Page 13 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۱۷۱ (دوره جديد
P. 13

‫صفحه ‪13‬ـ ‪ Page 13‬ـ شماره ‪171‬‬
‫جمعه ‪ 27‬ژوئیه تا پنجشنبه ‪ 2‬اوت ‪2018‬‬

‫گالیله و ر ّد نظریه ارسطو‬                                                                                                 ‫بابک خرمدین‪ ،‬از سلاله استواران‬

‫ماه را پشت سر بگذارد‪ .‬راه شیری را‬         ‫گالیله متولد ‪ 15‬فوریه ‪1564‬‬           ‫و مازیار دیگر آماد‌هاند تا مردانه برخیزند‬  ‫قلعه بابک ‪ ،‬جمهور یا « دژبد» در ‪ 60‬کیلومتری شمال شهرستان اهر‬                 ‫روز قبل از اعدام‪،‬خلیفه با بزرگان‬
‫رصد کرد و تعداد ستار‌ههای آن را باور‬      ‫میلادی‪ ،‬معتقد بود که نادانی‬          ‫و میهن گرامی را از دست متجاوزان و‬                                                                                       ‫دربارش مشورت كرد كه چگونه بابك‬
‫نکردنی یافت‪ .‬لک ‌ههای خورشید را به‬        ‫مخالفانش همواره بهترین کمک او‬        ‫یوغ اعراب بدوی و مردم فریب برهانند‪.‬‬        ‫بر بابك گذشت‪ ،‬دستور داد سرش را‬          ‫می‌كرد صورتش را رنگین كرد‪ .‬خلیفه‬     ‫را در شهر بگرداند و به مردم نشان‬
‫چشم دید و فهمید که سطح کره ماه‬            ‫بوده چرا که مجبورش م ‌یکرده برای‬     ‫اما تو ای افشین‪ ،‬در انتظار روزی باش‬        ‫از تن جدا كنند‪ .‬پس ازآن چوب ‌ه داری‬     ‫از او پرسید‪ :‬چرا چنین كردی؟ بابك‬     ‫بدهد تا همه بتوانند او را در حال ضعف‬
‫پوشیده از کو‌هها و در‌ههایی است که‬        ‫اثبات گفت ‌ههایش آزمای ‌شهای بیشتری‬  ‫که همین معتصمی را که امروز مانند‬           ‫در میدان شهر سامرا افراشتند و جس ‌د‬     ‫گفت‪ :‬وقتی دستهایم را قطع كنند‬        ‫و خودباختگی ببینند‪ .‬بنا بر نظر یكی از‬
‫با تابش نور خورشید روشن م ‌یشوند و‬                                             ‫سگانی در برابرش زانو م ‌یزنی و وطنت‬        ‫بابك را بردار زدند‪ ،‬و سرش را خلیفه به‬   ‫خونهای بدنم خارج م ‌یشود و چهر‌هام‬   ‫درباریان قرار برآن شد كه وی را سوار‬
‫این‪ ،‬گفته ارسطو درباره صاف و صیقلی‬                               ‫انجام دهد!‬    ‫را برای او فروختی در همین تالار و روی‬      ‫خراسان فرستاد‪ .‬آخرین گفتار بابک (به‬     ‫زرد م ‌یشود‪ ،‬و تو خواهی پنداشت كه‬    ‫بر پیلی كرده در شهر بگردانند‪ .‬پیل را با‬
‫بودن سطح ماه و ب ‌یعیب و نقص بودن‬         ‫داستانآشناییوعلاق ‌همندیگالیلئو‬      ‫همین سفره سرت را از بدن جدا کند‪.‬‬           ‫نوشته کتاب حماسه بابک اثر نادعلی‬        ‫رنگ رویم از تر ِس مرگ زرد شده است‪.‬‬   ‫حنا رنگ كردند و نقش و نگار برآن زدند؛‬
                                          ‫گالیله به ریاضی‪ ،‬فیزیک و نجوم از‬     ‫مردی که به مادر خود (میهن) خیانت‬                                                                                        ‫و بابك را در رختی زنانه و بسیار زننده‬
               ‫افلاک را رد م ‌یکرد‪.‬‬       ‫روزی شروع شد که در کلیسا توج ‌هاش‬    ‫کند در نزد دیگران قربی نخواهد داشت‬                 ‫همدانی)* چنین بوده است‪:‬‬         ‫چهر‌هام را خونین كردم تا زردیش دیده‬  ‫و تحقیركننده بر آن نشاندند و در شهر‬
