Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و ششم ـ شماره ۲۲۶ (دوره جديد
P. 14

‫صفحه ‪ - Page 14 - 14‬شماره ‪۱۶۹۲‬‬
                                                                                                                                                                                             ‫جمعه ‪ ۸‬تا پنجشنبه‪ ۱۴‬شهریورماه ‪139۸‬خورشیدی‬

‫شوروی‪ .‬اخیراً کتاب مستند و بسیار مهم ‪The‬‬                                                        ‫دکتر امیراصلان افشار در گفتگو با علی میرفطروس‪)۵( :‬‬                                           ‫= ع‪.‬م ـ «من‪ ،‬صدای انقلاب شما‬
‫‪«( Oil Kings‬سلاطین نفت») نوشتۀ ‪Scott‬‬
‫‪ Cooper‬روابط پنهان و آشکار آمریکا با‬                                                             ‫شاه‪ :‬صدای انقلاب شما را‬                                                                     ‫را شنیدم!»‪،‬پیامی که به نظر عموم‬
‫خمینی و کم ‌کهای آقای کارتر به او وعواملش‬                                                                ‫شنیدم!‬
                                                                                                                                                                                             ‫کارشناسان‪ ،‬باعث تشویق انقلابیون و‬
                      ‫را برملا کرده است!‬                                                        ‫وقتی دستنویس این پیام را به دست شاه دادند‬
‫این آقای کارتر از همان موقع‪ ،‬شروع کرده‬                                                          ‫تا برای پخش از رادیو و تلویزیون قرائت کند با‬                                                 ‫قدرت گیری آی ‌تالله خمینی گردید! شما‬
‫بود که یک خط مستقیمی را برود تا سال بعد‬                                                         ‫عصبانیت گفت‪ :‬نه! من نباید این حر ‌فها را بزنم‬
‫برای بار دوم بتواند به ریاست جمهوری آمریکا‬                                                                                                                                                      ‫در جریان نوشتن این پیام شاه بودید؟‬
‫انتخاب شود‪ .‬حال ایران از بین م ‌یرود به جهنم!‬                                                                                                                                                ‫ا‪.‬ا ـ بله! روزی که آقای ازهاری کابین ‌هشان‬
‫کارها درست پیش نم ‌یرود به درک! من باید‬                                                                                                                                                      ‫را معرفی کردند و رفتند‪ ،‬اعلیحضرت بدون‬
‫برای خودم ترتیبی بدهم که بتوانم دوباره‬                                                                                                                                                       ‫آن که قبل ًا کمترین صحبتی در این باره کرده‬
                                                                                                                                                                                             ‫باشند‪ ،‬حدود ساعت ‪ 11‬ـ ‪ 5/11‬صبح به من‬
                           ‫انتخاب بشوم!‬                                                                                                                                                      ‫فرمودند‪ :‬قرار است که من پیامی برای ملت‬
                                                                                                                                                                                             ‫ایران بفرستم و آن پیام را الآن برای من خواهند‬
