Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۲۱۳ (دوره جديد
P. 14
صفحه - Page 14 - 14شماره ۱۶۷9
جمعه 10تا پنجشنبه 16خرداد ماه 139۸خورشیدی
اعلیحضرت مرگ او را تسلیت گفت و اکی ئو کازاما: ایران کشور گل و شعر و ترانه است؛
کمی در این باره گفت و گو شد .سپس سرزمینیست که زنانش چشمانی
دست بزرگش را دراز کرد و با من دست آغاز مأموریت در ایران ،دیدارم با رضاشاه
داد ،و به آرامی تالار را ترک گفت. همچون ستارگان درخشان دارند.
قامت او از پشت سر متناسب و ورزیده، او براستی ناپلئون عصر جدید بود و با جوهر و همت خود میهنش را از ضعف و زبونی رهانید از فراموش نشدن یترین تجرب ههایم
شکوهمند و باوقار م ینمود .کفشهای در سالهای زندگی در خارج از ژاپن،
او ...ب یصدا از روی قالی نرم و نفیس هاشمزاده نام خود را به عنوان یکی بیتکلف و صمیمانه هاشمزاده از با دکتر هاشم رج بزاده در سفری دیدار و گفت و گو با رضاشاه در کاخ
گذشت و از نظر ناپدید شد .نخستین از فعالترین نویسندگان و مترجمان همان برخورد اول بر انسان اثر به ژاپن آشنا شدم .مناسبت سفر، گلستان است .او همچون اژدهایی
باریابیم نزد رضاشاه فقط حدود سی در شناساندن ایران و ژاپن به میگذاشت .در روزهای بعد که گشایش خط هوایی تهران ـ توکیو که (در افسان ههای چین و ژاپن) بر
دقیقه طول کشید ،اما این دیدار اثر بیشتر مأنوس شدیم ،جنبۀ دیگر بود .در فرودگاه توکیو ،از مهمانان بال ابرها و سفینۀ باد در آسمانها اوج
یکدیگر به ثبت رسانیده است. شخصیت او نیز مکشوفمان گشت. که عبارت بودند از رجال و معاریف م یگیرد ،بر شاهباز اقبال نشسته و
بسیار عمیقی در من گذاشته است. در زیر ،خاطرهای از «اکی ئو دکتر هاش مزاده نه تنها دیپلمات ،که و روزنام هنگاران ،و نیز شخص میزبان
پس از آن در مقر ولیعهد ،در همان کازاما» را که اولین وزیر مختار در عین حال یک ادیب و پژوهشگر یعنی شادروان سپهبد خادمی بخت یار و قهرمان شده بود.
کاخ گلستان ،دفتر سلام و عرض ژاپن در ایران در نخستین سالهای بود .بر زبان ژاپنی تسلط کامل مدیر عامل ایران ـ ایر ،به گرمی تهران ،پایتخت ایران ،در جلگ های به
احترام را امضا کردم .نسبت به سایر سلطنت رضاشاه بود ،به ترجمۀ دکتر داشت و تاریخ و تمدن و ادبیات ژاپن استقبال شد .سفیر ایران ،مرحوم بلندی چهار هزار پا افتاده ،و هوایش
اعضای خاندان سلطنت نیز به همین را در حد یک کارشناس م یشناخت عبدالحسین حمزاوی ،در بیمارستان همیشه خشک و آفتاب یست .تقدیم
هاشم رجبزاده میخوانید. به نحوی که بعدها در دانشگاه ژاپن بستری بود و دکتر رجبزاده دبیر استوارنام هام در یک روز ،استثنائاً ابری،
شیوه ،احترام به جا آوردم. احمد احرار اول سفارت را مأمور استقبال و در ماه دسامبر سال ( 1929دی ماه
چون ایران از عهد باستان کشوری به تحقیق و تدریس پرداخت. پذیرایی از میهانان کرده بود .رفتار )1308انجام گرفت .کوه دماوند ،که ما
بوده است با سیصد گونه آداب و سه دکتر هاشم رج بزاده به برکت این آگاهی و علاقه ،دکتر ژاپن یها آن را «فوجی ایران» م ینامیم،
هزار گونه مراسم دقیق تشریفاتی، با بر و دوش پوشیده از برف به روشنی
پادشاه آن عنوان افتخاری بلندی ثالثی به هم نزدی کتر بشوند .این نه پهلوی را بنیاد کرد ،به راستی ناپلئون داشت م یگفت« :رضاخان مردترین پذیرفتنم است .دیدارم با شاه در
دارد که «هوشؤجی نیؤ دؤکا مپاکو فقط به خاطر مناسبات ایران و ژاپن، عصر جدید بود؛ او با جوهر و همت و هوشمندترین سرباز ایرانیست تالار بزرگ کاخ بود .دیوارها و سقف پیدا بود.