‫گالیله به سبب شهرتش به عنوان‬              ‫به حرکت رفت و برگشتی چلچراغی‬         ‫و هیچکس به فرد خود فروخته اعتماد‬           ‫«تو ای معتصم خیال مکن که با‬             ‫نشود‪ .‬به این ترتیب دستها و پاهای‬     ‫به گردش درآوردند‪ .‬پس ازآن مراسم‬
‫یک ریاضی‌دان‪ ،‬به مقامی مهم در‬             ‫جلب شد‪ .‬او با گرفتن ضربان نبضش‪،‬‬      ‫نخواهد کرد‌‪ .‬و بدینسان نخست دست‬            ‫کشتن من فریاد استقلا ‌لطلبی ایرانیان‬    ‫بابك را بریدند‪ .‬چون بابك بر زمین‬     ‫اعدام بابك با سر و صدای بسیار زیاد‬
‫دربار فلورانس منصوب شد و آن موقع‬          ‫زمان نوسان چلچراغ را اندازه گرفت‬     ‫چپ بابک بریده شد و سپس دست‬                 ‫را خاموش خواهی کرد‪ .‬من لرز‌های بر‬       ‫درغلتید‪ ،‬خلیفه دستور داد شكمش‬        ‫با حضور شخص خلیفه بر فراز سكوی‬
‫بود که از نظریه نیکلا کپرنیک حمایت‬        ‫و دید که با کم شدن طول رفت و‬         ‫راست او و بعد پاهایش و در نهایت دو‬         ‫ارکان حکومت عرب انداخت ‌هام که دیر‬      ‫را بدرند‪ .‬پس از ساعاتی كه این حالت‬   ‫مخصوصی كه برای این كار در بیرون‬
‫کرد‪ .‬کپرنیک ـ پزشک و ستار‌هشناس‬           ‫برگشت‪ ،‬زمان نوسان همچنان ثابت‬         ‫خنجر در میان دند‌ههایش فرو رفت»‪.‬‬          ‫یا زود آن را سرنگون خواهد نمود ‪ .‬تو‬                                          ‫شهر تهیه شده بود‪ ،‬برگذار شد‪ .‬برای‬
‫لهستانی ـ ‪ 50‬سال پیش از آن‪،‬‬               ‫است‪ .‬این مقدم ‌های بود بر کشف اصل‬                                               ‫اکنون که مرا تکه تکه م ‌یکنی هزاران‬                                          ‫آنكههم ‌همردمبشنوندكهاكنوندژخیم‬
‫نظری ‌های درباره گردش زمین به دور‬         ‫آونگ که مفهوم جدیدی برای طراحی‬       ‫اعدام بابک خرمدین و تکه تکه کردن‬           ‫بابک در شمال و شرق و غرب ایران‬                                               ‫به بابك نزدیك م ‌یشود و دقایقی دیگر‬
‫خود و خورشید داده بود‪ .‬گالیله در‬          ‫زما ‌نشمارها ارائه داد؛ همچنین کشف‬   ‫بدنش در تاریخ دوم ماه صفر سال ‪223‬‬          ‫ظهور خواهد کرد و قدرت پوشالی‬                                                 ‫بابك اعدام خواهد شد‪ ،‬چندین جارچی‬
‫پی این حمایت و برای اثبات نظریه‬           ‫قوانین مربوط به سقوط آزاد و مسیر‬     ‫هجری قمری انجام گرفت که مسعودی‬             ‫شما پاسداران جهل و ستم را از میان‬                                            ‫در اطراف و اكناف با صدای بلند بانگ‬
‫و مشاهداتش‪ ،‬تلسکوپ خود را به‬              ‫پرتاب ‌هها توسط او‪ ،‬آغازی بر فیزیک‬   ‫در کتاب مشهور مروج الذهب این تاریخ‬         ‫بر خواهد داشت! این را بدان که ایرانی‬                                         ‫م ‌یزدند «نَ َود نَ َود» این اس ِم دژخیم بود‬
‫کلیسای رم برد تا با نشان دادن حرکت‬                                             ‫را برای ایرانیان بسیار مهم دانسته است‪.‬‬     ‫هرگز زیر بار زور و ستم نخواهد رفت و‬                                          ‫و همه او را م ‌یشناختند‪ .‬اب ‌نالجوزی‬
