Page 7 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۱۶۴ (دوره جديد
P. 7

‫صفحه ‪7‬ـ ‪ Page 7‬ـ شماره ‪164‬‬
‫جمعه ‪ 8‬تا پنجشنبه ‪ 14‬ژوئن ‪2018‬‬

‫کوه و عقرب و خدا در سه فیلم‬                                                                                              ‫نادره سالارپور‪ :‬روزگار تلخ دوبلورها در ایران‬

‫است که قادر است سم عقرب را در‬           ‫برده م ‌یشود ولی در صحنه بعدی او‬        ‫سعید شفا ‪« -‬کوه» آخرین فیلم‬              ‫ما خلاص شوند‪ ،‬ولی نم ‌یتوانستند یک حرکت ضد انقلابی است و ما‬                    ‫= من بین ا سا تید‬
‫بدن انسا ‌نها حس و با خواندن آوایی‬      ‫را در خان ‌هاش‪ ،‬در جوار کوه م ‌یبینیم‪.‬‬  ‫امیر نادری با صحنه خاکسپاری یک‬                                                                                          ‫پیشکسوت دوبلاژ بزرگ‬
‫آن را خنثی کند‪ .‬اتفاقی رخ م ‌یدهد‬       ‫مرد شب و روز به زدن ضربه به کوه‬                                                  ‫چون به هر حال به دوبلورها احتیاج کارمندهای ‪ ۳۰‬ساله را با یک تکه‬                ‫شدم همیشه با هم موقع‬
‫و اهالی روستا از او م ‌یخواهند آنجا‬     ‫ادامه م ‌یدهد‪ .‬کوه را م ‌یتوان به ثروت‬                ‫انسان شروع م ‌یشود‪.‬‬                                                                                       ‫ناهارم ‌یگفتیم‪،‬م ‌یخندیدیم‬
‫را به خاطر مسموم کردن افکار اهالی‬       ‫یا قدرت تعبیر کرد و برای همین‬                                                    ‫داشتند‪ ،‬ولی اندک اندک افراد دیگر کاغذ از اینجا بیرون م ‌یاندازیم!» من‬          ‫جوک می‌گفتیم در عین‬
                                                                                ‫«کوه»‪ ،‬نبرد امیر نادری با خودش‬                                                                                          ‫حال کارمان را درست انجام‬
                       ‫ترک کند‪.‬‬         ‫مرد با کوه در م ‌یافتد چرا که از مال‬    ‫دوربین اشخاصی را نشان م ‌یدهد‪،‬‬           ‫را با دستمز‌دهای کمتر جایگزین در آن جلسه بلند شدم و گفتم «شما‬                  ‫م ‌یدادیم؛بعدازانقلاببامثل‬
‫برای ماندن در روستا‪ ،‬تنها چاره‬          ‫دنیا تهی است‪ .‬در افتادن او با کوه‬       ‫بعد نمایی از یک کوه دیده م ‌یشود‪.‬‬                                                                                       ‫گناهکاران رفتار م ‌یکردند‪.‬‬
‫ازدواج با مردی است که تاجر شتر‬          ‫پرعظمت‪ ،‬نتیج ‌های جز شکست ندارد‪.‬‬        ‫شب سر م ‌یرسد‪ .‬زنی با شوهر و‬             ‫اگر م ‌یخواستید ما را بیرون کنید تا‬     ‫پیشکسو ‌تهاکردند‪».‬‬                     ‫تلاش کردم در ایران بمانم‬
‫است که این نیز منجر به بروز‬             ‫در این میان‪ ،‬معلوم نیست اینها از کجا‬    ‫فرزندش پیرامون چراغی روشن‬                                                                                               ‫و به فعالی ‌تهایم ادامه بدهم‬
‫جریانات تاز‌های در زندگی او م ‌یشود‬     ‫غذا تهیه م ‌یکنند چرا که زمین بایر‬      ‫نشست ‌هاند‪ .‬روستاییانی درگیر با‬          ‫وی ادامه م ‌یدهد‪« :‬در آن سا ‌لها به حال بیرون کرده بودید ولی همه‬
‫که داستان فیلم را تشکیل م ‌یدهد‪.‬‬        ‫آنها خشک و سنگلاخ ‌یتر از آن است‬        ‫بیماری طاعون‪« .‬کوه» زنده است و‬                                                                                                  ‫ولی دیدم نم ‌یشود‪.‬‬
‫فیلمنامه فیلم را نیز آنوپ سینگ بر‬       ‫که محصولی تولید کند‪ .‬فرزندشان‬           ‫ش ‌بها پار‌ههایی از کوه که از بدن ‌هاش‬   ‫مثلا وقتی م ‌یرفتیم برای تلویزیون کار ما انقدر سابقه کار داریم که باید ما را‬   ‫=معیشیت دوبلورها پس‬