دایجو دایجین» هم تاب ایستادن در که برای صلح پایدار در مشرق زمین خود ،میهنش را از ضعف و زبونی که دیدهام .همیشه ساکت است و آن آین هکاری زیبایی داشت .این جا کمی پس از ساعت 10صبح آن
برابر آن ندارد .در متن میثاق مودت است .مایۀ خوشوقتی فراوان است که رها ساخت .به این ملاحظه ،در میان چندان سخن نم یگوید ،اما چون امر عمارت برلیان خوانده میشد .در روز ،اتومبیل (دربار) جلوی ساختمان
میان ایران و آلمان ،امضا شده در سال دو کشور ما به افتتاح مناسبات و مبادلۀ خودکامگانی که امروز در جهان فرمان خطیری پیش آید پرسشهای اساسی تشعشع خیرهکننده (دیوارها و سقف سفارت پادشاهی ژاپن ایستاد .این
،1873از قیصر آلمان «به نام خداوند م یرانند ،همچون موسولینی در ایتالیا را تند و پی در پی مطرح م یکند ،و آیین هکاری شده) ،قالی بسیار بزرگ ماشین ،سواری لینکلن نیلی رنگی بود.
رحمان ،امپراتور آلمان» یاد شده ،که سفیر توفیق یافت هاند». و هیتلر در آلمان ،شاید که کسی لایق در زودفهمی و تصمی مگیری ب ینظیر زیبایی از طرح گل و اسلیمی زرد و رئیس تشریفات دربار و من سوار آن و
عنوان یست بسیار ساده؛ اما شاه ایران پس از چند گفت و شنود ،رضاشاه باز کردن بند کفش رضاشاه هم نباشد. است ».رضاخان فرماندهی قوای ایران آبی ،بر کف تالار م یدرخشید .این قالی روانۀ کاخ ،حدود پانصد متری سفارت،
«اعلیحضرت خورشید لوا قدسی و به جای فارسی به ترکی روان آغاز به تقدیم استوارنامه ،سخن گفتن را یافت ،وزیر جنگ شد ،و در مدت دو بزرگ ،سرتاسر کف تالار را که حدود شدیم .در دو سوی مسیر ما ،خان ههای
قدوسی القاب ،سلطان مالک الرقاب، سخن کرد و خطاب به من گفت« :گویا سال تحول کلی در قشون ایجاد کرد، یک صد «تاتامی» م یشد ،پوشانده بود. یک طبقۀ کوتاه و بدنما ردیف بود.