‫سیارات و قمرهایشان به غائله خاتمه‬                             ‫دینامیک بود‪.‬‬     ‫اعدام بابك چنان واقع ‌ه مهمی تلقی شد‬       ‫سلطه بیگانگان را تحمل نخواهد کرد‪.‬‬                                            ‫م ‌ینویسد كه وقتی بابك را برای اعدام‬
‫دهد ولی اعضای کلیسا و کشیشان‬              ‫وقتی از اختراع تلسکوپ با خبر شد‬      ‫كه محل اعدامش تا چند قرن دیگر‬              ‫من درسی به جوانان ایران داد‌هام که‬                                           ‫بردند خلیفه دركنارش نشست و به او‬
‫ارشد از مشاهده آسمان با دوربین‬            ‫با آنکه هرگز آن را ندیده بود فقط با‬  ‫بنام خشب ‌ه بابك یعنی چوب ‌ه دار‬           ‫هرگز آن را فراموش نخواهند کرد‪ .‬من‬                                            ‫گفت‪ :‬تو كه این همه استواری نشان‬
‫امتناع کردند و با کشیدن پای او به میز‬     ‫حدس زدن‪ ،‬ساختمان و شیوه کارش‬         ‫بابك در شه ِر سامرا كه در زمان اعدام‬       ‫مردانگی و درس مبارزه را به جوانان‬
‫محاکمه‪ ،‬مجبورش کردند که اقرار کند‬         ‫از ترکیب یک عدسی محدب شیئی و‬         ‫بابك پایتخت دولت عباسی بود شهرت‬            ‫ایران آموختم و هم اکنون که جلاد‬                                              ‫م ‌یدادی اكنون خواهیم دید كه طاقتت‬
‫که ادعایش خالی از حقیقت است‪ .‬ولی‬          ‫یک عدسی مقعر چشمی استفاده کرد‬        ‫همگانی داشت و یكی از نقاط مهم و‬            ‫تو شمشیرش را برای بریدن دست و‬                                                           ‫در برابر مرگ چند است!‬
‫گالیله در کتاب «گفتار درباره ‪ 2‬نظام‬       ‫و خودش یک تلسکوپ ساخت و آن‬           ‫دیدنی شهر تلقی م ‌یشد‪ .‬برادر بابك‬          ‫پاهای من تیز م ‌یکند صدها ایرانی با‬
‫بزرگ جهان» با دلایل محکم از نظریه‬         ‫قدر از تلسکوپش خوشش آمد که در‬        ‫یعنی آذین را نیز خلیفه به بغداد فرستاد‬     ‫خون بجوش آمده آماده طغیان هستند‪.‬‬                                                      ‫بابك گفت‪ :‬خواهید دید‪.‬‬
‫«منظومه سیاره‌ای خورشید مرکز»‬             ‫اواخر عمر‪ ،‬به خاطر نگاه کردن مداوم‬   ‫و به نایبش در بغداد دستور نوشت كه او‬       ‫مازیار هنوز مبارزه م ‌یکند و صدها بابک‬                                       ‫چون یك دست بابك را به شمشیر‬
‫حمایت کرد؛ کتابی که ‪ 200‬سال بعد‬           ‫با تلسکوپ چشمانش کور شد‪ .‬گالیله‬      ‫رامثلبابكاعدامكند‪.‬طبریم ‌ینویسد‬                                                                                         ‫زدند‪ ،‬بابك با خونی كه از بازویش فوران‬
‫از مرگش تازه از فهرست سیاه کلیسای‬         ‫با دیدن ‪ 4‬قمر مشتری که به دور زمین‬   ‫كه وقتی دژخی ْم دستها و پاهای برادر‬
                                          ‫در حال حرکت بودند‪ ،‬نتیجه گرفت‬        ‫بابك را م ‌یبُرید‪ ،‬او نه واكنشی از خودش‬
               ‫کاتولیک خارج شد‪.‬‬           ‫که حرکت زمین باعث نم ‌یشود که‬        ‫بروز م ‌یداد و نه فریادی برم ‌یآورد‪ .‬جسد‬
                                                                               ‫این مرد را نیز در بغداد بر دار كردند‪.‬‬

