Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۱۶۷ (دوره جديد
P. 14

‫صفحه ‪ - Page 14 - 14‬شماره ‪167‬‬
                                                                                                                                                                                                            ‫جمعه ‪ 8‬تا پنجشنبه‪ 14‬تیرماه ‪1397‬خورشیدی‬

‫خمینی به سلامتی وارد فرودگاه‬             ‫شاه رفت ‪ ...‬خمینی آمد!‬                                                                                                                                                 ‫چهارشنبه‪ 27 ،‬دی ‪1357‬‬
‫مهرآباد شده است‪ .‬به گفتۀ نمایندۀ‬
‫مخصوص «رادیو» فرانس انتر که همراه‬          ‫خمینی از جبهۀ ملی خواست که انحلال خودشان را اعلام کنند‬                                                                                                                       ‫(‪ 17‬ژانویۀ ‪)1979‬‬
‫آقای خمینی بوده‪ ،‬ایشان تمام مدت‬          ‫جا ‌هطل ‌بها مثل سنجابی به دیوانگی افتاد ‌هاند و به دنبال استفاده از‬
‫مسافرت خواب بودند و صبح بدون این‬                                                                                                                                                                            ‫‪ ...‬امروز هم تظاهراتی بوده است‪،‬‬
‫که حالت اضطراب داشته باشند بیدار‬                   ‫قدرت خمینی با دکتر بختیار مخالفت م ‌یکنند‬                                                                                                                ‫ولی آرام انجام شده‪ .‬تقریباً تمام‬
‫شدند‪ .‬در کنار طیاره اتومبیل مرسدس‬                                                                                                                                                                           ‫مجسمه‌های شاه در خیابان‌های‬
‫سبز رنگی با تعدادی پلیس آماده بودند‬                                              ‫یادداش ‌تهای‬                               ‫بخش الحاقی کتاب «بر بال بحران» که ایرج امینی درباره زندگی سیاسی و‬               ‫تهران پایین کشیده شده‪ .‬آقای صادق‬
‫که ایشان را از پیست فرودگاه به خارج‬                                                ‫خصوصی‬                                    ‫خاطرات پدرش‪ ،‬شادروان دکتر علی امینی نوشته است (بخ ‌شهایی از آن را‬               ‫وزیری از وزارت دادگستری استعفا‬
‫ببرند‪ .‬جمعیت زیادی درخیابان‌ها‬                                                                                              ‫در چند شماره اخیر کیهان خواندید) به یادداش ‌تهای خصوصی دکتر امینی‬               ‫نموده ‪ ...‬شب گذشته آقای افشار‪،‬‬
‫انتظار ایشان را دارد‪ .‬به گفتۀ خبرنگار‬                                           ‫دکتر امینی از‬                                                                                                               ‫وزیر خارجۀ سابق‪ ،‬برای خداحافظی‬
‫دیگر که در تهران است در حدود دو‬                                                 ‫روزهای بحران‬                                                              ‫در ما ‌ههای طوفانی سال ‪ 1357‬اختصاص دارد‪.‬‬          ‫تلفن کرد‪ .‬به تدریج همه م ‌یروند‪،‬‬
‫میلیون نفر در بهشت زهرا از دیشب‬                                                                                             ‫در آن زمان‪ ،‬دکتر امینی با هدف آرام کردن اوضاع و رسیدن به توافق سیاسی‬            ‫چون وضع روشن نیست و نگرانی‬
