Page 16 - (کیهان لندن - سال سى و ششم ـ شماره ۲۴۰ (دوره جديد
P. 16

‫صفحه ‪ - Page 16 - 16‬شماره ‪۱۷۰۶‬‬
                                                                                                                                                                                                   ‫جمعه ‪ ۱۵‬تا پنجشنبه‪ ۲۱‬آذ‌رماه ‪139۸‬خورشیدی‬

‫نصرت خان م ‌یگوید‪« :‬من شخصا‬            ‫هن ِر نصرت کریمی‬                                                                                                                                            ‫=نصرت کریمی چهل سال‬
‫برای رفع ممنوعیت اقدام نکردم‬           ‫بودن؛ در پاسداشت‬                                                                                                                                            ‫در ممنوعیت زیست اما‬
‫ولی دوستان کارگردان و تهیه کننده‬                                                                                                                                                                   ‫زندگی را فراموش نکرد‪ .‬تا‬
‫که علاقه داشتند من برا ‌یشان فیلم‬        ‫نصرت کریمی‬                                                                                                                                                ‫توانست ساخت‪ .‬کار کرد‪.‬‬
‫بسازم یا در فیل ‌مشان بازی کنم‪ ،‬هربار‬                                                                                                                                                              ‫حضور داشت‪ .‬آموزش داد‪.‬‬
‫که اسم مرا به ارشاد داد‌هاند‪ ،‬آنها‬     ‫و… روی صحنه م ‌یرود‪ .‬این اما‬            ‫«محلل» هشدارهای خودش را‬               ‫همینجا و قرار شبان ‌هی دختر با پسر‬    ‫به سراغ مرتضی مطهری رفتند‪ .‬مرد‬          ‫از هنر خود دست نکشید‪.‬‬
‫جلویش نوشت ‌هاند ‪«:‬نصرت کریمی‬          ‫تمام نصرت کریمی نیست‪ .‬پس‬                ‫م ‌یدهد و در زمان خودش جدی‬            ‫همسایه بر پش ‌تبام آغاز م ‌یشود‪.‬‬      ‫روحانی بدون اینکه یک فریم از فیلم‬       ‫هنرش را به فرموده یا‬
‫فعلا نه!» هروقت «فعلا» را بردارند‬      ‫سفرها ‌یاش را آغاز م ‌یکند‪ .‬روح‬         ‫گرفته نم ‌یشود‪ .‬جامع ‌هی سنتی‬         ‫فیلم در حقیقت گر‌هی اصل ‌یاش را‬       ‫را تماشا کند‪ ،‬علی ‌هاش مطلب نوشت‪.‬‬       ‫خواست حکومت کهنه‌ی‬
‫حاضرم بازی کنم‪ ».‬میان این «فعلا»‬       ‫تشن ‌ه و جستجوگر او را به پراگ‬          ‫و تقابل خش ‌‌ناش با کوچکترین‬          ‫در ارتباط با تقابل زندگی سنتی و‬       ‫نوشت‪« :‬چند هفته قبل اعلانی‬
‫سمج یک «نصرت کریمی» دیگر در‬            ‫م ‌یرساند تا آنجا نمایش عروسکی‬          ‫ذرات زیست مدرن را به نمایش‬                                                  ‫بسیار وقیح و زننده در روزنام ‌‏هها‬               ‫نوآمده‪ ،‬نفروخت‪.‬‬
‫سینمای ایران مشغول کار است‪ .‬یک‬         ‫بخواند‪ .‬پس از آن به ایتالیا م ‌یرود تا‬  ‫در م ‌یآورد‪ ،‬حا ‌جآقا و محمد‬                 ‫زندگی مدرن ایجاد م ‌یکند‪.‬‬      ‫دیده م ‌‏یشد ک ‏ه علاقمندان به عفت‬      ‫= نصرت در زمانی که‬
