Page 6 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۱۴۴ (دوره جديد
P. 6
صفحه - Page 6 - 6شماره 144
جمعه 22تا پنجشنبه 28د یماه 1396خورشیدی
مجبور به اعتراف در مقابل دوربین گفتگوی اختصاصی کیهان لندن با یکی از بازداشتشدگان اعتراضات سراسری: =وقتی پرسیدم چرا مرا
کردند .در واقع با یک سناریو از بند دستگیر کردید با مشت
قرنطینه اوین مستندی تر و تمیز تا میتوانستندبا باتوم،شوکر و هرچه به دهانم کوبید و دندانم
ساختند و رفتند .بعد که آقای دمدستشانمیآمد ما را کتک زدند
دولت آبادی رفت دوباره آنهایی که شکست.
به ورزشگاه منتقل کرده بودند به بچ ههای محصل ،پزشک بیهوشی، در آن بودیم ۱۲متر بود اما بیست کشیده بودند و تا گردنمان م یرسید محسن در مورد برخورد لباس =تا م یتوانستند با باتوم،
سلول برگراندند و ما شدیم ۴۰۰ استاد دانشگاه ،بازاری و حتی یک و چند نفر آنجا بودند .خیل یها حتی بسته بود و جایی را نم یدیدیم اما شخص یها با بازداشت یها م یگوید: شوکر و هر چه دم دستشان
کارخان هدار را در بند قرنطینه زندان نم یتوانستند بنشینند و مجبور من احساس م یکنم از شهر دور «در میان بازداشت یها همه سن و
نفر!» اوین دیدم .وقتی از تلویزیون کوچکی بودیم نوبتی سر پا بایستیم .از زمان م یشدیم و ما را به جایی حوالی سالی بودند .نیروهای لباس شخصی م یآمد ما را کتک زدند.
جنازه سینا قنبری را از مقابل که در بند بود خبرهای صدا و سیما بازداشت نه به ما آب و غذایی دادند شرق تهران بردند .زیر آن کیس هها هیچ سرپرست و ناظری نداشتند و = در زندان اوین میان
را م یدیدیم که م یگفتند تعدادی نه حتی از وقتی ما را به داخل سلول نم یتوانستیم درست نفس بکشیم و هر کس اعتراضی م یکرد به شدت بازداشتشدگان متادون
چشمانمان بردند عوامل بیگانه و عضو مجاهدین و منتقل کردند تا صبح اجازه استفاده وقتی م یگفتیم داریم خفه م یشویم کتک م یخورد .صدای شکنجه یک
سینا قنبری ،جوان ۲۳سال های اغتشاشگر تجمعات را شکل دادند از سرویس بهداشتی را به ما دادند». ماموران می گفتند :به درک! خفه نفر را م یشنیدم که جوان هیکل توزیع م یکردند.
که به گفته ماموران امنیتی و خندهمان م یگرفت .این موضوع او م یگوید صبح به بازداشت یها داری بود و دیدیم او را به اتاق بغلی =بعد از مرگ سینا قنبری
قضایی در زندان اوین خودش آنقدر مضحک بود که حتی به جوک اعلام شد که قرار است آزاد شوند؛ شید». ما بردند و چنان این جوان را کتک فضای بند قرنطینه زندان
را دار زده همزمان با محسن در تبدیل شده بود و به شوخی به هم هر چند محسن فکر نم یکرد با توجه او در ادامه م یگوید« :وقتی به م یزدند و به در و دیوار م یکوبیدند
بند قرنطینه اوین حضور داشت. م یگفتیم آمریکایی ،اسراییلی ،عامل به بلایی که شب گذشته سرشان محل رسیدیم به ما گفتند نباید که دیوارها م یلرزید .پیرمردی به اوین متشنج شد.
