Page 12 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۱۵۸ (دوره جديد
P. 12
صفحه - Page 12 - 12شماره 158
جمعه 7تا پنجشنبه13اردیبهش تماه 1397خورشیدی
خود بر جای گذاشت که بنا بر شرایط داریوشهمایونروزنام هنگاریبرجسته، بخشودن دو قرن فراز و نشیب مطبوعات
موجود در خاورمیانه ،بسیاری از آنها نظری هپردازی جستجوگر و نوجو ،و و در ایران ()66
همچنان معتبرند و گویی همین امروز سیاستمداری مل یگرا و میه ندوست
نگاشته شدهاند .مقالات قدیم یوی بود که بر نقش موثر ایران در مناسبات فراموش ( کیهان لندن شماره ) 1247
در دهههای سی تا پنجاه خورشیدی نکردن
داریوش همایون همچنین بازتاب مستند موقعیت منطق های و جهانی آگاهی داشت. احمد احـرار «اعظامالوزاره» دیگر به نطنز
سیاسی و اجتماعی ایران هستند. وی سالهای طولانی در روزنامههای بازنگشت زیرا که دریافته بود آبش
(۵مهر،۱۳۰۷تهران۸-بهمن،۱۳۸۹ژنو) از همین رو ما به بازنشر گلچینی از معتبر ایران قلم زد و از بنیانگذاران لاهوتی برای کاشان حرکت م یدهند. با «سردار کاشان» به یک جوی
آثار داریوش همایون میپردازیم که اصلی روزنامهی «آیندگان» بود پس از ورود به کاشان ،لاهوتی نم یرود و جانش هم در خطر است
در سالهای تبعید پس از انقلاب ۵۷ که صفح های نوین در تاریخچهی دستور میدهد آنها را در دروازه اما پس از چندی در تهران شاهد به
با کیهان لندن نیز همکاری نزدیک روزنامهنگاری ایران گشود.همایون دولت ،جلو تلگرافخانه روی نیمکت دار آویختن ماشاءالله خان و پدرش
داشت .مقالاتی که در این ستون مهارت روزنامهنگاری و تسلط خود چوبی قهوهخانه بنشانند .در این بین نایب حسین بود .در خاطراتش
م یخوانید ،از آرشیو کیهان لندن بر زبان فارسی را با ایدههای سیاسی چند نفر ژاندارم دو نفر از سوارهای
خویش در هم آمیخت و از دههی ۳۰ ماشاءاللهخان و نایبحسین را که م ینویسد:
انتخاب شدهاند. خورشیدی به این سو ،نوشتههایی از در قریۀ آرون بیدگل ،یک فرسخی «چون فو قالعاده علاق همند بودم
کاشان گرفته بودند ،وارد م یکنند. از توقیف ماشاءاللهخان و عاقبت او
کیهان لندن شماره 8 - 1112تیرماه 1385 سوارها وقتی که نایب را روی نیمکت مطلع شوم ،برای ملاقات با اشخاص
م یبینند سلام م یکنند و م یگویند وارد به این جریانات بیرون آمده،
ــ بد تر از همه بر ضد آموزگارانی که و «اخلاقی») و حتی سوزاندن بالای هر چيز و به بهای هر چيز ،با سالها پيش آقای اکبر گنجی «خان نایب ،ا نشاءالله حال شما درب وزارت داخله برخوردم به یکی
آنهمه برگردنش حق داشتند .تاريخ لاشههای آنان (مجاهدين خلق) همه سهم اندازه نگرفتنی جمهوری خواستار پيگرد و محکوميت و خوب است .چه باید کرد ،روزگار این از رفقا ،اظهار کرد فردا ماشاءالله خان
تکرار نمیشود ولی میتواند ادامه و فرو نشانند ــ تا انقلاب آمد و خشم اسلامیدر آن ،برای ايرانی تازگی بخشو د ن آ مر ا ن و عا ملا ن طور است ،گهی زین به پشت و گهی را بهدار میزنند ...فردا صبح زود
دگرگشت يابد ــ بهتر و بد تر .اگر انقلابی شان را در دريای خونی ندارد .فرهنگی که کربلا برجسته آدمکشیهای زنجيرهای ،که خود پشت ب هزین» نایب م یگوید حالا من رفتم توپخانه ـ که آن وقت شهربانی
ما همين باشيم که به نظر میآيد انداخت که روحيه جامعه سراپا و ترين نماد مذهبی آن است تا بيش رسوايشان کرده بود ،شد .اکنون بار (نظمیه) در آنجا بود ـ عدهای از
