Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۷۷ (دوره جديد
P. 14
صفحه - Page 14 - 14شماره 77
جمعه 26شهریورماه تا پنجشنبه 1مهرماه 1395خورشیدی
خواص دارویی مومیایی (که در ایران فصل بیست و پنجم
بسیار مشهور است) مورد توجه ملکه حاجی بابا اصفهانی در انگلستان ()19 سفیر به حضور ملکه شرفیاب
م یشودوهدایاراتقدیمم یدارد
قرار گرفت .سفیر مقدار کمی مومیایی عجب کشوری! ملکه بدون اطلاع شاه
دلفریب پرسیده بود« :چه طور؟
رادرجعب هایازطلاکهمیناکاریشده، با هر مرد اجنبی ملاقات و گفتگو م یکند چه شده که تا این حد پاهایتان را
م یپوشانید ولی برخلاف همه اصول
آورده بود و فکر م یکنم در چهره زنانی نجابت ،صورت خود را باز م یگذارید؟
چه دیدگاه غریبی در خصوص نجابت
که پیرامون ما گرد آمده بودند ،ناباوری و پاکی دارید! پاهای همۀ زنان مثل
یک دیگر است و در برهنه بودن پا
را م یدیدیم که وقتی سفیر توضیح هیچ گونه ب یحیایی وجود ندارد ،برای
این که هیچکس با دیدن پای زنی
داد اگر در دست و پای انسان ،اسب نم یتواند او را از زنی دیگر تشخیص
دهد .اما صورت که نقطۀ مقدسی
یا مرغی شکستگ یای پدید آید واین است و از نظر نجابت تحریم شده و
هیچکس نباید آن را ببیند جز شوهر
موم روی آن مالیده و با پارچ های بسته آدم با دقت تمام باید پوشیده باشد
در برابر نگاه همگان ،باز م یگذارید تا
شود ،قبل از یک ماه چنان استخوان یافت و ما بخشهایی از آن را در میلادی (برابر با 1224هجری قمری) جیمز موریه ،دیپلمات انگلیسی ،دو بتوانند آن را ببینند ،ارزیابی کنند و
صفحه«خاطراتوتاریخ»نقلم یکنیم. از طرف فتحعلی شاه قاجار به عنوان بار در ایران مأموریت داشت ،بار اول از
شکسته جوش م یخورد که نشانی از مترجم در مقدمه کتاب ،به این سفیر به دربار «سنت جیمز» اعزام 1808تا 1809میلادی و نوبت دوم از هر نامحرمی به آن بخندد».
نکته قابل تأمل اشاره میکند که شد و جیمز موریه در این سفر به عنوان 1811تا 1814به عنوان کاردار سفارت دلفریب رنجیده از زن جوان کافری
آن به جای نم یماند. «کتاب ،طنزی است تلخ از شرایط مترجم و راهنما او را همراهی م یکرد. که روزی اصرار ورزیده بود تا جوراب
اجتماعی و سیاسی ایران و جای ماجراهای «حاجی بابای اصفهانی در انگلیس در تهران. نخی بلندی به پا کند و پای خود را
ما آن چنان مجذوب ملکه شده حیرت است که پس از دویست سال انگلستان» فرآورده این سفر است و ضمناینمأموری تها،موریهکهعلاقه بپوشاند گفت« :وای وای ،آیا شما
بسیاری از ویژگ یهای آئینی ایرانیان دیپلمات انگلیسی ،همانند کتاب اولش زیادی هم به تفحص در احوال و آداب خدای ناکرده دیوانهاید؟ مغزتان
بودیم که دیگر متوجه اطراف خود همچنان برجای مانده و نقدپذیر «ماجراهای حاجی بابای اصفهانی» ،با مردممشرقزمینداشت،باحاجیمیرزا دچار عیب شده؟ پایم را آزاد بگذارید
مینماید .حاجی بابای اصفهانی در طنزی خاص برخورد حاجی بابا را ـ ابوالحسن اصفهانی روابط نزدیکی به هم و چهرهام را پوشیده ،آن گونه که
برای دیدن پر یرویان و دختران ملکه انگلستان در واقع آئین های است روشن که بعدا وزیر دول خارجه و صدراعظم رسانید و او را نمونه کامل عیاری از رجال در سرزمی نمان رسم است و دیگر
و شفاف در برابر چهرهمان ،تا خود ایران شد ـ با دنیای کاملا متفاوت غرب سیاسی ایران در آن عصر و زمان یافت. هیچ اصرار نکنید .از ب ِد حادثه ببین
نشدیم که در عالم خیال مشتاق دیدار را بازنگریم با تعمق و تأمل بیشتر». خلقیات و خصوصیات این دولتمرد به کجا آورده شدهایم .به سرزمینی
زمانی حج تالاسلام رفسنجانی گفت تصویر م یکند. دربار فتحعلی شاه را جیمز موریه در که زنانش پاهایشان را م یپوشانند و
آنان بودیم .ما هیچ ماهروی سرو قد، شاه م یخواست قم را تبدیل به تهران کتاب اخیر جیمز موریه ،برخلاف وجود «حاجی بابای اصفهانی» قالب چهرههایشان را گشاده م یگذارند!»