‫خوابید‌هاند و انتظار ورود آقای خمینی‬                                                ‫(بخش پایانی)‬                            ‫میان شاه و گرو ‌ههای مخالف ـ به ویژه رهبران جبهه ملی ـ فعالانه م ‌یکوشید و با‬   ‫زیاد است‪ .‬آقای شبستر ‌یزاده به اتفاق‬
‫را دارند‪ .‬قرار است ایشان نطق سیاسی‬                                                                                          ‫آن که نام خودش در همه حال برای تصدی مقام نخس ‌توزیری بر سر زبا ‌نها بود‪،‬‬
‫ایراد کنند و تشکیل جمهوری اسلامی‬                                                                                            ‫شخص ًا به تشکیل دولت ائتلاف ملی به ریاست یکی از مل ‌یگرایان عقیده داشت‪.‬‬                     ‫آقای خامن ‌های آمدند‪.‬‬
‫را اعلام نمایند‪ .‬گفته شد اسلحه بین‬                                                                                          ‫دکترامینی‪،‬دیدارهاوفعالی ‌تهایخودرادرآنچندماههبهطورروزانهیادداشت‬                 ‫عدم رضایت آقای شریعتمداری و‬
‫مردم تقسیم شده‪ ،‬ولی دستور درگیری‬                                                                                            ‫کرده است و این یادداش ‌تها مرجع و سند معتبری برای علاقمندان به تحقیق و‬          ‫سایر آیات قم از این که آقای خمینی‬
‫داده نشده است‪ .‬آیت‌الله درنطق‬                                                                                               ‫بررسی وقایع منجر به خروج شاه از کشور و به قدرت رسیدن خمینی محسوب‬                ‫با آ ‌نها مشورت نم ‌یکند و آ ‌نها را به‬
‫مختصری همه را دعوت به وحدت‬                                                                                                  ‫م ‌یشود‪ .‬یادداش ‌تهای خصوصی دکتر امینی را در چند شماره خواهید خواند‪.‬‬            ‫حساب نم ‌یآورد ک ‌مکم علنی م ‌یشود‪.‬‬
‫کرده است‪ .‬مطلب این جاست که اگر‬                                                                                                                                                                              ‫همین اختلاف بین دانشجویان و‬
‫ایشان توفیق به ایجاد آرامش نکنند و‬       ‫به پاریس و ملاقات با آقای خمینی‬        ‫ولی آقا مصمم به رفتن هستند‪ .‬آقای‬            ‫که از منسوبان ایشان است نگران بود ‪...‬‬  ‫وضع روز صحبت کردم‪ .‬من را خیلی‬            ‫استادان چپ و مذهبی‌ها آشکار‬
‫زد و خوردی درگیرد دخالت ارتش‬             ‫برآنم داشت که به تهران تلفن کنم‬        ‫دکتر مبشری هم راجع به سرسختی‬                                                       ‫خو ‌شبین م ‌یداند‪ .‬انتظار داشتم که بعد‬   ‫گردیده و دامنۀ اختلافات در روزهای‬
‫حتمی است‪ .‬فعل ًا دولت سه روز برای‬        ‫و با بختیار صحبت کنم‪ .‬ساعت شش‬          ‫اطرافیان ایشان که به قصد نتیج ‌هگیری‬               ‫دوشنبه‪ 2 ،‬بهمن ‪1357‬‬             ‫از برگذاری اربعین وضع دکتر بختیار‬        ‫بعد قطعاً شدیدتر می‌شود‪ .‬آقای‬
‫ابراز احساسات مردم اجازۀ تظاهرات را‬      ‫و نیم صبح با ایشان صحبت کردم‪،‬‬          ‫و به هر قیمت ایشان را م ‌یخواهند‬                                                   ‫بهتر خواهد شد‪ .‬او‪ ،‬یعنی سفیر آمریکا‪،‬‬     ‫پولادی هم آمد و قرار شد ساعتی‬
‫داده است‪ .‬باید ساع ‌تهای آینده انتظار‬    ‫گفت‪ :‬بعد از مذاکرات با مهندس‬           ‫حرکت دهند‪ ،‬معتقد بود که اصراری‬                           ‫(‪ 22‬ژانویۀ ‪)1979‬‬          ‫نگران تشکیل حکومت موقت از طرف‬            ‫برای ملاقات من با آقای طالقانی‬
