Page 12 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۲۱۸ (دوره جديد
P. 12
صفحه - Page 12 - 12شماره ۱۶۸۴
جمعه ۱۴تا پنجشنبه ۲۰تیر ماه 139۸خورشیدی
تأملات بهنگام؛ حق و وظیف هی براندازی در اعلامیه دو قرن فراز و نشیب مطبوعات در ایران ()۱۲۶
استقلال ایالات متحده
احمد احـرار ( کیهان لندن شماره ) ۱۳۰۷
از چپ به راست :فرانکلین ،آدامز و جفرسون روی متن اعلامیه یوسف مصدقی -روز چهارم ژوییه م ینشسته و گاهی اگر عمداً صندلی گفتۀ ناظران و تاری خنویسان ،عامل عبدالله مستوفی در «تاریخ اجتماعی
استقلال کار م یکنند سال ۱۷۷۶میلادی ،نمایندگان در اطاق نم یگذاشتند روی آستانۀ دیگر ناکامی و سقوط وی بود. و اداری دورۀ قاجاریه» علل ناکامی و
مستعمرات سیزدهگانه بریتانیا در مرتفع پنجره جلوس م یکرده است»... مستوفی م ینویسد «در موقعی که سقوط زودرس کابینۀ سید ضیاءالدین
طبیعی ( )Natural Lawو هم در مینماید که همانا حق و در عین قاره آمریکا ،اعلامیه استقلال این خبط دیگر سید ضیاءالدین دست سید ساقط شد و محبوسین از حبس را چنین م یداند« :حبس و تبعید و
گفتمان حقوق اثبا تگرا (Positive حال وظیفه همه آدمیان بر شورش سرزمی نها از امپراتوری بریتانیا را در کم گرفتن فرمانده نظامی کودتا بود. نجات یافتند برای استمالت آنها مردم تحت نظر داشتن چهارصد ،پانصد
)Lawقابل درک و دریافت است. علیه حکومتهای مستب ِد زورگو و شهر فیلادلفیا ،به اتفاق آراء تصویب او خود را مقام مافوق سردار سپه دسته دسته به دیدار آنها م یرفتند. نفر از وجوه اهل کشور ،تمام کارها
یعنی هم م یشود آن را بدون استناد کردند .آنچه از این تصویب حاصل م یدانست و انتظار داشت مردی که در حاجی حسین آقای امینالضرب را از جریان انداخت و تجربۀ همین
به قانون نوشت هشده و تنها بر مبنای برانداز ِی آنهاست*. شد ،با همه نواقص و کاست یهایش، عین حال ،به چشم برکشیدۀ خود به (مهدوی) یکی از محبوسین بود .من دو س هماهه ثابت کرد که روزنام هنگار
عقل سلیم ()Common Sense شورش به عنوان یک رفتار ،سرشتی تا به امروز قدرتمندترین و پویاترین وی م ینگریست پشت سرش حرکت نظر به سابقۀ دوستی و همکار یهایی لامحاله در این کشور سیاستمداری
درک کرد و هم م یتوان با ذکر «حق دوگانه دارد .به این معنا که شورش هم مردمسالاری تاریخ را شکل داده و به کند و تملقش را بگوید اما رضاخان که در شورای عالی تجارت با هم نم یتواند بکند .اشخاصی هم که سید
شورش» در قانون اساسی کشور ،به م یتواند فردی باشد و هم به صورت این سبب ،خار چشم دشمنان آزادی داشتیم شب همان روز خلاصی به برای کمک و همکاری خود طلبیده
آن صورتی قانونی برای حراست از رفتاری جمعی جلوه کند .شورش چنان کسی نبود. دیدار او رفتم .مرحوم مهدوی مردی بود ،جز یکی دونفر ،بقیه آنها نه
فردی ،معمولا برای شورشگر پر هزینه و دموکراسی در سراسر دنیاست. احمد شهریور مینویسد «سید ملایم و با ادب و مرد مدار و بنابراین، کاردان بودند ،نه استخوا ندار .چنان
آزاد یهای اساسی شهروندان داد. و ک م بهره است و معمولا زمانی روی «اعلامیه استقلال ایالات متحده» گاهگاهی از د ِر سمت شم سالعماره مجلس او در این شب از مجلس اکثر که اکثر آنها باوجود سابقۀ وزارت
دو نفر از اعضای کمیته پنج نفره م یدهد که فردی جان به ل برسیده (United States Declaration وارد دربار شهری (کاخ ابیض ،مقر آزادشدگان پرجمعیتتر بود .وارد که در این دوره پیدا کردند دیگر به
تنظیم اعلامیه استقلال ،جان آدامز راهی جز تمام قد ایستادن در براب ِر )of Independenceبه همراه ریاست وزراء) م یشد و د ِر مخصوص حیاط که شدم مرحوم مشیرالدوله وزارتی نرسیده و تنها فایدهای که این
و توماس جفرسون -که پس از جرج قدرت حاکم نم یبیند .استیصال و رنج «قانون اساسی ایالات متحده» برای خود انتخاب کرده بود و قدغن حسن پیرنیا هم از راه رسید و با هم پی شآمد غیر مترقب برای آنها حاصل
واشنگتن به عنوان دومین و سومین چنین انسانی گاه آنچنان جامه عمل (Constitution of the United کرده بود به دربان که کسی را از این وارد مجلس شده ،من و ایشان پهلوی کرد همان خطاب جنابی بود و بس.