محسن روز قبل از اینکه سینا بیگانه .اما واقعیت اینست که غالب آمده به این راحتی آزاد شوند .وسایل اصلا صحبت کنید ،چیزی نگویید برخورد ماموران با آن جوان اعتراض = سینا ر و حیه خو بی
بمیرد او را دیده و با او آشنا شده افراد بازداشت شده افراد معمولی بازداشت یها به آنها بازگردانده م یشود تا شما را پیاده کنیم .بعد که همه کرد و رو به ماموران گفت شما کی داشت و اصلا قابل قبول
بود« :روز قبل از این اتفاق ما را این شهر بودند که خسته شده و و به چشمانشان چشم بند م یزنند و ساکت شدند ما را به حیاطی که هستید؟ چرا توی مسجد خدا دارید نیست خودکشی کرده
به حیاط هواخوری بردند .سینا را م یخواهند اعتراض کنند و حاضر آنها را سوار ماشین م یکنند و راه خاکی بود بردند و گفتند کاپشن و جوانان این ممکلت را اینطوری
آنجا دیدم .جوانی سرحال بود و با نیستند دیگر در این اختناق و فشار م یافتند .یک ساعت بعد اتوبوس به ک تتان را در بیاروید و بعد دستانمان م ی ُکشید؟ یکی از بسیج یها پیرمرد باشد.
تعداد دیگر از بازداشت یها مشغول اقتصادی زندگی کنند .حتی بعضی از مقصد م یرسند و حدود دو ساعت را با تسم ههای پلاستیکی بستند و را کتک زد و گفت به تو چه ربطی
بازی فوتبال شد .سینا با اینکه بچ ههای کم سن و سال وقتی خب رها همانطور که بازداشت یها در ماشین یک ساعتی ما را آنجا روی زمین دارد؟ تو خودت مجرمی! یکی از روشنک آسترکی -از آغاز
مثل ما کتک خورده بود و کاپشن را م یدیدند م یگفتند مجاهدین بودند اتوبوس ب یحرکت ایستاده بود. در هوای سرد و بدون لباس گرم بسیج یها هم که شاید مرا داخل اعتراضات سراسری در ایران تا
جینی که به تن داشت پاره شده کی هستند؟ یک بار هم سه چهار نهایتا آنها را یکی یکی پیاده کرده و نشاندند و حق سوال یا درخواستی تظاهرات دیده بود ب یمقدمه از پشت کنون گفته می شود بیش از ۳۵۰۰
بود اما روحیه خوبی داشت .شوخی نفر جوان حدود ۲۰ساله را آوردند م یگویند چشم بندتان را بردارید. هم نداشتیم .ما نم یدانستیم کجا و به من هجوم آورد و با مشت و لگد به نفر در شهرهای مختلف بازداشت
م یکرد و م یخندید .فردا صبح و گفتند اینها ری استارتی هستند، بازداشت یها آزاد نشده بلکه در حیاط در چه وضعیتی هستیم و اگر تشنه سر و کمرم م یکوبید و فحش رکیک شدند .برخی از بازداش تشدگان با
خیلی زود خبر رسید که جنازهای همه از هم م یپرسیدند ری استارت بودیم اصلا برای آنها مهم نبود .بعد م یداد و م یگفت تو کی هستی که قرار وثیقه یا کفالت موقتا و تا روز
در سرویس بهداشتی زندان است و دیگه چیه و اصلا از وجود چنین زندان اوین بودند! از یک ساعت ناگهان چند نفر به ما فکر م یکنی م یتوانی اعتراض کنی و برگزاری دادگاه از زندان آزاد شدهاند
یک نفر خودش را دار زده .ماموران بند قرنطینه زندان اوین و برخی هنوز در زندان هستند .از
م یگفتند با کیسه پلاستیک در گروهی مطلع نبودند». محسن م یگوید در زندان یکی حمله کردند». به آقا فحش بدی؟» سرنوشت برخی از بازداش تشدگان
سرویس بهداشتی خودش را دار محسن م یگوید روز پس از آنکه یکی برای بازداشت یها فرم پر شد، محسن م یگوید« :دقیقا انگار برای افزایش یا کاهش صدا از و محل نگهداری آنها نیز اطلاعی
زده اما این ادعا باور کردنی نیست. به اوین منتقل شدند حدود ۴۰نفر وسایلشان دوباره تحویل گرفته س گهای هاری را وسط جمعیت کلیدهای بالا و پایین استفاده کنید. در دست نیست .همچنین تا کنون
اول اینکه سینا در هواخوری روحیه کارتن خواب معتاد را با هم به بند شد ،از آنها عکس گرفتند و به بند رها کنید .نیروهای تازه نفسی محسن در ادامه به کیهان لندن خبر جان باختن مشکوک دست