شاهنشاه ایران» خوانده شده است. شما پیش از این در (مأموریت) ترکیه شاه به ترکی و در سال 1302( 1923خورشیدی) رضاشاه در میانۀ تالار و نزدیک در مردم زیادی برای دیدن نخستین وزیر
اسناد دیگر نیز که با دولتهای خارجی بودید .بیایید به ترکی صحبت کنیم!» اینک در برابر رضاشاه ،این فرمانروای ریاست وزرایی یافت .او سپس به ورودی ایستاده بود .او مردی بلند قامت، مختار ژاپن ،کنار این مسیر ایستاده
امضاء شده است ،عناوین بالا بلند در سیمای شاه که تاکنون ،آهنین و هوشمند و توانا ،ایستاده بودم .ب یدرنگ حکومت موقت رسید ،و در ماه دسامبر به بالای حدود شش پا ،خو شاندام بودند .زنها چادر سیاه به سر داشتند،
برای شاه ایران دارد .در میثاق قدیمی ب یحرکت ،همچون مجسم های مفرغی اعتبار نام هام را بیرون آوردم و به رئیس ( 1925آذر )1304مجلس مؤسسان م ینمود ،و وقار شاهانه داشت .او آن و بسیاری از آنها فقط چشمهایشان
دیگری (در آیین باریابی سفیر) نوشته نشان م یداد ،چنان که گویی باد بهاری کل تشریفات دادم ،و او آن را به رضاشاه که برای این کار تشکیل شده بود روز لباس رسمی با روبان آبی پوشیده از میان حجاب پیدا بود .این چشمها
است که سفیر خارجی هنگام بار یافتن وزیده باشد نرم رفتاری و حال و هوای تقدیم کرد .سخنم را (هنگام تقدیم پادشاهی را به او تفویض کرد ،و و بالاترین نشانهای ایران را به سینه زده درخشان و گیرا م ینمود .به دیدن این
نزد شاه ایران باید چندین بار به احترام دوستانه پیدا شد .رضاشاه ،در مازندران اعتبارنامه) که از روی نوشته خواندم ،با اعلیحضرت رضاشاه پهلوی نامیده شد. بود .کنار رضاشاه تیمورتاش ،وزیر دربار چشمها با خود گفتم که صاحبان آن
و تواضع تعظیم کند .پادشاه ایران شأن زاده شد .در این ایالت ،روستاهایی تحسین تمدن و فرهنگ دیر سال ایران «پهلوی» نام زبان کهن ایران یست و گردانندۀ واقعی دستگاه حکومت در باید در قامت و سیما هم زیبا باشند.
و شکوه شاهنشاه روی زمین را به خود هست که اهالی آن ترک زبانند .من آغاز کردم .گفتم که بسی مفتخرم که در که حدود سه هزار سال پیش ،در آن روزها ،و فرزین وزیرخارجه ،که بعد گلستان که نام کاخ شاه یست ،در
م یگرفت .این سخن گرگور طبیعی ترکی خوب نم یدانستم ،اما ته ذهنم مقام نخستین وزیر مختار ژاپن ،که نیز عصر درخشان فرهنگ ایران ،رواج وزیر مختار ایران در آلمان شد ،ایستاده فارسی به معنی (باغ) گل سرخ است.
م ینماید که تصویر آیینی بهشت که را کاویدم و کوشیدم تا چند کلم های مملکتی آسیای یست ،به ایران آمدهام، همان که وارد شدیم ،دستۀ موزیک
از دین موسی به مسیحیت انتقال نظامی که در محوطۀ کاخ به صف
یافت ،و صحن های را نشان م یدهد که به ترکی بگویم؛ و ب یواسط های پاسخ به کشوری که اکنون آن اعلیحضرت، داشت .این زبان از سانسکریت جدا و به من چشم دوخته بودند .هیأت ایستاده بودند شروع به نواختن کیمی
بسیاری از قدیسان آمادۀ خدمت در سخنان شاه را دادم .برای نخستین آن را دلیرانه و استوار به سوی ترقی، شده بود ،و خط آن را هم پهلوی حاکم کشور شاهنشاهی اکنون درست گایو ،سرود ملی ژاپن ،کردند .اینک
پیشگاه خداوند تبارک و تعالی دیده بار سایۀ لبخندی بر چهرۀ خشک او م یگویند .رضاشاه« ،پهلوی» را نام در ایران ،سرزمینی این همه دور از
م یشوند ،در عهد عتیق از نمونۀ واقعی نمایان شد.رضاشاه برخلاف ظاهر پر رهبری م یکند. خانوادۀ خود و سلسلۀ پادشاهی تازه جلوی رویم بودند. ژاپن ،آهنگ سرود ملی میهنم را
هیبتش صدایی نرم و نازک داشت. رئیس کل تشریفات سخنم را برای اختیار کرد .رضاشاه که پیشتر سرباز سیمای رضاشاه و برآمدن او که ایرانیان م ینواختند ،م یشنیدم؛
دربار ایران الگو گرفته شده است. اگر چشمها را بسته و فقط صدای رضاشاه به فارسی ترجمه کرد .شاه به سادهای بود اکنون «شاه ایران» شده، سرودی که عظمت و سعادت پایندۀ
سالگرد تاجگذاری سخنش را شنیده بودم ،گمان م یکردم برگ کوچکی که رئیس کل تشریفات بر جای شاهنشاهانی همچون کورش به قدرت خاندان امپراتوری ژاپن را آرزو م یکند.