‫نط ‌ق آقای خمینی و تشریح برنامۀ‬          ‫بازرگان و دکتر بهشتی اعلامی ‌های تهیه‬  ‫نکنم و بگذارم بروند و نتیجۀ آن را هر‬                                               ‫آقای خمینی و دو دستگی در داخله‬
                                         ‫کرد‌هام که متن آن را خواند و حاکی‬                                                  ‫‪ ...‬مقدمات کار سفر را فراهم کردم‬       ‫و برخورد با ارتش است‪ .‬ولی فعالیت‬                            ‫درست کند ‪...‬‬
         ‫سیاسی ایشان را داشت ‪...‬‬         ‫از این بود که به عنوان یک نفر ایرانی‬                   ‫چه هست بگیرند ‪...‬‬           ‫‪ ...‬تلفنی با آقای دکتر بختیار صحبت‬     ‫زیادی م ‌یشود که چنین وضعی پیش‬           ‫ساعت سه بعد از ظهر عده‌ای‬
                                         ‫وط ‌ندوست م ‌یآید پاریس و یکسره‬                                                    ‫کردم‪ ،‬گفت‪« :‬دیشب شورای سلطنت‬           ‫نیاید‪ .‬اختلاف نظر بین آقای خمینی و‬       ‫از خانم‌ها و آقایان اعضای هیئت‬
       ‫جمعه‪ 13 ،‬بهمن ‪1357‬‬                ‫به نوفل لوشاتو خواهد رفت و جریان‬            ‫چهارشنبه‪ 4 ،‬بهمن ‪1357‬‬                  ‫با شرکت آقایان اعضا منهای آقای‬         ‫جبهۀ ملی زیادتر شده و آقای خمینی‬         ‫مدیرۀ آسایشگاه کهریزک آمدند و‬
     ‫(‪ 2‬فوریۀ ‪()1979‬پاریس)‬               ‫وضع کشور را با آقای خمینی در میان‬                                                  ‫سید جلال تهرانی که در پاریس است‪،‬‬       ‫از جبهۀ ملی خواسته است که انحلال‬         ‫در حضور آقای دکتر حکی ‌مزاده که‬
‫‪ ...‬صبح زود برای شنیدن اخبار‬                                                        ‫(‪ 24‬ژانویۀ ‪()1979‬پاریس)‬                 ‫تشکیل شد‪ .‬دیشب هم در تلویزیون‬                                                   ‫استعفا کرده بود بحث مختصری شد‪.‬‬
‫بیدار شدم ‪ ...‬آقایان دکتر منتصری‪،‬‬                                                                                           ‫گفتم که من حکومت قانونی هستم‬                                                    ‫صورت مجلسی تنظیم شد و استعفای‬
‫احمد بن ‌یاحمد و مهندس رحم ‌تالله‬                                               ‫‪ ...‬تلفنی با سهولت تهران را گرفتم‬                                                                                           ‫ایشان رد شد و قرار شد مدت شش‬
‫مقدم مهمان شام بودند‪ .‬به اتفاق‪،‬‬                                                                                                                                                                             ‫ماه خانم دکتر نوشیروانی که تخصص‬
‫ورود آقای خمینی و رفتن ایشان را‬          ‫محمد رضا شاه و علیاحضرت فرح لحظاتی پیش از ترک ایران‬                                ‫خمینی پس از ‪ 15‬سال تبعید به ایران بر م ‌یگردد‬                                   ‫در روانکاری دارد‪ ،‬موقتاً وظایف ایشان‬
‫به بهشت زهرا و مراجعت با هلیکوپتر‬
‫به شهر و جمعیت زیادی که با فریاد و‬       ‫خواهد گذاشت و ایشان را متوجه‬           ‫و با آقای بختیار صحبت کردم‪ ،‬گفت‪:‬‬            ‫و چنانچه آقای خمینی هم بیایند و‬        ‫خودشان را اعلام کنند تا سنجابی‬                             ‫را انجام دهد ‪...‬‬
‫جست وخیز روی اتومبیل و کامیون‬            ‫مسؤولیتی که عهده‌دار خواهند بود‬        ‫آقای عل ‌یقلی بیانی را با نام ‌های فرستاده‬  ‫بخواهند برخلاف قانون عمل بکنند‬         ‫بتواند وارد شورای انقلاب شود‪ .‬به این‬