‫تشابه اسمی که به عمد برجسته‬            ‫سر کلاس سینما بنشیند‪ .‬به ویتوریو‬        ‫گش ‌تارشادی را سا ‌لها جلوتر به‬       ‫از میان ‌هی فیلم گرچه قانون محلل‬      ‫عمومی را سخت ناراحت کرده بود‬            ‫هنوز استندآپ کمدی در‬
‫م ‌یشود تا خیل ‌یها تا همین امروز و‬    ‫دسیکا هم م ‌یرسد‪ .‬دستیار سو ‌ماش‬        ‫تصویر م ‌یکشد و زمین خوردن جوان‬       ‫و مشکل س ‌هطلاقه کردن همسر و‬          ‫و غالبا درباره زنندگ ‏ی آن اعلان‬        ‫جهان شناخته شده نبود‪،‬‬
‫صفح ‌هی ویک ‌یپدیای نصرت خان و‬         ‫م ‌یشود‪ .‬با اینهمه تجربه و توشه‪،‬‬        ‫هیپی وسط خیابان را نشان م ‌یدهد‬       ‫ازدواج دوباره به عنوان اصل ماجرا‬      ‫صحبت م ‏یکردند‪ .‬از قرائن پیدا بود‬       ‫نمایش‌های کودکانه‌اش را‬
‫حتی رسان ‌ههای ظاهرا حرف ‌های چون‬      ‫دیگر وقت بازگشت به ایران است‪.‬‬           ‫و حتی بسیار جلوتر از علنی شدن‬         ‫مطرح م ‌یشود‪ ،‬اما حواشی و دور و‬       ‫بنا است که فیلمی تحت عنوا ‏ن‬
‫«رادیو فردا» فکر بکنند که او پس از‬     ‫بازگشت آتشفشانی که دیگر باید‬            ‫اندیش ‌هی صدور انقلاب و مسلمان‬        ‫برها اشارات فراوانی دارند به وجود‬     ‫محلل نشان داده شود‪ ،‬هدف فیلم‬                 ‫ت ‌کنفره اجرا م ‌یکرد‪.‬‬
‫انقلاب‪ ،‬پایین آمده از انداز‌هی خود‬                                             ‫کردن دنیا‪ ،‬تلاش سنت ‌یها برای‬         ‫یک تفکر فاجع ‌هآفرین در جامعه‪.‬‬        ‫هم از اول معلوم بود‪ ،‬طولی نکشید‬         ‫=نصرت خان در اوج است‬
‫دستیار امثال مسعود کیمیایی شده‬                               ‫فوران کند‪.‬‬        ‫سنت کردن یک کشیش آمریکایی و‬           ‫جایی که مرد کمتر مذهبی با بازی‬        ‫که شنیدیم نمایش آن فیلم آغاز‬            ‫که شبح انقلاب بالا م ‌یآید‬
‫که جایگاه شاگردی او را هم نداشتند‪.‬‬     ‫نصرت خان دیگر باید پشت دوربین‬           ‫مسلمان کرد ‌ناش را عیان م ‌یکند اما‬   ‫کر ‌م رضایی هم برای پسرش حق‬           ‫شده و در بسیاری از سینماهای‬             ‫و داستان‪ ،‬دیگر می‌شود‪.‬‬
‫اما نصرت خان از آنهمه هنر‪،‬‬             ‫بایستد و داستا ‌نها ‌یاش را فیلم‬        ‫باز این تلاش دلسوزانه و هنرمندانه‬     ‫متفاوت بودن را قائل نیست و به‬         ‫پایتخت و شهرستا ‌نها نشان داده‬          ‫هنر و سینما و تصویر را‬
‫حضورش محدود م ‌یشود به ساخت‬            ‫بکند و برای مردم نمایش بدهد‪ .‬او‬         ‫بین فیل ‌مهای تل ‌خاندیشان ‌هی محبوب‬  ‫ضرب و زور مجبورش م ‌یکند تیپ‬          ‫م ‏‌یشود‪ .‬از وقتی که این فیلم شروع‬      ‫از نصرت خان می‌گیرند‪.‬‬
‫تیزرهای آموزشی‪ .‬او که به شهادت‬         ‫که پیش از این فیلم عروسکی «دل‬           ‫منتقدها و فیل ‌مهای خوشباش‬            ‫هیپ ‌یوارش را تغییر بدهد تا برایش‬     ‫شد روزی نیست که آشنایان دور‬             ‫یا شاید برعکس؛ سینما و‬
‫دوستان و شاگردا ‌ناش «معلم‬             ‫موش و پوست پلنگ» را ساخته و‬             ‫محبوب عوام‪ ،‬در حد فاصل «گنج‬           ‫زن بگیرد‪ .‬رفتار و نگرشی که آن را‬      ‫و نزدیک حضورا و یا به وسیل ‌هی‬          ‫هنر را محروم می‌کنند از‬
‫بالفطره» است‪ ،‬در تیزرهای نمایش ‌ی‪-‬‬     ‫رکورد نمایش در مدارس را شکسته‪،‬‬          ‫قارون» و «قیصر»‪ ،‬نادیده گرفته‬         ‫م ‌یتوان با گشت ارشاد حکومت فعلی‬      ‫تلفن به این بنده مراجعه نکنند و‬         ‫حضور کاربلدی چون او‪.‬‬
