Page 13 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۱۵۸ (دوره جديد

‫صفحه ‪13‬ـ ‪ Page 13‬ـ شماره ‪158‬‬ ‫ولتر به روایت ولتر‬ ‫دکتری که برای شاه ایران نشان‬
‫جمعه ‪ 27‬آوریل تا پنجشنبه ‪ 3‬مه ‪2018‬‬ ‫«بند جوراب» گرفت‬

‫درسمعلمظالمبهانوشیروانعادل!‬

‫ولتر‬

‫انوشیروان‪ :‬چه چیزی موجب شد‬ ‫انوشیروان در دوران کودکی‪،‬‬ ‫را بزنی»‪.‬‬ ‫=«هرکس به خاطر کارهای خوبی‬ ‫ناصرالدی ‌نشاه و ملکه ویکتوریا‬
‫در آن روز ب ‌یجهت مرا کتک بزنی؟‬ ‫معلمی کاردان و دوراندیش داشت‪.‬‬ ‫ولتر مدتی به دربار فردریک در‬ ‫که نکرده‪ ،‬گناهکار است»‪.‬‬
‫معلم‪ :‬چون دیدم به تحصیل علم‬ ‫روزی معلم‪ ،‬انوشیروان را بی‌جهت‬ ‫برلین رفت چون فکر م ‌یکرد م ‌یتواند‬ ‫کرده بودند‪.‬‬ ‫در سال‌های ‪ 1890‬میلادی یک‬
‫و دانش علاقه نشان م ‌یدهی‪ ،‬امیدوار‬ ‫مورد سرزنش قرار داد و محکم او را‬ ‫این جمله را به خوردش بدهد؛ اما او‬ ‫این حرف کسی است که بیش از ‪2‬‬ ‫شاه از پذیرفتن نشان‪«،‬باث‪»Bath-‬‬ ‫پزشک انگلیسی به نام هاف ادکاک‬
‫شدم که بعد از پدرت قباد صاحب‬ ‫زد‪ .‬به طوری که فریادش بلند شد‪.‬‬ ‫زندان ‌یاش کرد و کتا ‌بهایش را سوزاند‪.‬‬ ‫هزار کتاب و ‪ 21‬هزار نامه نوشته و در‬ ‫یا تصویر شاه انگلیس که دارای قاب‬ ‫‪ Hugh Adcock‬پزشک مخصوص‬
‫سلطنت شده و بر مسند پادشاهی‬ ‫انوشیروان کینه معلم را به دل گرفت‬ ‫=کام ‌لترین حکومت‪ ،‬دموکراسی‬ ‫نوشتن هر چیزی از شعر‪ ،‬نمایشنامه‪،‬‬ ‫طلایی و گ ‌لهای الماس بود خودداری‬ ‫مظفرالدین میرزا ولیعهد شد که آن‬
‫تکیه می‌زنی‪ .‬خوشم آمد که مزه ظلم‬ ‫و هنگامی که بر مسند پادشاهی‬ ‫رمان و مقاله به ‪ 6‬زبان استاد بوده و‬ ‫کرد‪ .‬همچنین تمام ملازمین خود را‬ ‫زمان در تبریز سکونت داشت‪ .‬وقتی‬
‫و ستم را به تو بچشانم تا به کسی‬ ‫نشست‪ ،‬دستور داد معلم را نزد وی‬ ‫توأم با ترور است»‪.‬‬ ‫نیم قرن تمام فرانسو ‌یها برای خواندن‬ ‫از پذیرفتن نشا ‌نها و هدایا بازداشت‬ ‫مظفرالدین میرزا به سلطنت رسید‪،‬‬
‫ولتر شوخی کرد ولی انقلابیون‬ ‫و در منتهای خشم به تهران بازگشت‪.‬‬ ‫ادکاک با او به تهران آمد‪ ،‬و ‪ 10‬سال‬
‫ظلم نکنی‪.‬‬ ‫حاضر کنند‪.‬‬ ‫فرانسه جدی گرفتندش‪ .‬او دموکراسی‬ ‫کارهای جدیدش ل ‌هله م ‌یزد‌هاند‪.‬‬ ‫البته داستان به همین جا ختم نشد‪.‬‬ ‫مشاور پزشکی شاه بود‪ .‬او هم مانند‬
‫را «پروراندن حماقت توده‌ها» و‬ ‫=«بهخودتانفکرکنیدواجازهدهید‬ ‫ترس از این که حوادث تدریجاً شاه را‬ ‫دیکسون و پزشکان دیگر واسطۀ‬
‫گفت ‌ههای شنیدنی‬ ‫استبداد روشنفکر را «بهترین حکومت»‬ ‫دیگران هم از این موهبت بهره ببرند»‪.‬‬ ‫به طرف رو ‌سها بکشاند سبب شد تا‬ ‫محرمانه مفیدی برای ارتباط میان‬