‫اساس یک داستان فولکلوریک نوشته‬          ‫بزرگ م ‌یشود و نزد آنها باز م ‌یگردد‪.‬‬   ‫جدا شده و به پایین م ‌یریزد‪ .‬حرف‬                                                                                        ‫از انقلاب اسلامی‌به سختی‬
‫که بیشترین توج ‌هاش روی کاراکتر‬         ‫زن و مرد پیر م ‌یشوند ولی دست از‬        ‫چندانی میان شخصی ‌تهای فیلم رد‬           ‫کنیم‪ ،‬در همان در ورودی‪ ،‬جلوی ما بازنشسته کنید‪ .‬شما اصلا نم ‌یتوانید‬            ‫می‌گذرد آن هم به خاطر‬
                                        ‫مبارزه با کوه بر نم ‌یدارند تا اینکه‬    ‫و بدل نم ‌یشود و کار دیالو ‌گنویسی‬                                                                                      ‫پرداخت‌های قطره‌چکانی‬
          ‫زن است و این را علاوه بر‬      ‫کوه شکست م ‌یخورد و فرو م ‌یریزد‪.‬‬       ‫را آسان م ‌یکند ولی اینکه م ‌یخواهد‬      ‫را م ‌یگرفتند‪ ،‬ناخ ‌نهای ما را کنترل این کار را بکنید»‪.‬‬
‫«نوران» (گلشیفته فراهانی)‪ ،‬در‬           ‫خورشید همچنان م ‌یدرخشد و فیلم‬          ‫با زبان تصویر سخن بگوید تا حدی‬                                                                                                         ‫صدا و سیما‪.‬‬
‫مادر بزرگ و دیگر زنان فیلم هم‬           ‫بالاخره پایان م ‌یگیرد‪ .‬فیلمبرداری‬      ‫ثقیل است‪ .‬البته دلیل دیگرش هم‬            ‫م ‌یکردند‪ ،‬اشخاصی که حتی سواد نادره سالارپور ادامه م ‌یدهد‪« :‬البته‬             ‫=عد ‌های ناآشنا به زبان و‬
‫م ‌یبینیم‪ .‬شخصی ‌تهایی که قوی‬           ‫فیلم زیباست و ای کاش کم ‌یاز آن‬         ‫ندانستن زبان است که نادری چون‬                                                                                           ‫ادبیات فارسی و بی‌تجربه‬
‫و کارساز هستند‪ .‬گرچه فیلم تم‬            ‫نصیب داستان و محتوای سردرگم‬                                                      ‫خواندنونوشتننداشتندم ‌یآمدندوبه سا ‌لها موفق به این کار نشدند تا اینکه‬         ‫در حوزه دوبلاژ به مدیریت‬
‫و زبان ُکند و متفاوتی دارد‪ ،‬اما‬                                                 ‫داستان فیل ‌مهایش را هم م ‌ینویسد‪،‬‬
‫باز ‌یهای گیرا آن را زنده نگه م ‌یدارد‬                    ‫فیلم هم م ‌یشد‪.‬‬       ‫در نتیجه دیالو ِگ کم برایش سه ‌لتر‬       ‫اشکال مختلف ما را آزار م ‌یدادند‪ ،‬امر و آرام آرام وابستگان خودشان را وارد این‬     ‫دوبلاژ منصوب م ‌یشوند‪.‬‬
‫و با فیلمبرداری تماشایی پ ‌ی یتروز و‬    ‫«کوه» نادری هم به لیست فیل ‌مهای‬        ‫است‪ .‬اشکال کار نادری اما اینست که‬
‫نرچر و کارلوتاهالی استای ‌نمن به اوج‬    ‫جشنوار‌های که فقط در جشنوار‌هها به‬      ‫با فرهنگ محیط فیل ‌مهایش آشنا‬            ‫نه ‌یهای مختلف م ‌یکردند‪ .‬یادم هست حوزه کردند البته منظورم این نیست‬            ‫فیروزه رمضا ‌نزاده ‪ -‬باوجود اینکه‬
‫م ‌یرسد‪ .‬درواقع این فیلمبرداری و‬        ‫نمایش در م ‌یآیند‪ ،‬اضافه م ‌یشود چرا‬    ‫نیست و اصرار دارد فیل ‌مهایش را‬                                                                                         ‫‪ ۶۱‬ساله است اما صدای کودکان ‌های‬
‫رن ‌گآمیزی فیلم است که به زیبایی‬        ‫که نمایش عموم ‌ی نداشته و صرفاً به‬      ‫در کشورهایی که به زبان و فرهنگ‬           ‫یک بار در تلویزیون با دوستم م ‌یرفتم‪ ،‬که همه کسانی که به تازگی وارد‬            ‫دارد اگر با او ه ‌مصحبت شوید‪ ،‬احتمالا‬
‫آن م ‌یافزاید و داستان غیرمتعارف آن‬     ‫خاطر نام نادری و فیل ‌مهای قدیم ‌یاش‬    ‫آنها آشنایی ندارد بسازد‪« .‬کوه» را‬                                                                                       ‫صدای شخصیت کارتونی «پینوکیو»‪،‬‬
                                        ‫در ایران‪ ،‬در جشنوار‌هها به نمایش‬        ‫در ایتالیا ساخته که چرایش معلوم‬          ‫داخل کیفش سیگار بود یکی از ماموران این عرصه شد‌هاند از عوامل جمهوری‬            ‫یکی از کارتو ‌نهای خاطر‌هانگیز دهه‬