کند ،خدا نخواست و موفق نشد .ما کتاب اول او ،در ایران شناختهشده ریزی کرده و در دو کتاب انعکاس اما با وجود این همه محبت به
آهو چشم ،مخملین طرهای روی زمین موفق شدیم تهران را به قم تبدیل کنیم نبود .این کتاب که در سال 1986 داده که در عین حال تصویرگر اوضاع دلفریب ،بعضی از رفتارهای ایشان
توسط روبر پهپن ()Robert Pepin و احوال عمومی سرزمین حاجی به هیچ وجه قابل فهم برای ما نبود.
ندیدیم ،بلکه فقط متوجه چندین بانو چون خواست خدا چنین بود. از انگلیسی به فرانسه ترجمه شد، باباپرور ایران در آن دوره است. اگر چه آنان با میل خود به دیدنش
گویا خواست خدا این نیز بوده است در سال 1379با ترجمه آقای مهدی حاجی میرزا ابوالحسن اصفهانی م یآمدند ،با این حال هیچکس حاضر
با لبا سهای باشکوه شدیم که با دیدن که عقربه زمان را دویست سال به عقب افشار (از انگلیسی به فارسی) انتشار معروف به ایلچی (سفیر) در سال 1809 نبود با برگزیدن او به عنوان دوست،
او را از تنهایی برهاند .آنان م یگفتند:
آ نها ناچار شدیم بگوییم« :تبارک الله «چه کسی حاضر است دوستی با
زنی را بپذیرد که با مردی که زندگی
احسن الخالقین» تا مبادا نگاه شیطانی میکند ،ازدواج نکرده باشد؟ این
به ما حمله کند .آنان همچنین موجب ب یآبرویی است».
در میان آنان زنی بود که سفیر
پرس شهای ب یاهمیت دیگری کردند پیشنهادهای مطلوبی به او کرد؛ یکی
آن که آیا حاضر است با دلفریب
و اگر چه نظر ما درباره دختران شاه که زندگی کند ،به او آموزش بدهد ،که
از این پیشنهاد به شدت به خروش
بیشتر نشأت گرفته از تخیلاتمان بود و برگرداند و ایران را با تصویری همانند آمد .او زنی بود که در ملاء عام با
دوران خاقان مغفور و حاجی بابای مردان ه مقدم و ه مصحبت م یشد،
خواندن کتا بهای عنتر و هزار و یک اصفهانی و ملاهای جهادگر به دنیای بازوی آنان را م یگرفت و مردان به
دیدارش م یرفتند .و هی چکس این
شب ،تأیید نشد ،با این حال آن جا را قرن بیست و یکم معرفی کند. رفتارها را برای او عیب نم یدانست.