رئیس جمهورهای ایالات متحده م یپوشد که باق ِی ناراضیان را نیز به )Statesو ده اصلاحیه نخستین آن در راه ندهد .اتفاقاً روزی رضاخان اعضای وزارتخانهها به احکام این
سوگند یاد کردند -هر دو حقوقدانانی با عنوان «منشور حقوق» (Bill of وزرای ب یاطلاع کم استخوان اهمیتی
پیرو اندیش ههای جان لاک ،فیلسوف جان لاک فیلسوف شهیر ،)Rightsسه سندی هستند که نم یدادند و طبعاً کارها خوابید .همین
انگلیسی ،بودند و به این سبب ،اعلامیه انگلیسی هویت قو یترین دموکراسی جهان را که از وعدۀ اصلاحاتی که سید در بیانیۀ
استقلال ایالات متحدهُ ،ملهم از فلسفه شکل دادهاند .به همین سبب ،میان خود به مردم داده بود اثری ظاهر
لاک و اندیشه سیاسی لیبرالیسم حرکت م یآورد .شورش مورد نظر در پژوهندگان حقوق اساسی آمریکا، نگشت ،عدۀ زیادی که ب هتصور خود
اعلامیه استقلال ایالات متحده اما ،نه این سه سند به «واژههایی که آمریکا کابینۀ سیاه را کابینۀ ضد اشراف و
کلاسیک است. شورشی فردی و از سر استیصال بلکه را ساختهاند» ( The Words کابینۀ اصلاح دانسته بودند نیز بر عدۀ
جان لاک فیلسوف شهیر انگلیسی، خیزشی از سنخ رفتاری جمعی برای ،)That Built Americaمشهور
حق شورش و مقاومت و انقلاب را براندازی حکومت ظالم و جایگزینی شدهاند .هم از این روست که برای مخالفین افزوده شدند.
پشتوانه و ضمانت دفاع از سه حق آن با نمایندگان واقعی مردم و فهم هویت آمریکایی و درک آمال و گذشته از این ،کس و کار این
اساسی انسانها یعنی حق حیات، اهداف سازنده کشور ایالات متحده، چهارصد پانصد نفر هم اگرچه برای
آزادی و مالکیت میدانست .طبق محافظان حقوق اساسی آنهاست. خواندن این اسناد و اندیشه در جان محبوسین تشویشی نداشتند،
نظریه لاک درباره دولت ،مشروعیت «حق شورش» (The Right of مفاهیم مطروحه در آنها ،راهگشا و برای بدگذرانی آنها در محبس هم که
هر حکومتی ،بر اساس یک قرارداد )Rebellionهم در چارچوب حقوق بود طبعاً بیکار ننشسته هرکس ب هقدر
اجتماعی میان حکومت و شهروندان ضروری است. وسع خود در نزد مقامات داخلی و
تعریف میشود .حال اگر حاکمان این جستار کوتاه اما تنها برای اشاره خارجی اقدام م یکرد .این اقدامات ولو
برخلاف این قرارداد عمل کنند و به چند سطر از مقدمه نخستین سند از طرف پارهای خانمها هم که ب هعمل
منافع عمومی شهروندان را زیر پا از این اسناد س هگانه ،نوشته شده زیرا م یآمد چندان ب یاثر نم یتوانست باشد
بگذارند ،این حق برای شهروندان که مفاهیم طرح شده در آن مقدمه، و بیرون آمدن محبوسین از کنج زندان
ایجاد م یشود که با مقاومت و شورش، در باب حقوق اساسی و جهانشمول هر
حکومت مستبد را تغییر دهند. ملتی در هر نقط هی کره زمین از جمله ناگزیر ب هنظر م یرسید.