‫وغیره اظهار شعف می‌کردند‪« ،‬در‬            ‫م ‌یگذارد و احتمالاً دوشنبه را با هم‬   ‫که آقای خمینی را ملاقات کند و ظاهراً‬        ‫مختار هستند و نتایج سوء آن دام ‌نگیر‬   ‫شکل وضع سنجابی بدتر شده است و‬                ‫پنجشنبه‪ 28 ،‬دی ‪1357‬‬
‫تلویزیون» نگاه کردیم‪ .‬نطق آقای‬           ‫ناهار خواهیم خورد‪ .‬ولی غفلتاً معلوم‬    ‫در نامه از ایشان خواسته است که در‬           ‫خودشان خواهد شد‪ ».‬خداحافظی‬             ‫مذاکرات داریوش فروهر هم در پاریس‬
‫خمینی در بهشت زهرا حمله به شاه‪،‬‬          ‫شد که دیشب آقای خمینی با وجود‬          ‫مراجعت عجله نکنند‪ .‬توصیه کرد که‬             ‫با ایشان کردم‪ .‬با آقای مانیان هم‬       ‫به این شکل دچار ب ‌نبست شده است ‪...‬‬                  ‫(‪ 18‬ژانویۀ ‪)1979‬‬
‫دولت و مجلسین و غیرقانونی بودن‬           ‫موافقتی که قبل ًا شده بوده به القای‬    ‫آقای دکتر مبشری هم دنبال کار‬                ‫صحبت کردم‪ .‬راجع به باز شدن بازار‬
‫همۀ ای ‌نها بود ‪ ...‬بن ‌یاحمد و مقدم به‬  ‫عد‌های از دوستان در تهران اعلامیۀ‬      ‫را بگیرد‪ .‬مطلب را به دکتر مبشری‬             ‫نظری داشت که چون فرصت بحث نبود‬                ‫یکشنبه‪ 1 ،‬بهمن ‪1357‬‬               ‫ساعت هفت و نیم آقای پولادی‬
‫ایران مراجعت م ‌یکنند‪ ،‬ولی منتصری‬        ‫مختصری داده و مذاکرات را تکذیب‬         ‫اطلاع دادم‪ ،‬خوشحال شد‪ .‬آقای نزیه‬            ‫گذاشتم به بعد‪ .‬آقای فلسفی واعظ هم‬                   ‫(‪ 21‬ژانویۀ ‪)1979‬‬            ‫آمد و قرار ملاقاتی را با آقای طالقانی‬
‫خواهد ماند‪ .‬اخبار صبح را که شنیدم‬        ‫و دوباره شرط ملاقات را استعفای‬         ‫هم تلفن کرد و در زمینۀ پیشنهادهای‬           ‫مطلبی را شب گذشته راجع به بردن‬                                                  ‫گذاشتم که ایشان را قبل از حرکت به‬
‫و تفسیر آقای سابلیه در فرانس انتر‬        ‫آقای دکتر بختیار دانسته است ‪...‬‬        ‫دکتر مبشری صحبت کرد‪ .‬جریان را به‬            ‫یک هواپیمای هما به پاریس برای‬          ‫‪ ...‬آخرین روزی است که تهران‬              ‫اروپا ببینم‪ .‬دکتر شجاعی آمد و آقای‬
‫خیلی خو ‌شبینانه نبود‪ .‬فعل ًا آقای‬       ‫ساعت ‪ 11‬منزل دکتر مبشری رفتم‪.‬‬          ‫او گفتم‪ .‬در ملاقاتی که دیروز با آقای‬        ‫آوردن خانوادۀ آقای خمینی گفته بود‬      ‫هستم و امیدوارم فردا حرکت کنم‪.‬‬           ‫برقعی برای حفظ نظم و آرامشی که‬
‫شاپور بختیار که قصد استعفا ندارد‪.‬‬        ‫آقای مهندس مقدم «رحم ‌تالله مقدم‬       ‫خمینی کرده او را خسته دیده بود و‬                                                   ‫اول وقت خبر دادند که به گفتۀ رادیو‬       ‫در راهپیمایی فردا (جمعه‪ ،‬اربعین‬
‫قشون هم پشت سر دولت است و‬                ‫مراغه‌ای» هم بود‪ .‬ناهاری به اتفاق‬      ‫در اخبار هم گفته شد که دکتر آقای‬                          ‫که جوابش را دادم ‪...‬‬     ‫مونته کارلو و سوئیس آقای خمینی‬           ‫حسینی) در نظر دارند مذاکراتی‬
‫حافظ قانون اساسی‪ .‬برگشتن شاه‬             ‫آقایان خوردیم و در اطراف جریانی‬        ‫خمینی توصیه کرده است که با برنامۀ‬                                                  ‫تصمیم گرفت ‌هاند روز جمعه به تهران‬       ‫کرد و نظر داشت من با رئیس‬
‫مقدور نیست و به تدریج فراموش‬             ‫که پیش آمده صحبت شد و همه از‬           ‫سنگینی که ایشان در پیش دارند بهتر‬                 ‫س ‌هشنبه‪ 3 ،‬بهمن ‪1357‬‬            ‫بیایند‪ .‬مسیر حرکت را هم تعیین‬            ‫ستاد‪ ،‬آقای ارتشبد قر‌هباغی‪ ،‬صحبت‬
‫می‌شود‪ .‬شب را به گفته رادیو و‬            ‫لجاجت آقا و تلقین اطرافیان ناراحت‬                                                                                         ‫کرد‌هاند که از فرودگاه و عبور از خیابان‬  ‫کنم‪ .‬بعداً آقای سعید (حسن)‪،‬‬
