یوسف مصدقی – سالهاست که بنگاه سخنپراکنی دولت بریتانیا، روزی چند بار شعاری مخالفِ عقل سلیم را در میان برنامههای خود، به زبانهای مختلف تبلیغ میکند. مضمون این شعار این است که بیبیسی نهادی مستقل و بیطرف است که بدون دخالت دولت بریتانیا و بیتوجه به منافع حکومتی که بودجهاش را تأمین میکند، به پوشش اخبار جهان میپردازد. بر اساس این تبلیغ، تنها تعهد این بنگاه خبری، تعهد به حقیقت و خبرنگاری حرفهای است.
نزد هر انسان عاقلی، بدیهی است که مدیران هیچ بنگاهی برخلاف منافع بنیانگذاران و سرمایهگذارانشان عمل نمیکنند حتی اگر این منافع در تضاد با حقیقت باشد. گاهی اما گزارههایی چنین بدیهی به مرور زیر تبلیغات خلاف واقع هر روزه مدفون میشود. حکایت رابطهی بخش بزرگی از ما ایرانیان با بیبیسی از جنس همین فراموشیِ امور بدیهی است.
الف) یادآوری نخست
وقتی در آخرین روزهای سال ۱۹۴۰ میلادی (هشتم دی ماه ۱۳۱۹ خورشیدی)، حسن مُوَقَّر بالیوزی پشت میکروفونِ بنگاه سخنپراکنی بریتانیای کبیر قرار گرفت و آغازِ «خبر فِرِستی» به زبان فارسی را به همهی فارسیزبانان دنیا اعلام کرد، برای اهل سیاست در ایران کم و بیش چنین جا افتاده بود که ایجاد بخش فارسی بیبیسی- که آنموقع مشهور به رادیو لندن بود- جهت مقابله با تبلیغات هیتلریِ بخش فارسی رادیوی برلین به گویندگی بهرام شاهرخ است. آنچه اما در آن زمان حتی به مخیلهی خوشخیالترین مخالفان رضاشاه هم خطور نمیکرد این بود که ظرف کمتر از نُه ماه بعد، دولت بریتانیا به مدد همین بخش فارسی و البته پیاده کردن نیروی نظامی در جنوب ایران، پادشاه مقتدر ایران را به زور اسلحه و تبلیغات مجبور به استعفا کند. برخلاف تبلیغات رادیو لندن در آن زمان، پادشاه ایران نهتنها بازیچهی پیشوای آلمان نبود بلکه سیاستی درست مبنی بر بیطرفی در جنگی که هیچ ربطی به ایران نداشت، اتخاذ کرده بود. رادیو بیبیسی در آن دورهی چند ماهه موافق با منافع بریتانیا، از رضاشاه هیولایی خونخوار ساخت بدون اینکه به خدمات بینظیر او به ایران کوچکترین اشارهای بکند. تعهد به حقیقت، هیچ جایی در بازی کثیفِ اشغال ایران نداشت.
رادیو بیبیسی در فرجامِ سرنوشت پادشاه بعدی ایران هم نقشی اساسی داشت. محمدرضا شاه تا زمانی که چنان قدرت نگرفته بود و موافق میل جماعت «چشمآبی» عمل میکرد، آنچنان مورد انتقاد بیبیسی قرار نمیگرفت. در فاصلهی مرداد ۱۳۳۲ تا بحران نفت در اوایل دههی پنجاه خورشیدی، کمترین انتقاد و سخنی در باب نوع حکومتورزی پادشاه فقید ایران از رادیو فارسی بیبیسی شنیده نشد. سیاست مستقل محمدرضا شاه از اوایل دههی پنجاه با تعطیل کردن کنسرسیوم نفت و در دست گرفتنِ سیاستهای اوپک، منجر به زهرچشم گرفتنِ از بریتانیای رو به سقوط شد. انگلیسی جماعت، در زمستانی سرد لرزیدند و دستگاهِ ادارهی بیبیسی از بالا دستور گرفت که پادشاه ایران را با میدان دادن به مخالفین خارجنشینِ او، زیر آماج حملات غرضورزانه و سرشار از دروغ بگیرد. در ایام انقلاب ۱۳۵۷، بخش فارسی رادیو بیبیسی نه تنها با دروغپردازی و ترویج اطلاعات غلط بر آتش شورشهای خیابانی و هرج و مرج دامن میزد، بلکه با اعلام برنامههای تظاهرات و شکل دادن و برنامهریزی برای تجمعات، در انقلاب نقشی اساسی داشت. در چند ماه منتهی به انقلاب، تقریبا همهی برنامههای خمینی و تبهکاران اطرافش هر شب مورد پوشش رادیو بیبیسی بود و اخبار و محل تجمعات فردا را، «خبرفِرِستان» بیبیسی از طریق امواج کوتاه رادیویی به ایران میرساندند.
