Page 12 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۲۱۳ (دوره جديد
P. 12

‫صفحه ‪ - Page 12 - 12‬شماره ‪۱۶۷9‬‬
                                                                                                                                                                                              ‫جمعه ‪ 10‬تا پنجشنبه‪ 16‬خرداد ماه ‪139۸‬خورشیدی‬

       ‫تأملات بهنگام؛ روای ‌تهای شیعه‪ ،‬جعل تاریخ‬                                                                                             ‫دو قرن فراز و نشیب مطبوعات در ایران (‪)۱۲۱‬‬

                                                                                                                                             ‫احمد احـرار‬                                      ‫( کیهان لندن شماره ‪) ۱۳۰۲‬‬

‫تعزیه‬                                                                                                                                         ‫است) درج شده که دو فرد اول آن این است‪:‬‬          ‫علاوه بر تعطیل و توقیف مطبوعات‪ ،‬کابینۀ‬
                                                                                                                                             ‫ای یار بده مژده که ماه رمضان است ـ ماه‬           ‫کودتا تعدادی از روزنام ‌هنگاران را نیز بازداشت‬
‫ای مردم نماز نماز و هم ‌هروز چنین م ‌یکرد‬        ‫نه تنها تمایلی به سخن از واقعیات تاریخی‬        ‫= شیعیان فارغ از عقاید‬                                                                        ‫و زندانی کرد که از آن جمله بودند زی ‌نالعابدین‬
‫و با تازیان ‌های که در دست داشت‪ ،‬مردم را‬         ‫نداشتند بلکه با تمام توان به کتمان‬             ‫پسی ‌نزمانی که دارند‪ ،‬ب ‌یاعتنا‬                                           ‫رمضان است‬           ‫رهنما‪ ،‬علی دشتی‪ ،‬محمد فرخی یزدی‪ ،‬فدائی‬
‫بیدار م ‌یکرد‪ ،‬در همین هنگام آن دو مرد‬           ‫حقایق و جایگزینی آنها با افسانه‌های‬            ‫به وقایع‌نگاری و مستندات‬                     ‫شد وقت دعا خواندن و هنگام اذان است ـ‬
‫جلو م ‌یآیند‪ ،‬کسى که خود حاضر بوده است‬           ‫آبکی و دروغ‌های مضحک پرداختند‪ .‬این‬             ‫محکم و ش ‌کناپذیر‪ ،‬تاریخ صدر‬                                                                                   ‫علوی و مل ‌کالشعرای بهار‪.‬‬
‫م ‌یگفته است ناگاه برق شمشیرها را دیدم‬           ‫افسان ‌هساز ‌یها بر این باور بنا شده که عل ‌ی‬  ‫اسلام را هم به زش ‌تترین شکل‬                                          ‫ماه رمضان است‬           ‫بهار در «تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران»‬
‫و شنیدم کسی م ‌یگوید‪ :‬حکم فقط برای‬               ‫بن ابیطالب جانشین بلافصل پیامبر اسلام‬                                                       ‫ماه رمضان است‪ ،‬برو جانب مسجد ـ ای‬                ‫م ‌ینویسد «من در محبس نمرۀ دو که شبانه به‬
‫خداست نه برای تو اى على‪ .‬و هر دو شمشیر‬           ‫بود اما ح ‌قاش توسط خلفای س ‌هگانه پایمال‬             ‫ممکن تحریف کرد ‌هاند‪.‬‬                                                                  ‫آنجا وارد شدم هنگامۀ عجیب و غوغائی تماشائی‬
‫با هم فرود آمد و شمشیر ابن ملجم بر فرق‬           ‫شد‪ .‬پندار «نطفه مقدس» که از ایرانیان‬           ‫=تاریخ صدر اسلام‪ ،‬بسیار‬                                                  ‫مردک عابد‪...‬‬         ‫دیدم‪ .‬از پیر هشتادساله تا پسربچۀ چهارد‌هساله‬
