Page 11 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۷۷ (دوره جديد
P. 11

‫صفحه ‪ 11‬ـ ‪ Page 11‬ـ شماره ‪77‬‬
‫جمعه ‪ 16‬تا پنجشنبه ‪ 22‬سپتامبر ‪2016‬‬

‫اظهارنگرانییونیسفازسلامتنویسندهکیهاندرزندان دامادپدرخواندههمسرشرادردیگاسیدذوبکرد‬

‫آشنائی با آتوسا تصمیم گرفتم با او‬       ‫کتک زد به طرفم حمل ‌هور شد و‬           ‫مردی که برای دیدار برادرش که‬         ‫و یکی از خواهران این خانواده هم‬                      ‫صحبت کرده است‪.‬‬            ‫یونیسف صندوق کودکان سازمان‬
‫ازدواج کنم م ‌یدانستم کامران مرد‬        ‫قصد خفه کردنم را داشت‪ ،‬همسرم‬           ‫دو سال از او ب ‌یخبر بود به تهران‬    ‫در دفتر دکتر مصبا ‌حزاده بنیانگذار‬     ‫سه برادر و خواهر باقر نمازی نیز‬         ‫ملل متحد از وضع سلامت باقر نمازی‬
‫بداخلاقی است اما او با من دوست‬          ‫که جلوی در منزل کامران بود به‬          ‫آمده متوجه شده خانه برادرش به‬        ‫موسسه انتشاراتی و مطبوعاتی کیهان‬       ‫در پیش و بعد از انقلاب در کیهان‬         ‫از دبیران پیشین کیهان انگلیسی در‬
‫بود‪ ،‬روز حادثه آتوسا را به خانه‬         ‫داخل خانه آمد و دو ضربه با گلدان‬       ‫فروش رفته‪ .‬پس از مراجعه به پلیس‬                                             ‫سرگرم کار بودند‪ .‬شاپور نمازی مدتی‬       ‫سا ‌لهای قبل از انقلاب که چندی‬
‫کامران رساندم؛ جلوی در منزل آنها‬                                               ‫و تحقیقات کارآگاهان معلوم شد‬                            ‫فعالیت داشت‪.‬‬        ‫سردبیر کیهان بی ‌نالمللی بود‪ ،‬مهدی‬      ‫قبل در سفر به ایران برای دیدار با‬
‫ایستاده بودم که متوجه سر و صدائی‬                        ‫به سر کامران زد‪.‬‬       ‫شوهر آتوسا نادختری برادرش که‬         ‫باقر نمازی دارای لیسانس و فوق‬          ‫نیز که در کیهان بی ‌نالمللی در تهران‬    ‫فرزندش دستگیر و زندانی شده بود به‬
‫از داخل خانه شدم‪ ،‬زمانیکه داخل‬          ‫بعد از این اتفاق از آنجا به خانه‬       ‫کامران نام داشت‪ ،‬کامران را کشته‬      ‫لیسانس اقتصاد از دانشگا‌ههای‬           ‫کار م ‌یکرد از بدو انتشار کیهان لندن‬
‫خانه رفتم دیدم کامران گلوی آتوسا‬        ‫دوستم رفتم و همسرم گفت جسد‬                                                  ‫آمریکاست‪ .‬او مدتی معاون وزارت‬          ‫نماینده روزنامه در نیویورک بود‪،‬‬              ‫شدت اظهار نگرانی کرده است‪.‬‬
‫را گرفته و در حال خفه کردنش‬             ‫کامران را به خارج از خانه برده و‬                                  ‫است‪.‬‬      ‫کشور و سپس استاندار خوزستان شد‪.‬‬        ‫چهارمین برادر نماز ‌یها نیز خبرنگار‬     ‫باقر نمازی از آغاز کار کیهان‬
‫است به همین دلیل با یک گلدان‬            ‫دفن کرده است؛ او بعدا گفت جسد‬          ‫او به پلیس گفت‪ :‬من در آلمان‬          ‫وی در حال حاضر از ناراحتی قلبی و‬       ‫ورزشی کیهان بی ‌نالمللی در ایران بود‬    ‫بین‌المللی از معتبرترین نشریات‬
                                        ‫کامران را به پاکدشت برده و در آنجا‬     ‫زندگی م ‌یکنم و آتوسا را هیچوقت‬                                                                                     ‫پیش از انقلاب موسسه کیهان با‬
   ‫شیشه‌ای ضربه‌ای به سر کامران‬         ‫دفن کرده است اما هر زمان خواستم‬        ‫ندیدم اما کامران همیشه از او تعریف‬       ‫فشار خون در زندان رنج م ‌یبرد‪.‬‬                                             ‫این روزنامه همکاری داشت و از‬
‫زدم و بعد دستم را جلوی دهانش‬            ‫مکان دفن کامران را به من نشان‬          ‫م ‌یکرد و به او علاقه داشت؛ ارتباط‬                                                                                  ‫دبیران آن بود‪ .‬وی بعد از انقلاب به‬