خیلی خوبی داشت و نشانی از یاس قرنطینه آوردند« :وقتی آنها را آوردند بودند و با باتوم و شوکر و هر چه م یگوید “مدام بسیج یها جنگ کم دو نفر از بازداش تشدگان
یا افسردگی نداشت که بخواهد بچ ههای بازداشتی م یگفتند اینها را قرنطینه منتقل شدند. دم دستشان م یآمد به ما حمله روانی ایجاد م یکردند و م یگفتند: تایید شده اما برخی خب رها تعداد
چند ساعت بعدش خودش را دار مخصوصا آوردهاند که فیلم بگیرند و او وضعیت بند قرنطینه زندان اوین کردند و تا توانستند ما را کتک زدند. «شما کی هستید که فکر م یکنید کسانی را که در بازداشتگاه به مرگ
بزند ،از ساعت ۹شب هم تلف نها بگویند معترضان اینها بودند .کارتن را اینطور بازگو م یکند« :بند قرنطینه چند نفر که کودک و نوجوان بودند م یتونید نظام را عوض کنید؟ شما مشکوک درگذشته اند ۵نفر عنوان
قطع بود و این احتمال که بر اساس خوا بها معتاد بودند و اکثرا به شیشه حدود ۱۲۰تخت داشت اما تقریبا گریه و التماس م یکردند اما اینها که هیچ ،هیچ کس نم یتونه نظام را م یکنند .بیش از بیست نفر نیز
خبری که از بیرون زندان شنیده ۴۰۰نفر آنجا بودند .غیر از ما تعداد ذرهای رحم و مروتی در وجودشان عوض کنه .چه فکری پیش خودتان در جریان اعتراضات سراسری در
به این نتیجه برسد که خودش را اعتیاد داشتند». دیگری بازداشتی هم به آنجا آورده نبود و فقط م یگفتند «حرا مزادهها کردید؟ ما سوریه را حفظ کردیم و خیابان و توسط ماموران نظامی و
بکشد وجود نداشت .همینطور به دادستان تهران به اوین م یرود بودند .غذای هر وعده ما برنج سفید شما به آقا فحش دادید» من فکر حالا شما فکر م یکنید ما اینجا را از
ما قول داده بودند که شنبه آزاد محسن م یگوید« :یک روز تعداد یا عدسی بود و حجم غذا هم در حد م یکنم اینها حساسیتشان فقط روی امنیتی کشته شده اند..
خواهیم شد ،پس دیگر خودکشی زیادی را به جای دیگری منتقل یک چهارم یک وعده متوسط بود و رهبرشان بود و اصلا اسمی از اعتراض دست م یدهیم». کیهان لندن با محسن ،یکی از
معنا نداشت .بعد اینکه ۴۰۰نفر در کردند که بعد فهمیدیم به سالن م یگفتند تعدادتان زیاد است و غذا یا حتی شعارهای دیگه نم یآوردند». محسن همچنین م یگوید بازداش تشدگان شهر تهران ،که
بند قرنطینه بودند و این بند فقط ۴ ورزش اوین منتقلشان کردند .به ما نیست .بهداری هم اصلا به کسانی که برای افزایش یا کاهش صدا از پسر نوجوان ۱۶سال های میان در نخستین روز تجمعات تهران،
سرویس بهداشتی داشت و مسلما ۱۲۰نفری که آنجا مانده بودیم پتو مریض شده بودند یا جراحات ناشی کلیدهای بالا و پایین استفاده کنید. بازداش تشدگان حضور داشت که ۹دی ،۹۶بازداشت و روز شنبه،
سروی سهای بهداشتی اینقدر خالی دادند و گفتند تخ تهایتان را مرتب از کتک شب قبل و زمان بازداشت این بازداشت شده اعتراضات پیک موتوری بود و در حال گذشتن ۱۶د یماه ،با قرار کفالت ۵۰
نم یماند که کسی فرصت بکند با کنید .بعد دیدیم آقای دولت آبادی در خیابان را داشتند رسیدگی سراسری م یگوید« :پس از مدتی که از محدوده میدان انقلاب بازداشتش میلیون تومانی از زندان آزاد شد
کیسه پلاستیکی حلقه درست کند با چند قاضی و دادستان دیگر و تیم ما را کتک زدند و روی زمین کشیدند کرده بودند .پسر نوجوان گریه گفتگو کرده است .محسن از نحوه
و خودش را دار بزند و کسی هم فیلمبرداری و عکاسی صدا و سیما به نم یکرد». و فحش دادند و تحقیر کردند ،خسته م یکرد و م یگفت من اصلا توی بازداشت ،شکنجه و ضرب و شتمی
نفهمد .تمام بند هم دوربین مدار داخل بند آمدند .آقای دولت آبادی نکته قابل توجهی که در سخنان شدند و رهایمان کردند .بعد ما را تظاهرات نبودم داشتم کار م یکردم که بازداشت یها تجربه کردند ،آنچه