‫آموزشی کوتا‌هاش هم توجه مردم را‬        ‫حالا به سمت فتح پرد‌هی نقر‌های‬          ‫م ‌یشود تا رسالت هنرمندی چون‬          ‫مقایسه کرد‪ .‬قی ‌مهای تکثیر شد‌های‬     ‫دربار‌هی اثر گمراه کننده آ ‏ن سخن‬       ‫نصرت خان بدون جرم و‬
‫به خود جلب م ‌یکند‪ .‬میان ‌هی ده ‌هی‬    ‫و دل مردم کوچه و بازار م ‌یرود‪.‬‬         ‫نصرت کریمی نیم ‌هتمام و عقیم باقی‬     ‫که در خیابا ‌نها کمین نشست ‌هاند‬      ‫نگویند‪ .‬عقید‌هی آنها این بود که هر‬      ‫محاکمه به زندان فرستاده‬
‫هفتاد‪ ،‬سری تیزرهای «آقای آلوده»‪-‬‬       ‫«درشک ‌هچی» آماد‌هی نمایش‬               ‫بماند و جامعه تخت ‌هگاز و چش ‌مبسته‬   ‫تا با امر به معروف و نهی از منکر‪،‬‬     ‫چند این فیلم از نظر هنری و فکر ‏ی‬       ‫می‌شود؛ چهار ماه! کسی‬
‫مربوط به آلودگی هوا‪ ،-‬تبدیل به‬                                                 ‫به سمت ساختن آرمانشهری‬                ‫شک ‌لهای متفاوت را با زور وارد‬        ‫مبتذل است اما نظر به اینکه طوری‬         ‫نه حرفی م ‌یزند و نه از آن‬
‫یکی از محبو ‌بترین برنام ‌ههای‬                    ‫م ‌یشود‪ .‬به سال ‪.۱۳۵۰‬‬        ‫برود که شرع خشن و ب ‌یتغییر و‬                                               ‫تنظیم شده که قانون محلل را که در‬        ‫دوران روایتی دارد جز خود‬
                                       ‫«درشک ‌هچی» را مردم دوست‬                ‫انعطاف قوانین روزمره و اجتماعی‬                    ‫چارچوب سنت بکنند‪.‬‬         ‫قرآن مجید به آن تصریح شده است‬           ‫او؛ که بجای تعریف کردن‬
              ‫تلویزیونی ایران شد‪.‬‬      ‫دارند‪ .‬اما منتقدها که درگیر نان‬         ‫و خانوادگ ‌یاش را تعیین و مردم‬        ‫«محلل» اشار‌هی اصل ‌یاش برخلاف‬        ‫ب ‌یپایه و ستمگرانه جلوه م ‏‌یدهد و‬     ‫داستا ‌نهای قهرمانانه‪ ،‬فقط‬
‫بخش پررنگ زندگینام ‌هی‬                 ‫قرض دادن و کشف تعهد اجتماعی از‬          ‫را گرفتار قالب خشک و سف ‌تاش‬          ‫نظر مخالفان فیلم نه به اسلام به‬       ‫طبعا در روحی ‌هی طبق ‌هی جوان‬           ‫می‌گوید در زندان برای‬
‫هنرمندان‪ ،‬حیات هنر ‌یشان است‬           ‫لابلای تیزی و چاقو و خون و تعصب‬                                               ‫عنوان مناسک شخصی که به قانون‬          ‫که از ماهیت و فلسفه آن ب ‌یخبرند‬        ‫زندانیان کلاس آموزش‬
‫و در چهار ده ‌هی حاکمیت جدید‪،‬‬          ‫هستند‪ ،‬فیلم را درک نم ‌یکنند‪.‬‬                                    ‫م ‌یکند‪.‬‬     ‫شدن اسلام در جامعه است‪ .‬گره فیلم‬      ‫اثر بد ‏ی م ‌‏یگذارد‪ ،‬لازم است لااقل‬
‫خبری از نصرت خان در بالای اخبار‬        ‫تصویر ناب و واقعی خانواد‌هی‬                  ‫سه‪ -‬نصرت کریمی بودن‬              ‫در نهایت جایی باز م ‌یشود که قانون‬    ‫در مقال ‌های به آن پاسخ داده شود‬               ‫سینما برگزار کردم‪.‬‬
‫نبود‪ .‬او تنها در گوش ‌هی امن خود‪،‬‬      ‫ایرانی‪ ،‬با تمام سن ‌تهای ُکشنده و‬       ‫زمستان ‪ ۱۳۰۳‬آغاز شده که‬               ‫آن زمان جامعه در تضاد با مذهب‬         ‫و ماهیت حقیق ‏ی این قانون توضیح‬         ‫=در این میان‪ ،‬یک «نصرت‬
‫سعی داشت مرگ را مات بکند و‬             ‫سادگ ‌یهای زلا ‌لاش‪ ،‬گویا برا ‌ی آنها‬   ‫متولد م ‌یشود‪ .‬او نصرت کریمی‬          ‫است و شرع که باعث به وجود آمدن‬                                                ‫کریمی» دیگر در سینمای‬