‫على(ع) برخورد کرد آن را چنان شکافت‬               ‫به هواخواها ِن عرب پسر ابوطالب سرایت‬           ‫خونبار و سرشار از ترور است‬                   ‫در همین شماره اشعاری ب ‌هامضای (ذره) تحت‬         ‫که او را با زیرشلواری از خانه کشیده و آورده‬
‫که تا مغز و بالای پیشانی نفوذ کرد‪ ،‬ولی‬           ‫کرده‪ ،‬اولاد او را تا پشت دوازدهم وارثان‬        ‫چنانکه حتی جانشینان اولیه‬                    ‫عنوان «دکترا پول ندارم ب ‌هعلی» آورده شده که‬     ‫بودند در آنجا یافتم و مشغول سخنرانی برای‬
‫شمشیر شبیب به طاق نشست و شنیدم که‬                ‫معصوم پیامبر اسلام م ‌یداند و آخرین آنها‬       ‫پیامبر اسلام هم از آسیب آن‬                                                                    ‫آنها شدم‪ .‬چه‪ ،‬بقدری جمعیت در آنجا زیاد بود‬
‫علی(ع) م ‌یگوید این مرد نگریزد و مردم از‬         ‫را موعود غایب و منجی آخرالزمان معرفی‬           ‫دوران در امان نماندند‪ .‬از میان‬                                    ‫بند اول آن این است‪:‬‬         ‫که به صحن مسجدی شبی ‌هتر بود تا محبسی»‪.‬‬
‫هر دو سو به آن دو نفر حمله بردند…»(‪)۱‬‬            ‫م ‌یکند‪ .‬چنین باورهای آخرالزمانی‪ ،‬در ذات‬       ‫خلفای راشدین (ابوبکر‪ ،‬عمر‪،‬‬                                 ‫سـوی بـازار روان گـردیـدم‬          ‫اما عجی ‌بترین برخورد این دوره‪ ،‬بازداشت و‬
‫باقی مورخین مشهور و ثِقه تاریخ اسلام‪،‬‬            ‫خود تاری ‌خستیز و ضد تفکر هستند و به‬           ‫عثمان و علی)‪ ،‬سه نفر آخر به‬                                  ‫نـاگه از دور حکیمی دیـدم‬
‫اعم از طبری‪ ،‬ابن اثیر‪ ،‬مسعودی و یعقوبی‬           ‫این سبب‪ ،‬مروجین و حامیان آنها‪ ،‬بیگانه‬                                                                                                             ‫اعزام یک روزنام ‌هنگار به تیمارستان بود‪.‬‬
‫نیز با قدری کم و زیاد به همین شکل‪،‬‬                                                                               ‫قتل رسیدند‪.‬‬                                 ‫راستی خیلی ازش ترسیدم‬            ‫عباس خلیلی مدیر روزنامۀ اقدام در خاطرات‬
‫ضربت خوردن علی بن ابیطالب را روایت‬                         ‫با عقلانیت روزگار م ‌یگذرانند‪.‬‬       ‫=علی بن ابیطالب نه هنگام‬                                     ‫این سخن را ز یکی بشنیدم‬          ‫سیاسی خود می‌نویسد «یحیی ریحان که‬
‫می‌کنند‪ .‬در این روایت نه خبری از‬                 ‫شیعیان فارغ از عقاید پسین‌زمانی که‬             ‫نماز و سجده بلکه حین ورود‬                                  ‫دکتـرا پـول نـدارم بـ ‌هعلـی‬       ‫از صاح ‌بمنصبان وزارت دارایی بود و بعد از‬
‫ناجوانمردانه ترور شدن به وقت سجده است‬            ‫دارند‪ ،‬ب ‌یاعتنا به وقای ‌عنگاری و مستندات‬     ‫به مسجد کوفه و در درگاه آن‪،‬‬                                 ‫دخل معقول نـدارم ب ‌هعلـی!‬        ‫شهریور ‪ 20‬به آمریکا مهاجرت کرد یک نامۀ‬
‫و نه جمله مشهور « ُفز ُت و َر ِّب ال َکعبه»‪)۲(.‬‬  ‫محکم و ش ‌کناپذیر‪ ،‬تاریخ صدر اسلام را‬          ‫از روبرو هدف حمله دو نفر از‬                  ‫در شمارۀ سوم‪ ،‬مورخه ‪ 27‬رمضا ‌نالمبارک‬            ‫ادبی ب ‌هنام گل زرد منتشر م ‌یکرد‪ .‬چون خود‬