‫تلویزیون‪ ،‬آقای خمینی در منزل یکی‬         ‫هستند و راه حلی به نظر نم ‌یرسد ‪...‬‬           ‫است در حرکت عجله نکنند‪.‬‬                 ‫(‪ 23‬ژانویۀ ‪( )1979‬پاریس)‬            ‫آیزنهاور بروند بهش ‌تزهرا و نماز را در‬   ‫پسر مرحوم حاج عبدالله سعید‪ ،‬در‬
‫از دوستانش خواهد بود که محل آن را‬        ‫دکتر بختیار هم قرار است فردا صبح‬       ‫اظهارات آقای مهندس بازرگان را در‬                                                   ‫مسجد شاه که اخیراً اسم آن را عوض‬         ‫همین زمینه صحبت کرد؛ بالاخره‬
‫مخفی نگاه داشت ‌هاند‪ .‬در ظرف دو روز‬      ‫مصاحبۀ مطبوعاتی داشته باشد‪ .‬بعد از‬     ‫مورد حکومت اسلامی در روزنامۀ لوموند‬         ‫اولین روز اقامت در پاریس را با بیدار‬   ‫کرده و مسجد خمینی نام گذاشت ‌هاند‬        ‫آقای فلسفی واعظ‪ .‬با آقای ارتشبد‬
‫آینده روشن م ‌یشود که آقای خمینی‬         ‫ظهر آقای دکتر اعتبار «عبدالحسین»‬       ‫و هرالد تریبون خواندم‪ .‬تعجب کردم که‬         ‫شدن چهار صبح آغاز کردم‪ .‬قهوه را‬        ‫بخوانند‪ .‬نگران شدم که این اقدام بدون‬     ‫قره‌باغی به تفصیل صحبت کردم‪.‬‬
‫چه خواهد کرد و دولت بختیار چه‬            ‫از کن «جنوب فرانسه» تلفن کرده‬          ‫ایشان طرز حکومت را مدل زمان پیغمبر‬          ‫خوردم و بعد از نماز و گرفتن حمام‪،‬‬      ‫مطالعه ممکن است منجر به خونریزی‬          ‫بعد از مذاکرات مفصل و اطمینان‬
   ‫عک ‌سالعملی نشان خواهد داد ‪...‬‬        ‫و با بختیار تلفنی صحبت کرده بود‪.‬‬                                                   ‫ساعت هشت و ربع با تاکسی به منزل‬        ‫در تهران شود‪ .‬با آقای میناچی تماس‬        ‫از این که حتی‌المقدور از برخورد‬
                                         ‫ایشان با اعلامیۀ اخیر آقای خمینی‪ ،‬از‬         ‫(ص) در مدینه توضیح داد‌هاند‪.‬‬          ‫آقایدکترمبشری«اسدالله»کهخان ‌های‬       ‫گرفتم‪ .‬ایشان هم ناراحت بود‪ .‬همچنین‬       ‫قشون با تظاهرکنندگان احتراز شود‪،‬‬
       ‫شنبه‪ 14 ،‬بهمن ‪1357‬‬                ‫حرکت به پاریس منصرف شده است‬            ‫روی توصیۀ آقای شاپور بختیار به‬              ‫متعلق به آقای افشار‪ ،‬وکیل دادگستری‪،‬‬    ‫با آقای دکتر سحابی‪ ،‬ایشان هم‬             ‫اظهار نمود که بعد از ظهر جلسۀ‬
    ‫(‪ 3‬فوریۀ ‪()1979‬پاریس)‬                ‫ولی تلویزیون فرانسه تا آخرین ساعت‬      ‫آقای سید جلال تهرانی تلفن کردم‪.‬‬             ‫م ‌یباشد‪ ،‬رفتم‪ .‬از دیدن دکتر مبشری‬     ‫همی ‌نطور‪ .‬بالاخره با آقای دکتر بهشتی‬    ‫شورای امنیت با نخس ‌توزیر دارند‬
‫‪ ...‬روزنام ‌ههای امروز اخبارشان بعد‬                                             ‫ایشان آنچه در تلویزیون و روزنام ‌هها‬        ‫خوشحال شدم و تا ساعت ‪ 12‬با ایشان‬       ‫مدتی صحبت کردم و ایشان گفتند‬             ‫و تصمیم لازم را خواهند گرفت‪ .‬با‬
‫از مصاحبۀ مطبوعاتی آقای خمینی‬               ‫انصراف ایشان را تأیید نم ‌یکرد ‪...‬‬  ‫در خصوص استعفایش نوشته بودند‬                ‫در اطراف اوضاع و نظریات آقای خمینی‬     ‫جلسۀ مشورتی عصر داریم و شاید آقا‬         ‫آقای نخست‌وزیر (شاپور بختیار)‬
‫مساعدتر است‪ ،‬چون آقای خمینی‬              ‫شاهدرمراکشبامخبرتایم(نیویورک)‬          ‫و گفته بودند تکذیب کرد‪ .‬گفتم چرا‬            ‫صحبت داشتیم‪ .‬از منزل ایشان به‬          ‫را منصرف کنم‪ .‬ظاهراً آقای آی ‌تالله‬      ‫هم صحبت کردم‪ .‬او هم با نظر من‬