                                        ‫دهد بهانه م ‌یآورد تا اینکه پس از‬      ‫تلفنی من و کامران ادامه داشت و‬                                                                                      ‫استخدام سازمان یونیسف درآمد و‬
                ‫گرفتم و خفه شد‪.‬‬         ‫دستگیری متوجه شدم همسرم‬                ‫از دو سال پیش این رابطه قطع شد‬                                                                                      ‫به عنوان نماینده صندوق بین‌المللی‬
‫بعد از قتل کامران‪ ،‬آتوسا از آنجا‬        ‫جسد کامران را در اسید سولفوریک‬         ‫به دلیل مشغله کاری نم ‌یتوانستم به‬                                                                                  ‫کودکان در سومالی‪ ،‬کنیا و مصر‬
‫رفت من نیز از آنجا خارج شدم و‬           ‫سوزانده است‪ ،‬بعد قتل با وکالتی که‬      ‫ایران بیایم اما دیگر طاقت نیاوردم‬                                                                                   ‫خدمت کرد‪ .‬باقر نمازی که ‪80‬‬
‫بشکه‌ای بزرگ خریدم پس از آن‬             ‫از کامران داشتم خانه‌اش را ‪270‬‬         ‫و به ایران آمدم به خانه برادرم در‬                                                                                   ‫سال دارد سال گذشته برای دیدار‬
‫جسد کامران را داخل بشکه انداختم‬         ‫میلیون تومان فروختم و ابتدا با‬         ‫شرق تهران رفتم اما متوجه شدم که‬                                                                                     ‫پسرش سیامک نمازی مدیر ایرانی‬
‫و با کمک دو کارگر بشکه را به‬            ‫مقداری از آن پول خانه‌ای در تهران‬      ‫خانه او دو سال قبل فروخته شده‬                                                                                       ‫آمریکائی بخش برنامه‌ریزی‌های‬
‫پاکدشت بردم‪ ،‬در آنجا بشکه را پر از‬      ‫اجاره و در آنجا زندگی کردیم و بعد‬      ‫است و حالا آمده‌ام اینجا تا به من‬                                                                                   ‫استراتژیک شرکت نفت کرسنت‬
‫اسید سولفوریک کردم و بشکه چند‬           ‫از آن با مابقی پول ویلائی در شمال‬                                                                                                                          ‫به ایران رفته بود که پدر و پسر‬
‫ماه آنجا بود سرانجام نیز با کمک‬                                                                     ‫کمک کنید‪.‬‬                                                                                      ‫بازداشت و زندانی شدند‪ .‬در مورد‬
‫یکی از کارگران بشکه را داخل‬                      ‫خریدیدم و به آنجا رفتیم‪.‬‬      ‫تحقیقات پلیس نشان داد حقوق‬                                                                                          ‫وضعیت سیامک نمازی جان کری‬
‫رودخانه‌ای فصلی در حوالی قرچک‬           ‫همسر آتوسا هم به بازپرس گفت‪:‬‬           ‫بازنشستگی کامران همچنان به‬                                                                                          ‫وزیر خارجه آمریکا تاکنون چند بار‬
‫انداختیم‪ .‬آتوسا و شوهرش زندانی‬          ‫در یک کارخانه بلورسازی در اطراف‬        ‫حسابش واریز و برداشت می‌شود‬                                                                                         ‫با جواد ظریف وزیر خارجه ایران‬
                                        ‫پاکدشت مشغول به کار بودم‪ ،‬پس از‬        ‫همچنین بررسی‌ها نشان داد که‬