‫زندگی را ادامه بدهد‪ .‬نیستی را باور‬     ‫جذابیت ندارد‪ .‬فیلم نصرت خان اما از‬      ‫است‪ .‬از همان کودک و خردسالی‪،‬‬          ‫تمام مشکلات شده با حضور قانون‬                               ‫داده شود‪».‬‬        ‫ایران مشغول کار است‪.‬‬
‫نکرد و بر عقید‌هی خود ماند‪ .‬نصرت‬       ‫تونل زمان به سلامت عبور م ‌یکند تا‬      ‫به نمایش دل م ‌یبندد‪ .‬نمای ‌شهای‬      ‫مدنی و عرفی به کنار م ‌یرود تا زن‬         ‫دو‪ -‬محلل از چه م ‌یگفت؟‬             ‫یک تشابه اسمی که به عمد‬
‫خان مثل چند هنرمند مغضوب‬               ‫در فصلی دیگر‪ ،‬سا ‌لها بعد‪ ،‬منتقدان‬      ‫سنتی ایران‪ .‬روحوضی و سیا‌هبازی و‬      ‫گیر کرده در ب ‌نبست مرد محلل و‬        ‫ب ‌یراه نیست اگر برای نگاه‬              ‫برجسته م ‌یشود تا خیل ‌یها‬
‫دیگر‪ ،‬توب ‌هنامه نوشتن بابت کار نکرده‬  ‫مجل ‌هی «فیلم»‪« ،‬درشک ‌هچی» را به‬       ‫شخصی ‌تهایش؛ حاج ‌یآقا‪ ،‬کاکاسیاه‪،‬‬     ‫شرع مقدس‪ ،‬از عرضه شدن اجباری‬          ‫درس ‌تتر به فیلم «محلل»‪ ،‬بخش‬            ‫تا همین امروز و صفحه‌ی‬
‫را نم ‌یپذیرد تا حرم ‌ت خود را حفظ‬     ‫عنوان یکی از مه ‌مترین فیل ‌مهای‬        ‫سلطان‪،‬پسر حاجی و شلی‪ .‬اما اتفاق‬       ‫خلاص بشود و به سمت شوهر و‬             ‫خانوادگ ‌یزناشویی را حذف کنیم‬           ‫ویکی‌پدیای نصرت خان‬
‫کرده باشد‪ .‬با اینهمه نصرت خان از‬                                               ‫بزرگ برایش زمانی م ‌یافتد که چارلی‬    ‫خان ‌هاش برگردد‪ .‬اما هشدار فیلم و‬     ‫و به قضیه و قانون محلل فقط به‬           ‫و حتی رسانه‌های ظاهرا‬
‫یاد نرفتنی است‪ .‬شبی در بزرگداشت‬          ‫تاریخ سینمای ایران انتخاب کنند‪.‬‬       ‫چاپلین را بر پرد‌هی سینما م ‌یبیند‪.‬‬   ‫سناریست به جامعه که مبادا دین را‬      ‫عنوان یکی از گزین ‌ههای مورد انتقاد‬     ‫حرف ‌های چون «رادیو فردا»‬
‫نصرت کریمی در خان ‌هی هنرمندان‬         ‫سال ‪ ۱۳۵۴‬فیلم «خانه خراب»‬               ‫هفت شب هفته را در سینما تمدن‬          ‫وارد قوانین روزمر‌هی اجتماعی کند‬      ‫بپردازیم‪ .‬آنوقت «محلل» از سطح‬           ‫فکر بکنند که او پس از‬
‫برگزار م ‌یشود‪ .‬جمشید مشایخی‪،‬‬          ‫جلو دوربین م ‌یرود‪ .‬ای ‌نبار نصرت‬       ‫م ‌یگذارند‪ .‬کودک ‌یست که م ‌یخواهد‬    ‫از طرف مخاطبان‪ ،‬از روشنفکر تا‬         ‫یک فیلم خانوادگی معمولی با مصالح‬        ‫انقلاب‪ ،‬پایین آمده از‬
‫جواد مجابی‪ ،‬خسرو سینایی‪،‬‬               ‫خان‪ ،‬مدرنیسم قلابی را که فقط در‬         ‫جست و خیز بکند و چارلی چاپلین‬         ‫عامی‪ ،‬نادیده گرفته م ‌یشود و چیزی‬     ‫د ‌مدستی نظیر شک و بدگمانی و‬            ‫انداز ‌هی خود دستیار امثال‬
‫یدالله صمدی‪ ،‬مرضیه برومند و…‬           ‫خراب کردن بناهای قدیمی نمود‬             ‫بشود‪ .‬صحن ‌هاش مهمان ‌یهای‬            ‫در حدود ‪ ۸‬سال بعد از اکران فیلم‬       ‫آخر هم فهمیدن حقیقت و وصال‬              ‫مسعود کیمیایی شده که‬
‫دربار‌هی بزرگ ‌یاش صحبت م ‌یکنند‪.‬‬      ‫دارد‪ ،‬نقد م ‌یکند‪ .‬از سوی دیگر‬          ‫خانوادگ ‌یست‪ .‬جایی که نمایش‬           ‫در سینماها‪ ،‬اسلام قانون شده برای‬      ‫و خوشی‪ ،‬تبدیل م ‌یشود به فیلمی‬          ‫جایگاه شاگردی او را هم‬