بيشتر هستيم ،آينده ما در پارهای از هر سوآماده اش بود .خمينی که از اينها میتواند برود و اگر نرفته ديگر در سخنرانی دريافت جايزه و شما در یک حال هستیم. کاش یها کم و بیش آمده بودند که
زمينههای اساسی ،از جمله کينه انقلابش را با نابود کردن تماشاگران است به لطف دودلی و ابهامیاست قلم طلائی به آن ايده باز گشته ماژور لاهوتی چرا نایب حسین یکی از آنها احمد مدیر نراقی بود که
و نفرت به عنوان برترين عواطف سينما رکس آبادان آغاز کرده بود که نمیگذارد مردم ما به تمام و است و در تعبير گسترده تری چنين و پسرش را در دروازه دولت روی برادرش آقا علی امام که مردی ملا
و موتورهای اصلی عمل سياسی، میگويد :امروز ديگر نبايد با همان نیمکت چوبی کثیف قهوهخانه منزل و پیشنماز مسجد گنبد بود شب در
تفاوت چندان با گذشته و اکنونمان در همان فضا عمل میکرد .کشتار برای مدت دراز در امری فرو روند. سلاح خشونت طلبان به مقابله با داد که محل عبور و مرور هر طبقه، حال رفتن به منزل خود به دستور
نخواهد داشت .بويژه که جمهوری زندانيان (ازجمله آزاد شدگان) آن در تاريخ همروزگار ما ،سياسی شدن آنان پرداخت .بايد مقاومت صلح از کارگر و کشاورز و مل ّاک و ت ّجار نایب حسین و ماشاءاللهخان کشته
اسلامی بزرگ ترين روانها را نيز سال ننگبار بالا ترين تظاهر تسليم جامعه که با جنبش مشروطه آمد آميز مدنی را جايگزين خشونت بود؟ برای این بود که مردمی که میشود ،در آنجا با چند نفر از
در ميان ما گاهگاه از خشم و کين شدن طبقه سياسی ايران به منطق با خونريزی همراه گرديد .سلطنت انقلابی کرد .شعار من برای مبارزه نایب حسین را با آن جلال دیده و با بستگانش حاضر بودند و روز انتقام
خشونت بود .ايران به جائی رسيده طلبان محمد علی شاهی مشروطه با ظلم و خشونت «ببخش و فراموش ترس و لرز برخورد م یکردند امروز را میدیدند.درصورتی که دار هم
و بيزاری لبريز میکند. بود که چنان فجايعی میتوانست در خواهان را کشتند و مشروطه نکن» است .بخشايش فضيلتی است را هم مشاهده کنند که همان آدم آماده برای بلعیدن غذای خود در
و لی ر و ا نها ی بز ر گی نيز آن روی دهد .رژيم پيشين صدها تن خواهان ،آخوند مشروعه خواه را که بر کينه ،خشم و نفرت موجه در چنین مکان و جایی نشسته است حال انتظار بود ،رفت هرفته جمعیت
هستند که راهنمای مايند ،مردانی را اعدام کرد؛ رژيم کنونی هزاران به دار آويختند .مجازات اعدام به غلبه میکند .صرفنظر کردن از که شاگرد قهوهچی هم در موقع چای زیاد شد .من خود را رسانیدم درب
مانند آقای گنجی که پولاد کوفته تن را و لابد رژيم بعدی در عدالت عنوان پذيرفتنی ترين و مشروع انتقام گرفتن است .بخشيدن مظالم و قلیان دادن با آن لهجۀ کاشی به شهربانی که پاسبانی ایستاده بود
خشونت است؛ تا جائی آن را انقلابيش شماره را میبايد به دهها ترين پاسخ قانونی در همه دوران به معنای به فراموشی سپردن و
رانده که بر خودش نيز شوريده و صدها هزار برساند( .همين بس پهلوی بر هر فعاليت ضد رژيم جاری دست کشيدن از پيکار نيست. نایب حسین کاشی در میان فرزندان و بستگانش .نفر ایستاده در سمت
است و تا جائی آن را تحمل کرده است که يک صفت انقلابی به هر شد؛ ولی از آن درگذشت .اعدام به بخشايش به معنای دست کشيدن چپ با سرداری سفید ماشاءالله خان است.
