Page 12 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۱۸۱ (دوره جديد
P. 12

‫خود بر جای گذاشت که بنا بر شرایط‬        ‫داریوشهمایونروزنام ‌هنگاریبرجسته‪،‬‬                                                                     ‫صفحه ‪ - Page 12 - 12‬شماره ‪1647‬‬
                                      ‫موجود در خاورمیانه‪ ،‬بسیاری از آنها‬      ‫نظری ‌هپردازی جستجوگر و نوجو‪ ،‬و‬                                                                          ‫جمعه ‪ 13‬تا پنجشنبه‪ 19‬مهرماه ‪1397‬خورشیدی‬
                                      ‫همچنان معتبرند و گویی همین امروز‬        ‫سیاستمداری مل ‌یگرا و میه ‌ندوست‬
                                      ‫نگاشته شده‌اند‪ .‬مقالات قدیم ‌یوی‬        ‫بود که بر نقش موثر ایران در مناسبات‬     ‫دو قرن فراز و نشیب مطبوعات در ایران (‪)89‬‬
                                      ‫در دهه‌های سی تا پنجاه خورشیدی‬
                                      ‫همچنین بازتاب مستند موقعیت‬                   ‫منطق ‌های و جهانی آگاهی داشت‪.‬‬                                             ‫( کیهان لندن شماره ‪) 1270‬‬
                                      ‫سیاسی و اجتماعی ایران هستند‪.‬‬            ‫وی سال‌های طولانی در روزنام ‌ههای‬
     ‫داریوش همایون‬                    ‫از همین رو ما به بازنشر گلچینی از‬       ‫معتبر ایران قلم زد و از بنیانگذاران‬             ‫احمد احـرار‬                    ‫«‪ ...‬من با نظر برخی از ناظران‬            ‫هـر روز کـه بـر عمـر دولـت‬
                                      ‫آثار داریوش همایون می‌پردازیم که‬        ‫اصلی روزنامه‌ی «آیندگان» بود‬                                                   ‫سیاسی موافق نیستم که عقیده‬               ‫مشـیرالدوله می‌گذشـت اختالف‬
‫(‪۵‬مهر‪،۱۳۰۷‬تهران‪۸-‬بهمن‪،۱۳۸۹‬ژنو)‬        ‫در سال‌های تبعید پس از انقلاب ‪۵۷‬‬        ‫که صفح ‌ه‌ای نوین در تاریخچه‌ی‬          ‫فعلـی و روی کار آوردن حکومتـی از‬       ‫دارند دولت مشیرالدوله هدفی جز‬            ‫نظـر بر سـر حمایت یا عـدم حمایت‬
                                      ‫با کیهان لندن نیز همکاری نزدیک‬          ‫روزنامه‌نگاری ایران گشود‪.‬همایون‬         ‫آن نـوع کـه وصفـش گذشـت‪ ،‬بایـد‬         ‫این ندارد که تا حد امکان ما را بدوشد‬     ‫از آن بیـن نورمـن و کـرزن افزایـش‬
                                      ‫داشت‪ .‬مقالاتی که در این ستون‬            ‫مهارت روزنامه‌نگاری و تسلط خود‬          ‫تصمیـم قطعـی خـود را بگیریـم که‬        ‫و سپس رهایمان کند‪ .‬با دیگران نیز‬         ‫می‌یافـت‪ .‬وزیـر مختـار انگلیـس‬
                                      ‫م ‌یخوانید‪ ،‬از آرشیو کیهان لندن‬         ‫بر زبان فارسی را با ایده‌های سیاسی‬      ‫آیـا تشـ ّبث به ایـن اقـدام (روی کار‬   ‫همعقیده نیستم که م ‌یگویند کابینۀ‬        ‫در تهـران معتقـد بـه ابقـای دولـت‬