‫پدر ولتر به فکر خودش بود و‬ ‫نخس ‌توزیر انگلیس تهدید به استعفا‬ ‫سفارت و شاه بود‪ .‬دکتر ادکاک شاه‬
‫داشت از زن بدکار‌های که از مشتری‬ ‫خانم قاضی جودی در آمریکا‬ ‫م ‌یدانست‪.‬‬ ‫مجبورش کرد حقوق بخواند‪ .‬ولتر به‬ ‫کند؛ ادوارد هفتم با کمال بی‌میلی‬ ‫را در سفرش به انگلستان در ‪1902‬‬
‫خود شکایت کرده بود پرسید‪ :‬تو چه‬ ‫شخصیت بسیار مشهور‪ ،‬محبوب و‬ ‫=در جواب کشیش که هنگام‬ ‫فکر خودش بود و درس را ول کرد تا‬ ‫تسلیم شد و در اوایل سال ‪ 1903‬لرد‬ ‫همراهی کرد و در جریان آن ادوارد‬
‫موقع متوجه شدی این مرد به تو تجاوز‬ ‫متمولی است که برنام ‌ههای تلویزیونی‬ ‫احتضار از او خواست به شیطان فحش‬ ‫شعر طنز بسراید‪ .‬حکومت هم به فکر‬ ‫داون اختصاصاً به تهران فرستاده شد تا‬ ‫هفتم با خودداری از اعطای نشان بند‬
‫کرده است؟ زن خو ‌دفروش پاسخ داد‪:‬‬ ‫او طرفداران زیادی دارد‪ .‬او در یکی از‬ ‫بدهد‪ ،‬گفت‪« :‬پدر‪ ،‬الآن وقت آن نیست‬ ‫خودش بود و او را چند بار زندانی و‬ ‫نشان بند جوراب را به شاه تقدیم کند‪.‬‬ ‫جوراب به شاه‪ ،‬که هاردینگ وزیر مختار‬
‫آخرین موارد و کی ‌سهایی که در دادگاه‬ ‫تبعید کرد؛ غافل از اینکه تبعید خصوصاً‬ ‫آخرین پزشک انگلیسی که با دربار‬ ‫انگلیس در تهران وعده داده بود‪ ،‬موجب‬
‫وقتی چک او برگشت خورد!‬ ‫که برای خودم دشمن بتراشم!»‪.‬‬ ‫در انگلیس بدآموزی دارد و به آشنایی‬ ‫قاجار ارتباط مستقیم داشت‪ ،‬عالیجناب‬ ‫دلخوری شدید مظفرالدین شاه شد‪.‬‬
‫ولتر تا آخرین لحظات به فکر‬ ‫با نیوتن و لیبرالیسم و آزادی مدنی‬ ‫لنوکس لیندلی بود که ابتدا در ‪1900‬‬ ‫ادوارد هفتم گفت؛ نشان بند جوراب‬
‫دوس ‌تیابی بود‪ .‬کمتر از ‪ 2‬ماه پیش‬ ‫و مذهبی و دفاع از حقوق حیوانات‬ ‫دستیار پزشک مخصوص دربار شد و‬ ‫به شاهان مسیحی اختصاص دارد‬
‫از مرگ‪ ،‬همراه بنجامین فرانکلین‪،‬‬ ‫بعدها بر ادکاک پیشی گرفت‪ .‬او پزشک‬ ‫ولی شاه به خوبی م ‌یدانست که هم‬
‫فراماسون شد که احتمالاً بهترین‬ ‫م ‌یانجامد‪.‬‬ ‫در‌بار سه شاه شد که از آن جمله‬ ‫سلطان عثمانی و هم ناصرالدین شاه‬
‫ترجم ‌هاش به فارسی م ‌یشود‪« :‬دوست‬ ‫=«ازدواج تنها ماجراجویی است‬ ‫آن را از دست ملکه ویکتوریا دریافت‬
‫یواشکی من دوست داره یواشکی با‬ ‫که هر بزدلی م ‌یتواند انجامش بدهد»‪.‬‬ ‫احمدشاه قاجار بود‪.‬‬
‫دوست یواشکی تو که ‪ .»...‬ولتر در‬ ‫ولتر که دختر خال ‌هاش را گرفته بود‪،‬‬
‫حالی مرد که به قول خودش «خدا‬ ‫به خاطر ترس از بزدلی ‪ 15‬سال با یک‬
‫را م ‌یپرستید‪ ،‬عاشق دوستانش بود‪،‬‬ ‫بانوی پولدار آشنا بود که با هم ‪ 21‬هزار‬
‫از دشمنانش تنفر نداشت و از خرافات‬ ‫جلد کتاب جمع کردند و هم ‌هاش را با‬