بسته دارد و همیشه یک نگهبان به سلو لها آمد و با ما حرف زد و محسن بود و خودش تاکید م یکرد به داخل ساختمانی بردند و از یک و از آنجا م یگذشتم که چند بسیجی در زندان به او گذشته و مرگ سینا
آنجا بود و سه چهار نفر از خدمه فیلمبردار و عکا سهای صدا و سیما که این موضوع را حتما منعکس راهرو رد شدیم و دوباره به یک حیاط به سمت او حمله کردند و در حال
زندان هم مدام در بند و سروی سها هم مرتب عکس م یگرفتند .بعد کنید ،توزیع داروی متادون در میان خلوت وارد شدیم .آنجا گفتند روی کتک زدن او الفاظ رکیکی به کار قبری در زندان اوین م یگوید.
رفت و آمد داشتند .اصلا قابل آنها به اتاقی رفتند و مامورا ن همان بازداشت یها بود« :هر کس هر مشکلی زمین بنشینید و من توانستم موقع م یبردند و م یگفتند« :حالا فلانت بازداشت توسط لبا سشخص یها
قبول نیست که سینا خودش را دار کارتن خوا بها را به اضافه چند نفر از داشت قرص و شربت متادون به او نشستن کمی کیس های را که روی که کردیم و فلان بلا که سرت آوردیم
زده باشد .یکی از هم اتاق یهایش بچ ههای کم سن و سال را بردند .بعد م یدادند .بسیاری از ما م یدانستیم سرم بود جابجا کنم و از زیرش معلوم م یشود .ببین چه بلایی سرت در میدان انقلاب
م یگفت به سینا متادون دادهاند و فهمیدیم مسئولان زندان به معتا دها این داروی مخدر خطرناکی است نگاه کردم .دیدم حدود ۳۰یا ۴۰ محسن در مورد نحوه بازداشت
مرگ او را به مقدار زیاد متادون گفته بودند جلوی دوربین بنشینند اما برخی هم از بس درد داشتند نفر هستیم و خیل یها بدجور زخمی بیاریم». خود به کیهان لندن م یگوید:
مرتبط م یدانست .اولین نفری هم و بگویند به قصد دزدی و خرابکاری م یخوردند .جالب اینجاست که شده بودند و خونریزی داشتند و بعد انتقال از مسجد به مکانی «نهم د یماه حوالی ظهر به همراه
که بالای سر جنازه رسیده بود به تجمع آمدند و به اموال عمومی بهداری حاضر نبود به کسانی که فهمیدم چند نفر دست و پایشان به همسرم به میدان انقلاب رفتیم،
م یگفت بدنش سرد سرد بوده، آسیب رساندند و سطل آشغا لها را تب و لرز کرده بودند یک داروی شدت آسیب دیده و احتمالا شکسته نامعلوم پس از مدتی که جمعیت مقابل
یعنی بیش از یک ساعت از مرگش آتش زدند .در ازای این اعترافات هم آنتی بیوتیک معمولی بدهد اما به گفته محسن بازداشت یها را دانشگاه تهران شکل گرفت و
به آنها متادون داده بودند و آنها هم خیلی راحت داروی متادون میان است». حوالی نیمه شب و در حالی که شعارها آغاز شد یگان ضدشورش
م یگذشت». چون خمار بودند همه آنچه ماموران به گفته محسن بازداشت یها آنجا کیس ههای پارچ های روی سر آنها به جمعیت حمل ه و مردم را
محسن م یگوید پس از مرگ خواسته بودند در مقابل دوربی نهای بازداشت یها توزیع م یشد». مشخصات خود و وسایل شخصی کشیده بودند به ماشین بزرگی منتقل پراکنده کرد .ما به سمت خیابان
سینا فضای بند قرنطینه ملتهب صدا و سیما گفتند .بچ ههای کم سن او اضافه م یکند در میان مانند کمربند و ساعت را تحویل و به مکان دیگری بردند« :شاید کارگر رفتیم ،لباس شخص یها در
م یشود« :وقتی خبر مرگ سینا و سال را هم با قول آزادی و تهدید بازداش تشدگان از پسربچه ۱۵-۱۴ دادند و فرمی پر کرده و به سلول حدود یک ساعت طول کشید تا به گروههای چند نفری به سمت مردم
پیچید ما باور نم یکردیم .جنازهاش ساله تا افراد ۷۰- ۶۰ساله بود« :اکثر کثیفی منتقل شدند« :سلولی که ما مکان جدید رسیدیم .چشمان ما به م یرفتند و بازداشتشان م یکردند.