که با مرگ چند گامی نداشته عنوان «حق انحصاری حکومت بر از نفرت ورزيدن است .بخشايش،
است .او از آن کوره که نسل او ناروائی چسبانده شود). خشونت» (تعريف وبر) به اندازه نفرت را به نفرت جويان ،بدخواهی نایب حسین متلک م یگوید که نایب و نمیگذاشت کسی وارد دالان
را خاکستر کرد با پيامی بيرون ما هر کدام میتوانيم جنايتکاران کافی ناپسند و افراطی است ولی را به بدخواهان ،کينه را به کينه یکمرتبه در جوابش م یگوید تو هم شهربانی گردد .از در که وارد دالان
آمده که آينده را میتواند متفاوت (غير خودی) و قربانيان (خودی) هنگامیکه بيژن جزنی و هشت تن توزان واگذار میکند .اين امر نه ح ّقت را ادا م یکنی! و واقعاً بهترین م یشدی ،در دو طرف چند اتاق بود.
سازد« .ببخشای و فراموش مکن» مان را داشته باشيم .ولی به عنوان از سران چريکهای فدائی خلق را فراموش کردن جنايات را اجازه طرز سیاستی بود که ماژور لاهوتی در اتاق دوم دست راست ماشاءالله
نيانديشيدنی است ،بيش از آنکه يک ملت میبايد از اين تاريخی که در زندان به عنوان جلوگيری از میدهد ،نه وظيفه وفاداری ما را انجام داده و برای التیام جراحات خان با عبا نشسته بود ولی معلوم
سخت باشد .چگونه میتوان اصلا از خون رنگ شده است ،خونی که اقدام به گريز از پشت به تير بستند نسبت به قربانيان جنايات ،و نه کاشان یها و مردم آن حدود داروی بود دیگر توانایی خود را از دست
تصورش را کرد؟ ولی همه ايدههای بر سر حفظ مقام ،اختلاف سياسی، خشونتی که بهر حال از نظر قانونی الزامات مقاومت شجاعانه دربرابر داده است .در همین اثنا پهلوان رضا
راهگشا نيانديشيدنی بودهاند .بايد رسيدن به آرمانشهر ،نوسازندگی حق حکومت به شمار میرفت ،به جنايتکاران حاکم و پيروان متعصب مؤثر بود... را از توی شهربانی خارج نمودند .چند
نيانديشيدنی را انديشيد .بخشودن کشور ...بر خاک تشنه ريخته، جنايتی آلوده شد که آثار خود را جنايات گذشته را .بايد همواره به ماژور لاهوتی به دولت تلگراف نفر پاسبان اطرافش را گرفته بودند
به گونه دردناکی بر دل ما گران احساس شرم کنيم .گناه همه در اعدامهای فوری ماههای پس ياد داشته باشيم که زمانی ظلمی م یکند ـ البته وثو قالدوله قهرمان که پای دار ببرند .م یگوید «بگذارید
میآيد ولی بيش از اين نيست. ما بوده است و حکومتها بسيار از انقلاب اسلامیظاهر ساخت. روی داده است .بايد شرايطی از بین بردن نایب حسین و ماشاءالله یک بار دیگر سردارم را ببینم».
دربرابر ،يکبار و برای هميشه به بيشتر ،ولی اين تاريخ همه ماست. حکومت ،از حوزه خود بيرون رفت که میتواند منجر به پديد آمدن خان و رجبعلی و جعفرقلی و رضا صاحب منصب اجازه میدهد .در
دور خشونت و کين خواهی (وندتا) قربانيان چرا بايست جان میدادند و شيوههای گانگستری را به خدمت فاشيسم ،توتاليتاريسم ،و هر نوع جوزانی و ظفر سلطا نها بود ـ که اتاق ماشاءالله را باز م یگذارند .وقتی
پايان خواهد داد .ملتی که بتواند و کشندگان چرا بايست آنگونه گرفت .اعدام کسی مانند گلسرخی ديکتاتوری که منشاء مظالم است نایب حسین و پسرش رضاخان با پهلوان رضا مقابل اتاق میرسد
جنايات رژيم اسلامیرا محکوم کند آزادانه رفتار میکردند؟ چرا خشم يک آدمکشی رسمی و از منطق شود ،در خاطره فردی و جمعی ما نوزده نفر اتباعش دستگیر و توقیف خم شده دو دست خود را روی
و سپس ببخشايد ديگر سيل خون و کينه کور ،زمينه طبيعی سياست دولت بيرون بود و تنها آتش انتقام باقی بماند تا آماده باشيم که چنان م یباشند ،چه دستور م یدهید .آقای چهارچوبۀ در گذارده خطاب به سردار
ما شده بود ،به اندازه ای که نه از وثو قالدوله جواب م یدهد نوزده نفر کاشی م یگوید «سردار ،پهلوان رضا
سرازير نخواهد کرد. خشونت ،بلکه خشونتی که متوجه را شعله ور تر میکرد. شرايطی دوباره تکرار نشود. را در جلو تلگرافخانه به دار زده وفاداری خود را تا اینجا رسانید .اینک
