Page 16 - (کیهان لندن - سال سى و ششم ـ شماره ۲۲۶ (دوره جديد
P. 16
صفحه - Page 16 - 16شماره ۱۶۹۲
جمعه ۸تا پنجشنبه ۱۴شهریورماه 139۸خورشیدی
ج -قلب قاپ =نسترن در تران های که به
اس ماشخورده،حضورندارد؛
تران هی دیگر در این مجموع هی شخصیت ندارد؛ فعلیت
ندارد؛ خواستاش معلوم
«فرو کاست نها» ،تران های است به نیست .او هم عاشق پسر
همسایه بوده؟ نمیدانیم!
اسم «قلب قاپ» .در این ترانه چند از نبودن و رفت ناش زخمی
برداشته؟ نم یدانیم! او هم
اسم آمده که گویا برای برخی از میخواسته عروس بشود؟
مخاط بها ناآشناست .چنانچه عدهای نم یدانیم.
=کدام تفکر زنان و مردانی
در شبک ههای اجتماعی نوشته بودند که در ساحل لباس شنا به
تن دارند یا برهنه هستند
«خانم گودو» کیست؟ کسی هم در را «گستاخ» و «وقیح» و
در حال «ارتکاب کارهای
توئیتر پاسخ داده« :متاسفم برای ز شت » مید ا ند ؟ نگا ه
مذهبی/اسلامی است که
جامع های که مطالعه ندارد و نم یداند تا چشمش به «تنهای
بیحیا» میافتد ،دلاش
گودو کیست!» اما باید متاس فتر بود هوای خان های را م یکند که
ت نها را لای جام ههای اجبار
برای کسی و کسانی بود که نم یدانند میپیچند و برای همین
جهان بیرون را بیشتر از
اما با اینهمه م یگویند و درباره چیزی پانزده روز تاب نم یآورد و
که نم یدانند توضیح م یدهند! به خانه برم یگردد.
تران هنویس این ترانه نوشته« :گل حامد احمدی -نقد یازده تران هی
یک آلبوم به ویژه وقتی تمام کلا مها
چیدنت بسه! هی! خانم گودو!» اشاره نوشت هی یک نفر است ،کاریست
بیهوده .به همین خاطر برای نقد
بهنمایشنام هی«درانتظارگودو»است. کلیت آلبوم «لال هزار» ،پرداختن به سه
تران هی «کوچ ه نسترن»« ،چش مام به
ناچار به این توضیح برای مخاطبان و خون هست» و «قلب قاپ» کافیست.
آنهم نه نقد کام لشان .از هر ترانه
همینطور خود تران هنویس هستم که نقط ههایی را م یتوان نشانه گرفت
تا به جهانی که تران هها در آن زاده
«در انتظار گودو» نمایشنام های است شدهاند ،برسیم .به همین خاطر نقد
کامل تران هها ،سرقت ب یشمار ایدهها
نوشت هی «ساموئل بکت» .دو ولگرد و تصاویر دیگر شاعران مثل شهیار
قنبری ،اکبر اکسیر و حامد ابراهی مپور،
در ناکجا و نازمان انتظار آمدن کسی سطح پایین تصویرساز یها و
مضمو نها باشد به عهدهی کسانی که
مجهول را م یکشند به نام «گودو». احتمالا در زمین هی نقد ترانه فعالیت
کسی که تا پایان نمایش نم یآید. م یکنند.
این نوشته فقط دست بر نقط ههایی
این نمایشنامه تاوی لها و تفسیرهای م یگذارد که احتمالا دیگران به آن
توجهی نخواهد داشت یا دس تکم
ب یشماری داشته .برداش تهایی که تا این لحظه نداشت هاند و م یخواهد
تصویری بسازد از زمان و جهانی که
بکت زیر بار هیچکدا مشان نرفت. برای مرواریدها و سنگریزهها؛ چنین تران ههایی در آن زاده م یشوند.