                                                                              ‫خویش در هم آمیخت و از دهه‌ی ‪۳۰‬‬          ‫آوردن وزرای مرتجـع آنگلوفیـل)‬          ‫مشیرالدوله ن ّیتش خوب است ولی‬            ‫مشـیرالدوله و حمایـت از آن بـود‪،‬‬
                                                          ‫انتخاب شده‌اند‪.‬‬     ‫خورشیدی به این سو‪ ،‬نوشت ‌ههایی از‬       ‫بـه هزین ‌ههـای هنگفتـی کـه بـرای‬      ‫اراده و شهامت لازم را که بر اساس‬         ‫در حالـی کـه وزیـر امـور خارجـه از‬
                                                                                                                      ‫حفـظ آنهـا در مقـام قـدرت لازم‬                                                  ‫شـخص رئی ‌سالـوزرا و نیـز اعضـای‬
‫رفتن به ژرفای جنبش مشروطه‬                                                                                             ‫اسـت مـ ‌یارزد یـا نـه‪ .‬و آیـا بـا در‬          ‫معتقداتش کار کند‪ ،‬ندارد‪.‬‬         ‫کابینـۀ وی بیـزاری نشـان مـ ‌یداد‪.‬‬
                                                                                                                      ‫نظـر گرفتـن وضـع افـکار عمومـی‬         ‫بـا وصـف پـار‌های اشـتباهات کـه‬          ‫لـرد کـرزن خواسـتار آن بـود که‬
‫کیهان لندن شماره ‪ 18 - 1168‬مرداد ماه ‪1386‬‬                                                                             ‫در انگلسـتان که مخالـف دخالتهای‬        ‫همیـن دولـت تاکنون مرتکب شـده‬            ‫قـرارداد ‪ 1919‬ب ‌هموقع اجـرا گذارده‬
                                                                                                                      ‫نظامـی در زمـان صلـح اسـت جـداً‬        ‫اسـت‪ ،‬منجملـه اعتنای بیـش از حد‬          ‫شـود‪ .‬اسـتدلال مشـیرالدوله را کـه‬
‫شکل ديگر حکومت يعنی جمهوری‬            ‫می‌کند نمی‌توان به سبب يکی از‬           ‫اينکه در صد و يکمين سالروز انقلاب‬       ‫آمـادۀ چنین اقدامی هسـتیم؟ و اگر‬       ‫بـه افـکار عمومـی در کشـوری بـا‬          ‫م ‌یگفـت قـرارداد تـا زمانـی کـه از‬
‫بستگی به نظام و فرهنگ سياسی‬           ‫انحرافات آن رد کرد‪ .‬انقلاب مشروطه‬       ‫مشروطه هنوز می‌توان‪ ،‬و می‌بايد‪،‬‬         ‫نیسـتیم‪ ،‬در آن صـورت بهتـر اسـت‬        ‫مردم بیسـواد‪ ،‬سیاسـت داخل ‌یشان‬          ‫تصویب مجلس نگذشـته باشـد قوت‬
‫دارد‪ ،‬از ديرپاترين و زيان آورترين‬     ‫سوي ‌ههائی فراوانتر و تاريخی درازتر از‬  ‫در باره سوء تفاه ‌مهای پيرامون آن‬       ‫مزاحـم حکومـت فعلـی نباشـیم و‬          ‫تـا این لحظه متیـن و معقول بوده و‬        ‫قانونـی نخواهـد داشـت بهان ‌هجویـی‬