‫غرض نگارنده از همه آنچه آمد‪ ،‬ذکر این‬             ‫هم به زشت‌ترین شکل ممکن تحریف‬                  ‫خوارج قرار گرفت و ضربت‬                       ‫‪ 1336‬نیز اشعاری ب ‌هامضای «جوجی» تحت‬             ‫با ذوق بود و در آن زمان مجله یا روزنامۀ ادبی‬
‫نکته است که اگر آخوند شیعه در باب‬                ‫کرده‌اند‪ .‬از ماجرای نخستین گروندگان‬            ‫کاری شمشیر َعبدال ّرحمن بن‬                   ‫عنوان (خوش ‌هچینی) مندرج است که قسمتی‬            ‫کم بود‪ ،‬یا هیچ نبود‪ ،‬نامۀ گل زرد خوب منتشر‬
‫کیفیت فوت نخستین امامش چنین واضح‬                 ‫به آیین اسلام تا سیره و عادات پیامبر‪ ،‬از‬       ‫عمرو بن ُم ْل َجم ُمرادی موجب‬                                                                 ‫م ‌یشد و جمعی از فضلا و شعرا آثار خود را در‬
‫دروغ م ‌یگوید و خشت نخست تاری ‌خاش‬               ‫وقایع منجر به خلافت ابوبکر تا ثرو ‌تاندوزی‬                                                                            ‫از آن این است‪:‬‬         ‫آن منتشر م ‌یکردند‪ .‬در زمان وثو ‌قالدوله و عقد‬
‫را چنین کج می‌نهد‪ ،‬عجیب نیست که‬                  ‫ائمه شیعه و سهم‌ اضافه آنها از بی ‌تالمال‪،‬‬                        ‫قتل او شد‪.‬‬                      ‫ای بچ ‌هها بیائید‪ ،‬شد وقت خوش ‌هچیدن‬       ‫قرارداد‪ ،‬قسمت سیاسی گل زرد بر ادبی رجحان‬
‫باقی سخنان و رفتارش هم آلوده به انواع‬            ‫از همدلی حسن و حسین در حمله به‬                                                                   ‫بایـد میـان حاصـل از هـرطرف دویدن‬           ‫یافت و تأثیری بسزا در افکار عامه پیدا کرد‪ .‬بعد‬
‫دروغ و خباثت باشد‪ .‬شک نیست که فرقه‬               ‫ایرانزمین تا همراهی آنها در به غارت بردن‬       ‫یوسف مصدقی‪ -‬چند روز پیش‪ ،‬مداح‬                    ‫با داس‪ ،‬خوشـ ‌ههـا را‪ ،‬یکبـاره سربریدن‬       ‫از کودتا‪ ،‬سید (ضیاءالدین) استثنائاً اجازۀ انتشار‬
‫تبهکا ِر شیع ‌هگرای اشغالگر ایران‪ ،‬عامدانه‬       ‫اموال و به بردگی گرفت ِن ایرانیان‪ ،‬همگی‬        ‫ده ‌ندرید‌های در پخش زن ‌ده شبکه پنجم‬           ‫تا کی ز دست گردون جور و ستم کشیدن‬             ‫آن را داد‪ .‬در آن مجله یک مقالۀ عجیب و مخ ّرب‬
‫به مداحانش اجازه م ‌یدهد که رکی ‌کترین‬           ‫در روایات شیعه‪ ،‬تحریف شد‌هاند‪ .‬یکی از‬          ‫سیمای جمهوری اسلامی‪ ،‬مولود ‌یخوان ‌یاش‬           ‫شد وقت عیش و شادی‪ ،‬روز بدو بدو شد‬            ‫مقدسات ملی منتشر شد که موجب اعتراض و‬
‫الفاظ را دربا‌ره همسر پیامبر اسلام بگویند و‬      ‫مشهورترین نمونه از این تحریفات تاریخی‬          ‫را با ناسزا گفتن به خلفای س ‌هگانه و عایشه‪-‬‬       ‫هم فصل خوش ‌هچینی‪ ،‬هم موقع درو شد‬
‫به نزدیکترین صحابه او دروغ ببندد‪ .‬بسیاری‬         ‫که همواره در روزهای آخر رمضان از منابر‬         ‫محبو ‌بترین همسر پیامبر اسلام از میان‬                                                                     ‫هیجان اغلب خوانندگان گردید‪.‬‬
‫از دشمن ‌یهای کشورهای همسایه ایران با‬            ‫مروج شیعه‌گری تکرار می‌شود‪ ،‬نحوه به‬                                                                                            ‫***‬           ‫نویسندۀ آن مقاله تیگران ارمنی بود که در آن‬
‫مردم ایرانزمین‪ ،‬در همین دروغگویی‌ها‬              ‫قتل رسیدن علی بن ابیطالب امام اول‬                           ‫زنان فراوان او‪ -‬شروع کرد‪.‬‬          ‫دیـروز بهـر گردش‪ ،‬رفتـم میـان صحـرا‬           ‫زمان در بلدیّه (شهرداری) زیر دست اپیکیان‬
