوی تشکیل شده؛ و مشکلتر اینکه یکنواختی جهانی را که در آن زندگی میکنی بپذیری. چه بسا به برخی وبسایتهایی که توسط مسلمانان یا متفکران افراطگرایی اداره میشود روی آوری تا این یکنواختی را جبران کنی.»
به عقیدهی بسیاری، این رویکرد تدریجی به سوی نظریهپردازان افراطگرایی مذهبی، مسئولیت مستقیم را بر شانهی کسانی قرار میدهد که باید باشد. اما غباش که نمیخواهد نظریهپردازان مذهبی را به مقابله فرا بخواند تا آنها از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنند، معتقد است «هر کس مسئولیت فردی» دارد.
غباش به کیهان لندن میگوید: «زمانی که من از روحانیون با ذهن بسته سخن میگویم اشارهام به گروه خاصی که مشکل قضیه باشند نیست، چه بسا معتقدم روحانیون به طور برابر در آیندهی اسلام شریک هستند.»
وی ادامه میدهد: «بسیاری از آنها جهش لازم برای فهم واقعی معنای اخلاقی از زندگی مردم خاورمیانه و جهان اسلام را به دست نیاوردهاند و اگر به واقع بخواهند این کار را انجام دهند باید نه تنها سعی در فهمیدن قرن ۷، ۱۰ و ۱۴ را داشته باشند، بلکه لازم است بفهمند که زندگی برای مسلمانان عادی خاورمیانه، تا چه اندازه دگرگون شده است.»
عمر سیف غباش در ادامهی گفتگوی خود با کیهان لندن میافزاید: «هنوز هم من در نطقهای بعضی از آنها میشنوم که چنان صحبت از –غیرمتخصصان- میکنند که انگار دارند یک گله گوسفند را مورد رهبری یا آموزش قرار میدهند! این صحبتها به عقیده من تاریخ مصرفشان سر آمده و هیچ اشکالی ندارد که به این موضوع اذعان شود و به جای آن به گفتگوهای برابر پرداخته شود.»
این «گفتگوهای برابر» به عقیدهی غباش بایستی شامل تمامی موضوعات تابو (ممنوعه) در جهان اسلام شود که مجاز نیست دربارهی آنها بحث کرد و یا آنها را مورد سوال قرار داد؛ موضوعاتی نظیر رابطهی جنسی، همجنسگرایی، تحصیلات دختران و یا معاشرت زن و مرد در محیط کار.
وی میگوید: «جهان دوقطبی تنها شامل جهان اسلامی که شما بتوانید در آن زندگی کنید نمیشود. خیلی بیشتر از آن، تصویر سیاه و سفیدی است که علما و دیگر محققان اسلامی به ما معرفی میکنند.» او در کتاباش از «نقطهی خاکستری» سخن میگوید که «با اخلاق و اندیشه میتواند گسترش یابد.»
عمر غباش با تمام وفاداری سرسختی که نسبت به کشورش و خاندان سلطنتی امارات دارد، خود و دولت را نیز مورد بازخواست قرار میدهد که اقدامات مثبتی برای پیشرفت جوانان مسلمان در گوشه و کنار جهان نکردهاند.
غباش میگوید: «برای سایر دنیا، حقیقت تلخ این است که جوانان عرب، هویت و سرنوشت منطقه را در آیندهی نزدیک شکل خواهند داد و این یعنی ما یا شاهد خشم و تخریب بیشتر خواهیم بود و یا تولید و پیشرفت، و یا بازگشت به بنیانهای اسلامی فرهنگ عرب و اسلام.»
وی در توضیح دلایل این شرایط میگوید: «بازار کار به شدت دشوار، قانونهای بهروز نشده، فرقهگرایی، بازدهی ضعیف و در نهایت سقوط قیمت نفت که باعث کمبود بودجهی ۹ درصدیِ سال ۲۰۱۵ در تولید ناخالص ملی در منطقه شده– پس از سالها اضافه تولید شد- نقصهای مهمی هستند که جوانان ما را دچار مشکل کردهاند.»
با توجه با اینکه عمر غباش در کتابش به تحلیل لایهها و ریشههای افراطگرایی و راههای مقابله با آن میپردازد، توصیه نمیکند که پندهای وی الزاما گروههایی مانند طالبان یا داعش را از گردونه خارج خواهد کرد.
او به کیهان لندن میگوید: «مشکل گروههایی نظیر القاعده یا دولت اسلامی (داعش) این است که آنها نیروهای نظامی نیز دارند که سالهایی را در افغانستان سپری کردهاند و حالا دنبال شغل جدید میگردند. شما میخواهید با آنها چه کار کنید یا آنها خودشان میخواهند چه کار کنند؟ آنها با این سبک زندگی خو گرفتهاند و بخشی از زندگیشان شده است. شک دارم که آنها حتی به این فکر کنند که افراطگرایی را انتخاب کردهاند.»
نگارش و چاپ کتاب عمر غباش نیز جالب توجه است چرا که گواهی بر فرهنگ باز متفکران امارات متحده میدهد که آن را نه تنها در کشورهای عربی و حاشیهی خلیج فارس، بلکه در میان کشورهای غربی از جمله ایالات متحده و انگلستان نیز منحصر به فرد میکند.
شیوهی معمول در جهان، برای مقامات دولتی که میخواهند کتاب، سخنرانی و یا هر متنی را انتشار دهند، این است که بایستی توسط بعضی مقامات دولتی بازبینی و اجازه داده شود. اما عمر غباش از آزادی و اختیار کامل در نوشتن، چاپ و تبلیغ آن برخوردار بوده است.
وی در این زمینه به کیهان لندن گفت: «تصور من آن بود که من هم باید این روند را طی کنم. به همین دلیل نزد رییسام و عضو خاندان سلطنتی ابوظبی رفتم و در خصوص این کتاب کسب اجازه کردم؛ فوراً و بدون هیچ پرسشی درباره اینکه چه چیزخواهم نوشت، اجازه صادر شد و در هیچ مرحلهای، هیچ کس از من نسخهای جهت تایید آنچه در این کتاب بود، درخواست نکرد.»
غباش با تعجب میگوید: «من بسیار خوششانس بودهام. شاید هم چیزی که در این کتاب نوشتهام نه جالب بوده و نه توهینآمیز که به هیچ کس برنخورده!»
( دیدگاههای منتشرشده در این مقاله تنها بیانگر نظریات نویسنده است و نه لزوماً ناشر. این کتاب در حال ترجمه به زبانهای عربی، آلمانی، ترکی و چینی است.)
*این مطلب را به انگلیسی بخوانید.