            ‫را قابل تحمل م ‌یسازد‪.‬‬      ‫درم ‌یآید و به همین دلیل کمتر‬
‫سینگ متولد تانزانیاست‪ ،‬تحصیلات‬          ‫کسی خارج از فضای جشنوار‌هها‪ ،‬این‬                                  ‫نیست‪.‬‬          ‫دید گفت‪« :‬اِ؟! سیگار هم م ‌یکشی؟!» اسلامیهستند‪».‬‬                                ‫شصت خورشیدی را به یاد م ‌یآورید‪.‬‬
‫سینمای ‌یاش را در هند گذرانده ولی‬       ‫فیلم و حتی فیل ‌مهای دیگر نادری را‬      ‫ُکندی فیلم با کندی زمان آن‬                                                                                              ‫نادره سالارپور‪ ،‬دوبلور‪ ،‬گوینده و‬
‫ساکن سوئیس است‪ .‬تا کنون سه‬                                                      ‫هماهنگ است‪ ،‬اما چه لزومی ‌برای‬           ‫نادره سالارپور م ‌یافزاید‪« :‬الان این دوبلور قدیمی ایران توضیح‬                  ‫برنام ‌هساز کودک ساکن ل ‌سآنجلس‬
‫فیلم بلند ساخته که «نوای عقر ‌بها»‬                            ‫دیده است‪.‬‬         ‫آن هست؟ در بازار زنگ کلیسا به‬                                                                                           ‫پیش از آنکه عم ‌ههای ‌شهایده و‬
                                                                                ‫گوش م ‌یرسد‪ .‬مرد روزها به بازار‬          ‫م ‌یدانم همکارانم در ایران حتی حق م ‌یدهد‪« :‬با وجود سن کم ‌ی که داشتم‬          ‫مهستی‪ ،‬خوانند‌ههای سرشناس ایرانی‬
               ‫آخرین فیلم اوست‪.‬‬         ‫گلشیفتهفراهانیو«نوایعقر ‌بها»‬           ‫م ‌یرود ولی اهالی از او نفرت دارند‬                                                                                      ‫به عرصه خوانندگی وارد شوند پا به‬
         ‫«وقتی خدا م ‌یخوابد»‬           ‫سینمای هند نظیر سینمای اکثر‬             ‫و او را نفرین شده م ‌یپندارند‪ .‬مرد‬       ‫ندارند با هم یک سلام و عیلک معمولی یک شرکت داشتم به اسم «زنگ‬
‫شاهین نجفی خواننده رپ ایرانی به‬         ‫کشورها از دو بخش تشکیل م ‌یشود‪.‬‬         ‫مرغی را م ‌یدزدد ولی بعد وجدانش‬                                                                                                       ‫دنیای دوبلاژ گذاشت‪.‬‬
‫خاطر موسیقی و محتوای اشعارش‬             ‫سینمای تجاری بالیوود و سینمای‬           ‫راضی نم ‌یشود و مرغ را رها م ‌یکند‪.‬‬      ‫بکنند‪ ،‬در زمان ما چند نفر زن و مرد تفریح» که در آن شرکت‪ ،‬نوار کتاب‬             ‫در طبقه بالای خانه آنها در خیابان‬
‫مجبور م ‌یشود ایران را ترک کند‬          ‫هنری که بخش کوچکتر سینمای‬               ‫اما اهالی به او تهمت دزدی م ‌یزنند و‬                                                                                    ‫مزی ‌نالدوله در س ‌هراه تخت جمشید‬
‫چون به گفته خودش‪ ،‬علیه وی فتوای‬         ‫این کشور را که بزرگترین صادرکننده‬       ‫او به سقاخان ‌های پناه م ‌یبرد‪ .‬در آنجا‬  ‫پشت میز م ‌ینشستیم با هم ر ‌لها را برای بچ ‌هها تولید م ‌یکردم‪ .‬تولیدات‬        ‫تهران‪ ،‬یک استودیوی دوبلاژ قرار‬
‫مرگ صادر شده‪ .‬او ابتدا به ترکیه و‬       ‫فیلم در جهان است تشکیل م ‌یدهد‪.‬‬         ‫شم ‌عهایی روشن است‪ .‬مرد شمعی را‬                                                                                         ‫داشت؛ در آن استودیو بود که منصور‬
‫بعد به آلمان م ‌یرود‪ ،‬جایی که یک‬        ‫این بخش نظیر زمانی که ساتیا جیت‬         ‫بر م ‌یدارد و آن را وارونه م ‌یکند‪ .‬که‬   ‫اجرا م ‌یکردیم الان دیگر از آن خبرها خیلی خوبی داشتیم‪.‬‬                         ‫غزنوی از دوبلورهای سرشناس آن‬
‫تهی ‌هکننده ایرانی (سارا نجومی) و‬       ‫رای در رأس آن بود و سینمای هند‬          ‫مثل ًا چی؟ آیا او ضد مذهب است؟ زن‬                                                                                       ‫زمان با خواهر نادره آشنا شد‪ .‬پس از‬