‫خلاص ‌هترین و درس ‌تترین تعبیر را‬      ‫تلویزیون پیش م ‌یآید تا در یکی از‬       ‫م ‌یدهد تا دوستان و خویشاوندان‬        ‫تمام زندگی انسان ایرانی‪ ،‬از شکل‬       ‫که خیلی جدی و دقیق و هوشمند‬
‫خسرو سینایی دارد و نصرت خان‬            ‫بهترین سریا ‌لهای تاریخ تلویزیون‪،‬‬       ‫از خنده ریسه بروند‪ .‬محبوب جمع‬         ‫حضور در خیابان تا شکل همخوابگی‬        ‫لای ‌ههای زیرین جامع ‌هی ایران ‌ی‬                        ‫نداشتند‪.‬‬
‫را اینگونه معرفی م ‌یکند‪« :‬هنرمند‬      ‫«دایی جان ناپلئون»‪ ،‬نصرت خان‬            ‫کوچ ‌کشان است‪ .‬آنقدر که دس ‌تاش‬       ‫در خلوت‪ ،‬تصمیم م ‌یگیرد و سنت‬         ‫اسلامی ده ‌هی پنجاه خورشیدی را‬
‫خردمند» و دربار‌هاش م ‌یگوید‪:‬‬                                                  ‫را بگیرند و بخواهند و بگویند‪« :‬نصرت‬   ‫تبدیل به قادر مطلق م ‌یشود و ابزار‬    ‫زیر نورافکن گذاشته و برای مخاطبان‬       ‫حامد احمدی ‪ -‬نصرت کریمی‬
‫«زمانه که برگشت و خارهای‬                     ‫نقش «آقا جان» را بازی کند‪.‬‬                                              ‫حکومتگران برای سرکوب هرگونه‬           ‫نمایش داده و البته که هشدارش‬            ‫هنرمندی بود یکه‪ .‬هر دو کلم ‌هی‬
‫دردناکش را به بدن او فرو کرد‪ ،‬من‬       ‫نصرت خان در اوج است که شبح‬                             ‫جون چارلی بشو‪».‬‬                                              ‫جدی گرفته نشده و روند جامعه‬             ‫«هنرمند» و «یکه» را باید با تاکید‬
‫نصرت کریمی دیگری را شناختم‪:‬‬            ‫انقلاب بالا م ‌یآید و داستان‪ ،‬دیگر‬      ‫نصرت در زمانی که هنوز استندآپ‬                               ‫دگر بودن‪.‬‬       ‫ادامه پیدا کرده تا مواجهه با حقیقت‬      ‫خواند‪ .‬هنرمند بود چون خلق‬
‫مردی که فراز و نشیب زندگی را‬                                                   ‫کمدی در جهان شناخته شده نبود‪،‬‬         ‫نگاه تیز و دقیق کریمی و شناخت‬         ‫سال ‪ ۱۳۵۷‬و انقلاب و بعدتر نظام‬          ‫کردن از هیچ را م ‌یدانست‪ .‬زمانی‬
‫م ‌یشناخت و خوب م ‌یدانست که‬                                   ‫م ‌یشود‪.‬‬        ‫نمای ‌شهای کودکان ‌هاش را ت ‌کنفره‬    ‫درس ‌تش از جامع ‌های که هنوز درگیر‬                                            ‫فیلم م ‌یساخت‪ .‬فیل ‌منام ‌ه م ‌ینوشت‪.‬‬
‫برای گذر از این فراز و نشیب‪ ،‬شکیبا‬     ‫هنر و سینما و تصویر را از نصرت‬          ‫اجرا م ‌یکرد‪ .‬داستانی انتخاب و‬        ‫انقلاب و حکومت اسلامی نشده بود‪،‬‬                            ‫اسلام ‌یاش‪.‬‬        ‫انیمیشن درست م ‌یکرد‪ .‬و زمان ‌های‬
‫باید بود‪ .‬او هرگز عزل ‌تنشین نشد‪،‬‬      ‫خان م ‌یگیرند‪ .‬یا شاید برعکس؛‬           ‫خود را گریم م ‌یکرد تا نمایش آغاز‬     ‫بیشتر از همه در ساختن شخصیت‬           ‫در فیلم «حا ‌جآقا» با بازی نصرت‬         ‫دیگر‪ ،‬پس از انقلاب اسلامی‪ ،‬همان‬
‫به ساختن صورت ‌کهای استادان ‌هاش‬       ‫سینما و هنر را محروم م ‌یکنند از‬        ‫بشود‪ .‬از همانجا به گریم و چهره‬        ‫پسر کوچک حا ‌جآقا به نام محمد‬         ‫کریمی فقط مرد سنتی ایرانی نیست‬          ‫«روزگار تل ‌ختر از زهر»‪ ،‬وقتی که‬
‫پرداخت و پرورش گیاه کاکتوس!‬            ‫حضور کار بلدی چون او‪ .‬نصرت‬              ‫ساختن علاقمند شد‪ .‬برادرش‪ ،‬علی‬         ‫نمود پیدا م ‌یکند‪ .‬پسر خردسالی که‬     ‫که از «منز ‌ل»اش طلب غذای گرم‬           ‫دیگر اجازه نداشت روی پرده و‬