ب) یادآوریِ دوم
بریتانیا، تاریخی خونبار و سرشار از رذالت و بیرحمی دارد. هیچ حکومتی در طول تاریخ به اندازهی این امپراتوری سردمزاجِ پرمدعای حریص، جهان را غارت نکرده و ملتهای گوناگون را به خاک سیاه ننشانده است. چیزی که اما باعث شده امپراتوری بریتانیا کمتر از باقی کشورگشایان استعمارگر طول تاریخ مورد طعن و لعن قرار بگیرد و کراهتِ وحشیگریهای آن کمتر به چشم عامهی مردم بیاید، تسلط این جماعت بر مدیریت رسانههای هر دوره از تاریخ دوران مدرن بوده است. بیاهمیت بودنِ حقیقت و بال و پر دادن به تبلیغاتِ موافق منافع امپراتوری بریتانیا، همواره محور اصلی این نوع مدیریت رسانهای بوده است.
از رماننویسی و شعر در قرن نوزدهم گرفته تا روزنامهنگاری و برنامههای رادیویی در قرن بیستم میلادی، همچنین تلویزیونهای ماهوارهای و شبکههای اجتماعی در دهههای اخیر، همگی تا حد امکان تصویری پاکیزه و نجیب از مردمِ بریتانیا و حاکمانشان ارائه کردهاند. انگار نه انگار که این دزدان دریایی استعمارگر مرتکب بیشترین فجایع طول تاریخ شدهاند.
به عنوان نمونهای نه چندان دور در ایران، اگر به همین صد سال پیش برگردیم، نقش بریتانیا در بروز قحطی بزرگ در ایران و مرگ هزاران ایرانی بینوا بر اثر گرسنگی انکارناپذیر است اما از چنین فاجعهی بزرگی که جمعیت ایران را به نصف کاهش داد، چیز زیادی در خاطرهی جمعی ما ملت فهیم باقی نمانده است.
ج) نوازندگان کوچک در خدمت رهبر بزرگ
تصور کنید دولتی که بزرگترین امپراتوری تاریخ بشر را با استعمار و کشتار و خُدعه برای حدود دو قرن سر پا نگه داشته و از شرق تا غرب عالم را چاپیده و اقوام آزاد جهان را بَرده، رعیت یا منقرض نموده و منابع و اموالشان را چپاول کرده است، وظیفهی خود بداند که برای کشورهای توسعهنیافته رسانهای مستقل و بیطرف، خلاف منافع حیاتیاش ایجاد کند و هر سال میلیونها پوند از بودجهی عمومیاش را به آن اختصاص دهد! هر آدمیزادی که مختصر عقل و شعوری داشته باشد، تأیید میکند که چنین دولتی بیخود و بیجهت میلیونها پوند خرج این دستگاه عریض و طویل تبلیغاتی نمیکند. فارغ از ظاهر غلطانداز و شعارهای نخنمای متصدیان این بنگاهِ مُزَوّر، بیبیسی همواره بازوی تبلیغاتی و ابزار توسعهطلبی و سوءاستفادهی دولت بریتانیا بوده و هست.