                                                                                        ‫(تاریخ ایران‪-‬دکتر خنجی)‪.‬‬

                                                                               ‫*نادعلی همدانی نویسنده و مترجم‬
                                                                               ‫روزنامه اطلاعات (و اطلاعات جوانان)‬
                                                                               ‫در دهۀ ‪ 30‬و ‪ ،40‬جوانی با استعداد و‬
                                                                               ‫دچار ناشنوایی بود‪ .‬نخستین بار‪ ،‬او‬
                                                                               ‫با ترجمۀ «قتل با خونسردی»‪ ،‬ترومن‬
                                                                               ‫کاپوته نویسنده معروف آمریکایی را‬
                                                                               ‫به خوانندگان ایرانی شناساند‪ .‬نادعلی‬
                                                                               ‫همدانی چند ماه پیش در تهران‬

                                                                                                          ‫درگذشت‪.‬‬

                       ‫‪96‬‬

‫‪431‬‬                                    ‫‪5‬‬
    ‫‪2‬‬
                                                                               ‫(سودوكو)‬

                       ‫‪537‬‬                     ‫‪4‬‬                                                                          ‫‪ 15 14 13 12 11 10 9 8 7 6 5 4 3 2 1‬عمودی‪:‬‬

                                                  ‫‪1‬‬                                                                       ‫‪1‬ـ از نخس ‌توزیران پیشین کشور ما‬                                                                  ‫‪1‬‬
                                                                                                                                  ‫‪2‬ـ تهیدستی ـ شکوف ‌هها‬
‫‪17‬‬                                        ‫‪82‬‬                                   ‫‪3‬‬                                                                                                                                            ‫‪2‬‬
                                                                                                                          ‫‪3‬ـ اثری خواندنی از ایرج پزشکزاد‬
‫‪96‬‬                                        ‫‪21 3‬‬                                                                            ‫‪4‬ـ لحظه ـ جدید ـ نوشاب ‌های است‬                                                                   ‫‪3‬‬

‫‪78 2 3‬‬                                                                         ‫‪612‬‬                                                             ‫ـ پیشکش‬                                                                      ‫‪4‬‬
                                                                                                                                     ‫‪ 5‬ـ اما ـ بلند ـ کالبد‬
       ‫‪78‬‬                                                                      ‫‪512‬‬                                        ‫‪ 6‬ـ آزاد کردن ـ فلزی است ـ آزاده‬                                                                  ‫‪5‬‬

       ‫‪4 21‬‬                                                                    ‫‪4‬‬                                                         ‫ـ داخل سر است‬                                                                      ‫‪6‬‬
                                                                                                                          ‫‪ 7‬ـ از اعضای داخلی بدن انسان ـ‬
‫در دست اوست ـ از‬                 ‫عمودی‪:‬‬        ‫‪11 10 9 8 7 6 5 4 3 2 1‬‬                                                                                                                                                      ‫‪7‬‬
             ‫پوشاک‬                                                                                                                 ‫تکخال ـ یاری خواستن‬
                       ‫‪1‬ـ از نخست‌وزیران‬                                                               ‫‪1‬‬                  ‫‪ 8‬ـ جنگاور ـ نمک ـ بالاپوشی است‬                                                                   ‫‪8‬‬
      ‫‪9‬ـ ولی ـ باریکه‬           ‫پیشین ایران‬                                                                               ‫‪9‬ـ از فلزات ـ یادداشت ـ رسول و‬
         ‫‪10‬ـ مکاتبه‬                                                                      ‫‪2‬‬                                                                                                                                  ‫‪9‬‬
                       ‫‪2‬ـ پایتخت کشوری‬                                                                                                           ‫فرستاده‬                                                                    ‫‪10‬‬
‫‪11‬ـ داروی زخم ـ‬             ‫است ـ ب ‌یآبرویی‬                                             ‫‪3‬‬                                ‫‪10‬ـ جنس مذکر ـ استمرار ـ تقسیم‬
‫خوشی و سرور ـ گذشته‬                                                                                                                                                                                                         ‫‪11‬‬
                       ‫‪3‬ـ کلیه ـ متحیر ـ‬                                                 ‫‪4‬‬                                        ‫‪11‬ـ طریق ـ وی ـ مکان‬                                                                      ‫‪12‬‬
                          ‫چش ‌مچران و پرخور‬                                                                                ‫‪12‬ـ زیارتگاهی در نزدیکی تهران‬
                                                                                         ‫‪5‬‬                                ‫‪13‬ـ واگیردار ـ کهنه ـ از نقاشان‬                                                                   ‫‪13‬‬
                       ‫‪4‬ـ راه ب ‌یپایان ـ گلی‬                                            ‫‪6‬‬
                                 ‫است ـ بنیه‬                                                                                       ‫معروف و برجستۀ فرانسه‬                                                                     ‫‪14‬‬
                                                                                         ‫‪7‬‬                                ‫‪14‬ـ تکرار یک حرف ـ از آثار ویلام‬          ‫‪9‬ـ نغمه ـ حرف ‌های است‬
                            ‫‪ 5‬ـ میو‌های است‬                                                                                                                                  ‫پزشکی ـ توجه‬                                   ‫‪15‬‬
                       ‫‪ 6‬ـ واحد اندازه‌گیری‬                                              ‫‪8‬‬                                              ‫شکسپیر ـ خداوند‬
                       ‫سطح ـ از شهرهای‬                                                   ‫‪9‬‬                                     ‫‪15‬ـ عصاره ـ قدرت ـ گهواره‬            ‫‪10‬ـ نگهداری ـ بلوا و‬                               ‫افقی‪:‬‬
                                                                                                                                                                    ‫شلوغی ـ تکرار یک حرف‬
                                      ‫ایران‬                                              ‫‪10‬‬                                                      ‫حل جدول شماره قبل‬  ‫‪11‬ـ از هنرپیشگان توانا و‬           ‫‪1‬ـ شاعر و صوفی مشهور‬
                       ‫‪ 7‬ـ ترس و بیم ـ عصاره‬                                                                                                                        ‫قدیمی تئاتر ایران ـ خیاط‬           ‫قرن نهم هجری ایران‬
                       ‫‪ 8‬ـ تمشیت امور خانه‬                                                                                                                          ‫‪12‬ـ از خلفای اموی ـ گلی‬            ‫و مؤلف نفحات‌الانس و‬