اما وقتی به او گفته شد حاضر است
با این احساس رضایت ترک کردیم که همین رفتار را که با مردان دارد ،با
زن دیگری داشته باشد ،به شدت به
در این کشور چهره در پیش و پیچه خشم آمده و رنجیده در برابر دلفریب
ب یآزار ایستاد .حالا ما چه م یگوییم
نشسته ک متر شوقی م یانگیزد تا در درماندگ یای بودم که در چهره سفیر محصور هستند که فقط شوهران و به شدت در هیجان بودیم که چه نم یگوییم و فکری در سر نداریم .در دربارۀ زنی مثل او در کشور خودمان؟
ظاهر شد ،زیرا که متأسفانه نوشتن و یا شاید برادران زنان م یتوانند آنان را صحن ههایی انتظار ما را م یکشد .یک مورد شخص من اگر چه واقعه تلخ زینب یک چنین زنی را گیسش را م یبُرند،
کشور ما و شغل محافظت از دختران خط دانستن ،از جمله ویژگ یهای زن ببینند .بعد از پیمودن چندین ساختمان ایرانی به ندرت جرأت میکند به و حادثه شوم شکرلب پیش آمد ،احساس وارونه سوار خرش م یکنند و در شهر
ایرانی نیست .بنابراین چه م یتوانست باشکوه که در آنها ما هیچ نشانه سکونت تصویرهایی فکر کند که تخیل او از میکنم تا حدودی درمان شدهام و م یگردانند .به نوعی که صورتش در
جوان و گیس سفیدی ک متر در اینجا بگوید؟ سفیر اظهار داشت که نام هها به زنان را ندیدیم ،سرانجام از فاصله دور، شکوه خیره کننده و زیبایی ب یرقیب آمادهام تا احساسی لطیف را پذیرا شوم پشت خر باشد و پشتش به طرف سر
خط منشی اعظم است و وقتی ملکه به جام ههای زنان های را دیدیم و اندک اندک ساکنان و حر مسرای شاهی نشأت گیرد و در این جا هر لحظه ممکن است عشق خر؛ آن گاه با ب یآبرویی مثل یک
اهمیت و معنا دارد. ترجمه آنها نگریست ،لبخندی به لب پیکرههای زیبای زنان را پیش روی خود و در این جا ما در آستانه آن شادمان یای در روح و روان من جای گیرد و قلبم از آشغال ،از شهر بیرونش م یکنند .این
آورد .اما این که این لبخند از سر ستایش مشاهده کردیم که فکر کردیم آنان باید بودیم که در کشورمان فقط لقلقۀ هر مشاهده این زیبای یهای مقاوم تناپذیر است تفاوت رفتاری میان دو کشور.
ما با شوق و شور ناشی از کنجکاوی بود یا نه ،کسی حضور نداشت تا آن را همسران شاه باشند؛ زیرا از نظر شکل و زبانی است .ما قرار بود به دیدن زنان چه کسی برای لحظ های تردید م یکند
دختران فرنگی به لرزه افتد. که کدام رفتار صحیح است ،وقتی که
پرسیدیم آیا دختران اعل یحضرت نیز احکام عرفی و شرعی ما حکم م یکند
زن باید نجابت خود را حفظ کند و از
ازدواج کردهاند؟ اما باورکردنی نیست
مردان نامحرم روی بپوشاند؟
که آنان ازدواج نکرده بودند .سفیر اما زن انگلیسی هر زینتی که دارد
به معرض تماشای هر مردی م یگذارد
از مهماندار پرسید« :چه طور ممکن که بخواهد نگاه کند .پدر ،پسر ،شوهر،
برادر در این سرزمین م یتواند به او
است؟ چرا شاه شما مثل ما رفتار نگاه کند .او چیزی نم یپوشاند تا راه
بر نگاه دیگران ببندد .در نتیجه هیچ
نم یکند؟ چرا شاه وزرا و خا نهای منعی بر سر راه هیچ مردی نیست.