خوراکی که بیبیسی فارسی روی میز تاریخ معاصر ایران گذاشته و میگذارد، همواره مسموم و در راستای منافع بریتانیای سابقا کبیر بوده و هست. کارمندان به ظاهر متنوع و متفاوت این رسانهی دولتی همگی حکم نوازندگان یک ارکستر بزرگ را دارند که ساز خودشان را در هماهنگی با نتهای پیشِ رویشان و به رهبری شخص منصوب از طرف ارباب، مینوازند. ریاکاری اما جایی است که این عده، دانسته یا نادانسته، به دروغ ادعای استقلال رأی و بیطرفی کنند.
د) سال به سال، دریغ از پارسال
سیادت و قدرت بریتانیا در سالهای پس از جنگ بینالملل دوم به مرور رو به انحطاط گذاشت و همزمان با این روندِ انحطاط، میانمایگی و بیدانشی به مرور تبدیل به خصوصیت اصلی سیاستورزانِ این هویتِ فرسوده شد. چنین بود که نمایندگیِ سیاست بریتانیا از وینستون چرچیل و آنتونی ایدن به مارگارت تاچر و در نهایت به موجوداتی همچون گوردون براون و ترزا مِی، رسید.
روند استخدام کارمندان و همکاران بخش فارسی بیبیسی هم از همین الگو پیروی کرده است چنانکه در بدو تأسیسِ این بخش، دانشمندانی چون مجتبی مینوی، مسعود فرزاد، ابوالقاسم طاهری و منوچهر انور تولید، هدایت و ادارهی برنامههای بخش فارسی را به عهده داشتند. بعد عرصه به افرادی چون لطفعلی خُنجی، علیزاده طوسی و شاداب وجدی رسید که هر چند در سطح افراد قبل نبودند اما توانایی و دانش بالایی داشتند. سپس دور به امثال باقر معین و بهروز آفاق رسید و در نهایت میانمایگانی چون صادق صبا و رزیتا لطفی مدیریت این دستگاه را در دست گرفتند. این سیر تاریخی و این تغییر چهره، جز انحطاط و سقوطِ تدریجی نام دیگری ندارد. بیهوده نیست که این روزها وبسایت بیبیسی سرشار از شلختگی و غلطهای فاحش املایی و نگارشی است. توقعِ مینوی و فرزاد داشتن که شوخی است اما قبل از استخدامِ استعدادهای درخشانِ فعلی، یک امتحان املا و نگارش بیفایده نمیبود.
ه) گفت: خود پیداست از زانوی تو!
افرادی که در حال حاضر بدنهی ادارهکنندهی بیبیسی فارسی را تشکیل میدهند، بیشتر پروردگان روزنامههای اصلاحطلب پس از دوم خرداد هستند. بیشتر آنها زیر نظر افرادی با سابقهی امنیتی همچون ماشاءالله شمسالواعظین (محمود شمس)، سعید حجاریان، فریدون وردینژاد (مهدینژاد)، عباس عبدی و… رشد کرده و بالیدهاند. عجیب نیست که این گروه از کارمندان بیبیسی همچنان بر همان مداری بچرخند که در آن پرورش یافتهاند و از روابط و تماسهایی بهره ببرند که در مرداب مدیران جمهوری اسلامی ریشه دارند.
ادعای گردانندگان بیبیسی در باب بیطرفیِ این بنگاهِ خبری به حدی مضحک است که میتوان با یک نگاه سَرسَری به مجموعهی به اصطلاح کارشناسانِ ثابتِ برنامههای خبری و تحلیلی تلویزیون فارسی بیبیسی، به کذب این ادعا واقف شد. اینکه شما رسانهای داشته باشید که تباهکارانی از قماش عطاءالله مهاجرانی و فرخ نگهدار دو طرف گفتگویی مثلا انتقادی در باب کارنامهی چند دهه حکومت جمهوری اسلامی قرار بگیرند، به این میماند که گوبلز و رودولف هِس بنشینند و دربارهی رایش سوم همسخنی کنند. همراهی و اتحاد میان جماعت اصلاحطلب و تودهای- اکثریتیِ سابق در بنگاهِ سخنپراکنی بریتانیا و خوردنِ نانِ ملکه، از طنزهای سیاه روزگار است.