‫یک فیلمساز آمریکایی (تیل شادر)‬                                                  ‫او دستگیر م ‌یشود و به نزد زنان راهبه‬    ‫نیست‪ ،‬موقع دوبلاژ در استودیو‪ ،‬تلاش کردم در ایران بمانم و به‬                    ‫ازدواج آنها راه برای حضور نادره به‬
‫تصمیم م ‌یگیرند فیلمی ‌درباره او‬                            ‫را جهانی کرد‪.‬‬
                                        ‫چندان فعال نیست ولی گهگاه‬               ‫خان ‌هنشینی و پایی ‌ن بودن دستمزد‬        ‫خان ‌مها یک طرف و آقایان هم باید فعالی ‌تهای خودم ادامه بدهم ولی‬                         ‫استودیوهای دوبله باز شد‪.‬‬
                          ‫بسازند‪.‬‬       ‫فیل ‌مهای متفاوتی عرضه م ‌یکند که‬       ‫دوبلورهای باسابقه که هر کدام‬                                                                                            ‫او همیشه با شوهرخواهرش به‬
‫فیلم با ورود شاهین به آپارتمانش‬         ‫یکی از آنها «نوای عقر ‌بها» ساخته‬       ‫عمرشان را روی این حرفه گذاشت ‌هاند‬       ‫یک طرف جداگانه بنشینند‪ ،‬با توجه دیدم نم ‌یشود‪ ،‬به هر بهان ‌های‬                 ‫استودیوهای دوبله م ‌یرفت‪ ،‬از همان‬
‫شروع م ‌یشود و بعد از یک مقدمه‬          ‫آنوپ سینگ است که نقش اول فیلم‬           ‫م ‌یگوید‪« :‬معیشیت دوبلورها پس از‬                                                                                        ‫دوران کودکی کم کم ر ‌لهایی را اجرا‬
‫برای آشنایی او با تماشاگر‪ ،‬بطور جامع‬    ‫را گلشیفته فراهانی ایفا م ‌یکند‪.‬‬        ‫انقلاب اسلامی به سختی م ‌یگذرد آن‬        ‫به اینکه دوبله مجهز به کامپیوتر شده»‪ .‬م ‌یآمدند و شرکت ما را مهر و موم‬         ‫کرد تا اینکه برای اولین بار نقش یک‬
‫به زندگی او م ‌یپردازد که چرا از ایران‬  ‫فراهانی در حال حاضر‪ ،‬در سینمای‬          ‫هم به خاطر پرداخ ‌تهای قطره چکانی‬                                                                                       ‫پسربچه را در سریال «گالری شبانه»‬
‫خارج شد و چرا در این مقطع زمانی‬         ‫جهان نام ‌یآشناست‪ ،‬اما به خاطر‬                                                   ‫وی درباره شرایط کار ادامه م ‌یدهد‪ :‬م ‌یکردند‪ ،‬م ‌یخواستند دستگا‌ههای‬
‫همچنان مطرح است‪ .‬بخش عمده‬               ‫چهر‌هاش همچنان نق ‌شهای شرقی‬                                ‫صدا و سیما‪».‬‬                                                                                                            ‫گویندگی کرد‪.‬‬
‫فیلم درباره برگزاری کنسر ‌تهای‬          ‫به او داده م ‌یشود که گرچه ایرادی‬       ‫وی درباره فعالیت خودش در آمریکا‬          ‫«حتی اتاق انتظار خان ‌مها را از آقایان تکثیر ما را در روز روشن بدزدند و به‬     ‫علاقمندان به کارتو ‌نها و سریا ‌لهای‬
‫اوست که با مشکلات امنیتی برای‬           ‫نیست‪ ،‬اما او را در این حیطه محدود‬       ‫م ‌یگوید‪« :‬هر چند کیفیت کار من‬                                                                                          ‫خارجی شخصی ‌تهای «مری اینگلز»‬
‫حفظ جان وی همراه است و بینده را‬         ‫کرده است‪ .‬هرچند نق ‌شهای دیگری‬          ‫مثل زمان کارم در ایران نیست ولی با‬       ‫جدا کرد‌هاند‪ ،‬وقتی رل یک دوبلور جبهه بفرستند‪ ،‬آن زمان متوجه شدم‬                ‫در «خانه کوچک»‪« ،‬پینوکیو»‬
‫بیشتر با زندگی و فعالیت و اهدافش‬        ‫هم داشته (دزدان دریایی‪ ،‬آلتامیرا) اما‬   ‫وجود همه مشکلاتی که متحمل شدم‬                                                                                           ‫درکارتو ‌نهای پینوکیو‪« ،‬ل ‌یلی پیت»‬
‫آشنا م ‌یکند‪ .‬مسئله فتوا که همچنان‬      ‫قدرت بازیگر ‌یاش را با همین نق ‌شها‬     ‫بسیار خوشحالم که از ایران خارج شدم‬       ‫در بخشی از فیلم تمام م ‌یشود صبر که با این شرایط نم ‌یتوان کار کرد‪ ،‬آنها‬       ‫در «بلفی» و «ل ‌یل ‌یبیت»‪« ،‬تام» در‬