از همین منظر ،پدران بنیانگذار
ایالات متحده آمریکا -که به لحاظ ایرا ِن استبدادزده ،صدق م یکند. سید ضیاءالدین طباطبائی (نفر وسط با عصا) با جمعی از وزرا و یارانش .ماژور مسعود خان (با کلاه و کروات) ،گلروپ
عملی مهمترین هواداران فلسفه لاک اعلامیه استقلال ایالات متحده -که فرمانده سوئدی ژاندارمری (بین سید ضیاء و ماژور مسعود خان) ،سرهنگ کاظم خان سیاح (سمت راست) و رضاخان
بودند -در اعلامیه استقلال ایالات زیر نظر کمیت های پنج نفره متشکل از
متحده ،مقاومت و شورش علیه توماسجفرسون،جان آدامز،بنجامین (سمت چپ).
حکومت مستبد و ناصالح را ن هتنها فرانکلین ،رابرت لوینگستون و راجر
حق شهروندان بلکه وظیفهی آنها شرمن به قلم و انشای جفرسون نوشته میل م یکند از همان در وارد شود. هم اتفاق افتادیم .از این که در این پیغام مدرس به سید ضیاءالدین
شد -از مهمترین مکتوبا ِت تاریخ دو سه ماهه جز عید نوروز ،آن هم که «اگر ما را کشته بودی کاری
دانست هاند. انسان است .هرچند هیچیک از اصول دربان در را باز نم یکند و عذر خود ب هوسیلۀ گذاشتن کارت ،یادی از ایشان پیش م یبردی ،ولی دیگر از تو کاری
چنین اندیشهای ،چنانکه برای این سند -بنا به قول نویسندهاش- نکرده بودم عذرخواهی کردم .ایشان برنخواهد آمد» ،عین حقیقت بوده
مستعمرات سیزدهگانه بریتانیا در قرن بدیع و ابتکاری نبودند ،اما پیش از را هم می گوید .این کار به رضاخان گفتند من هیچ جا نرفته و حتی شاه را است زیرا سید ضیاءالدین در این کار
هجده میلادی صدق م یکرد ،امروزه و نگارش آن ،چنین مجموعه روشن هم تا امروز در فر حآباد ،ملاقات نکرده خود را در ب نبست عجیبی گذاشته بود
در قرن بیست و یکم میلادی ،نسبت و کارآمدی از اصول جهانشمول و برم یخورد و امر م یکند از د ِر دیگر بودم .گفتم واقعاً از شاه نپرسیدید چه که راه پیش و پس را بر او م یبست.
به احوال ایرانیا ِن تحت ستم فرقه سازنده یک جامعه آزاد و با کرامت، شد که ایشان دستخط ریاست وزرای اگر سید دیوانگی را به جایی م یرساند
تبهکار حاکم بر ایران نیز صادق است. در یک سند مختصر ،تدوین نشده جماعتی رفته دربان را کتک مفصلی سید ضیاءالدین را امضا کردند؟ گفت که این چهارصد پانصد نفر را در
بود .محتوای این سند ،تا هر زمان حاجتی به پرسش نداشت ،خود ایشان همان سه چهار روز اول سر ب هنیست
که انسا نها در هر جای جهان برای زده در را باز م یکنند و فحش زیادی بدون سؤال گفتند سید آمد اینجا، و مردم را با کار ختمشده مواجه
کسب آزادی و دفاع از کرامت خود به دستش را به کمرش زد و با سماجت م یکرد شاید محملی داشت و م یشد
مبارزه با استبداد برخیزند ،همچنان به س ّید م یدهد»! و تشر قوۀ نظامی دستخط ریاست شهرت بدهند که عصبانیت قشون
فاتح تهران موجب این عمل شده
زنده و معاصر خواهد بود. دول تآبادی نیز در «حیات یحیی» وزرای خود را گرفت و رفت. است ولی بعد از راه افتادن عملیات
سطور نخستی ِن اعلامیه استقلال معلوم م یشود سید در این وقت نظامی و تشکیل هستۀ قشون آینده
که به پیشگفتار ()Introduction خیلی به حکومت ُرعب معتقد بوده که با فعالیت سردار سپه داشت سکه
و دیباچه ( )Preambleاین سند و م یخواسته است حتی شاه کشور و صورتی به خود م یگرفت کشتن
مشهور شدهاند ،مهمترین مفاهیم را هم مرعوب کرده و مطیع منویات این پانصد نفر از وجوه مردم کشور
زیست اجتماعی انسان و فلسفه حقوق خود قرار دهد درصورتی که شاه کشور، کاری نبود که مؤسسین کودتا هم به
بشر را مختصر و مفید ،به روشنی تا بر سر کار است باید طرف احترام آن رضا بدهند زیرا افتضاح بی نالمللی
بیان م یکنند .تأکید بر درک قوانین باشد و رئی سالوزراء بخصوص در نبودن آن زیاد م یشد .پس محبوسین قابل
طبیعت ،بدیهی دانست ِن برابری همه مجلس ،باید بیشتر خود را از راه لزوم سر ب هنیست شدن نبودند و همین که