‫بیزار بود»‪.‬‬ ‫هم خواندند و حتی آزمایش کردند‪.‬‬
‫ولتر در تاریخ ‪ 30‬مه ‪ 1778‬میلادی‬ ‫=«با آنچه م ‌یگویی مخالفم ولی‬
‫حاضرم جانم را بدهم تا بتوانی حرفت‬
‫درگذشت‪.‬‬

‫‪65‬‬ ‫‪4‬‬

‫‪7 29‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪6‬‬

‫‪71‬‬ ‫‪25‬‬ ‫(سودوكو)‬
‫‪1‬‬
‫‪4 67‬‬ ‫‪3 13‬‬ ‫‪ 15 14 13 12 11 10 9 8 7 6 5 4 3 2 1‬عمودی‪:‬‬
‫‪9 24‬‬
‫‪1‬ـ از آثار داستایوفسکی ‪3‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪11 10 9 8 7 6‬‬
‫‪5‬‬ ‫‪21‬‬ ‫‪93‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬ـ رهبر فقید یکی از احزاب مهم‬ ‫‪2‬‬
‫‪ 8‬ـ شاعر و ترانه‌سرای‬ ‫سیاسی ایران ـ وسیل ‌های برای نواختن‬
‫پرآوازه و فقید کشور ما ـ‬ ‫‪3‬‬
‫‪95‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪3‬ـ گلی است ـ منشی ـ نام پیشین‬
‫چهره‬ ‫‪4‬‬
‫‪97‬‬ ‫‪9‬ـ وسیله ـ فهم‬ ‫پایتخت جمهوری آذربایجان‬
‫‪10‬ـ عدم مساوات‬ ‫‪5‬‬
‫‪11‬ـ ریختن پول به حساب‬ ‫‪64‬‬ ‫‪4‬ـ عشیره ـ تهمت ـ درختی است‬
‫‪ 5‬ـ «نه» ب ‌هعربی ـ گیاهی است با مصارف‬ ‫‪6‬‬
‫‪4 68‬‬ ‫ـ دعا‬
‫پزشکی ـ نوعی شال معروف و مرغوب‬ ‫‪7‬‬

‫‪63‬‬ ‫‪ 6‬ـ واحد سنتی انداز‌هگیری وزن ـ از‬ ‫‪8‬‬

‫سلسل ‌ههای حکومتی ایران ـ بدی ـ حرفی‬ ‫‪9‬‬
‫‪10‬‬
‫به اول آن بیفزایید «پیشرفت» م ‌یشود‬
‫‪11‬‬
‫عمودی‪:‬‬ ‫‪5 4321‬‬ ‫‪ 7‬ـ گویش ـ روستا ـ ثروت‬ ‫‪12‬‬