‫برقرار است‪ ،‬اطرافیانش را نیز تحت‬                                                ‫چون اگر در ایران م ‌یماندم شاید تا‬                                                                                      ‫ماجراهای «تام سایر» و «پسر شجاع»‬
‫تأثیر قرار م ‌یدهد بطوری که آنان‬                     ‫به اثبات رسانده است‪.‬‬       ‫الان پوسیده بودم‪ .‬م ‌یبینم همکارانی‬      ‫م ‌یکند تا گویند‌ههای دیگر ر ‌لهایشان حتی مرا به عنوان مدیر شرکت قبول‬          ‫در «پسر شجاع» از ابتدا تا میان ‌هی‬
‫نیز به خاطر ترس از ترور با مشکلات‬       ‫«نوای عقر ‌بها» با داستانی عاشقانه‬      ‫که صدای خود را از دست داد‌هاند‪،‬‬                                                                                         ‫این سریال را با صدای نادره سالارپور‬
‫شخصی درگیر م ‌یشوند‪ ،‬ولی در‬             ‫و انتقا ‌مجویانه‪ ،‬درباره دختر جوانی‬     ‫هیچ سرمایه و اندوخت ‌های ندارند در‬       ‫را بگویند در این فاصله در اتاق انتظار نم ‌یکردند‪ .‬اگر م ‌یماندم یا جایم در‬
‫انتها فیلم با تمام فراز و نشی ‌باش‬                                              ‫حالی که سا ‌لهای طولانی برای هنر‬                                                                                                               ‫شناخت ‌هاند‪.‬‬
‫با کنسرت بزرگی که مهیا م ‌یشود‪،‬‬                                                 ‫دوبلاژ زحمت کشیدند‪ ،‬اما کسی‬              ‫م ‌ینشیند‪ ،‬قبل از انقلاب این اتاق زندان بود یا مرا به نحوی کشته بودند‬          ‫او تا سال ‪ ۱۳۶۴‬به کار دوبله در ایران‬
‫نوری در دل همگان ایجاد م ‌یکند به‬                                               ‫قدردان زحمات آنها نیست‌؛شاید سالی‬                                                                                       ‫ادامه داد و بعد به فرانسه رفت‪ .‬هفت‬
‫این معنی که برای آنانی که ایستادگی‬                                              ‫یک بار به مناسبتی‪ ،‬یک بزرگداشت‬           ‫مختلط بود؛ دوبلورها از دختربچه به همین دلیل از ایران خارج شدم با‬               ‫سال در فرانسه زندگی کرد و پس‬
‫م ‌یکنند هنوز امیدی هست‪ .‬هرچند‬                                                  ‫صوری برای یکی از این عزیزان برگزار‬                                                                                      ‫از گذراندن دور‌ههای تئاتر عروسکی‬
‫در انتها‪ ،‬شاهین که در ابتدا به خدا‬                                              ‫کنند در حالی که دوبلورهای توانا‬          ‫گرفته تا پیر و جوان با هم م ‌ینشستیم وجود اینکه هیچ وقت دلم نم ‌یخواست‬         ‫در سال ‪ ۱۹۹۱‬به آمریکا رفت و در‬
‫و مذهب اعتقادی ندارد‪ ،‬م ‌یپذیرد که‬                                              ‫و پیشکسوت زیادی در ایران داریم‬                                                                                          ‫رشته نمایش برای کودکان در دانشگاه‬
                                                                                ‫که الان کار نم ‌یکنند و خان ‌هنشین‬       ‫م ‌یگفتیم م ‌یخندیدم اما الان اتاق خارج از ایران زندگی کنم‪ ،‬خاله و دایی‬        ‫نیویورک تحصیل کرد‪ .‬او ه ‌ماکنون‬
       ‫خدایی هست ولی در خواب‪.‬‬                                                   ‫شد‌هاند؛ دوبلورهایی که هفت روز‬                                                                                          ‫با همسرش جمشید کاظمی ‌در‬
‫تمایز این مستند با مستندهای‬                                                     ‫هفته کار م ‌یکردند و نیازمند صدایشان‬     ‫انتظار را هم زنانه مردانه کرد‌هاند‪ .‬من در آمریکا سا ‌لها زندگی کرده‬            ‫ل ‌سآنجلس در «رادیو همراه» برنام ‌های‬
