Page 16 - (کیهان لندن - سال سى و ششم ـ شماره ۲۴۰ (دوره جديد
P. 16
صفحه - Page 16 - 16شماره ۱۷۰۶
جمعه ۱۵تا پنجشنبه ۲۱آذرماه 139۸خورشیدی
نصرت خان م یگوید« :من شخصا هن ِر نصرت کریمی =نصرت کریمی چهل سال
برای رفع ممنوعیت اقدام نکردم بودن؛ در پاسداشت در ممنوعیت زیست اما
ولی دوستان کارگردان و تهیه کننده زندگی را فراموش نکرد .تا
که علاقه داشتند من برا یشان فیلم نصرت کریمی توانست ساخت .کار کرد.
بسازم یا در فیل مشان بازی کنم ،هربار حضور داشت .آموزش داد.
که اسم مرا به ارشاد دادهاند ،آنها و… روی صحنه م یرود .این اما «محلل» هشدارهای خودش را همینجا و قرار شبان هی دختر با پسر به سراغ مرتضی مطهری رفتند .مرد از هنر خود دست نکشید.
جلویش نوشت هاند «:نصرت کریمی تمام نصرت کریمی نیست .پس م یدهد و در زمان خودش جدی همسایه بر پش تبام آغاز م یشود. روحانی بدون اینکه یک فریم از فیلم هنرش را به فرموده یا
فعلا نه!» هروقت «فعلا» را بردارند سفرها یاش را آغاز م یکند .روح گرفته نم یشود .جامع هی سنتی فیلم در حقیقت گرهی اصل یاش را را تماشا کند ،علی هاش مطلب نوشت. خواست حکومت کهنهی
حاضرم بازی کنم ».میان این «فعلا» تشن ه و جستجوگر او را به پراگ و تقابل خش ناش با کوچکترین در ارتباط با تقابل زندگی سنتی و نوشت« :چند هفته قبل اعلانی
سمج یک «نصرت کریمی» دیگر در م یرساند تا آنجا نمایش عروسکی ذرات زیست مدرن را به نمایش بسیار وقیح و زننده در روزنام هها نوآمده ،نفروخت.
سینمای ایران مشغول کار است .یک بخواند .پس از آن به ایتالیا م یرود تا در م یآورد ،حا جآقا و محمد زندگی مدرن ایجاد م یکند. دیده م یشد ک ه علاقمندان به عفت = نصرت در زمانی که
تشابه اسمی که به عمد برجسته سر کلاس سینما بنشیند .به ویتوریو گش تارشادی را سا لها جلوتر به از میان هی فیلم گرچه قانون محلل عمومی را سخت ناراحت کرده بود هنوز استندآپ کمدی در
م یشود تا خیل یها تا همین امروز و دسیکا هم م یرسد .دستیار سو ماش تصویر م یکشد و زمین خوردن جوان و مشکل س هطلاقه کردن همسر و و غالبا درباره زنندگ ی آن اعلان جهان شناخته شده نبود،
صفح هی ویک یپدیای نصرت خان و م یشود .با اینهمه تجربه و توشه، هیپی وسط خیابان را نشان م یدهد ازدواج دوباره به عنوان اصل ماجرا صحبت م یکردند .از قرائن پیدا بود نمایشهای کودکانهاش را
حتی رسان ههای ظاهرا حرف های چون دیگر وقت بازگشت به ایران است. و حتی بسیار جلوتر از علنی شدن مطرح م یشود ،اما حواشی و دور و بنا است که فیلمی تحت عنوا ن
«رادیو فردا» فکر بکنند که او پس از بازگشت آتشفشانی که دیگر باید اندیش هی صدور انقلاب و مسلمان برها اشارات فراوانی دارند به وجود محلل نشان داده شود ،هدف فیلم ت کنفره اجرا م یکرد.