حال آن که در شرع ما از روی نجابت
بزرگ را وادار نم یکند بر آستان کاخ و پوشاندن اندا مها ،مکرر در مکرر تأکید
شده است .با این توصیفات وضعیت ما
شاهی سر سایند و به عنوان بزرگترین چه م یشود؟ برای ما غربا که زن یک
پدیده است ،مایی که جز مادرانمان و
مرحمتی که به ایشان م یشود ،دست گاه گاه جز خواهرانمان ،مگر کسانی که
ازدواج کردهاند ،زنی را ندیدهایم؛ مایی
دخترشان را در دست آنان بگذارد؟ که وقتی همسران شاه از حر مسراهای
خود خارج م یشوند ،از ترس جان
شاه ما نه تنها از سر لطف یک چنین خود در جایی پنهان م یشویم ،آن
چنان که گویی هیولای مرگ به راه
مراحمی را مبذول م یدارد ،بلکه غالباً افتاده تا هر لحظه ما را فرو بلعد .اکنون
در میان این همه حوری هستیم که
با سپردن فرزندانش به آنان و ملحق هیچ بهشت زمین یای نم یتواند لاف
داشتن همۀ آ نها را بزند و حالا زنان
کردن بانوان پیر درباری و مادرانشان جلوی ما رژه م یروند و چشمان ما را
مجذوب م یکنند و قل بهای ما را به
به خانوادههای رجال کشور مرحمت لرزه م یافکنند و نگاهمان را ب یهراس از
شوهرانشان به خود م یخوانند و از باب
خود را دوچندان م یکند .و سایه لطف مجازات این نگاه ،هراسی در د لمان
نیست .این تغییر برای طبع ما خیلی
خود را گستردهتر م یگرداند و به ریش زیاد است و ما جز دربارۀ آنان سخن
اعل یحضرتقسماگرآنانب یمعطلیبر
زمین نیفتند و درگاه ادب را فوراًبوسه
نزنند و نگویند که «ان شاءالله سایه
همایونی از سر ما کم نشود و خاندان
شاهنشاهی شاد باد» ،سر آنان یک پول
سیاه نیز نخواهد ارزید .به ریش شما
قسم در ایران ما بهتر از شما این گونه
مسایل را راست و ریس م یکنیم».
با تحقیق بیشتر متوجه شدیم که برای ما تفسیر کند. شمایل به وضوح زیبای یای داشتند که شاه فرنگ برویم و شاید دخترانش را هدایایی که سفیر به حضور شاه
ملکه آن گاه به بررسی هدایا پرداخت هر یک به نوبۀ خود شاهزادهای را در نیز م یدیدیم .یک چنین بختی ،فقط انگلستان تقدیم داشت ،نقل مجالس
خاندان سلطنتی در میان فرنگیان به و توجهش قویاً معطوف به مجموعه خاطر زنده م یکردند و مطمئن شدیم نصیب اندک کسانی م یشود .گفتیم: سراسر لندن میشود .همگان به
کامل لباس زنانه ایرانی شد .زیبایی خاندان سلطنتی هستند .وقتی نزدیک «شکر خدا اگر زیبارویانی را که در گوشه شتاب م یروند تا اس بهای پیشکشی
شیوه ما ایرانیان ازدواج م یکنند .یعنی زردوزیها ،غنای منجوقدوزیها و آمدیم ،متوجه شدیم دچار خطا شدهایم، و کنار خیابان م یبینیم ،این چنین قلب را ببینند .شا لها ،رش ِک زنان م یشود و
شکوه سن گدوز یها و طلاکوب یها که زیرا بسیاری از آنان پیرتر از آن بودند که را اسیر م یکنند ،پس زن زیبایی که آیین ههای رویایی ستایش همگان را بر
آنان زن یا شوهری را که قرار است با لبا سها با آ نها زینت داده شده بود، این بخت را داشته باشند که در جمع قلب شاه را تسخیر کرده ،کدام است؟ م یانگیزد .اکنون خانی (لردی) منتظر
توجه و ستایش او را برانگیخت .ملکه اعضای خاندان سلطنت قرار گیرند ،و و قطعاً این زیبایان کسانی هستند که سفیر بود که مهماندار او را به عنوان
او ازدواج کنند ،نم یبینند بلکه فقط مشتاق بود که بداند هر تکه لباس به همین جهت به این نتیجه رسیدیم مانند سایر زنان در معرض نگاه دیگران رئیس تشریفات ملکه انگلستان معرفی
چه کاربردی دارد و همه زنانی که در زنانی که پیش روی ما هستند ،عدهای قرار نم یگیرند و زیبایی آنان باید چون کرده بود .همان کسی که م یپنداشتیم