کسانی معتقد بودند گودو همان خدا یا جهان فرو کاست نها .تقلیل داد نها .از
Godاست که به گفت هی نیچه «مرده معناتهیکرد نها.مبتذلکرد نها.یابه
زبان روش نتر زمان هی «تدبیر و امید»!
است» و دیگر نیست .عدهای دیگر
الف -کوچ ه نسترن
آن را نمایی م یدانستند از به پوچی نگاهی به جها ِن ترانههای آلبوم «لالهزار» تران ههای آلبوم «لال هزار» از جهانی
رسیدن انسان معاصر و وق تکشت ناش م یآیند که پای هشان فرو کاستن است.
در انتظار هیچ .اما هر چه هست، فرو کاستن مفاهیم عمیق و رن جهای
بزرگ .جنگ به عنوان فاجع های بزرگ
نمایشنامه تصویریست هولناک از دو که با خون و کشتار و ویرانی تعریف
م یشود ،در «کوچ ه نسترن» در حد
بیچارهی منتظر که توان حرکت و دلیلنرسیدن یکدختروپسربههمو
سر نگرفتن عروس یشان پایین م یآید.
«ای حنجره بریده با خنجر مدارا ،نیست .او هم عاشق پسر همسایه در «کوچ ه نسترن» تران هنویس نگران نامعلوم برای خودش افسوس خورده! تغییر در وضعی تشان را ندارند .دو طرح کار را مرور م یکنیم :پسری
سرود تازه سر کن از خشم مردم بوده؟ نم یدانیم! از نبودن و رفت ناش است ،بدنامی یا ابزار غضب شدن خب بعدش؟! این سفر که هیچ بخش نفری که منتظرند گودو بیاید اما گویا عاشق دختر همسایه است .اما جنگ
ما»؛ مردم همیشه مردم از ایرج جنتی زخمی برداشته؟ نم یدانیم! او هم سربازان جنگ ایران و عراق. ایران و عراق شروع م یشود .پسر به
شگفتی ندارد! راوی هم که از جنس گودو هم مثل آن دو ،عاجز از حرکت جبهه م یرود .خطاب به مادرش
م یخواسته عروس بشود؟ نم یدانیم .ب -چشمم به اون خون هست تبعید یها نیست که به سفر اجباری یا در آوردن یا پوشیدن پوتی نها یاش وصی تنامه م ینویسد .او در مت ناش
عطایی. از یک راز پرده م یدارد :عش قاش به
دختر همسایه و چند خواسته را هم
«با دستای رفاقتت تاریکی م یخواسته بعد از آت شبس عروسی «چشمم به اون خون هست» بطور آمده باشد .پس منت چشم داشتن است .پس نم یآید .هرگز نم یآید. مطرح م یکند .خواست ههایی که جز
وحشت نداره ،نوری که حرف آخره کند؟ باز هم نم یدانیم .او فقط سوژه کامل وابسته و وا مدار تران هی «اتاق به آن خانه برای چیست؟ این همان م یشود فکر کرد بکت نمایشنام های یکی -برداشتن عک ساش از تاقچه-
به قص همون پا میذاره»؛ نون و پنیر و است .سوژهی عشق سرباز و سوژهای من» با شعر شهیار قنبری و اجرای فرو کاستن مفهوم تبعید و همچنان نوشته علیه سنت انتظار .م یشود فکر هیچکدام در اختیار و قدرت مادر
در دست تران هنویس برای فرو کاستن گوگوش است .مضمو ناش را از آنجا عاشق سرزمین بودن نیست؟ این کرد آین های گذاشته پی ش روی انسان نیست .پس وصی تنامه چیزی نیست
سبزی از شهیار قنبری. جز اعتراف و اقرار به نتوانستن .اعتراف
به اینکه وصلت نسترن ممکن نیست