پس ا ز آ نچه ا ز جمهو ر ی خود ما بود ،بهم بر میآمديم؟ هنوز موضوع اين نيست که در سراسر «ببخش و فراموش نکن شرط تیرباران نمایید و نایب حسین و م یروم س ِر دار ،خداحافظ» .در اینجا
اسلامیدر نزديک به سی سال بر دوران پهلوی شمار اعدام شدگان و رسيدن به دموکراسی به معنای پسرش را به تهران حرکت دهید.نایب فقط جواب م یدهد من هم به دنبال
ميليونها ايرانی رفته است هيچ بسياری چنيناند. کشتگان زد و خوردهای چريکی به جامعه ای عاری از خشونت است .پس حسین را در تهران ب هامر رئی سالوزرا
سيل خونی برای جبران بس نخواهد *** 350نرسيد؛ بلکه تاثيری است که از کشف حقيقت ،پس از نور تاباندن تحویل شهربانی دادند .دستور داده تو خواهم آمد.
بود .دهها هزار کشته هم جبران اين تاريخ ماست ،گذشته نزديک سياستها و روحيهها بر فرهنگ به تاريکخانههائی که تصميمات شده بود که پس از سؤالات لازمه پهلوان رضا را آوردند پای دار .رفت
نخواهد کرد؛ و زندانهای رژيمی که ما ،و ما هم اکنون در تکامل يافته سيا سی و سر نو شت کشو رها خشونت بار در آنها رقم میخورد البته راجع به پول و اسلحه که دفن بالای چهارپایه .با نهایت توانایی به
بزرگ ترين کار عمرانی اش زندان و ترين صورت آن بسر میبريم .انقلاب م یگذارند .مخالفان رژيم که همانگاه و علنی کردن مظالم ،ديکتاتورها شده ،استنطاق شود و گزارش دهید دست خودش طناب دار را به گردن
گورستان سازی است ،پاسخ صدها اسلامی و حکومت برآمده از آن در خشم انقلابی میجوشيدند و جنايتکاران را میبخشيم تا و ضمناً چوبۀ دار را هم برپا نمایید. انداخت و گفت «بکشید» .طناب
هزار زندانی را نخواهد داد .آنها که آماس همه بيماریهای اجتماعی همين رفتارها را کم میداشتند خشونت گسترده دامن نشود .خشم تا چند روز هرچه از او سؤال را که کشیدند تکانی خورد .بعد
با افتخار میگويند نه میبخشائيم ايران ،بويژه زمينه اصلیاش کينه که تشنگی خود را به خون ،با و کينه و نفرت نمیتوانند جامعه ای میکنند طبق معمول که اسم و از پهلوان رضا ،ماشاءالله را آوردند،
نه فراموش میکنيم ،زود در خواهند و خشونت ،است .خمينی خشم اعدام انقلابی هر که در دسترس عاری از خشونت و دمکراتيک به شهرت خود را بگو ،نایب جواب ولی چهار نفر پاسبان از دو طرف
يافت که کشوری به پهناوری ايران انقلابی را که نمیشناخت از پاره ای بود ،از جمله همرزمان خويش در وجود آورند .اينجاست که نيازمند نمیدهد و در جواب میخندد. بازویش را گرفته بودند که قادر به
نيز ظرفيت آنهمه انتقام گيری را که شيفتگان (موقت) خود گرفت و آن خانههای تيمی(به دلائل سياسی، بخشش هستيم و در عين حال بالاخره م یگوید شماها بعد از بیست حرکت نبود .در واقع تا آمدن پای
صدها هزار خانواده کينه خواه تازه، را در ابعادی که میتوانست بکاربرد فراموش نکردن .بخشايش خطا را سال یاغیگری من ،تازه اسم مرا دار از بین رفته بود .پای چهارچوبه
به دنبال خواهد آورد نخواهد داشت. پاک نمیکند .بلکه خشم را از بين میپرسید .از من چیزی دستگیر او را بلند کرده روی چهارچوب قرار
ميليونها ايرانی با دستان خونين و میبرد ،پيکار را کنار نمیگذارد شما و بزرگترانتان نخواهد شد. داده و طناب به گردنش انداخته بالا
دلهای پر خون هر احتمالی را که بلکه از نفرت چشم پوشی میکند. هرچه زودتر هم مرا راحت کنید کشیدند .مدتی بالای دار بود .تقریباً
بتوانيم به بازسازی ايران پردازيم از بخشايشگران بی نفرت و با قلبی که در نتیجه ،خودتان هم راحت تمام فضای میدان پر از جمعیت بود و
ميان خواهند برد .کشوری که از زير سرشار از شادی با کجیها مبارزه م یتوان گفت اکثریت جمعیت مردم،
بهمن حکومت اسلامی بدر خواهد خواهید شد. از زن و مرد کاشان و نطنز و قمصر
آمد مردمانی میخواهد که کار و میکنند». در ساعت دار زدن باز هم با
از خود گذشتگی را برتر از همه در درون ايران به اين سخنان جمعیت کاش یها حاضر بودم .نایب بودند که شادی م یکردند»...