‫مشابه‪ ،‬محو شدن سازنده و دوربی ‌ناش‬                                              ‫بودیم‪ ،‬نه بیمه دارند و نه بازنشستگی‌؛‬                                                                                   ‫به نام «همراه با لبخند» اجرا م ‌یکند‪.‬‬
‫است که پس از مدتی تبدیل م ‌یشود‬                                                 ‫آنها بعد از این همه سال فعالیت هنری‬      ‫انقدر با دوبلورها بد رفتار م ‌یکنند بودند و بارها خواسته بودند که مرا به‬       ‫او رادیویی مخصوص کودکان به زبان‬
‫به یکی از اعضای گروه‪ ،‬بی آنکه‬
‫وجودش حس شود‪ .‬همین حضور‬                                                                   ‫اینطور سختی م ‌یکشند‪».‬‬         ‫انگار آنها در حال ارتکاب گناه هستند! آمریکا بفرستند اما من قبول نم ‌یکردم‬           ‫فارسی نیز را‌هاندازی کرده است‪.‬‬
‫نامریی باعث م ‌یشود تا سازنده شاهد‬                                                                                                                                                                      ‫نادره سالارپور همچنین تعدادی از‬
‫وقایع باشد نه جهت گیر‪ .‬پیش از این‪،‬‬                                                                                       ‫من که بین اساتید پیشکسوت دوبلاژ چون عاشق زندگی در ایران بودم‪».‬‬                 ‫دوبلورهای قدیمی‌و برجسته ساکن‬
‫فیل ‌مهایی درباره افرادی که به دلایل‬                                                                                                                                                                    ‫آمریکا را دور هم جمع کرد و در حال‬
‫سیاسی و غیره ایران را ترک کرد‌هاند‬                                                                                       ‫بزرگ شدم همیشه با هم موقع از سالارپور در مورد نسل جدید‬                         ‫حاضر همراه با این گروه در استودیوی‬
‫ساخته شده‪ ،‬ولی امتیاز این فیلم در‬                                                                                                                                                                       ‫دوبله به زبان فارسی کار دوبلاژ‬
‫این است که به سوژ‌هاش بسیار نزدیک‬                                                                                        ‫ناهار م ‌یگفتیم‪ ،‬م ‌یخندیدیم جوک دوبله سوال م ‌یکنم م ‌یگوید‪« :‬الان‬            ‫فیل ‌مهای مستند و سینمایی را ادامه‬
‫م ‌یشود و او را به تماشاگر م ‌یسپارد‪،‬‬
                                                                                                                         ‫م ‌یگفتیم در عین حال کارمان را جوا ‌نهای دوبلور حرف ‌های هم داریم‬                                       ‫م ‌یدهد‪.‬‬
 ‫بی آنکه نقش خودش مشهود باشد‪.‬‬                                                                                                                                                                           ‫در کنار تهی ‌هکنندگی و کارگردانی‬
‫فیلم جایی تمام م ‌یشود که شاهین‬                                                                                          ‫درست انجام م ‌یدادیم؛ کار دوبله واقعا ولی در بین همین تعداد‪ ،‬افرادی‬            ‫برنام ‌ههای رادیویی و دوبلاژ‪ ،‬سالارپور‬
‫نجفی کنسرت بزرگی را آغاز م ‌یکند‬                                                                                                                                                                        ‫در برگزاری کم ‌پهای تابستانی برای‬
‫ولی دیگر نخواهیم دانست پس از آن‬                                                                                          ‫لذ ‌تبخش بود هیچ وقت با همکارانمان هستند که برای دوبله مناسب نیستند‬            ‫کودکان ایرانی‪ -‬آمریکایی هم مشارکت‬