انقلاب ،پایین آمده از اندازهی خود کردن دنیا ،تلاش سنت یها برای یک تفکر فاجع هآفرین در جامعه. هم از اول معلوم بود ،طولی نکشید =نصرت خان در اوج است
دستیار امثال مسعود کیمیایی شده فوران کند. سنت کردن یک کشیش آمریکایی و جایی که مرد کمتر مذهبی با بازی که شنیدیم نمایش آن فیلم آغاز که شبح انقلاب بالا م یآید
که جایگاه شاگردی او را هم نداشتند. نصرت خان دیگر باید پشت دوربین مسلمان کرد ناش را عیان م یکند اما کر م رضایی هم برای پسرش حق شده و در بسیاری از سینماهای و داستان ،دیگر میشود.
اما نصرت خان از آنهمه هنر، بایستد و داستا نها یاش را فیلم باز این تلاش دلسوزانه و هنرمندانه متفاوت بودن را قائل نیست و به پایتخت و شهرستا نها نشان داده هنر و سینما و تصویر را
حضورش محدود م یشود به ساخت بکند و برای مردم نمایش بدهد .او بین فیل مهای تل خاندیشان هی محبوب ضرب و زور مجبورش م یکند تیپ م یشود .از وقتی که این فیلم شروع از نصرت خان میگیرند.
تیزرهای آموزشی .او که به شهادت که پیش از این فیلم عروسکی «دل منتقدها و فیل مهای خوشباش هیپ یوارش را تغییر بدهد تا برایش شد روزی نیست که آشنایان دور یا شاید برعکس؛ سینما و
دوستان و شاگردا ناش «معلم موش و پوست پلنگ» را ساخته و محبوب عوام ،در حد فاصل «گنج زن بگیرد .رفتار و نگرشی که آن را و نزدیک حضورا و یا به وسیل هی هنر را محروم میکنند از
بالفطره» است ،در تیزرهای نمایش ی- رکورد نمایش در مدارس را شکسته، قارون» و «قیصر» ،نادیده گرفته م یتوان با گشت ارشاد حکومت فعلی تلفن به این بنده مراجعه نکنند و حضور کاربلدی چون او.
آموزشی کوتاهاش هم توجه مردم را حالا به سمت فتح پردهی نقرهای م یشود تا رسالت هنرمندی چون مقایسه کرد .قی مهای تکثیر شدهای دربارهی اثر گمراه کننده آ ن سخن نصرت خان بدون جرم و
به خود جلب م یکند .میان هی ده هی و دل مردم کوچه و بازار م یرود. نصرت کریمی نیم هتمام و عقیم باقی که در خیابا نها کمین نشست هاند نگویند .عقیدهی آنها این بود که هر محاکمه به زندان فرستاده
هفتاد ،سری تیزرهای «آقای آلوده»- «درشک هچی» آمادهی نمایش بماند و جامعه تخت هگاز و چش مبسته تا با امر به معروف و نهی از منکر، چند این فیلم از نظر هنری و فکر ی میشود؛ چهار ماه! کسی
مربوط به آلودگی هوا ،-تبدیل به به سمت ساختن آرمانشهری شک لهای متفاوت را با زور وارد مبتذل است اما نظر به اینکه طوری نه حرفی م یزند و نه از آن
یکی از محبو بترین برنام ههای م یشود .به سال .۱۳۵۰ برود که شرع خشن و ب یتغییر و تنظیم شده که قانون محلل را که در دوران روایتی دارد جز خود
«درشک هچی» را مردم دوست انعطاف قوانین روزمره و اجتماعی چارچوب سنت بکنند. قرآن مجید به آن تصریح شده است او؛ که بجای تعریف کردن
تلویزیونی ایران شد. دارند .اما منتقدها که درگیر نان و خانوادگ یاش را تعیین و مردم «محلل» اشارهی اصل یاش برخلاف ب یپایه و ستمگرانه جلوه م یدهد و داستا نهای قهرمانانه ،فقط
بخش پررنگ زندگینام هی قرض دادن و کشف تعهد اجتماعی از را گرفتار قالب خشک و سف تاش نظر مخالفان فیلم نه به اسلام به طبعا در روحی هی طبق هی جوان میگوید در زندان برای
هنرمندان ،حیات هنر یشان است لابلای تیزی و چاقو و خون و تعصب عنوان مناسک شخصی که به قانون که از ماهیت و فلسفه آن ب یخبرند زندانیان کلاس آموزش
و در چهار ده هی حاکمیت جدید، هستند ،فیلم را درک نم یکنند. م یکند. شدن اسلام در جامعه است .گره فیلم اثر بد ی م یگذارد ،لازم است لااقل
خبری از نصرت خان در بالای اخبار تصویر ناب و واقعی خانوادهی سه -نصرت کریمی بودن در نهایت جایی باز م یشود که قانون در مقال های به آن پاسخ داده شود سینما برگزار کردم.