                          ‫شدند‪.‬‬                                                ‫آتوسا دو سال قبل منزل کامران‬         ‫بیشاز‪18‬میلیوننفردرایرانازناراحتیروانیرنجم ‌یبرند‬
                                                                               ‫را فروخته و محل زندگی خود را‬
                                                                               ‫عوض کرده و مدتی است با مردی‬          ‫روانی به ویژه افسردگی رنج م ‌یبرند‬     ‫نیم نفر از مردم ایران به نوعی از‬        ‫=روزی ‪ 11‬نفر خودکشی‬
                                                                               ‫در شمال ازدواج نموده و در آنجا‬       ‫برنامه‌های صدا و سیمای جمهوری‬          ‫اختلالات روان پزشکی رنج م ‌یبرند‬                          ‫م ‌یکنند‬
                                                                               ‫سکونت دارد‪ .‬تلاش برای دستگیری‬        ‫اسلامی تنها بوی مرگ و ناامیدی‬          ‫و متأسفانه بسیاری از اختلالات‬
                                                                               ‫آتوسا آغاز شد‪ ،‬اواخر تیرماه آتوسا و‬                                         ‫روانپزشکی در ایران مخفی م ‌یماند‬        ‫=از برنام ‌ههای صدا و سیما‬
                                                                                                                                             ‫م ‌یدهد‪.‬‬      ‫زیرا که هزینه مداوای این بیماری‬         ‫بوی مرگ و ناامیدی م ‌یآید‬
                                                                                          ‫همسرم دستگیر شدند‪.‬‬        ‫صدا و سیما به گفته این مسئول‬
                                                                               ‫آتوسا در ابتدای تحقیقات به قتل‬       ‫با بزرگنمائی اخبار غ ‌مانگیز باعث‬                       ‫بسیار زیاد است‪.‬‬        ‫یک متخصص سلامت روان در‬
                                                                               ‫پدرخوانده‌اش اعتراف کرد و به‬         ‫بدبینی در مردم می‌شود‪ .‬بررس ‌یها‬       ‫روز دهم سپتامبر روز جهانی‬               ‫ایران گفته است خودکشی دومین‬
                                                                               ‫بازپرس گفت‪ 10 :‬سال پیش فهمیدم‬        ‫به گفته حسن بیگی نشان داده پیش‬         ‫پیشگیری از خودکشی در جهان بود‪.‬‬          ‫عامل مرگ و میر در میان جوانان‬
                                                                               ‫فرزندخوانده کامران هستم‪ ،‬از چند‬      ‫از ‪ 90‬درصد کسانی که خودکشی‬             ‫حسن بیگی رئیس مرکز فوریت‌های‬            ‫‪ 15‬تا ‪ 29‬ساله است‪ .‬دلیل مرگ‌های‬
                                                                               ‫سال قبل رفتارهای کامران با من‬        ‫م ‌یکنند درگیر اختلالات روانی‬          ‫اجتماعی سازمان بهزیستی ایران‬            ‫داوطلبانه نیز غالبا یأس و ناامیدی‬
                                                                               ‫تند شد و حتی مرا به مرگ تهدید‬        ‫هستند‪ ،‬خودکشی بنابر آمار دومین‬         ‫م ‌یگوید ناامیدی مهمترین دلیل‬           ‫است که به افسردگی و اعتیاد منجر‬
                                                                               ‫می‌کرد‪ .‬روز حادثه با همسرم بیرون‬     ‫علت مرگ و میر در جهان است‪.‬‬             ‫خودکشی در کشور است‪ .‬او از‬               ‫می‌شود‪ .‬در کشورهائی که وضع‬