‫و پردامن ‌هترين بدفهم ‌یها بوده است‪.‬‬  ‫آن دارد‪« .‬مشروط خواهان» را نيز‬          ‫انقلاب نوشت نم ‌یبايد کسی را به‬         ‫بگذاریـم نخسـ ‌توزیری در رأس کار‬       ‫در مجمـوع با رضایت و حسـن قبول‬           ‫م ‌یدانسـت و معتقـد بـود قـرارداد از‬
‫هواداران پادشاهی از هشت ده ‌های‬       ‫م ‌یبايد گذاشت که با گذشت زمان‬          ‫شگفتی اندازد‪ .‬تاريخ نيز مانند عدالت‬     ‫باشـد کـه لااقل برای حل مشـکلات‬        ‫ملـت روبـرو شـده اسـت‪ .‬در حـال‬           ‫همـان روز کـه بیـن دولتیـن ایـران‬
‫پيش با اين رويکرد‪ ،‬خود را نه‬          ‫به ناچار از نزديکتر به موضوع بنگرند‬     ‫است‪ ،‬تأخير به سود آن کار نم ‌یکند‪.‬‬      ‫و مسـائل کنونـی ایـران احتیـاج‬         ‫حاضـر‪ ،‬باوجـود اشـکالات مهمی که‬          ‫و انگلسـتان ب ‌هامضا رسـید رسـمیت‬
‫تنها از يک برنامه عملی فراگير‪،‬‬        ‫و از مشروط به مشروطه برسند‪ .‬در‬          ‫بررسی عمقی آن انقلاب در هنگامش‬          ‫بـه کشـتن هموطنانـش به‌دسـت‬            ‫بـا آن مواجهند صمیمانـه و صادقانه‬        ‫یافتـه اسـت‪ .‬در تلگرافـی ب ‌هتاریـخ‬
‫بلکه از يک سلاح سياسی کارساز‬          ‫جنبش مشروطه نيز نخست عدالتخانه‬          ‫انجام نگرفت‪ .‬سران انقلاب بيش‬            ‫نیروهـای خارجـی نـدارد‪ .‬حمایـت‬         ‫می‌کوشـند قـوای دفاعـی کشـور‬             ‫‪ 19‬ژوئیـه ‪ 1920‬کـرزن بـه نورمـن‬
‫در رقابتشان با گراي ‌شهای سياسی‬       ‫م ‌یخواستند و اين انديشه چيره بود‬       ‫از آن درگير پيکار انقلابی و روزگار‬      ‫از یـک حکومـت محافظـ ‌هکار نـوع‬        ‫را بـرای دفـع حملـۀ بالشـوی ‌کها و‬       ‫خاطرنشان م ‌یسازد «قرارداد ‪1919‬‬
‫ديگر بی بهره ساختند‪ .‬مشروطه در‬        ‫که چگونه می‌توان يک پادشاهی‬             ‫نابسامان خود بودند و سرعت تحولات‬        ‫قدیـم ضمنـاً متض ّمن خطـر دیگری‬        ‫سـرکوب یاغیان محلی سـر و سامان‬           ‫بـا رعایـت کلیه مقررات و تشـریفات‬
‫گستره نظری خود می‌توانست به‬           ‫استبدادی را که ايران را بازيچه‬          ‫در کشوری که نيمه جان و عملا پاره‬        ‫هـم هسـت بدیـن معنی کـه اعتماد‬         ‫بخشـند‪ .‬امتیـاز کار کردن بـا دولت‬        ‫بین‌المللـی توسـط نخسـت‌وزیری‬
‫هد ‌فهای بلند آنان خدمت کند و‬         ‫اروپائيان کرده بود محدود (مشروط)‬        ‫پاره از جنگ جهانی اول بدرآمد اجازه‬      ‫عناصـر روشـنفکر و مترقـی ایـران‬        ‫فعلـی ایـن اسـت کـه اغلـب اعضای‬          ‫مسـؤول (وثو ‌قالدوله) کـه ب ‌هموجب‬
‫آنهمه ب ‌یاعتنائی و نگرش تشريفاتی‪،‬‬    ‫کرد‪ .‬اما پادشاهی استبدادی چرا‬           ‫رفتن به ژرف‌اها نم ‌یداد‪ .‬پس از آن نيز‬  ‫را کـه ک ‌مکـم دارنـد بـه سـوی مـا‬     ‫کابینه ب ‌هطور نسـبی‪ ،‬و سران کابینه‬      ‫فرمـان رسـمی شـاه بـه این سـمت‬