‫=در تأیید حرف شما‪ ،‬کارتر در جایی‬                 ‫در دوران زندگی سیاسی و دیپلماتیک‬               ‫اختلاف نظر اطرافیان جیم ‌یکارتر دربارۀ‬        ‫دکتر امیراصلان افشار‪ ،‬در خاطرات خود‬            ‫آورد تا در ساعت ‪ 2‬بعد از ظهر از برنامه اخبار‬
                                                 ‫خود‪ ،‬دارای مشاغل مهم و حساس‪،‬‬                   ‫ایران‪ .‬خاطرات دکتر افشار‪ ،‬کتابی است‬           ‫از چند رویداد مهم که تأثیر زیاد در سرعت‬        ‫رادیو و تلویزیون پخش شود‪ ...‬روزنام ‌هنوی ‌سها‬
‫م ‌یگوید که‪ :‬در گذشته سرنوشت انتخابات‬            ‫ازجمله سفارت ایران در آمریکا و هلند‬            ‫در ‪ 720‬صفحه‪ ،‬شامل یک دورۀ ‪44‬ساله از‬           ‫گرفتن ماشین انقلاب و انتقال سلطنت‬              ‫و فیلمبردارهایی که برای گزارش کابینۀ آقای‬
                                                 ‫و اتریش‪ ،‬رابط سفارت ایران با دیوان‬             ‫ظهور فاشیسم هیتلری در آلمان تا ظهور‬           ‫از شاه به آخوند داشت‪ ،‬سخن م ‌یگوید‪:‬‬            ‫ازهاری آمده بودند‪ ،‬برای ضبط پیام اعلیحضرت‬
‫آمریکا را فلان ایالت آمریکا تعیین م ‌یکرد‪،‬‬       ‫داوری بی ‌نالمللی لاهه در دوران ملی شدن‬        ‫آی ‌تالله خمینی در ایران و حاصل مصاحبۀ‬        ‫واقعۀ هفدهم شهریور در میدان ژاله تهران‬         ‫همانجا اندند‪ .‬مدتی طول کشید و خبری از‬
                                                 ‫صنعت نفت‪ ،‬رئیس شورای ح ّکام سازمان‬             ‫طولانی علی میرفطروس با آخرین رئیس‬             ‫ب ‌هدنبال اعلام حکومت نظامی در دولت‬            ‫پیام نشد‪ .‬پرسیدم که چرا دیر شده و پیام را‬
‫در حالی که سرنوشت انتخابات آینده‪،‬‬                ‫بی ‌نالمللیانرژیاتمیبودهاست‪،‬تاآخرین‬            ‫تشریفات دربار شاهنشاهی در سا ‌لهای‬            ‫شریف امامی‪ ،‬حادثۀ سینما رکس آبادان‬             ‫نم ‌یآورند؟ به من تلفن کردند و گفتند‪ :‬پیام‬
                                                 ‫روز زندگی محمدرضاشاه در کنار وی بود‬                                                          ‫که ب ‌هاستعفای دکتر جمشید آموزگار از‬           ‫را آقای سید حسین نصر و آقای رضا قطبی‬
‫آمریکا‪ ،‬در ایران تعیین م ‌یشود‪( .‬منظور‬           ‫و از این دوران خاطرات ب ‌هیادماندنی دارد‪.‬‬                               ‫قبل از انقلاب‪.‬‬       ‫نخست‌وزیری منجر شد‪ ،‬بیماری شاه و‬               ‫آورد‌هاند و به اتفاق‪ ،‬حضور علیاحضرت برد‌هاند‪.‬‬
                                                                                                ‫دکتر اصلان افشار‪ ،‬دیپلمات باسابقه که‬                                                         ‫من به اعلیحضرت گفتم‪ :‬قربان! پیام آمده‬
                  ‫مسأله گروگا ‌نها‪ ...‬بود)‬                                                                                                                                                   ‫است و برد‌هاند حضور علیاحضرت‪ ...‬اعلیحضرت‬
‫ـ حقیقتاً اگر کارتر آنقدر عقل داشت که‬            ‫بود که هیچکس درک درستی از اوضاع‬                ‫گفتگو کنند و به آنها نسبت به خطر قدرت‬         ‫تمام این آقایان‪ ،‬هیچکدا ‌مشان از این پیام‬      ‫با کمی عصبانیت‪ ،‬گفتند‪ :‬آخر این پیام چه‬
‫بداند سرنوشت انتخابات آ مریکا در ایران تعیین‬     ‫ایران نداشته باشد‪ .‬در حالی که سازمان‬           ‫گیری خمینی برای ایران و منطقه هشدار‬                                   ‫اطلاعی نداشتند‪.‬‬        ‫ربطی به علیاحضرت دارد؟! مگر علیاحضرت‬