برداشته و تصاویر را بطور کامل از دیگر همان فکاهی سطح پایین سریا لهای معاصر که پوچی خودش در دنیا را «گل پونه ،گل پونه /اگه امروز دلم همه چیز. و اقرار به اینکه نام سربازان مدافع
کشور ،بعدها تبدیل به «ابزار غصب
خونه/امیدمزندهم یمونه،تادنیارو فروکاستن بعدی ،تهی کردن تران هی شهیار قنبری با همین تم به کمدی نیست که کاراکتر بعد از سفری تماشا کند .هر چه هست «در انتظار شب» و «باتوم در پهلو» و «تیر در
بلرزونه»؛ گل پونه از اردلان سرفراز .مفهوم جنگ است .جنگ با ویرانی نام «سفرنامه» .بررسی ترانه به لحاظ دو هفته به کشور بازم یگردد و ناگهان گودو» نمایشنام های مهم ،تاثیرگذار و صورت دانشجو» م یشود .چیزهایی
در هر سه نمونه ،شاعران /راویان به و کشتار و خونریزی تعریف م یشود .کیفیتهنریمارابهجایینم یرساند .چشما ناش از اشک پر م یشود ،عمیق است در تاریخ ادبیات نمایشی که ما مخاطبان در زمان حال همه از
یک حرکت اشاره دارند .به «خشم تران هنویس اما از هولناکی جنگ چون ترانه ،شعریت ندارد .یک گزارش چون د لاش تنگ شده؟ «اتاق من» جهان .اما تران هنویس «قلب قاپ» آن باخبر هستیم و پیشگویی سرباز در
مردم ما» یا به «دستای رفاقت» گذشته .آن را فقط در حد دلیل فی سبوکی/اینستاگرام یستازجاهای همان ابتدا به مخاطب از «سفرهای این نمایشنامه و مفهوم گودو که به این زمان کمکی به مخاطب نم یکند!
و «نوری که حرف آخره» یا «به نرسیدن دختر و پسر به هم پایین مختلف دنیا که وزن و قافی های هم دراز» م یگوید« .سفرنامه» از وسیل هی بکت ساخته شده را هم فرو فرو کاستن و منفعل بودن نگاه
امیدی که دنیا رو م یلرزونه» .تمام آورده .هر چه از پلیدی م یگوید ،دارد .نه خبری از تصاویر شاعران ه است« ،سفری ب یبرگشت» .دقیقا در چنین کاسته به «بله گفتن» معمول دخترها تران هنویس از همین نقطه مشخص
این تران هها ،تلا شهایی هستند در مربوط به پس از جنگ است .اینجا نه جزئیات قابل توجه .تران هنویس حتا جاهایی است که «وقتی دورم به تو پای سفرهی عقد .به چند کلمه قبل است .تران هنویس خطا باش به سوء
جهت زیبا کردن زشتی؛ پایان دادن به هم چون تریبو نهای رسمی ،جنگ در معمول یترین شکل هم نم یتواند نزدی کترم» یا «هیچ کجا عزیزتر از از ظهور گودو در ترانه برگردیم« .گل استفادهکنندگان از نام سربازان جنگ
پلیدی؛ زنده نگه داشتن چراغ انسان؛ هشت ساله رخدادیست غیرقابل نقد اتمسفر کشورهایی که به آن اشاره وطن نبود» تبدیل به نقط های پررنگ ،چیدنت بسه!» که اشارها یست به نیست .او ناتوان ،سوء استفاده نشدن
تلاش یهایی که پیوند دارند با دنیای و بررسی؛ سرنوشتی ناگزیر است م یکند را در ذه ن مخاطب بسازد .عاطفی و تکا ندهنده م یشوند .اما همان جمل هی مشهور پای سفرهی از نا ماش را از مادرش طلب م یکند.