                       ‫حل جدول شماره قبل‬                                                              ‫‪11‬‬                                                                     ‫است ـ آدمکش‬                             ‫بهارستان‬
                                                                                                                                                                    ‫‪13‬ـ چهارپای تندرو ـ‬                ‫‪2‬ـ اعلامیه ـ از خوانندگان‬
                                                  ‫حرف ‌های دارد ـ از پادشاهان‬                  ‫افقی‪:‬‬
                                                  ‫ایران قبل از یورش عر ‌بها‬                                                                                                    ‫میو‌های است‬                        ‫قدیمی ایران‬
                                                  ‫‪9‬ـ تذکر ـ شهری تاریخی‬        ‫‪1‬ـ ا ثر ی بر جسته ا ز‬                                                                ‫‪14‬ـ فوری ـ واحد سنتی‬               ‫‪3‬ـ پست ـ از شهرهای ایران‬
                                                                                       ‫علیمحمد افغانی‬                                                               ‫اندازه‌گیری وزن ـ چهره‬
                                                                  ‫در ایران‬                                                                                          ‫ـ از شهرهای معروف اروپا‬                             ‫ـ خانه‬
                                                     ‫‪10‬ـ عشیره ـ فرق سر‬        ‫‪2‬ـ آرزو و هدف ـ علمی‬                                                                 ‫‪15‬ـ بدی ـ سلول ـ از‬                ‫‪4‬ـ از ییلاقات دامنۀ البرز ـ‬
                                                  ‫‪11‬ـ از اعضای داخلی بدن‬                         ‫است‬                                                                                                   ‫پراکنده کردن ـ مهم بودن‬
                                                  ‫انسان ـ تنها به جنگ رفتن‬                                                                                                    ‫شهرهای ایران‬             ‫‪ 5‬ـ سنگی است با مصارف‬
                                                                               ‫‪3‬ـ حشر‌های است ـ تقویم‬                                                                                                  ‫صنعتی ـ از خاندانهای‬
                                                                               ‫‪4‬ـ تکرار یک حرف ـ‬                                                                                                       ‫حکومتی در ایران ـ علامت‬

                                                                                    ‫کشوری است ـ جهد‬                                                                                                                      ‫جمع‬
                                                                               ‫‪ 5‬ـ گذرگاه ـ زشت و ناپسند‬                                                                                               ‫‪ 6‬ـ شرم ـ گیاهی است با‬
                                                                               ‫‪ 6‬ـ خوراکی است سنتی ـ‬                                                                                                   ‫مصارف پزشکی ـ حرف‬

                                                                                            ‫نوعی رقص‬                                                                                                         ‫فاصله ـ از نوشاب ‌هها‬
                                                                               ‫‪ 7‬ـفرومایگیوتن ‌گچشمی‬                                                                                                   ‫‪ 7‬ـ هنر هفتم ـ زهر ـ‬
                                                                                                                                                                                                       ‫جزیر‌های متعلق به پرتغال‬
                                                                                              ‫ـ متداول‬                                                                                                 ‫‪ 8‬ـ از وسایل موسیقی‬
                                                                               ‫‪ 8‬ـ ضمیری است ـ او هم‬                                                                                                   ‫ـ از حبوبات ـ از وسایل‬

                                                                                                                                                                                                                     ‫آشپزخانه‬
   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18