چنین روندی گاه به حدی از لاابالیگری میرسد که یک شارلاتانِ کاسبِ دکانِ چپگرایی- که از یک دانشگاه درجه سه در غرب لندن (رتبه ۹۱ در انگلستان) اخراج شده و بدون مدرک خود را استاد فلسفه میخوانَد- به برنامهی به اصطلاح فرهنگیِ «پرگار» دعوت میشود تا علی خامنهای را «معمار امنیت ملی ایران» اعلام کند. تأسفانگیزتر اینکه به تازگی، پای شخص یادشده به تلویزیون جمهوری اسلامی باز شده و در برنامهی «جهانآرا» به تهیهکنندگی و اجرای بازجوی بدنامِ اطلاعات سپاه وحید یامینپور، همین هذیانات را تکرار میکند.
پیدا کنید جایگاه تعهد به حقیقت و خبرنگاری حرفهای در این نمایشِ مضحک کجاست!
تکمله:
مدیریت بیبیسی فارسی، همواره بر این موضوع پای فشرده که از ناحیه دولت و نهادهای امنیتی انگلستان، در امور اداره و سیاستگذاریهای این بخش از بنگاه سخنپراکنی بریتانیا، هیچ دخالتی نمیشود. ممکن است که برخی مخاطبین بیبیسی فارسی این ادعا را باور کنند همانگونه که بسیاری از دروغهای دیگر هم با تکرار مداوم باورپذیر میشوند.
در فیلم بینظیرِ «مظنونین همیشگی» (The Usual Suspects)– برندهی اسکار بهترین فیلنامهی اصیل ۱۹۹۶- قهرمان داستان جملهی قصاری دارد که میتواند در باب دخالت دولت بریتانیا در بنگاه سخنپراکنیاش و سوء استفاده از توان تبلیغاتی بیبیسی، روشنگرانه به کار بیاید:
«ماهرانهترین حیلهای که شیطان به کار بُرد این بود که جهان را قانع کرد که وجود ندارد.»
Persian Service: The BBC and British Interests in Iran – ۱۶ Jan 2014
دوستانی که تسلط به زبان انگلیسی دارند خوبست کتاب فوق را مطالعه و درصورت امکان ترجمه به فارسی کنند که در بخشهایی ازین کتاب به دخالت های بی بی سی در سیاست های داخلی ایران اشاره دارد . یکی از نویسندگان این کتاب ایرانی و معصومه طرفه نام دارد .
به نظر می رسد که شما هم دچار همان مشکلاتی هستید که نویسنده مقاله درباره وبسایت بی بی سی اشاره کرده است. در هفت سطر دو غلط فاحش دارید ولی اظهار فضل می کنید.
غلط اول: استاد فلسفه قلابی علی علیزاده است نه حسین علیزاده.
غلط دوم: پاچه خار درست است نه پاچه خوار. کنایه از چاپلوسی و …مالی است.
اگر شما نقش مخرب بی بی سی را در تاریخ معاصر ایران نمی بینید، به همان بلایی دچار شده اید که نویسنده در آخر مقاله آورده است
عزت زیاد
بسیار آگاه کننده – دقیق و حقیقی است . مرحبا برشما
بر خودمان لعنت کنیم , چرا که در سال ۵۷ وقتی کارکنان دلیر !! اداره برق برای اعتراض برق را خاموش میکردند با رادیو ترانزیستوری باطری دار به سختی بی بی سی را میگرفتیم تا از تعداد کشته شده های قلابی و محل تظاهرات فردا توسط این موذی ها خبردار شویم و تند تند هم بیانه خمینی و ملی مذهبیها را پخش میکرد و ما ساده لوحانه باور میکردیم امروزه حتا یک کلیک بله حتا یک کلیک روی ان خیانت به ایران و ایرانی اسیر این ” فرقه تبهکار ” ( نقل از سخن زیبای شاهزاده ) میباشد .
با درود و سپاس از کیهان و جناب آقای مصدقی ایرانی
یک نکته درباره چگونگی پوشش اخبار از سوی بی بی سی فارسی. به هنگام آغاز بهار عربی، بی بی سی فارسی برای هر کدام از کشورهای عربی یک صفحه ویژه باز کرد و به انتشار اخبار هر کدام از این کشورها پرداخت، اما اعتراض های پارسال ایرانی ها در بیش از هشتاد شهر کشور برای بی بی سی فارسی آن قدر ارزش خبری نداشت که صفحه ای ویژه به آن اختصاص دهد.