‫م ‌یشود‪ ،‬چرا همان حر ‌فهایی را که چند ماه‬        ‫«سیا» در مردادماه ‪ 57‬گزارش کرد که‪:‬‬             ‫دهند‪ .‬این گونه سفرهای توجیهی‪ ،‬در زمان‬                                                        ‫م ‌یخواهند نطق کنند؟! چرا بردند آنجا؟ بگویید‬
‫قبل در ایران زده بود ادامه نداد؟ کارتر گفته‬      ‫«در ایران هیچ علائم یا موقعیت انقلابی‬          ‫کندی هم صورت گرفته بود که پس از ملاقات‪،‬‬       ‫در هر حال پیام پخش شد که اثرش‪،‬‬
‫بود‪« :‬ایران جزیره ثبات است و من آمد‌هام از‬       ‫به چشم نم ‌یخورد»‪ ،‬سولیوان در آذر ‪57‬‬           ‫کندی چنان تحت تأثیر سخنان شاهنشاه قرار‬        ‫همانطور که شما فرمودند گستاخ کردن آقای‬                                ‫زود بیاورند اینجا‪...‬‬
                                                 ‫ضمن ضرورت تغییر رژیم شاه‪ ،‬گزارش‬                ‫گرفته بود که تبلیغات کنفدراسیون و برخی‬                                                       ‫حدود ساعت ‪ ،5/12‬آقایان سید حسین‬
           ‫ایران یاد بگیرم که چکار کنم»‪.‬‬         ‫داد‪« :‬اگر آی ‌تالله خمینی به ایران بیاید‪،‬‬      ‫از افراد دفتر کندی در کاخ سفید دیگر اثری‬           ‫خمینی و تشویق بیشتر هوادارانش بود‪.‬‬        ‫نصر و رضا قطبی به دفتر من آمدند‪ ،‬پیام را‬
‫شما موضع‌گیری‌های کارتر را از اوایل‬              ‫هیچ نقشی در سیاست نخواهد داشت‪.‬‬                                                               ‫ساعتی بعد از پخش پیام‪ ،‬اعلیحضرت راجع‬           ‫آوردند و نشستند‪ .‬من هم محض احتیاط‪،‬‬
‫‪ 1979‬تا ‪ 2‬ماه قبل از خروج شاه نگاه کنید‬          ‫او نظیر گاندی خواهد بود و توجه چندانی‬                                          ‫نداشت‪.‬‬        ‫به این نطق سؤال فرمودند و گفتند‪ :‬الساعه‬        ‫آقای اصلانی (که الآن در کانادا هستند) و‬
‫م ‌یبینید که روز به روز تردید و تناقض در‬         ‫به قدرت سیاسی نخواهد داشت»‪.‬‬                                                                  ‫شریف امامی تلفن کرد و گفت‪ :‬پیام‪ ،‬بسیار‬         ‫خانم سودابۀ انصاری‪ ،‬منشی تشریفات (که‬
‫گفت ‌ههای او بیشتر م ‌یشود به طوری که وقتی‬       ‫ـ بله‪ .‬اولاً در آن قسمتی که آقای سولیوان‬       ‫=در آخرین روزها‪ ،‬اوضاع کاخ قبل از‬             ‫عالی بود! به سفیر آمریکا تلفن کردم و پرسیدم‪:‬‬   ‫الآن در لندن هستند)‪ ،‬این دو نفر را خواستم‬
‫به «گوادولوپ» می‌رود خودش پرچمدار‬                ‫گفته بودند که اگر آقای خمینی به ایران بایید‬    ‫خروج شاه از ایران چگونه بود؟ با توجه به‬       ‫شما نطق اعلیحضرت را شنیدید یا نه؟ و نظرتان‬     ‫که بیایند تا اگر قرار باشد چیزهایی نوشته یا‬
‫سرنگونی شاه م ‌یشود! در این زمان بعضی از‬                                                        ‫اعتصابات و تظاهرات مردمی‪ ،‬آیا خللی در‬         ‫چیست؟ آقای سالیوان به من گفتند‪ :‬نه! من‬
‫روزنام ‌هها‪ ،‬ایران را متهم کردند که این کشور در‬                                                                                               ‫نشیندم! دارند آن را ترجمه م ‌یکنند‪ ...‬با آقای‬                 ‫اقدامی بشود‪ ،‬حاضر باشند‪.‬‬
‫انتخابات جمهوری خواهان کمک مالی کرده‪.‬‬                                                                                                                                                        ‫آقایان سید حسین نصر و رضا قطبی در‬
‫یکی از این اتهامات به خود من وارد شده بود‬        ‫در دیدار رسمی محمدرضا شاه پهلوی از آمریکا در سال ‪ 1977‬مخالفان نظام پادشاهی‬                                                                  ‫دفتر من منتظر ماندند و من حضور اعلیحضرت‬