نبود .او تنها در گوش هی امن خود، ایرانی ،با تمام سن تهای ُکشنده و زمستان ۱۳۰۳آغاز شده که آن زمان جامعه در تضاد با مذهب و ماهیت حقیق ی این قانون توضیح =در این میان ،یک «نصرت
سعی داشت مرگ را مات بکند و سادگ یهای زلا لاش ،گویا برا ی آنها متولد م یشود .او نصرت کریمی است و شرع که باعث به وجود آمدن کریمی» دیگر در سینمای
زندگی را ادامه بدهد .نیستی را باور جذابیت ندارد .فیلم نصرت خان اما از است .از همان کودک و خردسالی، تمام مشکلات شده با حضور قانون داده شود». ایران مشغول کار است.
نکرد و بر عقیدهی خود ماند .نصرت تونل زمان به سلامت عبور م یکند تا به نمایش دل م یبندد .نمای شهای مدنی و عرفی به کنار م یرود تا زن دو -محلل از چه م یگفت؟ یک تشابه اسمی که به عمد
خان مثل چند هنرمند مغضوب در فصلی دیگر ،سا لها بعد ،منتقدان سنتی ایران .روحوضی و سیاهبازی و گیر کرده در ب نبست مرد محلل و ب یراه نیست اگر برای نگاه برجسته م یشود تا خیل یها
دیگر ،توب هنامه نوشتن بابت کار نکرده مجل هی «فیلم»« ،درشک هچی» را به شخصی تهایش؛ حاج یآقا ،کاکاسیاه، شرع مقدس ،از عرضه شدن اجباری درس تتر به فیلم «محلل» ،بخش تا همین امروز و صفحهی
را نم یپذیرد تا حرم ت خود را حفظ عنوان یکی از مه مترین فیل مهای سلطان،پسر حاجی و شلی .اما اتفاق خلاص بشود و به سمت شوهر و خانوادگ یزناشویی را حذف کنیم ویکیپدیای نصرت خان
کرده باشد .با اینهمه نصرت خان از بزرگ برایش زمانی م یافتد که چارلی خان هاش برگردد .اما هشدار فیلم و و به قضیه و قانون محلل فقط به و حتی رسانههای ظاهرا
یاد نرفتنی است .شبی در بزرگداشت تاریخ سینمای ایران انتخاب کنند. چاپلین را بر پردهی سینما م یبیند. سناریست به جامعه که مبادا دین را عنوان یکی از گزین ههای مورد انتقاد حرف های چون «رادیو فردا»
نصرت کریمی در خان هی هنرمندان سال ۱۳۵۴فیلم «خانه خراب» هفت شب هفته را در سینما تمدن وارد قوانین روزمرهی اجتماعی کند بپردازیم .آنوقت «محلل» از سطح فکر بکنند که او پس از
برگزار م یشود .جمشید مشایخی، جلو دوربین م یرود .ای نبار نصرت م یگذارند .کودک یست که م یخواهد از طرف مخاطبان ،از روشنفکر تا یک فیلم خانوادگی معمولی با مصالح انقلاب ،پایین آمده از
جواد مجابی ،خسرو سینایی، خان ،مدرنیسم قلابی را که فقط در جست و خیز بکند و چارلی چاپلین عامی ،نادیده گرفته م یشود و چیزی د مدستی نظیر شک و بدگمانی و انداز هی خود دستیار امثال
یدالله صمدی ،مرضیه برومند و… خراب کردن بناهای قدیمی نمود بشود .صحن هاش مهمان یهای در حدود ۸سال بعد از اکران فیلم آخر هم فهمیدن حقیقت و وصال مسعود کیمیایی شده که
دربارهی بزرگ یاش صحبت م یکنند. دارد ،نقد م یکند .از سوی دیگر خانوادگ یست .جایی که نمایش در سینماها ،اسلام قانون شده برای و خوشی ،تبدیل م یشود به فیلمی جایگاه شاگردی او را هم
خلاص هترین و درس تترین تعبیر را تلویزیون پیش م یآید تا در یکی از م یدهد تا دوستان و خویشاوندان تمام زندگی انسان ایرانی ،از شکل که خیلی جدی و دقیق و هوشمند
خسرو سینایی دارد و نصرت خان بهترین سریا لهای تاریخ تلویزیون، از خنده ریسه بروند .محبوب جمع حضور در خیابان تا شکل همخوابگی لای ههای زیرین جامع هی ایران ی نداشتند.