‫در اعلان افراد کمیتۀ انقلاب و دولت‬       ‫مصاحب ‌های کرده و بحران فعلی ایران‬     ‫شما این کار را (تکذیب) نکردید؟ گفت‪:‬‬         ‫بن ‌یصدر «ابوالحسن» تلفن کردم و نظر‬    ‫طالقانی هم به ایشان تلفن کرد‌هاند‬        ‫موافق بود و قرار شد پیامی هم بدهد‬
‫موقت چیزی نگفته و فشارش روی‬              ‫را به گردن کارتر گذاشته است‪...‬‬         ‫شرحی به روزنام ‌هها نوشتم! من که‬            ‫خودم را مبنی بر این که کمیسیونی‬        ‫ولی معلوم نیست نتیجه‌ای حاصل‬             ‫خطاب به مردم که رعایت نظم را‬
‫استعفای بختیار است و او هم محکم‬                                                                                             ‫مرکب از خود بن ‌یصدر و چند نفر دیگر‬    ‫شود‪ .‬آقای محمدحسین حائری آمد‬             ‫بکنند‪ .‬ساعت چهار بعد از ظهر آقای‬
‫ایستاده و اطمینان به پیشتیبانی‬                ‫پنجشنبه‪ 12 ،‬بهمن ‪1357‬‬                     ‫ندیدم‪ ،‬دیگران هم ندیدند ‪...‬‬         ‫قبل از آقای خمینی بروند و وضع را‬       ‫و مدتی در اطراف ملاقات احتمالی‬           ‫قر‌هباغی تلفن کرد که در شورا نظر‬
‫قشون دارد‪ .‬در عین حال مذاکراتی‬                 ‫(‪ 1‬فوریۀ ‪()1979‬پاریس)‬                                                        ‫ببینند‪ ،‬و وقتی وضع را دیدند مقدمات‬     ‫من با آقای خمینی و بالاخره احتمال‬        ‫آقای نخس ‌توزیر هم در زمینۀ نظر‬
‫بین طرفداران خمینی و قشون وجود‬                                                         ‫یکشنبه‪ 8 ،‬بهمن ‪1357‬‬                  ‫رفتن ایشان فراهم شود‪ ،‬دادم‪ .‬نظر من را‬  ‫آمدن ایشان صحبت شد‪ .‬آقای حائری‬           ‫من بوده و امیدوارم که فردا راهپیمایی‬
‫دارد که آی ‌تالله در انتظار نتیجۀ آن‬     ‫‪ ...‬ساعت ‪ 7‬اخبار را شنیدم‪ .‬آقای‬            ‫(‪ 28‬ژانویۀ ‪()1979‬پاریس)‬                 ‫خود او هم داشت و گفت‪ :‬چند روز پیش‬                                               ‫آرام انجام گردد‪ .‬ضمناً اطلاع پیدا‬
‫است‪ .‬تهدید به جهاد م ‌یکند‪ ،‬ولی‬                                                 ‫‪ ...‬خبر آمدن آقای شاپور بختیار‬              ‫به آقای خمینی پیشنهاد داده است‪،‬‬                                                 ‫کردم آقای سید جلال تهرانی به‬
‫تصور می‌کنم رفقای او در تهران‬                                                                                                                                                                               ‫پاریس رفته است که با آقای خمینی‬
‫تن به چنین عملی ندهند و از‬                                                                                                                                                                                  ‫ملاقات کند و ایشان را متوجه وضع‬
‫خونریزی تا حد امکان جلوگیری‬                                                                                                                                                                                 ‫این جا بنماید‪ .‬از حال انتظام پرسیدم‪.‬‬
‫خواهند کرد‪ .‬پشت پرده هم قطعاً‬
‫آمریکایی‌ها اقداماتی می‌کنند که‬                                                                                                                                                                                     ‫تب دارد و خوابیده است ‪...‬‬
‫در عین پشتیبانی ضمنی از خمینی‬
‫نگذارند برخوردی بین قشون و‬                                                                                                                                                                                          ‫جمعه‪ 29 ،‬دی ‪1357‬‬
‫مردم بشود و تا حد امکان از کادر‬