‫که چقدر خوشحالم که الآن یادم انداختید که‬                               ‫در اطراف کاخ سفید تظاهرات م ‌یکردند‬                                                                                   ‫رفتم و عرض کردم که آقایان آمد‌هاند و پیام را‬
                                                                                                                                                                                             ‫آورد‌هاند‪ .‬اعلیحضرت گفتند‪ :‬خیلی خب! باشه!‬
                     ‫این مطلب را بگویم‪.‬‬          ‫نقش مؤثری در سیاست نخواهد داشت و در‬            ‫کارهای روزمره دربار و تشریفات بوجود‬           ‫عبدالکریم لاهیجی صحبت کردم‪ ،‬ایشان گفتند‬
‫وقتی که از آمریکا به آلمان آمدم‪ ،‬موقعی‬           ‫قم سکونت خواهد کرد‪ ،‬باید بگویم که همین‬                                       ‫آمده بود؟‬       ‫که نطق‪ ،‬بسیار عالی بود‪ ...‬البته برای جبهۀ ملی‬                            ‫خبر م ‌یدهم‪...‬‬
‫بود که ماجرای واترگیت در آمریکا مطرح بود‬         ‫مسئله‪ ،‬ب ‌یسوادی یا عدم شناخت سولیوان از‬                                                     ‫که م ‌یخواست اعلیحضرت خودشان را کنار‬           ‫قرار بود طبق معمول‪ ،‬اعلیحضرت زنگ‬
‫و آقای نیکسون استعفا داد و رفت و روزنام ‌هها‬     ‫افکار خمینی را نشان م ‌یدهد‪ .‬از طرف دیگر‪،‬‬      ‫ـ نه! کارمندان و کارکنان دربار تا روز عزیمت‬                                                  ‫بزنند تا آقایان پیام را به حضور ایشان ببرند و‬
‫تمام کارهای نیکسون را افشاء کرده بودند‪.‬‬          ‫سفیری که با مردم صحبت نکرده و نظریات‬           ‫اعلیحضرت از ایران‪ ،‬با کمال صمیمیت مشغول‬             ‫بکشند‪ ،‬این نطق مطابق می ‌لشان بود!‬       ‫اعلیحضرت پشت میزشان این پیام را بخوانند‪.‬‬
‫یکی از آن مطالب این بود که نیکسون برای‬           ‫مردم را ندیده‪ ،‬ترقیات ایران را ندیده‪ ،‬دوستی‬    ‫کار بودند‪ .‬آجودان کشیک دربار‪ ،‬آقای منوچهر‬     ‫بعد از انقلاب‪ ،‬اعلیحضرت از اینکه تحت‬           ‫در این موقع که همۀ ما منتظر بودیم تا‬
‫انتخابات کمک مالی گرفته‪ .‬البته شاید شخص‬          ‫فوق العاده نزدیک کشور ما را با مملکت‬           ‫صانعی هم تا لحظات پرواز هلیکوپتر سلطنتی‬       ‫فشار‪ ،‬آن پیام را خواندند‪ ،‬خیلی ناراحت بودند‪.‬‬   ‫اعلیحضرت ما را احضار کنند‪ ،‬ناگهان‪ ،‬خود‬
‫خودش نه‪ ،‬بلکه حز ‌باش‪ .‬یکی از آ ‌نها چندین‬       ‫خودش ندیده و متوجه نشده که ایران یکی از‬        ‫از کاخ به فرودگاه مهرآباد‪ ،‬حضور داشتند‪ .‬دکتر‬  ‫به آقای نهاوندی هم (وقتی به مصر آمده بودند)‬    ‫اعلیحضرت در را باز کردند و آمدند توی دفتر‬
‫میلیون دلار کمک شاه از ایران به نیکسون بود‪.‬‬      ‫بزرگترین مدافعین آمریکا در خاورمیانه است‪،‬‬      ‫علیقلی اردلان‪ ،‬وزیر دربار هم به هنگام عزیمت‬                                                  ‫من‪ .‬من بلافاصله بلند شدم تا اعلیحضرت جای‬
‫روزنامه نویس معروفی به نام «جک‬                   ‫باید حقیقتاً به شعور این آدم شک کرد‪ .‬اصل ًا‬                                                        ‫گفتند‪ :‬بیخودی در این کار عجله شد!‬        ‫من بشنینند‪ ،‬ولی گفتند‪ :‬نه! نه! بنشینید! همان‬
‫اندرسون» در روزنامۀ «واشنگتن پست» نوشت‬           ‫در کاخ سفید از اول با ماموریت سولیوان به‬                      ‫اعلیحضرت حضور داشتند‪.‬‬          ‫اصل ًا نحوۀ تبلیغات رادیو ـ تلویزیون ما در‬     ‫جا بنشینید!‪ ...‬خو ِد اعلیحضرت روی صندلی‬
‫که افشار‪ ،‬سفیر ایران در آمریکا که ضمناً‬          ‫ایران اختلاف وجود داشت و به همین جهت‬                                                         ‫آن روزهای حساس‪ ،‬به هیچ وجه مناسب‬               ‫روبروی من نشستند‪ .‬بعد آقای قطبی پیام را‬