‫و نفرت‌پراکنی‌های مروجین شیعه‌گری‬                                                               ‫هر چند فحاشی به بزرگان اهل سنت‬                 ‫تـا بـر مـزارع سبـز‪ ،‬ی ‌کدم کنـم تماشـا‬        ‫ارمنی نویسندۀ معروف روزنامه «رعد» اشتغال‬
                                                                         ‫شیعیان است‪.‬‬            ‫عملی رایج و فراگیر میان بسیاری از شیعیان‬        ‫نـاگـاه پیـرمردی دیـدم من انـدر آنجـا‬         ‫داشت‪ .‬عنوان مقاله «غارتگران مفتخر» بود که‬
                           ‫ریشه دارد‪.‬‬            ‫قرن‌هاست که شیعیان آل علی‪ ،‬از آخوند‬            ‫است ولی پخش چنین هتاک ‌یهایی حتی با‬             ‫با طفل خویش م ‌یگفت هردم‪ ،‬که جان بابا‬         ‫آنچه در خاطر دارم نام چهار نفر از پادشاهان‬
‫آ خو ند شیعه قر ن‌ها ست با جعل‬                   ‫و مداح‌جماعت شنیده‌اند که علی بن‬               ‫معیارهای منحط صدا و سیمای جمهوری‬                 ‫شد وقت عیش و شادی‪ ،‬روز بدو بدو شد‬            ‫بزرگ را ازجمله شا‌هعباس و نادرشاه ب ‌هزشتی‬
‫تاریخ و نفرت‌پراکنی علیه «دیگران» و‬              ‫ابیطالب در سحرگاه نوزده رمضان سال‬              ‫اسلامی هم زیاده‌روی محسوب می‌شود‪.‬‬                                                             ‫برده و آنها را غارتگر و مخ ّرب دانسته بود‪ .‬چون‬
‫«غیرخود ‌یها» بر گرده عوام سوار شده و‬            ‫چهل هجری‪ ،‬حین خواندن نماز صبح در‬               ‫اگرچه این ماجرا با عذرخواهی و برکناری‬             ‫هم فصل خوش ‌هچینی‪ ،‬هم موقع درو شد‬           ‫خبر به س ّید رسید و مقاله را خواند دستور داد‬
‫به آب و علف رسیده است‪ .‬ذات تبهکار و‬              ‫مسجد کوفه‪ ،‬به وقت سجده‪ ،‬از پشت سر و‬            ‫مدیر شبکه پنج و دستگیری چند ساعته‬                                                             ‫روزنامه را توقیف کنند و یحیی ریحان صاحب‬
‫سرشت دروغگوی این صنف‪ ،‬از چهار دهه‬                ‫ناجوانمردانه از شمشیر زهرآلود ابن ملجم‬         ‫مداح کذایی رفع و رجوع شد‪ ،‬اما بار دیگر‬       ‫در همین شماره اشعاری ب ‌هامضای «لختی»‬            ‫جریده را به دارالمجانین ببرند و بر سر او یخ‬
‫پیش به مدد جهل جمعی و اخلاق رم ‌هوار‬             ‫ضربت خورد و دو روز بعد به شهادت رسید‪.‬‬          ‫سرشت پر کینه شیع ‌هگری و آداب و رسوم‬         ‫تحت عنوان «در یکی از معرک ‌ههای مسجد‬
‫جامعه «دینخو»ی(‪ )۳‬ایران‪ ،‬مقدرات این‬              ‫بنا به همین روایت‪ ،‬علی پس از اصابت‬             ‫وقیحانه طایفه مداحان اهل بیت را نمایش‬        ‫شاه» درج است که قسمتی از اول آن ذیل ًا‬                                          ‫بشکنند»!‬
‫کشور کهن را به دست گرفته و آن را با‬              ‫ضربت شمشیر به فرق سرش فریاد زد‪:‬‬                                                                                                              ‫شرح واقعه را سالها بعد ریحان در خاطرات‬
‫سرعتی جنو ‌نآسا به قهقرای نابودی م ‌یبرد‪.‬‬        ‫ُفز ُت و َر ِّب ال َکعبه (قسم به خدای کعبه‬                                      ‫داد‪.‬‬                                    ‫نقل م ‌یشود‪:‬‬         ‫خود نوشت‪ .‬پیش از آنکه بدان بپردازیم نگاهی‬
‫هرچند قدری دیر شده‪ ،‬اما شاید ترویج‬               ‫که رستگار شدم)‪ .‬آخوند و مداح‪ ،‬از این‬           ‫نیمه دوم رمضان‪ ،‬پس از دهه نخست‬                                    ‫آ ُمرشد ـ پسر جون‬