‫قانون اساسی خارج نشود‪ .‬متأسفانه‬                                                                                                                                                                                         ‫(‪ 19‬ژانویۀ ‪)1979‬‬
‫جاه‌طلب‌ها مثل سنجابی به جای‬
‫این که رل اساسی در حفظ تمامیت‬                                                                                                                                                                               ‫‪ ...‬ساعت ‪ 7‬صبح منزل آقای صدر‬
‫کشور بازی کنند به دیوانگی افتاد‌هاند‬                                                                                                                                                                        ‫«احمد صدر حاج سیدجوادی» رفتم‪.‬‬
‫و با این که در روزنام ‌هها صراحت دارد‬                                                                                                                                                                       ‫در حدود ساعت هفت و نیم آقای‬
‫که دو ساعت او را پشت در نگاه داشته‬                                                                                                                                                                          ‫طالقانی آمد‪ .‬بعد از مد ‌تها که ایشان‬
‫و راه نداد‌هاند‪ ،‬به دنبال استفاده از‬                                                                                                                                                                        ‫در حبس و بعداً آزاد شدند ایشان را‬
‫قدرت آقای خمینی با بختیار مخالفت‬                                                                                                                                                                            ‫ندیده بودم‪ .‬البته فرسوده شده ولی‬
                                                                                                                                                                                                            ‫خوب است‪ .‬دچار قند و فشار خون‬
                        ‫م ‌یکند‪.‬‬                                                                                                                                                                            ‫است‪ .‬بیش از یک ساعت صحبت‬
‫افسوس از این که در کشور ما‬                                                                                                                                                                                  ‫کردیم‪ .‬طرز فکر آقایان با حقیقت‬
‫شخصیت وجود ندارد و افرادی‬                                                                                                                                                                                   ‫سیاسی و اقتصادی تفاوت زیاد دارد‬
‫مثل سنجابی با تمام تجربیات تلخ‬                                                                                                                                                                              ‫و متأسفانه امکان این که یک راه حل‬
‫گذشته و اشتباهات‪ ،‬باز هم همان‬                                                                                                                                                                               ‫مثبتی بتوان به دست آورد آسان‬