                                                                               ‫رفته بودم وقتی برگشتم کامران مرا‬     ‫خودکشی در ایران نسبت به سال‬            ‫برنامه‌های صدا و سیما به شدت‬            ‫اقتصادی خوب دارند مردان سه برابر‬
                                                                                                                    ‫گذشته ‪ 2/1‬درصد افزایش یافته‬            ‫انتقاد م ‌یکند و م ‌یگوید در شرایطی‬
  ‫‪ 380‬کشته‬                                ‫حوادث رانندگی‬                         ‫تیراندازی به‬                                                               ‫که این همه مردم از ناراحتی‌های‬                    ‫خان ‌مها خود را م ‌یکشند‪.‬‬
                                         ‫دومین علت مرگ‬                                                                                         ‫است‪.‬‬                                                ‫به گفته دکتر نصر ‪ 18‬میلیون و‬
‫تنها در ‪ 21‬روز‬                                                                   ‫مین ‌یبوس‬
                                           ‫و میر در ایران‬                                                           ‫قاتل با چمدان حامل جنازه مقتول‬
  ‫در حوادث‬                                                                          ‫حامل‬                                  ‫در اتوبوس مسافربری‬
                                        ‫تصادفات رانندگی با سالی ‪16‬‬
   ‫رانندگی‬                              ‫هزار و پانصد کشته در ایران بعد از‬         ‫زندانیان‬                          ‫اولین ماشینی که داشت حرکت‬              ‫وی بعد از چندین جلسه بازجوئی‬            ‫خانواده مرد جوانی به نام کامران‬
                                        ‫بیمار ‌یهای قلب و عروق دومین عامل‬                                           ‫م ‌یکرد شدم‪ ،‬ماشین به سمت‬              ‫به قتل دوستش کامران اعتراف کرد و‬        ‫هشتم دی ماه گذشته به پلیس‬
‫رئیس پلیس راه ایران گفته است در‬         ‫مرگ و میر است‪ .‬مقام اول مرگ و میر‬      ‫مردان مسلح این هفته در حمله به‬       ‫قزوین م ‌یرفت من هم سوار و در‬          ‫گفت‪ :‬من و کامران به خاطر اتومبیل با‬     ‫گفتند پسرشان گم شده است‪ .‬همان‬
‫بیست و یک روز نخست شهریور ماه‬           ‫در ایران مربوط به بیمار ‌یهای قلبی‬     ‫منزل یکی از روستائیان در نزدیکی‬      ‫قزوین پیاده شدم ساک جسد هم‬             ‫هم اختلاف داشتیم و به همین دلیل‬         ‫روزها جوانی به نام سیامک به پلیس‬
‫‪ 380‬نفر در صحنه تصادفات جاد‌های‬         ‫و عروقی با ‪ 45‬درصد از درگذشتگان‬        ‫شهر بوکان پسر عموی صاحبخانه را‬       ‫همراهم بود وقتی پیاده شدم جسد‬          ‫هم با او قرار گذاشتم به خان ‌هام بیاید‬  ‫گفت‪ :‬دوستش کامران اتومبی ‌لاش را‬
                                        ‫است و فو ‌تشدگان از بیماری سرطان‬       ‫با شلیک چند گلوله مجروح کردند‪.‬‬       ‫را در بیابا ‌نهای اطراف رها کردم و‬     ‫و درباره فروش ماشین صحبت کنیم‪.‬‬          ‫مقابل خانه او پارک کرده بود و حالا‬
  ‫کشته و ‪ 4600‬نفر مجروح شد‌هاند‪.‬‬                                               ‫هنگامی که همسای ‌هها می‌خواستند‬      ‫بلافاصله به تهران آمدم به خانه که‬      ‫او م ‌یخواست ماشین را بفروشد و‬
‫سرهنگ حمیدی گفت‪ :‬واژگونی‬                       ‫نیز در مرتبه سوم قرار دارند‪.‬‬    ‫مجروح را به بیمارستان برسانند‬        ‫رسیدم متوجه شدم اتومبیل مقابل در‬       ‫من هم مشتری بودم اما سر مبلغ با‬               ‫نه کامران هست و نه اتومبیل‪.‬‬