‫تاریخ‌اندیشی و تشکیل یک حکومت‬                    ‫صحن ‌هپردازی دراماتیک‪ ،‬بسیار داستا ‌نهای‬       ‫محرم هر سال‪ ،‬پر هیاهوترین بخش سال‬                  ‫امسال عجب سال غریبی است‪ ،‬آ ُمرشد‬
‫سکولار‪ ،‬بتواند ایران ما را از ورطه کنونی‬         ‫فرعی ساخت ‌هاند و از پامنبر ‌یهای جاهل‪،‬‬        ‫قمری برای باورمندان به آداب شیع ‌هگری‬              ‫در شهر هیاهوی عجیبی است‪ ،‬آ ُمرشد‬
                                                 ‫اشک و آه گرفته‌اند‪ .‬واقعیت قتل پسر‬             ‫است‪ .‬زادروز امام دوم شیعیان در پانزدهم‬           ‫از غم همه را سهم و نصیبی است‪ ،‬آ ُمرشد‬
                               ‫برهاند‪.‬‬                                                          ‫این ماه و سالمرگ امام اول این مذهب‪،‬‬                ‫اما نه حکیمی‪ ،‬نه طبیبی است‪ ،‬آ ُمرشد‬
‫(‪ )۱‬کتاب «طبقات» نوشته‌ی محمد بن‬                           ‫ابوطالب اما چیز دیگری است‪.‬‬           ‫به روز بیست و یکم این ماه‪ ،‬موقع رونق‬
‫سعد کاتب واقدی‪ ،‬ترجمه‌ی دکتر محمود‬               ‫تاریخ صدر اسلام‪ ،‬بسیار خونبار و سرشار‬          ‫دکان اهل منبر و بر‌ه ُکشان صنف مداحان‬        ‫علی دشتی در جوانی‬                                ‫علی دشتی در دوران سناتوری‬
‫مهدوی دامغانی‪ ،‬جلد سوم‪ :‬مهاجرین‬                  ‫از ترور است چنانکه حتی جانشینان اولیه‬          ‫است‪ .‬مراسم تابع این دو مناسبت‪ -‬که با‬
‫در جنگ بدر ‪ ،‬انتشارات فرهنگ اندیشه‬               ‫پیامبر اسلام هم از آسیب آن دوران در امان‬       ‫ایام لیالی قدر (به روایت امامیه) همزمان‬          ‫ای داد از این شهـر شـرربـار‪ ،‬آ ُمرشــد‬       ‫م ‌یافکنیم به شناسنامۀ «گل زرد» در «تاریخ‬
                                                 ‫نماندند‪ .‬از میان خلفای راشدین (ابوبکر‪،‬‬         ‫م ‌یشود‪ -‬فرصت انواع مداحی و ذکر مصیبت‬                                                         ‫جراید و مجلات ایران» تألیف محمد صدر‬
                      ‫‪ ،۱۳۷۴‬ص ‪|.۲۹‬‬               ‫عمر‪ ،‬عثمان و علی)‪ ،‬سه نفر آخر به قتل‬           ‫را به کاسبان شریعت م ‌یدهد تا هر نوع‬              ‫ما از همه جـا قصه شنیدیم‪ ،‬پسـرجون‬
‫(‪ )۲‬در سال چهارم هجری (‪ ۳۶‬سال‬                    ‫رسیدند‪ .‬نفر اول هم شاید اگر قدری بیشتر‬         ‫یاوه و دروغ شاخدار نامعقول و مسموم‬                                                                                            ‫هاشمی‪:‬‬
‫پیش از قتل علی بن ابیطالب)‪ ،‬در واقعه‬             ‫زندگی م ‌یکرد‪ ،‬سرنوشتی چون اخلافش‬              ‫را به هم ببافند و به شیعیان پاکی ‌زه پای‬          ‫زین شهـر بدان شهر دویدیم‪ ،‬پسرجون‬            ‫«مجلۀ گل زرد در طهران در تحت نظر و‬
‫بئر معونه فردی به نام حرام بن ِملحان در‬          ‫می‌یافت اما کهولت باعث شد که دو سال‬                                                                                                          ‫به مدیری میرزا یحیی خان ریحان در سال‬
‫زمان مرگ چنین جمل ‌های را گفته است؛‬              ‫و اندی پس از خلافت به مرگ طبیعی در‬                                     ‫منبر بیاندازند‪.‬‬           ‫چون مرغ به هر سوی پریدیم‪ ،‬پسرجون‬            ‫‪ 1336‬قمری تأسیس و شمارۀ اول آن در‬
‫ابن عبدالبر مورخ قرن پنجم‪ ،‬چنین نقل‬              ‫خاک رود‪ .‬از میان سه خلیفه مقتول‪ ،‬آنکه به‬       ‫کمتر آدم عاقلی در این حکم که‬                                                                  ‫شعبان سال مذکور منتشر گردیده است‪ .‬این‬