را اینگونه معرفی م یکند« :هنرمند «دایی جان ناپلئون» ،نصرت خان کوچ کشان است .آنقدر که دس تاش در خلوت ،تصمیم م یگیرد و سنت اسلامی ده هی پنجاه خورشیدی را
خردمند» و دربارهاش م یگوید: را بگیرند و بخواهند و بگویند« :نصرت تبدیل به قادر مطلق م یشود و ابزار زیر نورافکن گذاشته و برای مخاطبان حامد احمدی -نصرت کریمی
«زمانه که برگشت و خارهای نقش «آقا جان» را بازی کند. حکومتگران برای سرکوب هرگونه نمایش داده و البته که هشدارش هنرمندی بود یکه .هر دو کلم هی
دردناکش را به بدن او فرو کرد ،من نصرت خان در اوج است که شبح جون چارلی بشو». جدی گرفته نشده و روند جامعه «هنرمند» و «یکه» را باید با تاکید
نصرت کریمی دیگری را شناختم: انقلاب بالا م یآید و داستان ،دیگر نصرت در زمانی که هنوز استندآپ دگر بودن. ادامه پیدا کرده تا مواجهه با حقیقت خواند .هنرمند بود چون خلق
مردی که فراز و نشیب زندگی را کمدی در جهان شناخته شده نبود، نگاه تیز و دقیق کریمی و شناخت سال ۱۳۵۷و انقلاب و بعدتر نظام کردن از هیچ را م یدانست .زمانی
م یشناخت و خوب م یدانست که م یشود. نمای شهای کودکان هاش را ت کنفره درس تش از جامع های که هنوز درگیر فیلم م یساخت .فیل منام ه م ینوشت.
برای گذر از این فراز و نشیب ،شکیبا هنر و سینما و تصویر را از نصرت اجرا م یکرد .داستانی انتخاب و انقلاب و حکومت اسلامی نشده بود، اسلام یاش. انیمیشن درست م یکرد .و زمان های
باید بود .او هرگز عزل تنشین نشد، خان م یگیرند .یا شاید برعکس؛ خود را گریم م یکرد تا نمایش آغاز بیشتر از همه در ساختن شخصیت در فیلم «حا جآقا» با بازی نصرت دیگر ،پس از انقلاب اسلامی ،همان
به ساختن صورت کهای استادان هاش سینما و هنر را محروم م یکنند از بشود .از همانجا به گریم و چهره پسر کوچک حا جآقا به نام محمد کریمی فقط مرد سنتی ایرانی نیست «روزگار تل ختر از زهر» ،وقتی که
پرداخت و پرورش گیاه کاکتوس! حضور کار بلدی چون او .نصرت ساختن علاقمند شد .برادرش ،علی نمود پیدا م یکند .پسر خردسالی که که از «منز ل»اش طلب غذای گرم دیگر اجازه نداشت روی پرده و
و آنقدر با کاکتو سها مهربان بود خان بدون جرم و محاکمه به زندان از شاگردان کما لالملک ،متوج ه بازوی اجرایی پدر محسوب م یشود و رختخواب نرم بکند .تفکر یست صحنه باشد ،در خان هاش مجسمه
که آنها شرم داشتند از اینکه فرستاده م یشود؛ چهار ماه! کسی استعدادش م یشود .تشوی قاش و حتی از خود حا جآقا هم ب یرح متر که زندگی به شکل دیگری را برای م یساخت .مجسم ههایی از انسا نها
خاری به بدنش فرو کنند .این بار نه حرفی م یزند و نه از آن دوران م یکند و راه را نشا ناش م یدهد. و شق یتر و سختگیرتر است .تا هیچکس مجاز نم یداند و به خودش و هیولاها .مجسم هی ضحاک و کاوه.