وصف او را م یشنوند .عدهای از پیرزنان اتاق حضور داشتند ،پیرامون سفیر با ازخان مهایابیگ مهایدربارندکهخدمات گوهری باشد که در خزانه شاهی نهان رئیس محافظان حرمسرای شاهی
کنجکاوی گرد آمده و به توضیحات او دربار و ندیمگی را به عهده دارند .اما آنچه است؛ اما سخنان ایلچی انگلستان در
درباری از طرف شوهر برای دیدن گوش سپرده بودند .آنان م یتوانستند موجب حیرت ما شد ،زمانی بود که داشته شده». ایران تأیید شد و معلوم گردید که
مفهوم زیرپوش را درک کنند ،اما در رئیستشریفات،سفیررابهحضوربانویی سفیر خود را با شکوهی ب یهمانند فرنگ یها یک چنین مشاغلی را ندارند
عروس مورد نظر گسیل میشوند. عین حال مجذوب شیوه دوخت آن برد که پشت به آین های باشکوه ایستاده آراست .پیراهنی را به تن کرد که توسط و افرادی را به این مشاغل نم یگمارند
شده بودند و م یپرسیدند چرا دام نها بود و متوجه شدیم که او بانوی کشور زن خیاطی از خیل خیاطان کافرکیش و نگهبانی بر ناموس شاه انگلستان
داماد با عروس از راه دور نرد عشق تا این حد کوتاه است .آنان پرس شهایی است.هرانتظاریم یداشتیم،خیلیزود دوخته شده و به شیوه فو قالعادهای گمارده نم یشود .مهماندار توضیح داد
دربارۀجب ههاوجلیق ههاکردندولیوقتی رسم احترام و ادب را نزد شخصیتی که زردوزی شده و سفیدتر از بر فهای که کار این لرد معرفی اشخاصی است
م یبازند و بعدها عروس به نزد داماد به تنبان رسیدند ،شور و هیجان آنان را پیش روی او ایستاده بودیم ،به جای که شایستگی آن را دارند شرفیاب دربار
حدی نبود و با آن که با حضور عظمت آوردیم و حرمتی نهادیم که به مراتب آغری داغ (آرارات) بود. ملکه یا بانوی شاه شوند و به همین روی
آورده م یشود ،خواه زن مقبول باشد ملکه خویشت نداری نشان م یدادند، بیش از آنی بود که هر زنی بتواند من به نوبه خود به یاد م یآورم که سفیر و هیأت همراه او را به حضور
فریادشان به آسمان رفت .آنان به یکدیگر الهامبخش آن باشد .آن زن بیشتر شبیه به هنگامی که م یخواستم شکر لب ملکه دعوت کرده است .به رغم دعوت
یا نه ،او دیگر همسر اوست.ما در گوش و سپس به زیرجامه نگاه کردند و دیگر وزیر اعظم بود تا یک ملکه .او از سفیر هوس باز را مجذوب خود کنم ،چه ملکه ،سفیر بازهم د لواپس بود که این
نتوانستند دربرابر فریاد شاد یشان پرس شهایی به عمل آورد که تنها مردان گونه خود را م یآراستم و همه کوشش ملاقات ممکن است گرفتاری در پی
مهماندار به نجوا گفتیم «آیا هیچ یک مقاومت کنند .زیر جامه زردوز یشده تحصی لکرده در ایران آن پرس شها را خود را به کار بستم تا آن جذابیت را داشته باشد و مضطربانه از مهماندار
و لایی پنب ه گذارده شده بود .موضوع مطرح م یکنند .پرس شهایی که پارهای احیا کنم .ت کتک ری شهایم را مجدداً پرسید آیا شاه انگلیس از این ملاقات
از بانوانی که در پیش روی ما هستند، خنده و شادی در میان سالن ،روی از فکورترین پیران ما را نیز گیج م یکند. رنگ زدم و عطرآگین کردم .سبی لهایم خبر دارد و اجازه دیدار را داده است؟
دست بلند شد و مسلم است که این شاه انگلستان معلوم بود بسیار داناست را به طرف گون هها و چشمانم تاب دادم به نظر م یرسید چنین مجوزی ضرورت
کنیز شاه هستند و آیا زنی هست پوشش تفاوت بارزی با جام ههای راحتی که با وجود چنین زنی نیازی ندارد و حلقههای موی پشت گوشهایم نداشت ،برای این که ملکه با هر مردی
داشت که زنان فرنگی م یپوشیدند .یک رو شهایی را اتخاذ کند که ما در ایران درخشش تازهای گرفت .صبح فرا رسید. که صلاح بداند ملاقات و گفتگو م یکند.