‫م ‌یکند‪ :‬در واقعه بئر معونه ضرب ‌های به سر‬       ‫وقت نماز کشته شد‪ ،‬عمر بن الخطاب خلیفه‬          ‫فروشندگان َمتاع خرافات شیعی شیادترین‬              ‫یک شهر چنین شوم ندیدیم‪ ،‬پسرجون‬              ‫مج ّله هر پانزده روز یک مرتبه طبع و توزیع‬
‫حرام بن ِملحان برخورد کرد‪ .‬او با دستش‬            ‫دوم بود که به دست پیروز نهاوندی (فیروز‬         ‫نوع بشر هستند‪ ،‬شک دارد‪ .‬درجه شیادی‬                                                            ‫می‌شده و شمارۀ دوم آن در تاریخ ‪ 12‬رمضان‬
‫خون را گرفته‪ ،‬بر سر و صورتش مالید و‬              ‫ابولوءلوء) به قتل رسید‪ .‬عثمان در خانه‬          ‫و تبهکاری اما میان اصناف متنوع این‬                ‫کس نیست از این قصه خبردار‪ ،‬آ ُمرشد‬
‫گفت‪ :‬فزت و ر ّب الکعبه؛ قسم به خداى‬              ‫خودش پس از شورش مسلمانان و محاصره‬              ‫کاسبان‪ ،‬متفاوت است‪ .‬از فقیه صاحب‬             ‫گل زرد در مطابع (چاپخان ‌هها) سربی مختلف‬                        ‫‪ 1336‬منتشر گردیده است‪.‬‬
‫کعبه‪ ،‬رستگار شدم‏‪ .‬ر‪.‬ک‪ .‬ابن عبدالبر‪،‬‬             ‫خان ‌هاش‪ ،‬کشته شد‪ .‬علی بن ابیطالب اما‬          ‫رساله و فتوا تا معم ِم مدعی کرامت و‬          ‫طهران مانند مطبعۀ تمدن و مطبعۀ روشنائی‬           ‫وجه اشتراک سالیانه مجله بدین قسم معین‬
                                                 ‫حین ورود به مسجد کوفه و در درگاه آن‪،‬‬           ‫عرفان‪ ،‬از واعظ جاهل روض ‌هخوان تا مداح‬       ‫طبع شده است‪ .‬در شمارۀ ‪ 19‬مجله مورخ ‪29‬‬            ‫شده‪ :‬در تهران وسایر ولایات ‪ 20‬قران و در‬
     ‫الاستیعاب‪۱۴۱۲ ،‬ق‪ ،‬ج‪ ،۱‬ص ‪.۳۳۷‬‬                ‫از روبرو هدف حمله دو نفر از خوارج قرار‬         ‫هف ‌تتیرکش و ذاکر ابله مصیب ‌تهای خیالی‪،‬‬     ‫جماد ‌یالثانی ‪ 1327‬قمری تحت عنوان (آری‬           ‫فرنگستان ‪ 30‬قران‪ .‬قیمت ت ‌کنمره در تهران‬
‫(‪ )۳‬اصطلاح «دینخویی» بنا به تعریف‬                ‫گرفت و ضربت کاری شمشیر َعبدال ّرحمن‬            ‫هر کدام به درج ‌های از شیادی مبتلا هستند‪.‬‬    ‫یا نه) ب ‌هامضای «ذره» اشعاری چاپ شده که‬
‫واضع آن‪ ،‬آرامش دوستدار (تنها فیلسوف‬              ‫بن عمرو بن ُملْ َجم ُمرادی موجب قتل او‬         ‫ریشه و بنیان این حق ‌هباز ‌یها اما یکسان‬                                                                   ‫‪ 7‬شاهی و در ولایات ‪ 8‬شاهی‪.‬‬
‫دوران معاصر ایران) چنین معنی م ‌یشود‪:‬‬            ‫شد‪ .‬چنانکه واقدی (مهمترین مورخ اسلام)‬          ‫است‪ .‬تمام کاسبان شیاد شیعه‌گری‪ ،‬از‬                          ‫دو شعر اول آنها چنین است‪:‬‬         ‫در شمارۀ سال ‪ 2‬و ‪ 3‬سال اول‪ ،‬در اثر شوق‬
‫«دینخویی یعنی آن رفتاری که امور را‬                                                              ‫یک آبشخور آب م ‌یخورند و آن‪ ،‬مردا ِب‬                                                          ‫و رغبتی که عموم جوانان و اطفال در خواندن‬
‫بدون پرسش و دانش می‌فهمد»‪ .‬برای‬                            ‫از حسن بن علی نقل م ‌یکند‪:‬‬                                                        ‫باغهـا یکسـره امـروز معطـر شــده است‬             ‫گل زرد پیدا نمودند مدیر مجله آبونمان یکسالۀ‬