فکر می کنم منظور از استاد فلسفۀ قلابی حسین علیزاده باشد.
اما نکته ای در مورد این مقاله:
استبداد زدگی در رگ و خون ما ایرانیان جاریست و گمان ندارم حتی در یک صد سال آینده نیز بتوانیم خودمان را از شر این بیماری مزمن رها سازیم. عموما در فاهمۀ ما نمی گنجد که کسی نظر مخالف ما را داشته باشد و جرئت و امکان و مجال بیان نظر مخالف خود را هم داشته باشد.مشتی تئوری توطئه هم همیشه در آستین داریم تا با آنها آسمان و ریسمان را به هم ببافیم و اظهار فضل نماییم. جالب است که سید علی خامنه ای و پاچه خوارانش از یک طرف و خارج نشینانی مثل نویسندۀ این مقاله با اینکه به ظاهر در دو قطب متضاد نشسته اند از روان پریشی یکسانی رنج می برند
برای معرفی عوامفریبی بی بی سی همین بس که اعلام کرد اقا در ماه دیده شده با وجود تلویزیون منوتو و در یکسال گذشته ایران اینترنشنال و رفتن خیلی از چهر های بی بی سی برای همکاری با این تلویزیون دیگر عوامفریبی اش فاید ندارد.
جناب آقای مصدقی مقاله های قبلی شما را هم خوانده ام و بسیار آموخته ام اما این بحث کنونی خیلی بخش های قابل قبول دارد اما بعضی قسمت ها برایم مقبول نیست. در فتنه ۵۷ کاملا درست می فرمایید، بی بی سی پشتیبان خمینی بود ولی اگر حکومت به گروه های چپ می افتاد بعد از تخریب چندین ساله تازه نوبت ملاها میرسید که به قدرت برسند با ۱۴۰۰ سال شست و شوی مغزی ملت! استاد کسروی ظاهرا گفته است که ملت ایران حکومتی به آخوندها بدهکار است.
این مقاله چون بسیاری دیگر از مقالاتی که در رابطه با بی بی سی و دیگر رسانههای خارجی که به زبان فارسی برنامه دارند به یک مساله اصلی و کلیدی توجهی ندارد: بی بی سی چون رادیو فردا، دویچه وله یا رادیو ژاپن و رادیو ترکه و دهها رسانه دیگر، فارسی زبان هستند ولی ایرانی نیستند. نمی توان از رسانه ای که به خرج کشور دیگری اداره میشود انتظار داشت بمثابه یک رسانه ایرانی عمل کند. البته این بدین معنا نیست که اصلاحطلبان در این رسانه ها لانه نکرده باشند. تا زمانی که دولتهائی که خرج این رسانه ها را میدهند به این نتیجه نرسند که این حکومت رفتنی است، این وضعیت تغییر پیدا نخواهد کرد.
با درود و سپاس از کیهان و جناب آقای مصدقی ایرانی آزاده ، همانطور که بسیار زیبا و گویا از بنگاه سیاه بازی بی بی سی پرده برداری کردید امروزه بعد از ۴۰ سال دست این بنگاه شیادی و نفاق و مزدوران ایرانیش بر همه ایرانیان رو میباشد و نباید فراموش کرد که این دکان اهریمن بیست و چهار ساعته مشغول توطئه بر علیه ایران و ملت ایران و تولید اخبار گمراه کننده میباشد در واقع وزارت اطلاعات رژیم اهریمنی ولایت وقیح میباشد .