‫‪ ،‬انحراف به چپ‪ ،‬خستگی و‬                                                        ‫افراد مسلح دوباره به سوی آنها آتش‬    ‫خانه نیست و آن را سرقت کرد‌هاند؛‬       ‫هم به توافق نرسیده بودیم‪ .‬روز حادثه‬     ‫مأموران تحقیقات خود را آغاز‬
‫خوا ‌بآلودگی‪ ،‬عدم توجه به روبرو‬         ‫علیگربهزندانیفراری‬                     ‫گشودند و گلوله بارانشان کردند‪.‬‬       ‫به همین خاطر موضوع را به پلیس‬          ‫اختلاف قبل ‌یای که داشتیم دوباره‬        ‫کردند؛ متوجه شدند سیامک آخرین‬
‫و سبقت غیرمجاز از مهمترین‬                 ‫در دریا غرق شد‬                       ‫مجروحان در بیمارستان بستری‬           ‫اطلاع دادم‪ .‬اما اگر م ‌یدانستم ماشین‬   ‫سر باز کرد و من که خیلی عصبانی‬          ‫کسی است که تلفنی با مقتول صحبت‬
‫عوامل وقوع تصادفات مرگبار‬                                                                                           ‫باعث م ‌یشود دستگیر شوم هرگز این‬       ‫شده بودم یکباره از خود ب ‌یخود شدم‬      ‫کرده و بعد از آن هم ناپدید شده است‪.‬‬
‫جاد‌های بوده است‪ ،‬و با توجه به‬          ‫جسد علی‪.‬س معروف به علی گربه‬                                     ‫هستند‪.‬‬                                             ‫و ضرب ‌های به کامران زدم که باعث‬        ‫مأموران همچنین فهمیدند سیامک‬
‫اینکه سفرهای تابستانی در روزهای‬         ‫یکی از مجرمان سابق ‌هدار اهل بابلسر‬    ‫پلیس به دنبال شناسائی مهاجمان‬                          ‫کار را نم ‌یکردم‪.‬‬    ‫مرگش شد‪ .‬چار‌های نداشتم جز اینکه‬        ‫چند روزی را خارج از تهران گذرانده‬
‫پی ‌شرو به بالاترین حد خواهد رسید‬       ‫که اخیرا از زندان بابل فرار کرده بود‪،‬‬  ‫است چند روز پیش از این حادثه‬         ‫این هفته در جلسه رسیدگی به این‬         ‫جسد را از محل دور کنم‪ ،‬ساکی تهیه‬        ‫او به خانواد‌هاش گفته بود کار واجبی‬
‫هرگونه تخلفی م ‌یتواند خسارات‬           ‫این هفته در دریای بابلسر پیدا شد‪.‬‬      ‫در همان نقطه از کردستان هنگام‬        ‫حادثه بعد از اینکه نماینده دادستان‬     ‫کردم جسد را داخل آن گذاشتم به‬           ‫دارد و باید خیلی فوری به مسافرت‬
‫جبرا ‌نناپذیری را به همراه داشته باشد‪.‬‬  ‫او روز شنبه وارد آ ‌بهای ساحلی‬         ‫انتقال دو زندانی که پلیس جمهوری‬      ‫خواستار صدور رأی مناسب برای‬                                                    ‫برود‪ .‬زمانی که این اطلاعات به دست‬
‫همکاران ما در پلیس راه در مواجهه‬        ‫دریای بابلسر شده بود و سه روز بعد‬      ‫اسلامی آنها را معاند «مخالف رژیم»‬    ‫متهم شد خانواده مقتول خواستار‬                              ‫ترمینال رفتم‪.‬‬       ‫آمد‪ ،‬مأموران سیامک را بازداشت و از‬
‫با هر تخلف حادث ‌هسازی‪ ،‬بدون‬                                                   ‫اعلام کرده چند فرد مسلح برای آزاد‬    ‫صدور حکم اعدام شدند‪ .‬وقتی متهم‬         ‫زمانی که به ترمینال رسیدم سوار‬
‫هرگونه اغماض‪ ،‬نسبت به توقیف‬                          ‫جناز‌هاش بدست آمد‪.‬‬        ‫کردن زندان ‌ی‌ها به اتومبیل زندان‬    ‫در جایگاه حاضر شد جزئیات قتل را‬                                                                ‫او بازجوئی کردند‪.‬‬
‫‪ 72‬ساعته اتومبیل متخلفان اقدام‬          ‫دوستان ع‪.‬س به دلیل سرعت عمل‬            ‫یورش بردند‪ ،‬در این حادثه یک‬          ‫یک بار دیگر توضیح داد و گفت از‬         ‫وقتی دنبالش رفتم احساس بدی به‬
                                        ‫و مهارت در سرقت لقب گربه به او‬                                              ‫اتفاقی که افتاده به شدت پشیمان‬         ‫من دست داد و بدگمان ‌یام نسبت به‬         ‫قاتل باجناق‪:‬‬