انسا نها و حق همگانی و سل بنشدن ِی خویش بر کشور طرف توجه شاه قرار بنا شد محبوسین سلامت بمانند کار
همه آدمیان بر «زندگی ،آزادی و دهد نه از راه مرعوب کردن او .برفرض بیش از دو راه نداشت؛ یکی نگهداری
جستجوی سعادت» ،در چند جمله این که دفعۀ اول برای پیشرفت مقاصد محبوسین در حبس و ماندن سید
درخشا ِن سرآغاز این اعلامیه ،به آینده ،این طرز رفتار لازم شمرده شود ضیاءالدین بر سر کار ،دیگری آزادی
استواری و به زبان سلیس و ک منظیر دفعات بعد ،دیگر هیچ دلیل و سببی
بیان شدهاند .از پ ِس این چند جمله نم یتواند داشته باشد تا چه رسد به محبوسین و خداحافظی با سید»...
اما ارجمندترین نکته این مقدمه رخ این که سید سیگار به لب وارد خدمت طر ز بر خو ر د و ر فتا ر سید
شاه م یشده ،سهل است بدون اجازه ضیاءالدین با احمدشاه نیز بنا بر
م ینویسد« :روز سیزدهم نوروز است.
* When in the Course of human events, it becomes necessary for one people to dissolve سردار سپه اردوی قزاق را که در
the political bands which have connected them with another, and to assume among the
powers of the earth, the separate and equal station to which the Laws of Nature and of نزدیکی تهران است میهمان کرده،
Nature’s God entitle them, a decent respect to the opinions of mankind requires that
they should declare the causes which impel them to the separation. هیأت وزرا هم آنجا هستند .مخالفت
باطنی سردار سپه با سید ضیاءالدین
و بیاعتنایی وزیر جنگ به رئیس
دولت در این روز ،نیکو هویدا م یشود.
We hold these truths to be self-evident, that all men are created equal, that they are چه ،در موقع نطق وزیر جنگ برای
endowed by their Creator with certain unalienable Rights, that among these are Life,
Liberty and the pursuit of Happiness.–That to secure these rights, Governments are صاح بمنصبان و تابی نها که از مجلس
– instituted among Men, deriving their just powers from the consent of the governed,
That whenever any Form of Government becomes destructive of these ends, it is the وزراء برخاسته م یرود صحبت بدارد
Right of the People to alter or to abolish it, and to institute new Government, laying its
foundation on such principles and organizing its powers in such form, as to them shall سید ضیاءالدین به او م یگوید سلام مرا
seem most likely to effect their Safety and Happiness. Prudence, indeed, will dictate
;that Governments long established should not be changed for light and transient causes هم به آنها برسانید .وزیر جنگ را این
and accordingly all experience hath shewn, that mankind are more disposed to suffer,
while evils are sufferable, than to right themselves by abolishing the forms to which they سخن ناخوش آمده ب هجای رسانیدن
are accustomed. But when a long train of abuses and usurpations, pursuing invariably
the same Object evinces a design to reduce them under absolute Despotism, it is their سلام رئیس دولت ،به صاح بمنصبان
right, it is their duty, to throw off such Government, and to provide new Guards for
their future security. و قزاقان میگوید وقتی آقا سید
ضیاءالدین رئی سالوزرا شد من فرمانده
قوا گشتم و وقتی من فرمانده قوا گشتم
او رئی سالوزرا شد یعنی من و او از
یک مجرا و در یک روز به این مقام
رسیدهایم .او تفوقی بر من ندارد که
من واسطۀ رسانیدن سلام او به شما
« ادامه دارد» بوده باشم»!