‫سفیر ایران در مکزیک است‪ ،‬از بانک «دی‬             ‫اعزام وی به ایران چند ماه با تأخیر همراه بود!‬  ‫=در برنام ‌ههای روزانۀ شاه چطور؟ آیا‬          ‫نبود‪ .‬بی آنکه بخواهم کسی را متهم کنم‪،‬‬          ‫به حضور اعلیحضرت دادند‪ .‬اعلیحضرت به دقت‬
‫روما»ی مکزیک مبلغ ‪ 8‬میلیون دلار گرفته‬            ‫آمریکایی‌ها وقتی می‌خواهند به کسی‬              ‫تغییری در برنام ‌ههای روزانۀ شاه بوجود‬        ‫باید بگویم که نوعی «انقلابیگیری» در کادر‬       ‫پیام را خواندند و مرور کردند و چند دقیق ‌های‬
‫و با استفاده از پاسپورت سیاس ‌یاش این پول‬        ‫شغلی بدهند باید متقاضیان‪ ،‬یک امتحان‬            ‫آمده بود؟ خلق و خوی شاه در این روزها‬          ‫مدیریت رادیو ـ تلویزیون بود که شاید ناشی‬       ‫طول کشید و بعد با عصبانیت پیام را روی‬
‫را همراه آورده و به عنوان کمک انتخاباتی به‬       ‫فیزیکی هم بدهند برای همین هم هست‬                                                             ‫از امواج احساسات انقلابی در جامعه بود‪،‬‬         ‫میز من انداختند و دو بار فرمودند‪« :‬من نباید‬
                                                 ‫کسانی که در آمریکا می‌خواهند رئیس‬                                           ‫چگونه بود؟‬       ‫وگرنه نمایش فیلم تیرباران پادشاه مکزیک‬         ‫این حر ‌فها را بزنم! من نباید این حر ‌فها را‬
                      ‫نیکسون داده است‪.‬‬           ‫جمهور شوند یک هفته مانده به انتخابات‬           ‫ـ چون اصل ًا خروج دائمی یا درازمدتی در‬        ‫در آن روزهای حساس چه ضرورتی داشت؟‬              ‫بزنم!‪ »...‬آقای قطبی و آقای سید حسین نصر‬
‫من وقتی که این خبر را خواندم خیلی‬                ‫در جنگ ‌لها م ‌یدوند یعنی ما جان داریم و‬       ‫دستور کار نبود‪ ،‬اعلیضحرت طبق معمول‬                                                           ‫عرض کردند‪ :‬اعلیحضرت! الآن موقعی رسیده‬
‫ناراحت شدم برای اینکه چنین چیزی اصل ًا‬           ‫می‌توانیم بدویم و ورزش کنیم و م ‌یتوانیم‬       ‫ساعت ‪ 9‬صبح به دفتر م ‌یآمدند و با نظم‬         ‫=فکر نم ‌یکنید که در خود شخص شاه‪،‬‬              ‫که اعلیحضرت باید مطالبی را بفرمایند که برای‬
‫حقیقت نداشت و با این مقاله م ‌یخواستند ما‬        ‫مملکت را داره کنیم‪ .‬آنوقت چطور آخوندی‬          ‫همیشگی مشغول به کار می‌شدند‪ .‬البته‬            ‫عزم و اراد ‌های برای مقابله با بحران وجود‬      ‫ملت قابل قبول باشد و ملت هم آمادگی دارد‬
                                                 ‫را که فقط در حوزۀ قم یا نجف و یا در زیر‬        ‫غم بزرگی روی چهره‌شان آشکار بود که‬                                                           ‫ببیند اعلیحضرت چه م ‌یفرمایند‪ .‬الآن موقعی‬
                          ‫را خراب کنند‪.‬‬          ‫درخت سیب نشسته‪ ،‬این آدم را برای اداره‬          ‫شما عک ‌سها و فیل ‌مهای مربوط به عزیمت‬                                        ‫نداشت؟‬         ‫است که اعلیحضرت خودشان را در ردیف‬
‫زمانی‪ ،‬اعلیحضرت به من گفته بودند که‬              ‫کردن یک مملکت لایق م ‌یدانند؟! بخصوص‬           ‫اعلیحضرت را ملاحظه بفرمائید‪ ،‬می‌بینید‬         ‫ـ ببینید! همانطور که توصی ‌ههای متضاد‬          ‫ملت بگذارند و طوری فرمایش بفرمایند که‬
‫اگر پیامی به صورت رمز هم بفرستید‪ ،‬باز هم‬         ‫که خمینی کتابش (حکومت اسلامی) را‬               ‫که کارمندان و کارکنان کاخ چه احساساتی‬         ‫و گاه متناقضی از کاخ سفید به سولیوان‬