          ‫چه بر او خواهد گذشت‪.‬‬                                                                                           ‫بحث نم ‌یکردیم‪ ،‬من و ناهید امیریان و فقط به خاطر رابطه به این حوزه وارد‬                                    ‫دارد‪.‬‬
                                                                                                                                                                                                        ‫شرایطسختدوبلاژپسازانقلاب‬
                                                                                                                         ‫دو دوبلور بچ ‌هگویی بودیم که در اکثر شد‌هاند‪ .‬شنید‌هام که عد‌های ناآشنا به‬     ‫پس از پیروزی انقلاب اسلامی‬
                                                                                                                                                                                                        ‫گویندگان در بخش دوبلاژ هم مانند‬
                                                                                                                         ‫کارها با هم کار م ‌یکردیم‪ ،‬هیچ وقت زبان و ادبیات فارسی و ب ‌یتجربه در‬          ‫دیگر هنرمندان عرصه تئاتر و سینما در‬
                                                                                                                                                                                                        ‫زیر سایه سانسور‪ ،‬حذف‪ ،‬تن ‌گنظر ‌یها‪،‬‬
                                                                                                                         ‫از گل به هم نازکتر نگفتیم به یکدیگر حوزه دوبلاژ به مدیریت دوبلاژ منصوب‬         ‫سختگیر ‌یها و برخوردهای سلیق ‌های‬
                                                                                                                                                                                                        ‫مسئولان فرهنگی جمهوری اسلامی‬
                                                                                                                         ‫احترام م ‌یگذاشتیم ولی الان حتی این م ‌یشوند به خاطر تسلط بیشتر بر‬
                                                                                                                                                                                                                              ‫‌قرار گرفتند‪.‬‬
                                                                                                                         ‫احترا ‌مها هم در کار ما از بین رفته پیشکسو ‌تها و البته دستمزد کمتر‪ .‬در‬        ‫نادره سالارپور از شرایط دوبلورها‬
                                                                                                                                                                                                        ‫در روزهای نخست پیروزی انقلاب‬
                                                                                                                         ‫است‪ .‬الان شرایط طوری شده که حالی که پیش از انقلاب‪ ،‬این کار قوانین‬              ‫اسلامی م ‌یگوید‪« :‬از همان روزهای‬
                                                                                                                                                                                                        ‫اول‪ ،‬با ما اصلا رابطه خوبی نداشتند‪،‬‬
                                                                                                                         ‫همه از یکدیگر واهمه دارند که مبادا محکمی‌داشت‪ ،‬هر کسی نم ‌یتوانست‬              ‫با ما دوبلورها مثل آشغال رفتار کردند‪،‬‬
                                                                                                                                                                                                        ‫م ‌یخواستند به هر ترتیبی از ش ّر‬
                                                                                                                         ‫گزار ‌ششان را بدهند حتی به خاطر وارد این بخش شود‪ ،‬یک مدیر دوبلاژ‬