همین برنامه اخر پرگار رو به بینید . با چه رذالتی میخواهد انقلاب را هم بیاندازد به گردن شاه فقید که خدا عمرش بدهد رامین پرهام با تمام سانسور اشکار بی بی سی در این برنامه ابروی نداشتشون رو میبره https://www.youtube.com/watch?v=dOi5iSfMXcc&feature=youtu.be
آقای مصدقی باز هم دست مریزاد…باری دگر مقاله ای بس خواندنی و ستودنی…به نکته های شگرفی اشاره داشتید که این خود متاثر از نگاه نافذ جنابعالی به مسایل است…یکی از هزاران نمونه هایی که حاکی از شیادی و غیرحرفه ای بودن عیان این رسانه است همانا عدم پوشش خبری جامع از شورش قهرمانان کازرون طی هفته اخیر بود…گویا پوشش خبریِ نوع لباس، ماشین،زمان شب زفاف و نحوه اُرگاسم شاهزاده هری و بانو به مراتب مهمتر از کشتار ،ارعاب و بازداشت مردم بیگناه توسط متوحشان نظام بود.
خشایار خان جان ، همش نزن که گندش بیشتر میشه.
یک سوال؛
کسی میداند که این «استاد فلسفه» قلابی برنامه پرگار چه کسی بوده؟
مرسی
در بارهٔ شیوه های مزورانهٔ این بنگاه سخن پراکنی تبهکاربریتانیا در کشورهای دیگر آسیا خاطره ای تاریخی دارم . درروزگار سیاهٔ سالهای هشتاد میلادی من هم هر روزبه برنامهٔ رادیو «درفش کاویانی» دکتر منوچهر گنجی گوش میدادم ، ولی پیدا کردن موج این رادیوهم کارآسانی نبود. در سال ۱۹۸۴، روزیکه خانم ایندیرا گاندی توسط یک گارد « Sikh» خودش ترور شد ، موقعی که در رادیو دنبال برنامهٔ فارسی میگشتم بطور اتفاقی روی برنامهٔ بی بی سی بسوی هندوستان افتادم که داشت مراسم رقص وشادی «سیخهای» لندن را پخش میکرد.
فردای آنروز در اخبارشنیدیم که هندوها به محلهٔ سیخها در شهرهای هندوستان حمله کرده واز کشته پشته ساخته اند.
من نزدیک به ۲ سال است که به آیت الله بی بی سی کار ندارم
مردم میگویند یا سیمای اخوندی را نگاه کنید یا برنامه تلویزیونی بی بی سی را نتیجه هر دو یکسان است ؟!!!
این بدترین نوع مردم گریزی برای یک دستگاهی است که روزی حرف اول را برای اطلاع رسانی به بیشتر مردم ایران میزد .
تنفر و بد و بیراه گفتن به ایت الله های داخل ایران و ایت الله بی بی سی کار هر روزه مردم شده است !
AZ ONJAIKE DOWLATE ESTEMARI FAKHIME BARAYE MANAFE MARDOME IRAN POOOL VA ZAHMAT !GABOOOL MIFARMAYAD(MARAZ DARAD).KAMI HEYRATANGIZ.
جالبه که بی بی سی دیشب یه تحلیلگر آورده بود بنام آقای احمدی که رئیس قبلی کنگروه ملی ایرانیان کانادا (بنگاه جاسوسی رژیم در کانادا) بود. ایشان تا تونست در حمایت از نظام، آمریکا رو بدلیل خروج از برجام کوبید..
یک نکته کمی تا مقداری حیرت انگیز: چرا چنین رادیوی بی ارزش و منفوری را گوش می کنید؟ مرض دارید؟
در ضمن، چه کسی صد سال پیش اخوان المسلمین را درست کرد؟
سنگ تمام گذاشتید جناب مصدقی
کتابی دراینباره که من به همه خوانندگان توصیه میکنم:
Persian Service: The BBC and British Interests in Iran
(International Library of Iranian Studies)
از
Annabelle Sreberny & Massoumeh Torfeh
بهـترین کار اگاه کردن مردم و اموزش دادن به انهـاست و یاداورى تاریخى زمانى که بى بى اعلام کرد امام در ماه دیده شد ؟!
دروغ «بیبیسی نهادی مستقل و بیطرف است که بدون دخالت دولت بریتانیا و بیتوجه به منافع حکومتی که بودجهاش را تأمین میکند» :
در مورد ادعای بیطرفی بی بی سی به عنوان ارگان تبلیغی ج ا و بنگاه سخنپراکنی دولت فخیمه و خلافت خامنهای، هر دو:
یک دروغ را اگر هر روز چند بار هم تکرار کنند، دروغ میماند و واقعیت نمیشود!