‫محرمانه نم ‌یماند‪ ،‬به خاطر اینکه یک مأمور‬        ‫سال‌های قبل نوشته بود و مسئولان کاخ‬            ‫برای جلوگیری از عزیمت اعلیحضرت ابراز‬          ‫م ‌یرسید‪ ،‬در خود دربار هم‪ ،‬توصی ‌ههای متضاد‬                            ‫ملت قبول کند‪...‬‬
‫داریم که رمز را م ‌یخواند‪ ،‬یکی هم آن را کشف‬      ‫سفید حتماً آن را خوانده بودند! البته‬           ‫م ‌یکردند‪ ،‬به طوری که چشمان اعلیحضرت‬          ‫و متناقضی به اعلیحضرت م ‌یشد‪ .‬هر یک از‬         ‫اعلیحضرت چیزی نگفتند و به اطا ‌قشان‬
‫م ‌یکند‪ ،‬در نتیجه این مسائل به کلی محرمانه‬       ‫تلقی ‌نهای کسانی مانند آقای قطب زاده و‬         ‫پر از اشک شده بود! وقتی اعلیحضرت را از زیر‬    ‫دولتمردان و رجال سیاسی کشور‪ ،‬توصیه و‬           ‫رفتند و این پیام هم روی میز من ماند‪ .‬بعد‬
‫نم ‌یماند‪ .‬مطلب اگر خیلی محرمانه است با‬          ‫ابراهیم یزدی و بنی صدر در بارۀ «اندیش ‌ههای‬    ‫قرآن م ‌یگذراندند‪ ،‬اعلیحضرت و علیاحضرت‬        ‫پیشنهادی م ‌یکردند و اعلیحضرت در میان‬          ‫دیدند که دیر م ‌یشود و تا ساعت پخش اخبار‪،‬‬
‫دست بنویسید و برای من بفرستید که من آن‬           ‫دموکراتیک آی ‌تالله خمینی» خیلی مؤثر بود‪.‬‬      ‫به کارمندان و کارکنان کاخ فرمودند‪ :‬ناراحت‬     ‫آن همه توصی ‌هها‪ ،‬حیران مانده بودند‪ .‬با توجه‬   ‫وقتی نمانده‪ ،‬اعلیحضرت‪ ،‬بار دیگر من را صدا‬
‫را بخوانم و بعد‪ ،‬آن را پاره کنم‪ ...‬من این مسئله‬  ‫بنابراین‪ ،‬مسأله اصلی سرنگونی شاه بود و‬                                                       ‫به دشمنی سولیوان با شاه‪ ،‬اعلیحضرت معتقد‬        ‫کردند و من پیام را بردم پشت میزشان و‬
‫را با دست نوشتم که‪ :‬اعلیحضرت‪ ،‬من نه پولی‬         ‫ایجاد یک «کمربند سبز» در مقابله با کمونیسم‬        ‫نباشد‪ ،‬ما به زودی مراجعت خواهیم کرد!‬       ‫بودند که سولیوان گزارش درستی از اوضاع‬          ‫اعلیحضرت شروع کردند به خواندن آن پیام‪.‬‬
‫بردم‪ ،‬نه از پاسپورت سیاس ‌یام سوءاستفاده‬                                                                                                      ‫ایران به آمریکا مخابره نم ‌یکند‪ .‬به همین جهت‬   ‫بنابراین‪ :‬اینکه آقای سید حسین نصر‬
‫کردم‪ ،‬نه به دستگاه نیکسون کمکی کردم‪.‬‬                                                            ‫= ظاهراً آن دو خط مشی متفاوت‬                  ‫م ‌یخواستند با سفری به آمریکا‪ ،‬با شخص کارتر‬    ‫گفته‌اند که «من قبل ًا چندین بار این پیام‬
‫اجازه بفرمایید که من این روزنامه را «سو»‬                                                        ‫و متضاد در وزارت خارجۀ آمریکا و در‬            ‫و مقامات وزارت امور خارجه دربارۀ اوضاع ایران‬   ‫را برای اعلیحضرت خواندم و پذیرفتم و بعد‬
‫بکنم‪ ،‬به خاطر اینکه به یک سفیری اتهام زده‬                                                       ‫دفتر امنیت ملی کاخ سفید باعث شده‬                                                             ‫هم نطق کردند»‪ ،‬اصل ًا حقیقت ندارد‪ ،‬چون‬
‫است‪ ...‬اعلیحضرت فرمودند‪ :‬نه‪ ،‬فراموش کنید‬                                                                                                                                                     ‫ساعت ‪ 5/11‬صبح‪ ،‬موقعی که قرار بود پیام‬
‫و اصل ًا صدایش را درنیاورید و چیزی هم راجع‬                                                                                                                                                   ‫برای خواندن به دست اعلیحضرت برسد‪ ،‬به‬
                                                                                                                                                                                             ‫من فرمودند‪« :‬این پیام چرا نم ‌یآید؟ کجاست‬