‫رویه را دنبال می‌کنند و احتمالاً‬                                                                                                                                                                            ‫نیست‪ .‬به هر حال مذاکرات بد نبود ‪...‬‬
‫کشور و خودشان را از بین خواهند‬
‫برد‪ ،‬چنانچه همین کار را در اثر‬                                                                                                                                                                                       ‫شنبه‪ 30 ،‬دی ‪1357‬‬
‫ندانم کاری با دکتر مصدق کردند‪ .‬به‬
‫هر حال امیدوارم که تندروی نشود و‬                                                                                                                                                                                        ‫(‪ 20‬ژانویۀ ‪)1979‬‬
‫راه حل عاقلان ‌های در پیش بگیرند ‪...‬‬
                                                                                                                                                                                                            ‫‪ ...‬دیشب با آقای فلسفی واعظ‬
‫ادامه در صفحه ‪17‬‬                                                                                                                                                                                            ‫صحبت کردم‪ .‬از این که راهپیمایی‬
                                                                                                                                                                                                            ‫اربعین خوب انجام شد راضی بود و‬
                                                                                                                                                                                                            ‫دعا م ‌یکرد ‪ ...‬با آقای دکتر بهشتی‬
                                                                                                                                                                                                            ‫تلفنی صحبت کردم و خداحافظی‬
                                                                                                                                                                                                            ‫کردم‪ .‬تقاضا داشت سه هفته‌ای‬
                                                                                                                                                                                                            ‫دیرتر بروم چون وجودم را در تهران‬
                                                                                                                                                                                                            ‫ضروری می‌داند‪ .‬ساعت ‪ 11‬آقای‬
                                                                                                                                                                                                            ‫سالیوان‪ ،‬سفیر کبیر آمریکا را ملاقات‬
                                                                                                                                                                                                            ‫کردم و ساعتی با ایشان در مورد‬
   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18