واقع یا م یخواهند چنین پیوندی را که باید به آن تن م یدادهایم؛ کسی به عنوان مثال ،تران هنویس م ینویسد :غری بترین بخش تران هی «چشمم به عقد که مهمانان به عاقد م یگویند: سرباز /تران هنویس پذیرفت ه است که
هم در کش آمد ناش به اندازهی «وقتیکنارراینسیگارم یکشم»!چرا اون خون هست» مربوط به استفاده از «عروس رفته گل بچینه» «عروس قدرت تغییر ندارد .نم یتواند ابراز
ایجاد کنند. وجود کنند .باید به دامن پرمهر مادر
پناه ببرد و زخم شکست و نتوانستن را
دقیقا در نقط هی مقابل« ،کوچه هشت سال نقشی نداشته .کسی در کنار راین؟! چرا کنار دانوب نه؟! بعد کلمه /مفهومی م یشود که کاملا از رفته گلاب بیاره!» گودوی جنسیت با مویه و مرثیه درمان کند .به همین
نسترن» فقط راو ِی نشدن است؛ آنهم عملیات شکس تخورده و لو رفته که سیگار کشیدن اساسا چه کار مهم و جهان رسمی جمهوری اسلامی سر پیدا کرده و زن شده در تران هی «قلب خاطر ب یتردید «کوچ ه نسترن»
در گفتگو با کاراکتر مادر که طبیعتا باعث کشته شدن هزاران جوان شده ،ویژهایست که م یتوان آن را معطوف بیرون آورده:
قاپ» ،عروس خانم یست که راوی نم یتواند یک تران هی سیاسی باشد.
نمون ههایی از تران ههای سیاس یای
دس تاش از هم هجا کوتاه است و تنها مقصر نبوده .جنگ در تران هی «کوچه کرد به یک رودخان هی خاص در یک تران هنویس م ینویسد« :تو ساحلی ترانه در انتظار بله گفت ناش و به وصل
م یتواند سنگ صبور باشد .شاید به نسترن» یک اتفاق عادی است که سرزمین مشخص؟! مثال دیگر« :تو پر از ت نهای ب یحیا» .اشاره رسید ناش است .دقیقا به همین اندازه کهم یشناسیم:
همین خاطر است که واکن ش بیشتر فقط پسر و دختر را از هم دور کرده و مترو پاریس»! چرا مترو وین نه؟! اگر تران هنویس به ساح لهای بیشتر سطحی .دقیقا به همین میزان بچگانه.
در تران هی «سفرنامه» تک هی «مترو سرزمی نهای دنیاست که زنان و به این ترتیب تران هنویس ،مفهوم هواداران این ترانه ،چنین است :گریه پیوندشان را ناممکن.
کردیم ،اشک ریختیم ،بغض کردیم! نمون ههایی از تران ههای مربوط به سن ژرمن» کیفیتی دیگر دارد ،مردان با مایو و لباس شنا و یا در پیچیده و فلسفی گودوی بکت را به
دلی لاش این است که شاعر ابتدا فرم ساح لهای ویژه بدون هیچ پوششی ،بله گفتن عروس خانم فرو م یکاهد و دقیقا مثل کسانی که پای روض های جنگ که م یشناسیم:
نشست هاند؛ فعلیت ندارند؛ قرار نیست «ببین آن مغز خون آلوده را ،آن اثرش را ساخته .فرمی بر اساس عک س /شنا م یکنند یا آفتاب م یگیرند .پس تحویل مخاطب احتمالا ب یخبر از همه
داشته باشند؛ تنها قرار است که پار هی دل را /که در زیر قد مها نماهایکوتاه،فوریوصدالبتهشاعرانه چرا «ت نهای ب یحیا»؟!
جا م یدهد که سادهدلانه م یپرسد:
گری هک نهای خوبی باشند؛ سبک م یتپد ب ی هی چ فریادی»؛ بمان مادر از جاهای مختلف .تبدیل کرد نشان در لغتنام هی ُمعین در تعریف واژهی «خانم گودو کیه؟!» کاری که آدم را
به زنجیرهای از «یادها» و بعد پیوند ب یحیاآمده:ب یشرموگستاخوآنکهدر به یاد بدترین دوران لال هزار م یاندازد بشوند و بار غم نشد نها و نداشت نها از از نادر نادرپور.