‫و آنقدر با کاکتو ‌سها مهربان بود‬       ‫خان بدون جرم و محاکمه به زندان‬          ‫از شاگردان کما ‌لالملک‪ ،‬متوج ‌ه‬       ‫بازوی اجرایی پدر محسوب م ‌یشود‬        ‫و رختخواب نرم بکند‪ .‬تفکر ‌یست‬           ‫صحنه باشد‪ ،‬در خان ‌هاش مجسمه‬
‫که آنها شرم داشتند از اینکه‬            ‫فرستاده م ‌یشود؛ چهار ماه! کسی‬          ‫استعدادش م ‌یشود‪ .‬تشوی ‌قاش‬           ‫و حتی از خود حا ‌جآقا هم ب ‌یرح ‌متر‬  ‫که زندگی به شکل دیگری را برای‬           ‫م ‌یساخت‪ .‬مجسم ‌ههایی از انسا ‌نها‬
‫خاری به بدنش فرو کنند‪ .‬این بار‬         ‫نه حرفی م ‌یزند و نه از آن دوران‬        ‫م ‌یکند و راه را نشا ‌ناش م ‌یدهد‪.‬‬    ‫و شق ‌یتر و سختگیرتر است‪ .‬تا‬          ‫هیچکس مجاز نم ‌یداند و به خودش‬          ‫و هیولاها‪ .‬مجسم ‌هی ضحاک و کاوه‪.‬‬
‫مردی را شناختم که آموخته بود‬           ‫روایتی دارد جز خود او؛ که بجای‬          ‫نصرت کودک‪ ،‬از همان ابتدا‪،‬‬             ‫حدی که خواهر عقد شد‌هاش را‬            ‫اجازه م ‌یدهد در داخل خانه‪ ،‬همسر‬
‫از کوچکترین پدید‌ههای طبیعت‬            ‫تعریف کردن داستا ‌نهای قهرمانانه‪،‬‬       ‫آتشفشان استعداد است‪ .‬بجز بازی‬         ‫هم تهدید به برخورد م ‌یکند و از‬       ‫و فرزندان را بطور پیوسته و ب ‌یوقفه‪،‬‬                     ‫رستم و سهراب‪.‬‬
‫زیبایی خلق کند و زندگی را حتی در‬       ‫فقط م ‌یگوید در زندان برای زندانیان‬     ‫و گریم‪ ،‬مجسمه هم م ‌یسازد و در‬        ‫حا ‌جآقا م ‌یخواهد یک شورت آهنی‬       ‫امر به معروف و نهی از منکر بکند و‬       ‫و به همین خاطر «یکه» هم بود‪.‬‬
                                       ‫کلاس آموزش سینما برگزار کردم‪.‬‬           ‫ده سالگی تندیسی که از فردوسی‬          ‫هم برای خواهر عقد شده سفارش‬           ‫به شکل فیزیکی چادر روی سرشان‬            ‫او چهل سال در ممنوعیت زیست‬
      ‫کوچکترین ابعادش ارج نهد‪».‬‬        ‫بازی در دست دیگران است‪ .‬همانها‬          ‫ساخته‪ ،‬جایزه م ‌یگیرد‪ .‬تجرب ‌هها‬      ‫بدهد تا مطمئن بشود در خلوت زن‬         ‫بکشد و برا ‌ی آنها قوانین اسلامی را‬     ‫اما زندگی را فراموش نکرد‪ .‬تا‬
‫بزرگترین اثر هنری نصرت خان در‬          ‫که پروند‌هها را از پیش نوشته و‬          ‫ادامه دارند تا بالاخره در شانزده‬      ‫و شوهری اتفاقی نم ‌یافتد! محمد‬        ‫بازگو بکند‪ .‬حا ‌جآقایی که دیوار روی‬     ‫توانست ساخت‪ .‬کار کرد‪ .‬حضور‬
‫نبرد با مر ‌گسازان شکل م ‌یگیرند؛‬      ‫ساخت ‌هاند‪ .‬نصرت خان به کنج‬             ‫سالگی پا به صحن ‌هی تئاتر م ‌یگذارد‪.‬‬  ‫«حا ‌جآقا» را اگر امتدادش بدهیم‬       ‫دیوار م ‌یکشد تا چشم نامحرم به‬          ‫داشت‪ .‬آموزش داد‪ .‬از هنر خود‬
‫زندگی کردن و زندگی ساختن‪ .‬او‬           ‫عزلت فرستاده م ‌یشود اما هنرش‬           ‫‪ ۱۳۱۹‬صحن ‌هی هنرنمایی نصرت‬            ‫بدون شک در هنگام ‌هی انقلاب ‪ ۵۷‬و‬      ‫خان ‌هاش نیفتد اما تا از آن خانه خارج‬   ‫دست نکشید‪ .‬هنرش را به فرموده‬
‫ب ‌ینیاز از سینما و پرد‌هی نقر‌های‪،‬‬    ‫را متوقف نم ‌یکند‪ .‬صورت ‌ک م ‌یسازد‬                                           ‫بعدترش‪ ،‬خواهیم رسید به نیروهای‬        ‫م ‌یشود‪ ،‬بساط بزن و برقص و بشکن‬         ‫یا خواست حکومت کهن ‌هی نوآمده‪،‬‬