‫به مشروعيت خودشان نيز آسيب زد‪.‬‬        ‫سرنوشت ايران را در جي ‌بهای خود‬         ‫هر کس تصور سطحی خود را از آن‬            ‫کشـیده م ‌یشـوند از بیـن م ‌یبـرد‬      ‫ب ‌هطـور مطلـق از آلودگ ‌یهـای مالی‬      ‫منصـوب شـده بـود‪ ،‬نیـز ب ‌هوسـیلۀ‬
‫جمهوريخواهان از آن سو به افراطی‬       ‫داشت و اروپائيان چرا ايران را بازيچه‬    ‫انقلاب نگهداشت‪ .‬تنها از چهار ده ‌های‬    ‫و اعـادۀ ایـن اعتمـاد از دسـ ‌ترفته‬    ‫(ارتشـاء‪ ،‬اخاذی‪ ،‬دزدی و غیره) مب ّرا‬     ‫نماینـدۀ تا ‌مالاختیـار بریتانیا (سـلف‬
‫ديگر افتادند و چون پادشاهی م ‌یتواند‬  ‫خود کرده بودند؟ انديشه آزادی و‬          ‫پيش بود که نخستين بار در آن راستا‬                                              ‫هسـتند و ب ‌ههمیـن دلیـل منتهـای‬         ‫شـما سرپرسـی کاکس) امضا شـده‬
‫مشروطه هم باشد در ب ‌یاعتنائی تا‬      ‫ترقی از آنجا به ذهن‌ها راه يافت‪.‬‬        ‫کوش ‌شهائی شد ولی ايران سا ‌لهای‬         ‫ب ‌هآسـانی می ّسـر نخواهـد بـود‪»...‬‬   ‫کوشـش خـود را بـ ‌هکار م ‌یبرنـد تـا‬     ‫اسـت و در تمـام مدتـی کـه مـن در‬
‫مخالفت نيز رفتند و خود به خود‬         ‫جامعه ايرانی قانون می‌خواست و‬           ‫ميان دو انقلاب جای بررس ‌یهای ژرف‬       ‫نورمـن‪ ،‬سـپس دربـارۀ قـرارداد‬          ‫زیـر دسـتان خـود را نیـز از دزدی و‬

‫مشروطه طلبان تبریز( در عکس ستارخان و باقر خان نیز دیده م ‌یشون)‬                                                       ‫مشیرالدوله‬                                                                      ‫لرد کرزن‬

‫خويشتن را در طرف بازنده گذاشتند‪.‬‬      ‫نهاد‌های قانونی می‌خواست ولی‬            ‫در هيچ زمين ‌های نبود‪ .‬سياست ــ که‬      ‫چنیـن نظـر می‌دهـد‪« :‬دو شـق‪،‬‬                           ‫اخـاذی بازدارند‪.‬‬         ‫لنـدن بـه وزیـر امـور خارجه سـابق‬
            ‫***‬                       ‫بی آموزش امروزی‪ ،‬آزاد شدن از‬            ‫پردامنه تر از حکومت است ــ در همه‬       ‫یـا بهتـر بگویـم دو راه حـل‪ ،‬وجـود‬     ‫بهتریـن و درسـتکارترین افـراد‬            ‫ایـران فشـار مـ ‌یآوردم کـه اقدامات‬
                                      ‫خرافات‪ ،‬از تسلط آخوند بر زندگی‬          ‫جا به زيان حقيقت کار م ‌یکرد‪ .‬هيچ‬       ‫دارد‪ .‬یکـی ایـن کـه به‌میـل و‬          ‫مملکـت بـه ایـن کابینـه ایمـان‬           ‫لازم را بـرای تسـلیم قـرارداد بـه‬
‫آن پرسش بنيادی که در تکانه‬            ‫افراد و جامعه‪ ،‬و آموختن از‪ ،‬و ماننده‬    ‫کس نگاه جوينده را تا پايان نم ‌یبرد‪.‬‬    ‫ابتـکار خـود قـرارداد را لغـو کنیـم‬    ‫دارنـد و ب ‌هعقیدۀ شـخص مـن‪ ،‬تنها‬        ‫مجلـس انجـام دهد هـم او‪ ،‬هم من‪،‬‬
‫انقلاب اسلامی برای گشاده‌ترين‬         ‫شدن هرچه بيشتر به‪ ،‬جامع ‌ههائی که‬       ‫يا نم ‌یگذاشتند‪ ،‬يا خودش نيزحاضر‬        ‫و به‌جـای آن قـرارداد جدیـدی‬           ‫مشـیرالدوله و وزرای کنونی هسـتند‬         ‫و هـم دیگـران از ایـن حقیقـت آگاه‬