روی دو ششان برداشته بشود .چیزی «سکوت سرخ خاک تو ،صدای داد ناش به ترجیع بند کار «با حریق ارتکاب کارهای زشت منفعل م یشود .که نمایشنام ههای عمیق و تراژیک
شبیه به خودارضایی؛ خود ارضایی نینوا دارد /در این دم کرده یادها همسفرم» .اما در «چشمم به اون وقیح؛ وقاح؛ سخ تروی؛ سترگ؛ پررو؛ شکسپیر به شکل روحوضی یا بازاری
گورستان ،تگرگ مرگ م یبارد»؛ خون هست» از فرم خبری نیست؛ به صفیق؛ ب یشرم؛ ب یچشم و رو.
یا لال هزاری روی صحنه م یرفت و روانی.
همین خاطر مستقیم به سراغ مضمون کدام تفکر زنان و مردانی که در مخاطبان هم قهقهه م یزدند و تخمه گفتیم که تران ه از جهان فرو کاستن فاجعه از ایرج جنتی عطایی.
م یآید« .کوچه نسترن» پس از فرو «پشت سر حریق یاس و مرگ م یرویم و کلم ههایی که قرار است فکر ساحل لباس شنا به تن دارند یا م یشکستند .شاید نام «لال هزار»
کاستن تران هی سیاسی و تران هی رنگ /مشق شب صد خط ریز از شعر پس پشت مضمون را نمایندگی کنند .برهنه هستند را «گستاخ» و «وقیح» ب یسبب برای آلبوم انتخاب نشده.
معترض ،عشق را به سبک سریا لهای جنگ»؛ نسل ما از شهیار قنبری.
«چشمم به اون خون هست» و در حال «ارتکاب کارهای زشت» شاید تمنای مدام لال هزار در تران ههای
تلویزیونی پایین م یکشد .در روایت در تمام این نمون هها ،با تصویرهایی همچون «اتاق من» از زبان یک م یداند؟ این کامل و دربست تفکر تران هنویس بیهوده نیست .البته نه آن
عاشقانه ،دختر (نسترن) کوچ کترین روبرو هستیم از هولناکی جنگ؛ از مسافر روایت م یشود که در هنگامی «گشت ارشاد» است .تفکر جمهوری لال هزاری که شاملو در کاف ههایش بوده
نقشی ندارد .همان دختر/زن منفعل ب یرحم یاش؛ از محصو لاش که مرگ که جهان را سفر م یکند ،چشمش به اسلام ی است .چون در هیچ جای و در کابارههایش سوسن و آغاسی آواز
سریا لهای مردسالارانه است .دختری است و نیستی .تصویری که بطور کشورش است .در «اتاق من» شاعر جهان ،از جمل ه ایران چهل سال پیش ،م یخواندند .لال هزار سقوط کردهی
نشسته در خانه؛ دختری که سوژه کامل در تران هی «کوچ ه نسترن» تصاویری زنده از دیگر سرزمی نها را به کسانی که با لباس معمول و مرسوم پس از انقلاب اسلامی که سا لها نماد
است؛ سوژهی دوست داشته شدن؛ غایب است و تقریبا از همان ترفند در تران هاش م یسازد تا در نتیج هی کار شنا بکنند ،نم یگویند «گستاخ» و و مثال ابتذال بود .لال هزاری که چه
سوژهی لذت بردن؛ سوژهی ناموس تازهآشنای هنرمندان دوران «تدبیر به ترجی عبند برسد و اینکه هیچکدام «وقیح» و مرتکب کارهای زشت! دردآوردرغیبتوممنوعیتهنرمندان
شدن؛ سوژهی زن /عروس شدن .و امید» استفاده شده؛ از روی بخش از این سرزمی نها« ،سای هگاه» -در همین نقطه« ،چشم به آن خانه اصل یاش ،جوی حقیری شده بود پر از