‫نقش خودش را به زیبایی ایفا کرد‬         ‫و کاکتوس پرورش م ‌یدهد‪ .‬دس ‌تها‬                    ‫کریمی بزرگتر م ‌یشود‪.‬‬      ‫بسیج و کمیته که اسلحه به دست در‬       ‫اهالی منزل به راه م ‌یافتد‪ .‬حا ‌جآقایی‬
‫و از خود بودن استعفا نداد‪ .‬با اینکه‬    ‫هنوز زند‌هاند‪ .‬دس ‌تهایی که از گل‬       ‫نصرت کریمی مدت ‌یست که به‬             ‫خیابان دنبال نسبت آد ‌مها م ‌یگشتند‬   ‫که دختر میان ‌یاش را نتوانسته‬                                   ‫نفروخت‪.‬‬
‫نزدیک چهل سال به اجبار تریبون‬          ‫هنر م ‌یسازند و از «نبات تی ‌غدار»‬      ‫گروه تئاتر «نوشین» پیوسته و به‬        ‫و رویای ساختن یک ت ‌نپوش آهنی‬         ‫درست و بر اساس «موازین» تربیت‬           ‫در میان محصولات چهل سال ‌هی‬
‫و صدا نداشت اما طوری زندگی کرد‬         ‫وسیل ‌های برای گذران زندگی‪.‬‬             ‫عنوان بازیگر در نمای ‌شهایی مثل‬       ‫بزرگ برای پیر و جوان و زن و مرد‬       ‫کند و برای همین هم گره ماجرا از‬         ‫جمهوری اسلامی‪ ،‬این همه «هنرمند‬
‫تا دیگران دربار‌‌هاش حرف بزنند‪.‬‬        ‫پیشنهادهای نق ‌شآفرینی و بازی‬           ‫«اوژنی گرانده»‪« ،‬عروس قرن اتم»‬                                                                                      ‫ی ‌کشبه»و«سلبریتییکدقیق ‌های»‪،‬‬
‫مهرداد شیخان‪ ،‬علاء محسنی و ناصر‬        ‫هنوز به دست نصرت خان م ‌یرسد اما‬                                                                ‫در سرشان بود‪.‬‬                                               ‫چه کسی را م ‌یشناسید که این همه‬
‫زراعتی دربار‌هی نصرت خان سه‬            ‫ممنوعیت‪ ،‬اجاز‌هی حضور نم ‌یدهد‪.‬‬                                                                                                                             ‫هنر داشته باشد؟ این همه بلد باشد؟‬
‫مستند ساختند تا گوش ‌های از زندگی‬                                                                                                                                                                  ‫این همه فرهنگ کشورش را بشناسد‬
                                                                                                                                                                                                   ‫و دوست بدارد‪ .‬او از نسلی بود که با‬
   ‫و خلو ‌تاش را به نمایش بگذراند‪.‬‬                                                                                                                                                                 ‫دانستن و آگاهی‪ ،‬با استعداد و ذوق‪،‬‬
‫نصرت خان یکی از چند صد‬
‫نق ‌شآفرین ایرا ِن ناکام بود‪ .‬ایرا ِن‬                                                                                                                                                                       ‫وارد دنیای هنر م ‌یشدند‪.‬‬
‫ناکامی که م ‌یخواست مدرن باشد و‬                                                                                                                                                                    ‫یک‪ -‬نصرت کریمی چرا ممنوع‬
‫در این خواستن به نتوانستن رسید و‬