‫ذه ‌نها پيش آمد در سه دهه گذشته‬       ‫به همه اينها رسيده بودند نم ‌یشد‬                                                ‫بـا دولـت مشـیرالدوله ببندیـم کـه‬      ‫کـه م ‌یتوانند موافقـت اکثریت مردم‬       ‫بودیـم کـه اعتبـار و صحت قـرارداد‬
‫بهترين ادبيات سياسی سه چهار‬                                                                           ‫نم ‌یبود‪.‬‬       ‫از آلودگیهـای قـرارداد قبلـی مبـ ّرا‬   ‫ایـران را نسـبت بـه قـرارداد جلـب‬        ‫هیـچ ربطـی بـه تصویب شـدنش در‬
‫نسل صد ساله گذشته ايران را به ما‬         ‫حکومت قانون و استقلال داشت‪.‬‬          ‫انقلاب اسلامی زلزله‌ای بود که‬           ‫باشـد و افـکار عمومـی بتوانـد آن‬       ‫کننـد و تصویـب آن را در مجلـس‬            ‫مجلـس نـدارد‪ .‬حکومـت بریتانیـا از‬
‫داده است‪ .‬ديگر هيچ جستار جدی‬          ‫امروز نيز درخواست مشروط کردن‬            ‫ايرانيان را از جا پراند و به ناچار با‬   ‫را بپذیـرد‪ .‬دیگـر ایـن کـه از خیـر‬     ‫آینـده امکا ‌نپذیـر سـازند‪ ...‬امـا اگـر‬  ‫همـان روزی کـه قرارداد امضا شـده‬
‫در تاريخ و فلسفه سياسی و تفکر‬         ‫ولايت فقيه آسانترين و ب ‌یپاي ‌هترين‬    ‫اين پرسش روبرو کرد که چرا چنان‬          ‫قـرارداد بگذریـم‪ .‬هیأ ‌تهـای مالـی‬     ‫در لنـدن تصمیـم بـر ایـن شـد کـه‬         ‫آن را ب ‌همنزلـۀ سـندی رسـمی تلقی‬
‫اجتماعی ايران نيست که از نگاه تازه‬    ‫شعار است زيرا بی آزاد کردن سياست‬        ‫انقلابی در چنان زمانی‪ ،‬و به ويژه چرا‬    ‫و نظامـی را کـه بر اسـاس قـرارداد و‬    ‫تصویـب شـدن قـرارداد در مجلـس‬            ‫کـرده و مقرراتـش را بـه معرض اجرا‬
‫به نقش و آرما ‌نهای جنبش مشروطه‬       ‫از نظامی که ولايت فقيه م ‌یآورد‪ ،‬و‬      ‫هفتاد سال پس از انقلاب مشروطه؟ از‬       ‫بـرای اجـرای آن بـه ایـران آمد‌هانـد‬   ‫مهـم نیسـت و مهم ب ‌هاجـرا گذاردن‬        ‫گذارده است‪ ...‬اما اکنون مشیرالدوله‬
‫تاثير نپذيرفته باشد‪ .‬بازنگری جنبشی‬    ‫بی آزاد کردن جامعه از فرهنگی که‬         ‫آن پرسش ناچار به شناسائی انقلاب‬         ‫فراخوانیم‪ .‬سـربازان خـود را از ایران‬   ‫قـرارداد اسـت‪ ،‬در آن صورت واژگون‬         ‫نغمـۀ دیگـری آغـاز کـرده اسـت و‬
‫که هرچه از پيشرفت داشته ايم از آن‬     ‫در آن امام زمان با سرعت نور از چاه‬      ‫مشروطه م ‌یرسيدند و تازه آشفتگی‬         ‫بیـرون ببریـم‪ .‬کنسـولگریهای خود‬        ‫سـاختن دولـت فعلـی کاری نسـبتاً‬          ‫م ‌یگویـد قـرارداد مزبـور تـا موقعـی‬
‫داريم يک عصر تازه روشنگری را در‬       ‫سامره یه يکی از دو چاه جمکران يا‬        ‫بالا گرفت ــ همان داستان کوران و‬        ‫را در مناطق شـمالی کشـور تعطیل‬         ‫آسـان اسـت؛ زیـرا بـا وصـف این که‬        ‫کـه از تصویـب مجلـس نگذشـته‬