بگذارند .با روحيه شکار جادوگران بازتابی نمیتوان داد .در بيرون نيز را آوردند پای چهارچوبۀ دار .قبای بیست روز بعد ،نایب حسین را
نمیتوان انرژی ملی را برای جبران کسی صدای خود را به اين پيام بلند ب هاصطلاح کمرچین ،با شلوار به تهران آوردند .مأموریت بازداشت
دهههای از دست رفته بسيج کرد. نپيوسته است .طبقه سياسی ايران سفید و گشاد و شال سفیدی هم به و انتقال نایب حسین ب هعهدۀ ماژور
يک جامعه موفق مسلما از جمعيتی هنوز نمیتواند همپای سلوک کسی کمر بسته بود .ولی قوای خودش را ابوالقاسم لاهوتی (افسر ژاندارم و شاعر
که هردو سويش بستانکاری خونی شود که از خاکساری خمينی آغاز از دست نداده بود .مأمورین طناب دار معروف انقلابی) بود .تفصیل آن را هم
از يکديگر داشته باشند ساخته کرد و اکنون میکوشد شاگرد کانت را به گردنش انداخته بالا کشیدند. اعظا مالوزاره در خاطراتش آورده است:
و مقلد ماندلا باشد .اما اگر بتوان در برحسب دستور جنازه مدتی بالای «بعد از این که ژاندارمها نایب
نخواهد شد. اين خشونت روزافزون که جامعه دار بود که پایین آوردند .گفته شد حسین و پسرش رضاخان را دستگیر
ما نمیتوانيم بدانيم که پيام ايرانی را درخود فرو میبرد؛ در اين کردند ،با اطلاع و دستور ماژور
آقای گنجی در ايران تا کجاها را فرايند غير انسانی شدن جامعه به کسانی آمدند تحویل گرفتند».
رفته و گرفته است ،ولی در بيرون رهبری قم ،دريچه کوچکی به يک
دست کم در يک حزب سياسی ،در جامعه انسان تر نشان داد ،همين
حزب مشروطه ايران ،آن نخستين سخنان است که نبايد گذاشت مانند
پيشنهاد سالهای پيش به بحثی قطرههای باران در آفتاب تابستان
پر حرارت که از بار الکتريکی به محو شوند .رسيدگی به جنايات
انفجار میرسيد دامن زد و سرانجام دوران حکومت اسلامی ،محکوم
به افزودن بندی در منشور حزب کردن جانيان ،و رها کردنشان،
انجاميد :پذيرفتن دادگاههای بی بخشودن ولی فراموش نکردن،
کيفر برای سران و عاملان جنايات بيرون بردن عدالت از عرصه انتقام،
رژيم اسلامی؛ اعلام بخشودگی آنها پايان دادن به دور خونخواهی و
يکبار و بس ،و پس گرفتن آنچه از خونريزی ،اينهمه هنوز از ظرفيت
تاراج دارائی ملی بتوان يافت .آنها روان زخم خورده و بيمار ايرانی
که خواب انتقام میبينند هيچ از بيرون است ولی میبايد به آن رسيد.
خود پرسيده اند که تاريخ ما را تا خشونت و خونخواهی و انتقام،
کی میبايد با خون نوشت؟