                   ‫به این موضوع نگویید‪.‬‬                                                                                                                                                      ‫این پیام؟ بگویید بیاورند‪ ،‬برای اینکه من‬
‫خوب! این جور تبلیغات بی‌شک روی‬                                                                                                                                                               ‫بایستی اقل ًا یکی دو بار آن را بخوانم که‬
‫دموکرات‌ها تأثیر داشت و با توجه به‬                                                                                                                                                           ‫در موقع خواندن تُ ُپق نزنم‪ »...‬پس معلوم‬
‫اینکه اعلیحضرت‪ ،‬به طور سنتی‪ ،‬دوست‬                                                                                                                                                            ‫است که پیامی که می‌آمد‪ ،‬ابتدا به ساکن‬
‫جمهوریخواهان بود‪ ،‬م ‌یتوانست حس انتقام‬                                                                                                                                                       ‫بود و آورده بودند که اعلیحضرت همانطور‬
‫جوئی در سران دموکرا ‌تها در کاخ سفید به‬                                                                                                                                                      ‫که هست آن را بخوانند‪ ،‬اگر پیام‪ ،‬خوب بود‬
                                                                                                                                                                                             ‫و با نظر اعلیحضرت تهیه شده بود‪ ،‬پس چرا‬
                             ‫وجود آورد‪.‬‬                                                                                                                                                      ‫اعلیحضرت پیام را پرت کردند و گفتند‪ :‬من‬
                                                                                                                                                                                             ‫این حرف‌ها را نباید بزنم؟!‪ ...‬پس معلوم است‬
‫= یعنی رژیم شاه هیچگونه کمکی به‬                                                                                                                                                              ‫که حرف‌های آقای سید حسین نصر به کلی‬
                                                                                                                                                                                             ‫بی‌اساس است‪ .‬شاه در آن پیام‪ ،‬م ‌یبایست از‬
            ‫جمهوریخواهان نکرده بود؟!‬                                                                                                                                                         ‫کارها و خدمات خودشان به ایران و ایرانی‬
                                                                                                                                                                                             ‫صحبت می‌کردند و در برابر امواج انقلابی‪،‬‬
‫ـ عرض کردم! شاه سنتاً دوست و همراه‬                                                                                                                                                           ‫می‌بایستی قاطعیت و ایستادگی نشان‬