IN RESANEH BBC YEKI AZ MANFOOOORTARINE RESANEHAST HAMGAM BA DOVLATE MATBOOASH.VA AN SHAHZADEHAYE DEHATISH!!DOROODE BIKARAN BAR PADESHAHANE PAHLAVI
ناقلان و ناشران و حاملان ویروس استمرار در این رسانه ها تجمع کرده عامیان را در چنبره حقه استمرار احاطه کرده اند نگون بخت ملت ایران که گرفتار چنین تحلیلگرانی فریبکار شده اند این سوداگران وطن همواره در پی ترفند از رونق افتاده ی تَکرارند هر زمان خرمهره را بجای دُر غالب میکنند باید از اینان پرسید ایران را مظنه متری چند میفروشند
آیت الله بی بی سی مُرد!
آقاجان بی بی سی از خود تقصیری ندارد، اگه خادمان و جاسوسان ایرانی مزدبگیر انگلیس را رسوا شوند بی بی سی خود بخود می میره!
رادیو فردا هم که شد رادیو پس فردا با این انتصاب اخیر, خیر سرش قرار بود رادیو آزادی باشه
همه بخصوص ایرانیان آگاه وبیداربخوبی میدانند که بی بی سی طرفدار ویکی ازعوامل مهم درشکل گیری حکومت ملاها درایران بوده وهست اما مردم ایران دیگر فریب حقه های کثیف این به اصطلاح رسانه را نمیخورندضمنا مقاله بسیارعالی نگاشته شده است واز نویسنده کمال تشکرراداریم ومنتظر مقاله هایی بهتر هستیم
… چیزی که عیانست ، چه حاجت به بیانست !
اروپایی ها همیشه در آرزوی بازگرداندن حکومتی به سبک قاجار به ایران بوده اند و الان هم حفظ حکومت آخوندها را به هر قیمت در اولویت خود دارند و اگر زورشان می رسید، بر سر این موضوع با امریکا درگیر هم می شدند. چون آنها می دانند که چنانچه ایران و امریکا با هم متحد شوند، امریکایی ها با داشتن قدرت هایی نظیرایران، عربستان و اسرائیل در منطقه ابرقدرت بلامنازع کنترل کننده انرژی و مسیر انرژی دنیا خواهد شد. حکومت آخوندها برای اروپایی ها انرژی ارزان، نیروی کار ماهر رایگان و… فراهم می کند و موی دماغ امریکا هم هست.
از کیهان لندن بابت انتشار این مقاله عالی و روشنگرانه سپاسگزارم. همه باید این رسانه دغل باز و دروغگو و نزدیک به دیکتاتوری ولایت فقیه را بشناسند و البته بهترین راه، تحریم بی بی سی است. این خود نوعی مبارزه مدنی است. بدون هزینه، رادیو تلویزیون بی بی سی را که مطلوب و مقبول جمهوری اسلامی است تحریم کنید تا حرفهایش شنونده ای نداشته باشد.
مقاله بسیار خوبی بود آقای مصدقی. دو نکته:
یکم، بی بی سی بودجه اش را از دولت انگلیس میگیرد، پس راهی جز تأمین منافع دولت فخیمه را ندارد.
دوم، کارمندان بی بی سی نانشان در گرو بقای جمهوری اسلامی است. تصور کنید که جاعش نباشد، آیا دیگر کسی دقیقه ای وقت خود را برای حرفهای کارمندان بی بی سی تلف می کند؟ بدیهی است که خیر!
نتیجه: منافع مردم برای بی بی سی فارسی همان قدر مهم است که برای صدا و سیمای میلی جمهوری اسلامی!
من فکر میکنم با رسانه های متننوع اینترنتی و ماهواره ای فریب مردم دیگر کار ساده ای نیست بی بی سی هم از بابت وجود عناصر حکومتی امری واضح است و مردم براحتی فریب بی بی سی را نمی خورند