                     ‫خواهند کرد‪.‬‬        ‫داده بودند وی بارها از چنگ پلیس‬                       ‫پلیس مجروح شد‪.‬‬        ‫است اما نم ‌یداند برای جبران کارش‬      ‫باجناقم بیشتر شد‪ .‬بالاخره تصمیم‬
                                                                                                                    ‫باید چه کار کند با این حال خانواده‬     ‫گرفتم او را بکشم‪ ،‬از خانه دائ ‌یام‬       ‫اعدامم کنید‬
                                                             ‫گریخته بود‪.‬‬                                            ‫کامران حاضر به قبول دیه نشدند و‬        ‫اسلح ‌هاش را دزدیدم و در موتورم‬
                                                                                                                                                           ‫جاسازی کردم‪ .‬رفتم دنبال یاسر و‬          ‫چندی پیش جنازه مرد جوانی بنام‬
‫‪ 16‬هزار کارتن خواب معتاد در پایتخت ایران‬                                                                                ‫همچنان بر قصاص اصرار کردند‪.‬‬        ‫به بهان ‌های با او بیرون رفتیم وقتی به‬  ‫یاسر در حس ‌نآباد در اطراف تهران‬
                                                                                                                    ‫با پایان جلسه رسیدگی هیأت‬              ‫خارج از شهر رسیدیم پیاده شدم و‬          ‫پیدا شد که با شلیک گلوله به قتل‬
‫معتاد هستند اما زنان طرد شده‬            ‫که کودکان خود را به همراه دارند‬        ‫حسین شیخ مسئول رسیدگی به‬             ‫قضات وارد شور شدند و متهم را به‬        ‫با شلیک گلوله او را کشتم‪ .‬محاکمه‬        ‫رسیده بود‪ .‬تحقیقات نشان داد یاسر‬
‫و بی‌سرپناه هم در میان کارتن‬            ‫به کارتن خواب‌ها اضافه می‌شوند‪.‬‬        ‫امور افراد کارتن خواب در تهران‬       ‫یک بار اعدام محکوم کردند‪ .‬بعد از‬                                               ‫آخرین بار با شاهد باجناق خود قرار‬
                                        ‫وی یادآور شد اکثر کارتن خواب‌ها‬        ‫گفته است سه‌شنب ‌هها به مراکز‬        ‫صدور حکم و همچنین تأیید این حکم‬          ‫شاهد این هفته در تهران آغاز شد‪.‬‬       ‫ملاقات داشته‪ .‬بررس ‌یهای پلیس‬
              ‫خواب‌ها زیاد است‪.‬‬                                                ‫اجتماع کارتن خواب‌های پایتخت‬         ‫از سوی دیوان عالی کشور‪ ،‬سیامک‬          ‫بعد از درخواست قصاص از سوی‬              ‫حاکی از آن بود که یاسر و شاهد‬
                                                                               ‫سر م ‌یزنیم و به آنها یک وعده غذا‬    ‫در فهرست اعدامیان اجرای احکام‬          ‫خانواده یاسر رئیس دادگاه از متهم‬        ‫مدتها با هم اختلاف داشت ‌هاند‪ .‬شاهد‬
                                                                               ‫م ‌یدهیم او گفت ‪ 16‬هزار کارتن‬        ‫دادسرای جنائی تهران قرار گرفت‪ .‬او‬      ‫خواست از خود دفاع کند‪ ،‬شاهد‬             ‫در اولین بازجوئ ‌یها گفت در ماجرای‬
                                                                               ‫خواب در ‪ 6‬منطقه تهران سکونت‬          ‫همچنان منتظر اجرای حکم اعدام بود‬       ‫گفت دچار مشکلات روحی است و‬              ‫قتل یاسر نقش ندارد اما بعدا به قتل‬
                                                                                                                    ‫تا اینکه به دختری علاق ‌همند شد و با‬   ‫نم ‌یتواند به سوا ‌لها پاسخ دهد اما‬