‫معروف و قدیمی تآتر‬ ‫‪1‬ـ از معروفترین نقاشان‬ ‫‪ 8‬ـ از سبزیجات ـ رخسار ‪1‬‬ ‫‪13‬‬
‫ایران‬ ‫جهان‬
‫‪2‬‬ ‫‪9‬ـ تونلی در دامنۀ البرز ـ رقم ـ پراکنده‬ ‫‪14‬‬
‫‪9‬ـ دوست و مددکار ـ‬ ‫‪2‬ـ عازم ـ خداوند‬ ‫کردن‬
‫بعید ـ بهره‬ ‫‪3‬ـ مهلکه ـ بندری زیبا‬ ‫‪15‬‬
‫‪10‬ـ حرف همراهی ـ بیابان بی آب و ‪3‬‬
‫‪10‬ـ نقاش ـ بازگویی‬ ‫در اروپا‬ ‫علف ـ سریر‬ ‫افقی‪:‬‬
‫‪11‬ـ زبانی است ـ‬ ‫‪4‬ـ مادر به عربی ـ‬ ‫‪11‬ـ پژوهشگر‪ ،‬ایرانشناس و مؤلف ‪4‬‬
‫‪1‬ـ اولین شاگرد اول‬
‫نماینده‬ ‫ضیافت‬ ‫بلندپایه و فقیدکشور ما و استاد پیشین ‪5‬‬ ‫دارالمعلمات و مؤلف کتاب‬
‫‪ 5‬ـ « نر گس »‬ ‫و ممتاز دانشگاه تهران‬
‫‪6‬‬ ‫‪12‬ـ کیش ـ حرف نمی‌زند ـ وسیلۀ‬ ‫«تدبیر منزل»‬
‫ب ‌هه ‌مریخته ـ بالا‬ ‫‪2‬ـ گیاهی است ـ غیر‬
‫‪ 6‬ـ شریک زندگی ـ‬ ‫جوش دادن ‪7‬‬ ‫‪10‬ـ آزاد ـ معروف ـ چهره‬
‫‪13‬ـحیوانیـمصاحبـازقهرمانانشاهنامه‬ ‫ـ رطوبت‬ ‫مساوی‬
‫فرشته‬ ‫‪14‬ـ مایۀ حیات ـ خوراکی است ـ ‪8‬‬ ‫‪3‬ـ واحد انداز‌هگیری سطح‬
‫‪ 7‬ـ خودآرایی ـ ارث به‬ ‫‪11‬ـ از پادشاهان ایران قبل‬
‫سنگینی ـ کشتی ‪9‬‬ ‫از یورش عر ‌بها ـ جنگ‬ ‫ـ کوشش ـ مطیع‬
‫او م ‌یرسد‬ ‫‪15‬ـ واحد قدیمی پول ـ کشوری است ـ‬ ‫‪4‬ـ نوعی کشت و زرع ـ از‬
‫‪ 8‬ـ از هنرپیشگان‬ ‫نگرش و بصیرت ‪10‬‬ ‫مقدس ـ عددی است‬ ‫جش ‌نهای ملی ـ جلگ ‌های‬
‫‪12‬ـ قسمتی از اندام ـ‬
‫حل جدول شماره قبل‬ ‫حل جدول شماره قبل ‪11‬‬ ‫رودخانه‌ای در روسیه ـ‬ ‫حاصلخیز در دامنۀ البرز‬
‫‪ 5‬ـ مرد خدا ـ همیشه‬
‫افقی‪:‬‬ ‫استاندار‬
‫‪13‬ـ پیانیست برجسته و‬ ‫دنبال شماست ـ وی‬
‫‪1‬ـ جواز ـ کهنسالی‬ ‫آهنگساز باذوق و معروف‬ ‫‪ 6‬ـ از روزنام ‌هنگاران پیشگام‬
‫‪2‬ـ وسیل ‌های فنی ـ جانداری‬ ‫و برجستۀ ایران و ناشر‬
‫ایران‬
‫است‬ ‫‪14‬ـ جمیل ـ از آثار‬ ‫«نسیم شمال»‬
‫‪3‬ـ گسترش ـ محل صرف‬ ‫‪ 7‬ـ انزجار ـ محبت ـ ارزش‬
‫محمدعلی جمالزاده‬
‫غذا‬ ‫‪15‬ـ راهنمایی ـ جوی خون‬ ‫آن برابر طلاست‬
‫‪4‬ـ از حبوبات ـ زبانی است‬ ‫‪ 8‬ـ ناشنوا ـ زشت ـ از‬
‫ـ آشفته و درهم‬
‫ـ من و تو‬ ‫فاتحان بزرگ تاریخ‬
‫‪ 5‬ـ حرف تعجب ـ از فلزات‬ ‫‪9‬ـ اراذل ـ از شهرهای‬
‫تاریخی آسیای میانه ـ لایق‬
‫ـ اجرت‬
‫‪ 6‬ـ از هنرپیشگان قدیمی و‬ ‫و شایسته‬

‫معروف تآتر ایران‬
‫‪ 7‬ـ عددی است ـ از مساجد‬

‫معروف مرکز تهران‬