را از مقابل چشمانمان روی برانکارد بازداش تشدگان دانشجو بودند اما خاطر کیسه پارچ های که روی سرمان یکی از آنها از پشت به من ضربه
بردند و بعد بند به هم ریخت .همه زد و وقتی من به سمتش برگشتم
بازداشت یها به راهرو آمده بودند با مشت به صورت من کوبید و
و داد و فریاد م یکردند که چرا گفت «به آقا فحش م یدهی؟ من
سینا مرده و این خودکشی نبوده جانم را برای آقا م یدهم» بعد هم
و همین بلا را سر ما هم م یآورید. به همراه دوستانش به من حمله
ماموران آمدند و خیلی تلاش و شروع به کتک زدن من کردند.
کردند تا بازداشت یها را آرام کنند و وقتی همسرم خواست جلوی آنها را
قول م یدادند که به سرعت آزادتان بگیرد به صورت همسرم هم اسپری
فلفل پاشیدند و همسرم روی زمین
م یکنیم». افتاد .همان موقع مرا کشان کشان
پروند های بدون تفهیم اتهام! به سمت ونی که سر میدان انقلاب
محسن م یگوید غالب کسانی که پارک بود بردند و تحویل یک نفر
پیش از او آزاد شدند با قرار کفالت دادند .من پرسیدم شما کی هستید
۵۰میلیون تومانی آزاد شدند اما از کدام ارگان هستید و چرا مرا
برای برخی وثیقه ۱۰۰و ۲۰۰ گرفتید که آن فرد با مشت زد
میلیونی تعیین شد .او م یگوید توی دهان من و همانجا یکی از
نه دادگاهی تشکیل شد و نه حتی دندا نهای من شکست .چند نفر
تفهیم اتهامی صورت گرفت فقط دیگری هم از قبل بازداشت کرده
برای برخی از آنها یک جلسه بودند و توی ون بودند و وقتی
بازپرسی در دادگاه انقلاب شعبه ون پر شد به ما چشم بند زدند و
اوین تشکیل شده است! ماشین راه افتاد».
او م یگوید زمان آزادی به همه محسن م یگوید نه افرادی که او
تاکید م یکردند موقتا تا روز دادگاه را بازداشت کردند لباس فرمی از
آزاد هستید و در این مدت زیر یکی از نهادهای نظامی و انتظامی
ذرهبین قرار دارید و نباید در تجمع بر تن داشتند و نه اتومبیل ونی که
بازداشت یها را به آن منتقل کردند
و اعتراضی شرکت کنید. آرم داشت .محسن و دیگران را
محسن این را هم م یگوید که حدود ساعت ۴ :۳۰بعد از ظهر
چند نفری را به محض ورود به به زیرزمین مسجدی در نزدیکی
اوین از بقیه بازداشت یها جدا کردند
و به مکان نامعلومی در زندان بردند میدان بردند.
و او تا روز آخر این افراد را دیگر آنجا وسایل بازداشت یها را از
آنها گرفتند و به اتا قهایی که در
ندید. زیرزمین مسجد بود منتقل کردند.