‫اطلاع بیشتر به صفحات ‪ ۴۳‬تا ‪ ۴۹‬کتاب‬               ‫«… در همین هنگام‪ ،‬ابن ن ّباح که مؤذن‬                                ‫جعل تاریخ است‪.‬‬                                                           ‫مجله را برای دختران و پسران و کلیه اطفال‬
‫«درخششهای تیره» (چاپ دوم انتشارات‬                ‫بود آمد و رسیدن وقت نماز را اعلام کرد‪،‬‬         ‫مردم ایرانزمین قرن‌هاست که هر روز زیر‬        ‫کوه و صحرا همه پر زینت و زیور شده است‬            ‫مکتب از دو تومان به پانزده قران تخفیف داده‬
‫خاوران) رجوع کنید‪ .‬نگارنده همچنین‬                ‫من دست پدرم را گرفتم که برخاست و به‬            ‫رگبار دروغ و افسان ‌ههایی زندگی م ‌یکنند‬                                                      ‫و نیز زنهای ب ‌یبضاعت و کسبۀ بازار را مشمول‬
‫خواندن کتابگزاری الاهه بقراط «ما احشام‬           ‫راه افتاد‪ ،‬ابن ن ّباح پیشاپیش پدرم و من از‬     ‫که بجای حقایق تاریخی به آنها عرضه‬            ‫از گل و لاله جهان یکسره محشر شــده است‬           ‫همین حکم دانسته است‪ .‬قیمت ت ‌کنمره نیز از‬
‫الاهی» درباره این کتاب مهم را توصیه‬              ‫پشت سرش حرکت م ‌یکردیم و علی(ع)‬                ‫شده‌اند‪ .‬صنف آخوند به عنوان مروجین‬                                                            ‫شماره ‪ 4‬در همه جا شش شاهی شده است‪...‬‬
                                                 ‫همینکه از در بیرون آمد بانگ برداشت که‬          ‫اصلی شیع ‌هگری‪ ،‬از همان بدو شک ‌لگیری‪،‬‬       ‫تا ببینیـم چـه امسـال مقـدر شده است‬              ‫گل زرد مجل ‌های است ادبی و اشعار آن در‬
                              ‫م ‌یکند‪.‬‬                                                                                                                                                        ‫طرز نوین شعر و انقلاب شعری ایران کمک‬
                                                                                                                                             ‫بهـر امسـال تـو تقـویم خـریـدی یا نـه‬            ‫بزرگی نموده و در حقیقت گویندگان اشعار‬
                                                                                                                                                                                              ‫این مجله به این سبک‪ ،‬پیشروان سبک انقلابی‬
                                                                                                                                             ‫داش حسن حـال به مقصود رسیدی یا نه‬
                                                                                                                                                                                                                    ‫شعر فارسی بود‌هاند‪.‬‬
                                                                                                                                             ‫این اشعار یک صفحه مجله را فراگرفته است‪.‬‬          ‫اشعار فکاهی و ادبی ب ‌هامضای «جوجی» و‬
                                                                                                                                                                                              ‫«ذره» و «لختی» در این مجله دیده م ‌یشود‬
                                                                                                                                             ‫براون (ادوارد) در جلد چهارم تاریخ ادبیات‬         ‫که در محل خود قابل خواندن است‪ .‬اشعار‬