‫جامعه ايرانی آغاز کرده است که از‬      ‫هردو آنها جابجا م ‌یشود (گفتاوردی‬       ‫پيلی که برای هر دست يک احساس‬            ‫کنیـم‪ .‬بـرای دفـاع از هندوسـتان و‬      ‫رئی ‌سالـوزرا و همکارانـش از اعتمـاد‬     ‫وجـود و رسـمیت قانونـی نـدارد‪.‬‬
‫ترکيه اصي ‌لتر و ژرف تر و از جهان‬     ‫از يک دانشجوی فوق ليسانس در‬             ‫و يک معنی م ‌یداد‪ .‬امروز نيز پس از‬      ‫عـراق نقشـ ‌ههایی دیگر طـرح کنیم‬       ‫عمومـی برخوردارنـد خـود بهتـر از‬         ‫در قبـال ایـن وضـع بهتـر اسـت‬
‫عرب يک سده پي ‌شتر است‪ .‬بيش از‬        ‫تهران) و حتی درس خواندگانی به‬           ‫اينهمه که درباره جنبش مشروطه‬            ‫و خلاصـه‪ ،‬سراسـر ایـن منطقـه را‬        ‫همـه م ‌یدانند که بـدون کمک مالی‬         ‫نخسـت‌وزیر را ملاقـات کنیـد و‬
‫صد سال آرزو داشتيم يک نگاه ايرانی‬     ‫«صدقه رفع هفتاد بلا» باور دارند‪،‬‬        ‫نوشته شده است هنوز نم ‌یتوان گفت‬        ‫بـه عوامـل هرج و مـرج و بالشـویزم‬                                               ‫صریحـاً به او بفهمانید این سیاسـتی‬
‫به مدرنيته بيندازيم ــ نه پوشيده در‬   ‫به اين درخواست ساده نيز نم ‌یتوان‬       ‫که به تاريخ پيوسته يعنی به ملکيت‬                                                   ‫مـا قـادر ب ‌هادامـۀ کار نیسـتند‪.‬‬    ‫کـه در پیـش گرفتـه (اسـتفاده از‬
‫مذهبی که هزار سال با هر چه مدرن‬       ‫رسيد‪( .‬کمک به نيازمندان خوب است‬         ‫همه گراي ‌شهای سياسی ايران آمده‬                              ‫بسـپاریم»!‬        ‫از آنجـا کـه بعد از سـقوط کابینۀ‬         ‫مزایـای قرارداد موقعـی که ب ‌هدردش‬
‫جنگيده بود‪ ،‬نه سردرگم در اختراع‬       ‫ولی نخست‪ ،‬م ‌یبايد به قصد کمک‬           ‫است و سياسيکاران در جايگاه و‬            ‫دلایـل نورمـن‪ ،‬کـرزن را قانـع‬          ‫فعلی‪ ،‬تشـکیل کابینـ ‌های از تندروان‬      ‫بخـورد‪ ،‬و انکاررسـمی وجـود آن در‬
‫آنچه ديگران ص ‌دها سال با کاميابی‬     ‫باشد نه خريد مصونيت و دوم‪ ،‬در آن‬                                                ‫نکـرد‪ .‬در پانزدهـم ژوئـن ‪1920‬‬          ‫و عناصر انقلابی دردی را دوا نخواهد‬       ‫موقعـی کـه مصالحـش اقتضـا کند‪.‬‬
‫به کار برده بودند‪ ،‬نه سرمست از‬        ‫سرزمين پربلا چرا ص ‌دها سال چيرگی‬        ‫پيا ‌مهای آن به همرائی رسيده اند‪.‬‬      ‫طـی تلگرافـی بـه تهـران‪ ،‬از نتایـج‬     ‫کـرد (چون آنهـا بیش از دولت فعلی‬         ‫معتبـر شـناختن قـرارداد موقعی که‬
‫بزرگ ‌یهای سپری شد‌های که ديگر‬        ‫چنين خرافات هيچ کمکی به مردم‬            ‫از آنها که مشروطه را عملا به‬            ‫سیاسـت وی‪ ،‬طـی دوران سـفارتش‬           ‫بـا قـرارداد مخالفـت خواهنـد کرد)‬        ‫نفعـش بـه ایـران برسـد‪ ،‬و مخدوش‬