که زن جوانی ،هیجده ـ نوزده ساله، به او نمود نگاهی انداخت ،و در پاسخ و داریوش و شاهعباس نشسته ،و گویی رضاشاه پهلوی که «شاهنشاه» نوازندگی دستۀ موزیک ایران احساس
بار دومی که دیدار شاه ایران برایم حرف م یزند .شنیدهام که بیسمارک رسمی به سخنم ابراز تشکر کرد. ناپلئون این عصر است .چنین نیست خوانده میشد 56 ،یا 57سال هیجانی به من داد ،و عزمم را برای
دست داد ،در مناسبت جشن نوروز و ولینگتون هم صدای نازکی داشت هاند. رئیس کل تشریفات این بیانات را که شاه به تنهایی بار امید فراوان ملت داشت و با تن قوی و ورزیدهاش، ایفای وظیفۀ خطیری که در این جا
ایرانی بود( ،به احتمال ،سلام نوروز هیچ تصور نم یکردم که اعلیحضرت برایم به فرانسه باز گفت .چکیدۀ پاسخ ایران را به دوش بکشد؛ بلکه با بودن همچون مجسمهای از برنز نشان
،)1309و دیگر (بار سوم) در سالگرد رضاشاه که پیشتر سردار لشکری با رضاشاه چنین بود« :کشور پادشاهی این پادشاه ،مردم ایران در آیندۀ م یداد .پوستش گندمگون م ینمود. داشتم راس ختر کرد.
تاجگذاری شاه .من هم در این فرصت مهابت بود و (سران و سربازان) قوای ژاپن عظمت والا و فرهنگ درخشان کشورشان که سخت گرفتار خمودگی بینی بزرگ ،سبیل انبوه ،و چشمانی باز ،شنیدن این آهنگ یاد خوشی را
بار یافتم .رضاشاه در این ملاقات به س هگانه را تشویق یا توبیخ م یکرد، دارد ،و به پیشرفتهای شگفت یانگیز درخشان و نافذ ،همچون چشمهای در دلم بیدار کرد ،و با آن آرامشی برایم
من گفت« :من روح و اندیشه ژاپن را صدایی چنین نرم و نازک داشته باشد. نائل آمده است .بسیار خوشحالم که بود نور امید م یبینند. شاهین داشت .او در نگاه نخستین دست داد .دیگران در این جا چیزی
عمیقاً ارج م ینهم .تصور نم یکنم که شما (شکوه) ایران باستان و احیای آن ایران کشوریاست بس کهنسال که همچون شاه گنجفه به نظرم آمد ،و دربارۀ این پیشامد نم یدانستند .آن را
تمدن مادی باختر زمین امروز به آن اثر نخستین دیدار چون از عهد کورش و داریوش پیشتر نیز مانند ژنرال کوروکی فرمانده ژاپنی به یاد آوردم و احساس خوشی کردم.