                                                                                                                                                                                              ‫ب ‌هامضای «لختی» متعلق به آقای میرزا سید‬
                                                                                                                                             ‫ایران‪ ،‬در جائی که از مطبوعات ایران بعد از‬        ‫عبدالحسین «حسابی» است‪ .‬در شمارۀ دوم‪،‬‬
                                                                                                                                                                                              ‫ب ‌همناسبت انتشار آن در ماه رمضان اشعاری‬
                                                                                                                                             ‫جنگ بی ‌نالمللی نام م ‌یبرد م ‌ینویسد «اما هیچ‬   ‫ب ‌هامضای (جوجی) تحت عنوان (ماه رمضان‬

                                                                                                                                             ‫یک از ای ‌نها (مجلات فارسی) در خوبی مطالب و‬

                                                                                                                                             ‫زیبایی شکل به «ایرانشهر» نم ‌یرسند و ب ‌هطریق‬

                                                                                                                                             ‫اولی با «کاوه» نیز برابری نم ‌یکنند‪ .‬از این حکم‬

                                                                                                                                             ‫گویا م ‌یتوان مجلۀ گل زرد را مستثنی دانست‪.‬‬

                                                                                                                                             ‫این نامه در اواخر اگوست ‪ 1920‬در تهران‬

                                                                                                                                             ‫تأسیس گردید و مدیرش میرزا یحیی خان‬

                                                                                                                                             ‫ریحان اشعاری با تخلص ریحانی سروده در آن‬

                                                                                                                                                            ‫طبع م ‌یکرد»‪.‬‬

                                                                                                                                             ‫می‌رسیم به ماجرای توقیف «گل زرد» و‬

                                                                                                                                             ‫فرستادن ریحان به تیمارستان در دولت صدروزه‬

                                                                                                                                             ‫« ادامه دارد»‬  ‫سید ضیاءالدین‪.‬‬
   7   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17