نادر زاهدی – مسئله هدایت و رهبری مبارزات ملی و مدنی ایران از مسائلی است که همزمان با شکل گرفتن اپوزیسیون جمهوری اسلامی مطرح بوده است؛ شکل و جایگاه رهبری مبارزاتی در پیوند تنگاتنگ با ماهیت و اهدافی قرار دارد که برای بنیان دمکراسی و رهایی از فاشیسم مذهبی در جنبشهای اجتماعی ایرانیان مد نظر است.
همانطور که شیوهها، اصول و انگارههای اپوزیسیون از خواستههای کلاسیک به مطالبات ملی و مدنی تغییر ماهیت داده، شکل و جایگاه رهبری هم در سالهای اخیر دچار تحول شده است؛ برخلاف دوران پیشین که رهبری را عدهای از فعالین سیاسی و اجتماعی بر میگزیدند، امروزه رهبری بر اساس اشتراک اهداف و منافع ملی و در میان مبارزات آزادیخواهانه و مدنی به عرصه میآید.
دارا بودن شخصیت سیاسی و فرهنگی، پیشینه ملی و شفافیت اهداف و آرمانها و اصول دمکراتیک در مبارزه و مخالفت، و مهمتر از همه، شناخت و همراهی بخش بزرگتری از مخالفان و مبارزان ملی و مدنی از شخصیت واجد هدایت مبارزات، از ارکان اصلی و پایههای اساسی رهبری در دنیای معاصر به شمار میرود.
در سیر تاریخی اپوزیسیون ایران و صحنههای مبارزاتی چهار دهه اخیر با جمهوری اسلامی، عدم رهبری واحد و انسجام مبارزاتی، از مسائلی است که نتیجه خردمندانه و فرجام واقعگرایانه این مبارزات را به تعویق انداخته است؛ تندی آرا، اختلافات سیاسی و ایدئولوژیک و بیتوجهی به اهداف ملی و مدنی در بخشهایی از اپوزیسیون باعث نفوذ اختلافات ایدئولوژیک در مسئله گرد آمدن و اتفاق در رهبری بوده است.
با توجه به شرایط نوین گذار از جمهوری اسلامی که بر اساس نوسازی اپوزیسیون در حیطه روشهای فکری و سیاسی و حوزههای فعالیت اجتماعی و سیاسی به وجود آمده، جایگاه رهبری را میتوان مورد توجه قرار داد؛ دقت نظر در
•پیشینه ملی
•اندیشههای سیاسی
•اهداف مبارزاتی دمکراتیک و آزادیخواهانه
در افراد و شخصیتهای اپوزیسیون، عمدهترین مواردی هستند که در این زمینه میتوان به سنجش گذاشت.
تردیدی نیست که شخصیتهای محدودی از الزامات رهبری مبارزات مدنی و ملی ایران برخوردارند؛ شخصیتهایی که از «مقبولیت ملی» بهرهمند بوده و «مشروعیت سیاسی و فکری» خود را طی سالهای اخیر و با حضور فعال و دمکراتیک در مبارزات جلوهگر ساختهاند. نکته ظریف آنکه تعیین جایگاه رهبری در شرایط فعلی اپوزیسیون از یک طرف معطوف به ارتباطات با مخالفین و مبارزان داخلی و خارجی بوده و از طرف دیگر مسئله هدایت آن مبارزات را در خارج از کشور به واسطه وجود خفقان و کنترل امنیتی در داخل ایران، در بر میگیرد.
بدون شک در شرایطی که فضای سیاسی و مبارزاتی ایران از همه جهت دچار انسداد و خشونت لگامگسیخته رژیم جمهوری اسلامی است، نمیتوان از رهبری در داخل سخن گفت. وجود فضای دمکراتیک و آزاد در خارج از ایران، بایستگی رهبری مبارزات را در بیرون از ایران نشان میدهد. در چنین شرایطی میتوان با ایجاد هستههای مبارزاتی در سطح مناطق شهری و برقراری ارتباط با مبارزان خارج از کشور، اعتراضات، اعتصابات و تجمعات در داخل را در پیوند با وظایف مبارزاتی ایرانیان در خارج از کشور، به مبارزه ای ملی و مدنی تبدیل کرد؛ اگر در داخل کشور، حضور فعالانه و مدبرانه در اعتراضات و همراهی با اقشار مختلف ملت ایران، اولویت مقابله با دستگاه امنیتی و سرکوب رژیم جمهوری اسلامی را در خود جای داده است، در خارج از کشور هم اطلاعرسانی از مبارزات داخل و ایجاد راهکارهایی برای رساندن صدای معترضان ایرانی به مجامع بینالمللی حقوق بشری و حضور در لابیگری با دولتهای دمکراتیک، نقطه مشترک جایگاه شخص یا فردی در رهبری مبارزات دمکراتیک و آزادیخواهانه ایرانیان است.
بنابر آن چه به فشرده نوشتم، دو مسئله پایه ای مقبولیت ملی و مشروعیت سیاسی و فرهنگی در هدایت مبارزات و رهبری جنبش ملی و مدنی ایران، از اهمیت بسزایی برخورداردند؛ در کنار و همبسته با این موارد، از آن جا که رهبر بایستی در مبارزات نقش بازری داشته باشد، لازمه حضور در تجمعات اپوزیسیون، فعالیت در عرصههای دیپلماتیک و فضای رسانه ای، ضرورت رهبری را در فضای آزاد و دمکراتیک خارج از ایران توجیه پذیر میکند.
گرد آمدن و اتحاد مبارزاتی در تعیین رهبری برای هدایت مبارزات داخل و همگامیو حمایت از آن در خارج از ایران، اولویت اپوزیسیون در شرایط فعلی است.
کاملا با نظر شما موافقم جناب زاهدی عزیز.
امیدوارم که گوش شنوایی برای آن دسته که بر رهبری داخلی جریان اپوزیسیون تاکید دارند وجود داشته باشد.
رژیمی که حتی کوچکترین نظر مخالف از سوی خودیترین افراد در دایره قدرت را برنمیتابد و به هر شیوهای سعی در حذف یا به حاشیه راندنشان دارد، آیا به رهبری یک جریان که از ریشه مخالف با نظام ولایت فقیه است رحم خواهد کرد؟