                                                                                                                         ‫تظاهر هم که شده در نماز جماعت نه تنها باید به زبان و ادبیات فارسی‬

                                                                                                                         ‫کاملا آشنا باشد بلکه م ‌یبایست به زیرو‬  ‫شرکتم ‌یکنند‪».‬‬

                                                                                                                         ‫از او در مورد شرایط کار در ما‌ههای بم دوبله وارد باشد که اگر در فیلمی‬

                                                                                                                         ‫پایانی فعالی ‌تاش در ایران م ‌یپرسم‪‌ .‬جمله کم یا زیاد آمد بداند چکار کند‬

                                                                                                                         ‫م ‌یگوید‪« :‬یک بار کارم را تعطیل و چطور اصلاح کند‪ ،‬باید بداند چطور‬

                                                                                                                         ‫کردم‪ ،‬به جای تام سایر در تلویزیون صداها را انتخاب کند‪».‬‬

                                                                                                                         ‫حرف م ‌یزدم‪ ،‬یک جوان کم سن نادره سالارپور در ادام ‌هی گفتگو با‬

                                                                                                                         ‫و سال آمد و شروع کرد از من ایراد کیهان لندن به «فیل ‌مهایی که در ایران‬

                                                                                                                         ‫گرفتن و گفت «شما نباید لق حرف به صورت زیرزمینی دوبله م ‌یشوند»‬

                                                                                                                         ‫بزنید» من هم خیلی عصبانی شدم نیز اشاره م ‌یکند و م ‌یگوید که این‬

                                                                                                                         ‫به او گفتم «اولا شما نم ‌یدانید دوبله کار اصالت هنر دوبله را به دلیل تولید‬

                                                                                                                         ‫چی هست ‪ ،‬اینجا مدیر دوبلاژ دارد و کارهای ب ‌یکیفیت از بین برده است‪.‬‬

                                                                                                                         ‫شما حق ندارید به من بگویید چطور «دوبلاژ ایران بجای پیشرفت دچار‬

                                                                                                                         ‫گویندگی کنم‪ .‬اگر حرفی دارید بروید پسرفت شده است و به قههقرا م ‌یرود‪.‬‬

                                                                                                                         ‫با مسئولین صحبت کنید» بعد از این زمانی دوبله ایران در رتب ‌ههای نخست‬

                                                                                                                         ‫مشاجره بود که کار را تعطیل کردم و دنیا قرار داشت وقتی به فرانسه رفتم‬

                                                                                                                         ‫به خانه رفتم‪ .‬یادم هست زند‌هیاد آقای دوبله فرانسه یا آلمان را دیدم متوجه‬

                                                                                                                         ‫عز ‌تالله مقبلی در یک استودیوی شدم که چقدر دوبله ایران در سطح‬

                                                                                                                         ‫دیگر کار م ‌یکرد او هم کارش را تعطیل بالایی قرار دارد‪ .‬وقتی در یک کشوری‬

                                                                                                                         ‫کرد‪ ،‬آقای ناصر ممدوح و افشار هم کار دیکتاتوری مطلق است امکان فعالیت‬

                                                                                                                         ‫دیگری داشتند که کارشان را تعطیل زیرزمینی در این کشور وجود ندارد‪،‬‬

                                                                                                                         ‫کردند‪ .‬فردای آن روز چند نفر پاسدار مگر اینکه خودشان بخواهند! چطور‬

                                                                                                                         ‫با ژ‪ ۳‬ریختند به خانه من و گفتند امکان دارد آنها از این دوبل ‌هها خبر‬

                                                                                                                         ‫یک جلسه در تلویزیون است و باید به نداشته باشند و بعد همین کارتو ‌نها‬

                                                                                                                         ‫جام جم بروید‪ .‬ما همگی به تلویزیون با آن وضعیت دوبله بسیار ضعیف‬

                                                                                                                         ‫رفتیم در یک آمفی تئاتر؛ یک آقایی و ب ‌یکیفیت در برخی از شبک ‌ههای‬

                                                                                                                         ‫آنجا بود‪ .‬طوری زنان را نگاه م ‌یکرد ماهوار‌های هم پخش بشود؟!‬

                                                                                                                         ‫که انگار همه لخت بودند‪ .‬شروع کرد سالارپور با اشاره به وضعیت زندگی‬

                                                                                                                         ‫به تهدید کردن که «کار تعطیل کردن اقتصادی دوبلورها و ک ‌مکاری و‬
   2   3   4   5   6   7   8   9   10   11   12