                                                                                                          ‫دارند‪.‬‬    ‫او ازدواج کرد‪ .‬او در این مدت بچ ‌هدار‬  ‫قاضی دادگاه گفت‪ :‬متهم برای بررسی‬                           ‫او اعتراف کرد‪.‬‬
                                                                               ‫متأسفانه منطقه چهار تهران که‬         ‫هم شد اما چند روز قبل از اعدام در‬      ‫سلامت روانی به پزشکی قانونی‬             ‫او گفت‪ :‬چند ماه بعد از ازدواج با‬
                                                                               ‫پاتوق معتادان و کارتن خواب‌های‬       ‫زندان به دلیل بیماری جان خود را‬        ‫معرفی شده و کارشناسان سلامت وی‬          ‫همسرم به یاسر سو‌ءظن پیدا کردم‬
                                                                               ‫خاک سفید است و سالها پلیس برای‬       ‫از دست داد‪ .‬از آنجا که حکم قصاص‬                                                ‫خجالت م ‌یکشیدم به همسرم بگویم‬
                                                                               ‫پاکسازی آن تلاش کرده حدود ‪ 6‬ماه‬      ‫اجرا نشده بود و خانواده مقتول هم‬                         ‫را تأیید کرد‌هاند‪.‬‬    ‫تا اینکه موضوع را به برادرزنم گفتم‬
                                                                               ‫است که دوباره پر از کارتن خواب‬       ‫برای تعیین تکلیف مراجعه نکرده‬          ‫سرانجام شاهد به حرف آمد و گفت‬           ‫اما او مرا سرزنش کرد و گفت اشتباه‬
                                                                                                                    ‫بودند‪ ،‬بعد از مرگ سیامک به آنها‬        ‫من مستحق مرگم اعدامم کنید‪.‬‬              ‫م ‌یکنی‪ .‬هر چه خواستم خودم را‬
                                                                                                           ‫شده‪.‬‬     ‫اطلاع داده شد که قاتل فرزندشان‬         ‫قاضی سوال کرد‪ :‬اگر بخشیده شوی‬           ‫متقاعد کنم نتوانستم تا اینکه یک‬
                                                                               ‫به گفته شیخ مناطق فرحزاد‪،‬‬            ‫در زندان فوت شده است‪ .‬خانواده‬          ‫در قبال همسر و فرزندان مقتول چه‬         ‫روز سر این موضوع با همسرم بحث‬
                                                                               ‫مولوی و شوش بیشترین تعداد‬            ‫مقتول از دادگاه خواستند دیه آنها‬       ‫کار م ‌یکنی؟ متهم گفت‪ :‬اگر قبولم‬        ‫کردم‪ .‬او به خانه خواهرش رفت‪،‬‬
                                                                               ‫کارتن خواب را در تهران دارد‪.‬‬         ‫از بودجه بی ‌تالمال پرداخت شود‪.‬‬        ‫کنند من نوکری آنها را م ‌یکنم‪ .‬در‬
                                                                               ‫او در مورد وضعیت زنان و مردان‬
                                                                               ‫کارتن خواب گفت؛ هر هفته‬                                                        ‫پایان هیأت قضائی وارد شور شد‪.‬‬
                                                                               ‫سه‌شنبه شب‌ها بین ‪ 10‬تا ‪15‬‬
                                                                               ‫نفر مرد کارتن خواب و ‪ 12‬زن‬
   6   7   8   9   10   11   12   13   14   15   16