که عامدانه دور از چشم نگاه داشته عر قچین ستایش بسیاری را برانگیخت در حر مسرایمان به کار م یگیریم ،چرا همه ،لباس پوشیده ،آماده بودیم .سفیر چنین ملاقا تهایی در واقع بخشی از
به جهت سوز نکاری پر رنجی که روی که با خرد و دانشی که این زن داشت، پوش شهای نام ههای پراحساس را با آیین و سنت این سرزمین است و سفیر
باشد؟» اما او همان سخنی را تکرار آنشدهبودوهمهحاضرانم یخواستند م یتوانست خود یک امپراتوری را بدون گلاب عطرآگین کرد و آن گاه سوار بر بدون هیچ هراس و هیچ ملاحظ های از
بدانند چه جور این کلاه کوچک بر روی دشواری اداره کند .سکنات و حرکاتش کالسکه شاه یای شد که به دنبالمان جانب ما ،آزادانه دعوت را پذیرا شدند
کرد که قبل ًا هم چندان باورمان نشده سر م ینشیند .ولی وقتی سنجاقی که که از شکوه و عظمت او خبر م یداد، و روز بعد ،برای ملاقات تعیین گردید.
به موها وصل م یشد ،نشان داده شد، آرام بانو را به یادمان آورد .وقتی سفیر فرستاده بودند و راهی دربار شدیم. در این زمان ،سفیر هدایا را از طریق
بود ،که اعل یحضرت کنیزی ندارند و مشکل رفع شد .لحاف زیبا ،شا لهای نام ههایی را که به همراه داشت ،تقدیم ما از طرف زنی استقبال نشدیم. آن لرد به حضور ملکه تقدیم داشت اما
کشمیرومخملاصفهانستایشملکهرا کرد ،ملکه پرسید آیا این نامه به دست همه مستقبلین ما مردان بودند .ظاهرا وظیفه سپردن نامه به دس تهای ملکه
همسرانی در میان نیست مگر یک برانگیخت.توضیحات سفیر در خصوص شاهبانو نوشته شده؟ من متوجه سرخی خان های وجود نداشت که ویژۀ زنان
باشد .هر موجود زندهای که م یدیدیم، را برای خود نگاه داشت.
همسر .پرسیدیم« :آخر شاه رقاص های مذ ّکر بود .تا چه حد با کشور ما فرق
داشت که در حر مسراهایش زیبارویانی
برایدربارخودندارد؟قص هگوییندارد؟
آرام جانی برای خوابیدن ندارد؟»
مهماندار گفت که چنین اشخاصی
در دربارهای فرنگ جایی ندارند.
مردان و زنان برای سرگرمی خود،
با یکدیگر م یرقصند نه برای پول و
نیز آن قص هگویان ،مورد حمایت قرار
نم یگیرند و آرام جانان برای وقت
خواب اگر چه در واقع به آنان نیازی
نیست ،با این حال این شغلی رسمی
برای یک فرد به شمار نم یرود.
ما ملکه را در مقایسه با هنگام
ملاقات با چشمانی گشادهتر ترک
گفتیم .هر روز که فرا میرسید،
آموختههای تازهای داشتیم و آن
چه را که پیش از این غیرقابل فهم
م ینمود ،به خصوص در مورد خان مها،
اکنون در منظر ذهن مفهو متر شده
«دنباله دارد» بود.