گرانسنگ یای باشد که غربیها به آن ایرانیان مانند چینیان ،ادبیات بسیار را در عصر حاضر ستودید». بنگریم گردونۀ تاریخ در پردۀ غبار و و فاتح جنگ روس و ژاپن .نیز ،تصویر داستان این بود که دو ـ سه روز پیشتر
م ینازند .بیشتر ملتهای مشرق زمین زیبا و لطیف دارند ،و نیز زبانی که در در این هنگام رضاشاه دست خود را مه اساطیر و افسان هها ناپدید م ینماید. ارمیا در کتاب ارمیای نبی در تورات رئیس کل تشریفات دربار برای ترتیب
بدبخت مانده و در سلطۀ نظم جهانی بیان از معنی فرا م یرود .ایران یها ،چند دراز کرد و با من دست داد .دست او اسکندر تخ تجمشید را ویران ساخت، از خاطرم گذشت .قامت و اندام او به کارهای باریابی امروز به دیدنم آمده و
ساختۀ آمریکا و انگلیس و فرانسه و دقیق های که به صحبت م ینشینند، زمخت و گرم بود ،و دست کوچکم را بنای تخ تجمشید قدیمتر از پارتنون گفته بود« :این نخستین بار است که
دیگرانند .فکر نم یکنم که سبب آن خوشتر دارند که از ابیات شاعران و همه در خود گرفت .در این جا تقدیم یونان بود .ایران در پنج سده پیش از خوبی گویای حال و کارش بود. قرار است سرود ملی ژاپن در این جا
(سلطه و پیشرفت) ،عظمت غرب باشد. امثال رایج در سخن خود بیاورند. رسمی اعتبارنام هام پایان یافت .آنگاه میلاد مسیح ،کشوری پهناور بود و از او در خانوادهای سپاهی زاده شده نواختهشود،واینسرودرانم یشناسیم.
یگانه علت تصادفی این وضع ،توجه بسیارند خدمتکارها هم که به زبان به صورت تشریفاتی یک یک اعضای رود گنگ تا رود نیل گسترش داشت. و در بیست و یک سالگی به نیروی اگر شما نت آن را دارید ،لطفاً در
خاطر غربیها به علوم است .غربیان تا ادبی یا لفظ قلم حرف م یزنند .با این سفارت ژاپن را که در کناری ایستاده زبان و تمدن ایران بر اروپا نفوذ داشت. قزاق پیوسته بود .فوجهای قزاق ایران اختیارمان بگذارید تا دستۀ موزیک ما
همین تازگیها در کار رخنه و دخالت همه ،رضاشاه ب یمکث و آسان و روان پیش از آن که آتن (و تمدن یونان) به به وسیلۀ نیروی قزاق روسیه تعلیم هرچه زودتر شروع به تمرین آن کند.
در ایران بودند .اگر تمدن مادی مایۀ سخنم یگفت.رفتاروگفتارشطبیعی بودند به شاه معرفی کردم. عرصه درآید ،تمدن ایران بالنده بود. میدید .سربازان ایرانی تنآسا و اما اگر در روز باریابی متوجه شدید
برتر یست ،در ایران هم خیابانهایی و ب یتکلف بود .به سابقۀ سه سال اقامت ر ضا شا ه گفت « :پیشر فتها ی زودتر از آن که فروغ مدنیت رومی بر خودسر بودند ،پی دستور فرماندهشان که سرود را درست نم ینوازند ،لطفاً
ساخته شده ،و چراغ برق ،شبکۀ و تجرب هام در ایران ،م یتوانم بگویم که گرانسنگژاپننوینرام یستایم،وژاپن تاریخ جهان بتابد ،ایران تمدنی متعالی نم یرفتند ،و ورد زبانشان «فردا» بود. معذورمان بدارید!» اولین بار که نمایندۀ
تلگراف و تلفن ،و حمل و نقل هوایی این خصوصیت برجسته را فقط در را پیشدار سزاوار تحسین کشورهای داشت .ایران اکنون باز کشوری با آنها هر کار را به فردا م یانداختند. دیپلماتیک (وزیر مختار) ژاپن به ایران
دارد .به من گفت هاند که به اروپا بروم ،و اعلیحضرت (رضاشاه) میشد یافت. شرقی و آسیایی م یدانم .ژاپن و ایران استقلال و بزرگ است .رضاشاه که فقط رضاخان بود که «فردا» نم یگفت، م یآمد ،پس محتمل بود که چنین
به غرب یها رهنمود بدهم .تا چند سال آقای ن .که به نمایندگی ژاپن در ایران ازنظر جغرافیایی ازهم دورند ،امادلهای یک تنه و ب یهیچ وسیله در ایران ،که و بیدرنگ دنبال امر فرماندهاش چیزی پیش بیاید .به همین ملاحظه
دیگر کاری خواهم کرد که اروپاییان مأمور بود ،پنج روز پس از رسیدنم مردم آنها بسیار به هم نزدیک است .ما مساحتی حدود سه برابر فرانسه دارد م یرفت و کار را به انجام م یرساند .او بود که (هنگام روانه شدنم به ایران)
به این کشور بیایند تا پیشرفتهای آن به ایران در این جا درگذشته بود. برای پیشرفت آسیا در هر زمینه آمادۀ و کشوری بسیار پهناور است ،سلسلۀ در آن سالها خود را در جای افسری دفترچۀ نت سرود ملی را که داشتم
را ببینند ».در سخن رضاشاه ،به رغم تعاون و تلاشیم .چون این دو کشور با شایسته اعتماد ،ممتاز ساخت و افسر در چمدانم گذاشتم و همراه آوردم.