تران ه م یگوید« :نسترن رو مهمی از فاجعه رد م یشود؛ با یک اقامتگاهاش -نشدهاند و هنوز و داشتن» کیفیتی کاملا دیگرگونه پیدا نمایشگرهاینابلدوآوازخوانانبدصداو
م یشناسی ،اون دختر همسای هس /جامپ کات به جایی دیگر م یرود همچنان «هیچ کجا عزیزتر از وطن» م یکند .یعنی دیگر همان کیفیت سازهای از کوک در رفته؛ مناسب حال
م یخواستم عروست شه اما بعد که خطر کمتری دارد یا اساسا نیست« .چشمم به اون خون هست» فکاهی و رقیق مسافر پانزده روزه را و احوال ب یمای هترین مخاطبان .جوی
ب یخطر است .جنگ در «کوچه هم م یخواهد چنین چیزی را بگوید .هم ندارد .نگاه ،نگاه مذهبی/اسلامی حقیری که دیگر مروارید نداشت و هر
آتش بس».
توجه دارید؟ صحبت از خواستن نسترن» با تمام زشت ی و ویران یاش بگوید همه جا را دیدم اما باز چشمم است که تا چشمش به «ت نهای چه آنجا روان بود ،سنگریزههای ُخرد
سرباز /راوی است .راوی م یخواسته کات م یخورد به زمانی دیگر که اسم به خان های -سرزمینی -است که ویران ب یحیا» م یافتد ،د لاش هوای خان های ب یخرد بود .شاید حالا هوای لال هزار آن
نسترن عروس مادرش بشود .سربازهای جنگ ،ابزار سرکوب شده .شده و شبیه به زندان است .اما روایت را م یکند که ت نها را لای جام ههای روزها به دها نهایی رسیده که زمانی
چیزی شبیه تران ههای عامیانه و آنهم به شکلی که انگار خود سرکوب ،تران هنویس از جهان ،سطح پایین و اجبار م یپیچند و برای همین جهان صدای «تران هی نوین» بودند و حالا
عموما مردسالارانه .یا دیالو گهای نفس سرکوب مهم نیست .یعنی در بیهوده است .یعنی او اساسا وارد جهان بیرون را بیشتر از پانزده روز تاب «تران ههایلال هزاری»رابهجای«تران هی
فیلمفارسی .به سبک مهدی مشکی :این نقطه هم تران هنویس بجای اینکه دیگر نشده که رو آوردن نهای یاش به نم یآورد و به خانه برم یگردد.
پیشرو**» ب ه آنها قالب کردهاند.
*«لال هزار» نا ِم آلبوم ی است که به تازگی با صدای ابی و تران ههای یغما گلرویی زادگاه برای مخاطب جالب توجه و کنار سرکو بشدگان بایستد ،مثل «ننه! م یخوام نسترن/رقیه /نیلوفر
منتشر شده است. تکان دهنده باشد .او کنار راین سیگار بسیاری از دولتمردان فعلی نگران
کشیده؛ یکشنبه در پیگال بوده؛ به مفاهیم یست که پیامد این سرکوب عروست شه!»
**تران هنویس در یک پست اینستاگرامی مدعی شده این آلبوم فصلی تازه سینما رفته؛ در آندلس با «لورکا» بدنام م یشوند .یعنی اسلام ،جمهوری نسترن در تران های که به اس ماش
دمخور بوده و پیامدش به دلیلی اسلامی ،دموکراسی دینی یا آنطور که خورده ،حضور ندارد؛ شخصیت ندارد؛
در کارنام هی هنری ابی است و این آوازخوان با عبور از «تران هی نوین» اینک فعلیت ندارد؛ خواس تاش معلوم
اجراکنند هی «تران هی پیشرو» است!