‫جمهوریخواهان بود و ما‪ ،‬در حقیقت‪ ،‬راه را‬                                                                                                                                                                                    ‫م ‌یدادند‪.‬‬

‫برای نیکسون باز م ‌یکردیم که انتخاب شود‪.‬‬                                                                                                                                                     ‫=معمولاً نطق‌های شاه را آقای دکتر‬

‫البته نه از نظر مالی بلکه از نظر سیاسی‪.‬‬                                                                                                                                                      ‫شجا ‌عالدین شفا م ‌ینوشتند‪ ،‬آیا ایشان در‬

‫آقای کارتر اگر عاقل بود‪ ،‬می‌توانست‬                                                                                                                                                                            ‫آن روز در دربار نبودند؟‬
                                                                                                                                                                                             ‫ـ نخیر! آقای دکتر شفا نبودند‪ .‬اصلا ً‬
‫دوستی و صمیمیت‌اش را با ایران قو ‌یتر کند‬                                                                                                                                                    ‫هیچکس از این پیام اطلاعی نداشت‪ .‬بعد از‬
                                                                                                                                                                                             ‫انقلاب هم کسی ندانست که چه کسی این را‬
‫چون ایران در تمام خاورمیانه نفوذ داشت‪.‬‬                                                                                                                                                       ‫تهیه کرده‪ .‬من چندین دفعه شنیدم که این‬
                                                                                                                                                                                             ‫نطق را آقایان اردلان‪ ،‬انتظام‪ ،‬دکتر امینی‪،‬‬
‫چرا موقعی که کیسینجر در آن موقع به‬                                                                                                                                                           ‫شریف امامی و‪ ...‬تهیه کرد‌هاند‪ .‬در حالی که‬

‫پاکستان شرقی (بنگلادش فعلی) رفته بود و‬

‫از آنجا محرمانه به چین رفته بود که روابط‬

‫بین آمریکا و چین را برقرار بکند‪ ،‬که بعداً‬

‫گفته شد نیکسون درهای چین را به روی‬

‫دنیا باز کرد‪ ،‬و بعد خود نیکسون رسماً به‬

‫چین رفت‪ ،‬چطور اعلیحضرت آن موقع این‬

‫خبر را از طریق من به اطلاع محمدظاهر شاه‬

‫رساند؟ در حالی که ما آقای جهانگیر تفضلی‬

‫را در افغانستان داشتیم‪ .‬چون می‌خواستند‬

‫که این موضوع محرمانه بماند‪ .‬نیکسون حتی‬

‫ادامه دارد‬  ‫قرار بود به ایران بیاید‪.‬‬
   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18