صدای نرم و نازک وی ،این امید و هم رابطۀ معنوی دارند ،باید از هر کشور انگلیسی که با قشون ایران سر و کار پس این نت را داشتم ،و به امانت به
دلیری پیدا بود که مصمم است که رئیس کل تشریفات دادم .دستۀ موزیک
هدف والای (اعتلای) ایران را تحقق نظامی با تمرین و تکرار پیگیر در این
بخشد؛ و لحنش گویای این اعتقاد دو سه روزه توانسته بودند سرود ملی
راسخ بود که آسیای یها نباید تمدن ژاپن را بسیار خوب ،هر چند که به شیوۀ
موسیقی ایرانی ،بنوازند .این بود آنچه که
غرب را چشم بسته بستانید. در آن ساعت با خوشی از آن یاد آوردم.
روش سیاسی رضاشاه به محوطۀ کاخ گلستان که وارد
توفیق چشمگیر رضاشاه در کار شدم ،حوض بزرگی دیدم که آب پاک
قشون ،و طرح شگرف او در سالهای و زلال از آن سر ریز و گرداگردش پر از
گذشته (برای عروج از سربازی ساده به گل و درخت بود ،و به عیان م یدیدم
پادشاهی) را همگان خوب م یدانند؛ و که چرا این جا را کاخ گلستان نام
نیاز به شرح آن در این دفتر نم یبیند. دادهاند .در آن میانۀ زمستان که این
کوتاه آن که ،پس از برنشستن رضاشاه، باغ چنین پرگل بود ،در تابستان باید
راهزنان قلع و قمع شدند ،قشونی به چه زیبا و د لانگیز باشد .اکنون موسم
طرز نوین و نیرومند سازمان داده شد، شکوفایی و شادابی گلها گذشته ،اما
حق قضاوت کنسو لها از میان برداشته بوی خوش گل هنوز در فضا مانده
شد ،کار عدلیه سامان گرفت ،و وضع بود .عمارت کاخ مشرف به آبنمای باغ
ادارۀ امور عمومی و مالیۀ مملکت بهبود بود ،و دیوار آن با کاشی نق شدار گویای
یافت .رضاشاه مهندسان و کارشناسانی تاریخ قدیم و جدید زینت داشت .طرح
در امر راهآهن و صنایع ماهیگیری از و نقش این کاشیها ،بر زمینۀ لاجوردی
ژاپن دعوت کرد؛ و در قضیۀ منچوری
با ژاپن همدلی نشان داد .این پادشاه و زرد ،بسیار زیبا م ینمود.
برای ژاپن پیشرفته احساس تحسین به دنبال راهنمایم از پل ههای جلوی
و احترام م یکند ،و به راهها و تدابیر کاخ بالا رفتم ،و اندکی آ نجا آسودم.
گوناگون م یکوشد تا از آن هرچه بیشتر دیری نکشید که یک (پیشخدمت)
بیاموزد .ادامه در صفحه 17 ایرانی آمد و گفت که شاه آماده