‫سخنی برای گفتن ندارند‪ .‬نگاهی‬          ‫نکرده است و هر روز وضعشان بدتر‬          ‫فراموشی سپرد‌هاند و مصدق را جای‬         ‫ابـراز نارضایـی کـرد‪« :‬از هنگام ورود‬   ‫ناگزیـر بایـد کابینـ ‌های از مرتجعـان‬    ‫شـمردنش موقعـی که پـای تعهدات‬
‫برگرفته از نقد بی ملاحظه تاريخ و‬      ‫م ‌یشود؟) مانند مشروطه خواهان صد‬        ‫آن و هر چه ديگر گذاشته اند اگر‬          ‫شـما‪ ،‬در اوضـاع و احوالـی که دولت‬      ‫و محافظـه‌کاران روی کار آورده‬            ‫متقابـل در کار باشـد) بـه هیچ وجه‬
‫فرهنگ ايران‪ ،‬همه فرهنگ ايران‪،‬‬         ‫و اند سال پيش اين افراد نيز‪ ،‬اگر در‬     ‫بگذريم‪ ،‬سه بدفهمی بزرگ در معنی‬          ‫اعلیحضـرت ناتـوان از اعمال هرگونه‬      ‫دسـت همـکاری بـه سـوی آنهـا‬              ‫صحیـح نیسـت‪ .‬اگـر نخسـت‌وزیر‬
‫و دوخته بر بهتري ‌نهائی که فرهنگ‬      ‫تباهی اصلاح طلبان غرق نشده باشند‪،‬‬       ‫و پيام مشروطه هست‪ :‬معدودی که‬            ‫کنتـرل اسـت‪ ،‬وثـوق ناپدیـد شـده‪،‬‬       ‫دراز کنیـم‪ .‬چنیـن کابینـ ‌های البتـه‬     ‫ایران حاضر نیسـت اعتبار و سندیت‬
‫دامنگير غرب به جهان داده است‪.‬‬         ‫ناگزير به تمدنی که حتی ذه ‌نهای‬         ‫در ميان سلطنت طلبان‪ ،‬همه انقلاب‬         ‫اقلیتـی مل ‌یگـرا جـای او را گرفتـه‪،‬‬   ‫درخواسـ ‌تهای مـا را اجابت خواهد‬         ‫قـراردادی را که سـلفش وثو ‌قالدوله‬
‫نگاهی نه شيفته‌وار‪ ،‬ولی ستاينده‬       ‫آخوند زده را بر سرچشم ‌ههای نور‬         ‫مشروطه را در متمم قانون اساسی‬           ‫رجـال ایرانـی کـه بـه عـداوت بـا‬       ‫کـرد‪ ،‬چیـزی کـه هسـت بقـای آن‬            ‫امضـا کـرده بپذیـرد در آن صـورت‬
                                      ‫گشوده است نه به چشم دشمن و‬              ‫‪ 1907‬و مذهب رسمی و پنج مجتهد‬            ‫بریتانیـا و مخالفت با قرارداد شـهرت‬    ‫دولـت بدون حمایـت نظامی بریتانیا‬         ‫ب ‌ههی ‌چوجـه نبایـد تعجـب کنـد کـه‬
       ‫والائی در هر جا بتوان يافت‪.‬‬    ‫مهاجم فرهنگی بلکه هماوردی که‬            ‫خلاصه‪ ،‬و آن را محکوم می‌کنند؛‬           ‫دارنـد به خدمت فراخوانده شـد‌هاند‪.‬‬     ‫ممکـن نخواهـد بـود‪ .‬در حالـی کـه‬         ‫مـا هـم مستشـاران مالـی و نظامـی‬
‫اکنون م ‌یتوانيم با دريافت درست‬       ‫م ‌یبايد پيوسته از او آموخت خواهند‬      ‫سلطنت طلبان و جمهوريخواهان‬              ‫استاروسلسـکی کـه قرار بـود اخراج‬       ‫تجربـۀ دوران زمامـداری وثو ‌قالدوله‬      ‫خـود را از ایـران فـرا بخوانیـم و آن‬
‫از جنبشی که رنسانس و عصر جديد‬         ‫نگريست؛ و آنگاه ديگر مسأله را‬           ‫بيشماری که از مشروطه‪ ،‬پادشاهی‬           ‫شـود یکه‌تـاز میـدان اسـت و در‬         ‫لااقـل ایـن درس را بـه مـا آموختـه‬       ‫مسـاعدۀ ماهانـۀ سـیصد و پنجـاه‬
‫(سده‪ )17‬و عصر روشنگری ايران همه‬       ‫در قالب تنگ «مشروط» خواهی‬               ‫را م ‌یفهمند‪ ،‬هرکدام بنا بر مقصود‬       ‫مـورد قـرارداد‪ ،‬وضع چنان اسـت که‬       ‫اسـت کـه حکومتهایـی از این قبیل‬          ‫هـزار تومـان را کـه مرتبـاً بـه دولت‬
