آسیه پورمند نخستین دختر این روستای ترکمن است که با تلاشهای مقداد باقرزاده آموزگار سابق روستای آیرقابه در شهرستان بجنورد به دبیرستان رفته است.رسانههای داخلی در اینباره نوشتهاند، آسیه پورمند با حمایت مقداد باقرزاده آموزگار سابق روستای آیرقابه در شهرستان بجنورد در مقطع دبیرستان تحصیل خود را ادامه میدهد.
این دختر ۱۳ ساله روستایی ترکمن توانست با وجود تمام محدودیتهای عرفی حاکم بر روستای محل سکونتاش، پدرش را مجاب کند که مدرسه برود. خبر ادامه تجصیل آسیه، شعفآور و در عین حال تأسفبار است که دختران نوجوان ایران در روستاهای دورافتاده از تحصیل محروم شده و از رشد بینصیب میمانند؛ در حالی که هر کدام میتوانند آیندهای درخشان داشته باشند.
برخورداری از حق تحصیل و دانش از اصول رشد و حقوق بنیادین بشر است که به عناوین مختلف از جمله دلایل سنتی و مذهبی از دختران ایران گرفته میشود. فقر و محرومیت فرهنگی، فقدان امکانات رفاهی و تحصیلی کودکان را از این حق خود محروم کرده و زندگی آنها را میسوزاند.
آسیه در مصاحبهای با روزنامه ایران گفته که عاشق تحصیل است و دوست دارد معلم روستا شود.
این دختر روستایی که نماد تحقق آرزوی بسیاری از دختران و زنان ترکمن شده، میگوید: «آقا معلم خیلی درباره درس خواندن با من حرف زد و برایم توضیح داد که اگر درس بخوانم به کجاها میرسم. اما پدرم اجازه نمیداد برای اینکه در منطقه ما رسم نیست که دختر درس بخواند.»
وی گفت که «در روستای ما مدرسه وجود ندارد، برای همین باید به روستاهای اطراف برویم و آنجا ادامه تحصیل دهیم. پدرم میگفت چون مدرسه مختلط بود نمیتوانی درسی بخوانی. من هم اولش قبول کردم تا اینکه موضوع جالبی پیش آمد؛ همراه همکلاسیهایمان دوست داشتیم سوار هواپیما شویم و این واقعا برای ما یک آرزو بود. آقا معلم بلیت هواپیما گرفت و ما از فرودگاه مشهد به تهران آمدیم خیلی بزرگ و قشنگ بود. آنجا دخترهای تهرانی خیلی فعالیت میکنند. درس میخوانند، دانشگاه میروند و دکتر و مهندسی میشوند اما در روستای ما دخترها خیلی زود ازدواج میکنند.»
آسیه میگوید: «من اصلا از روستا بیرون نرفته بودم؛ شهر خیلی بزرگ و جالب بود. دلم میخواست درس بخوانم. وقتی برگشتم خیلی با پدرم حرف زدم. از آقا معلم خواستم تا با پدرم حرف بزند و اجازه دهد که درس بخوانم. آقا معلم خیلی آمد و رفت تا با پدرم حرف بزند تا اجازه دهد درس بخوانم. حالا با سرویس به مدرسهای در روستای دیگری میروم که ۹ کیلومتر با روستای خودم فاصله دارد. میخواهم معلم روستا شوم. دانشگاه بروم و همه شهرهای ایران را بگردم. میخواهم باعث افتخار قوم و خویشم شوم. مثل خیلی از ترکمنها که باعث افتخار ما شدند.»