‫ناکام ماند و با سر به دیروزی دردناک‬                                                                                                                                                                                           ‫شد؟‬
‫سقوط کرد‪ .‬نصرت خان برای انسان‬                                                                                                                                                                      ‫او هنرمندی بود که اسلامگراها و‬
‫امروز خرد م ‌یخواست اما روزگار‪،‬‬                                                                                                                                                                    ‫روحانیون پیش از به قدرت رسیدن‪،‬‬
‫خردمندان و انسا ‌نهای درست را‬                                                                                                                                                                      ‫پروند‌هسازی را علیه او آغاز کردند‪.‬‬
‫به تبعید فرستاد تا جنونی مریض‬                                                                                                                                                                      ‫«محلل» را به سال ‪ ۱۳۵۰‬ساخت‪.‬‬
‫حاکم بر سرنوشت مردمان بشوند‪.‬‬                                                                                                                                                                       ‫فیلمی که ورای داستان ساد‌هاش‬
‫دنیا شکل رویاهای نصرت خان نشد‬                                                                                                                                                                      ‫به موضوعی مهم اشاره داشت‪ .‬فیلم‬
‫اما او دست کم خود را نگه داشت‪ .‬از‬                                                                                                                                                                  ‫هشداری بود دربار‌هی خطر قانون‬
‫اصول و پرنسیب خود پس نکشید تا‬                                                                                                                                                                      ‫شدن احکام اسلامی‪ .‬به همین خاطر‬
‫نام خود را چنان بر تاریخ و حافظ ‌هی‬                                                                                                                                                                ‫اسلامگراها تاب نیاورند‪ .‬اعتراض‬
‫هنر و کشورش نقش کند که با هیچ‬                                                                                                                                                                      ‫کردند‪ .‬فریاد کشیدند‪ .‬خواستند فیلم‬
‫نیستی و مرگی از بین نرود؛ نه نیستی‬                                                                                                                                                                 ‫را از پرده پایین بیاورند‪ .‬دست آخر‬
‫به فرمود‌هی حاکمان زمینی در بهمن‬
‫تلخ ‪ ۱۳۵۷‬و نه مرگ فرود آمده از‬

  ‫آسمان به آذرماه زهرآگین ‪.۱۳۹۸‬‬
   11   12   13   14   15   16   17   18