‫با هم بود‪ ،‬چندان که در گنجايش ما‬      ‫نخواهند ديد‪ .‬برای آنان نيز مانند‬        ‫خودشان؛ و اسلاميان اصلاح طلبی که‬        ‫نم ‌یتوان از آن دفاع کرد و انگلستان‬    ‫کـه وجـود و بقـای خـود را مدیـون‬         ‫ایـران م ‌یپردازیـم قطـع کنیم‪ .‬همۀ‬
‫م ‌یگنجيد‪ ،‬و جامع ‌های قرون وسطائی‬    ‫مشروطه خواهان مسأله مرکزی‪،‬‬              ‫مشروطه را با مشروط عوضی گرفت ‌هاند‬      ‫در موقعیتـی بسـیار تحقیرآمیز قرار‬      ‫سـرنیزۀ خارجـی بداننـد‪ ،‬ب ‌هنـدرت‬        ‫ایـن مطالب را خوب به مشـیرالدوله‬
‫را ــ هنوز در بخ ‌شهای قابل ملاحظه‬    ‫توسعه و ترقی‪ ،‬دموکراسی و حقوق‬           ‫و «مشروطه خواهی ‌»شان در پارگين‬         ‫گرفته است‪ ...‬مشـیرالدوله نم ‌یتواند‬    ‫م ‌یتواننـد تعهداتـی را کـه برعهـده‬      ‫تفهیـم کنیـد و متوجهـش سـازید‬
‫جمعيت ــ به سده بيستم پرتاب‬           ‫بشر خواهد گرديد و ولايت فقيه‬             ‫ولايت فقيه مشروط فرو رفته است‪.‬‬         ‫از تعهـدات بی ‌نالمللـی شـانه خالـی‬    ‫گرفت ‌هانـد ایفـا کننـد‪ ،‬همچنـان که‬      ‫سیاسـتی کـه نسـبت بـه بریتانیای‬
‫کرد‪ ،‬به چنان نگاهی برسيم‪ .‬تجربه‬       ‫دشنامی به شعور و حرمت انسانی‬            ‫از نخستين تعبير به همين يک‬              ‫کنـد و انتظـار داشـته باشـد مـا‬        ‫وثوق‌الدولـه نتوانسـت و سـرانجام‬         ‫کبیـر پیـش گرفته چقـدر متناقض‪،‬‬
‫صد ساله ما که سراسر به جنبش‬                                                   ‫دليل آشکار م ‌یتوان گذشت که يک‬          ‫ب ‌یدریـغ بـه حکومتـی یـاری کنیـم‬
‫مشروطه‪ ،‬غفلت از آن‪ ،‬انحراف از‬                              ‫خواهد شد‪.‬‬          ‫جنبش فکری و سياسی صد و بيست‬             ‫کـه رفتـارش با قـدرت مـورد اتکای‬                            ‫کنـار رفت‪.‬‬                ‫ناجـور و ناهماهنـگ اسـت»‪.‬‬
‫آن‪ ،‬و پشت کردن بدان (در انقلاب‬        ‫اما فروکاستن (تقليل) مشروطه به‬          ‫سی ساله را که همچنان زنده است و‬         ‫خود (انگلسـتان) چنـدان محترمانه‬        ‫در قبـال ایـن گونـه احتمـالات‬            ‫در پاسـخ وزیـر امـور خارجه‪ ،‬وزیر‬
‫اسلامی) برمی‌گردد در اين گوشه‬         ‫پادشاهی که جز يک شکل حکومت‬              ‫تازه دارد در انديشه سياسی ايرانيان‬                                             ‫و مسـائل اجتنا ‌بناپذیـر اسـت کـه‬
                                      ‫نيست و طبيعت آن مانند يک‬                ‫جای مرکزی درست خود را پيدا‬                                     ‫نیست » ‪.‬‬        ‫پیـش از واژگـون کـردن حکومـت‬                ‫مختـار انگلیس در ایران نوشـت‪:‬‬
             ‫جهان ب ‌یمانند است‪.‬‬
   7   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17