مردی را شناختم که آموخته بود روایتی دارد جز خود او؛ که بجای نصرت کودک ،از همان ابتدا، حدی که خواهر عقد شدهاش را اجازه م یدهد در داخل خانه ،همسر
از کوچکترین پدیدههای طبیعت تعریف کردن داستا نهای قهرمانانه، آتشفشان استعداد است .بجز بازی هم تهدید به برخورد م یکند و از و فرزندان را بطور پیوسته و ب یوقفه، رستم و سهراب.
زیبایی خلق کند و زندگی را حتی در فقط م یگوید در زندان برای زندانیان و گریم ،مجسمه هم م یسازد و در حا جآقا م یخواهد یک شورت آهنی امر به معروف و نهی از منکر بکند و و به همین خاطر «یکه» هم بود.
کلاس آموزش سینما برگزار کردم. ده سالگی تندیسی که از فردوسی هم برای خواهر عقد شده سفارش به شکل فیزیکی چادر روی سرشان او چهل سال در ممنوعیت زیست
کوچکترین ابعادش ارج نهد». بازی در دست دیگران است .همانها ساخته ،جایزه م یگیرد .تجرب هها بدهد تا مطمئن بشود در خلوت زن بکشد و برا ی آنها قوانین اسلامی را اما زندگی را فراموش نکرد .تا
بزرگترین اثر هنری نصرت خان در که پروندهها را از پیش نوشته و ادامه دارند تا بالاخره در شانزده و شوهری اتفاقی نم یافتد! محمد بازگو بکند .حا جآقایی که دیوار روی توانست ساخت .کار کرد .حضور
نبرد با مر گسازان شکل م یگیرند؛ ساخت هاند .نصرت خان به کنج سالگی پا به صحن هی تئاتر م یگذارد. «حا جآقا» را اگر امتدادش بدهیم دیوار م یکشد تا چشم نامحرم به داشت .آموزش داد .از هنر خود
زندگی کردن و زندگی ساختن .او عزلت فرستاده م یشود اما هنرش ۱۳۱۹صحن هی هنرنمایی نصرت بدون شک در هنگام هی انقلاب ۵۷و خان هاش نیفتد اما تا از آن خانه خارج دست نکشید .هنرش را به فرموده
ب ینیاز از سینما و پردهی نقرهای، را متوقف نم یکند .صورت ک م یسازد بعدترش ،خواهیم رسید به نیروهای م یشود ،بساط بزن و برقص و بشکن یا خواست حکومت کهن هی نوآمده،
نقش خودش را به زیبایی ایفا کرد و کاکتوس پرورش م یدهد .دس تها کریمی بزرگتر م یشود. بسیج و کمیته که اسلحه به دست در اهالی منزل به راه م یافتد .حا جآقایی
و از خود بودن استعفا نداد .با اینکه هنوز زندهاند .دس تهایی که از گل نصرت کریمی مدت یست که به خیابان دنبال نسبت آد مها م یگشتند که دختر میان یاش را نتوانسته نفروخت.
نزدیک چهل سال به اجبار تریبون هنر م یسازند و از «نبات تی غدار» گروه تئاتر «نوشین» پیوسته و به و رویای ساختن یک ت نپوش آهنی درست و بر اساس «موازین» تربیت در میان محصولات چهل سال هی
و صدا نداشت اما طوری زندگی کرد وسیل های برای گذران زندگی. عنوان بازیگر در نمای شهایی مثل بزرگ برای پیر و جوان و زن و مرد کند و برای همین هم گره ماجرا از جمهوری اسلامی ،این همه «هنرمند
تا دیگران دربارهاش حرف بزنند. پیشنهادهای نق شآفرینی و بازی «اوژنی گرانده»« ،عروس قرن اتم» ی کشبه»و«سلبریتییکدقیق های»،
مهرداد شیخان ،علاء محسنی و ناصر هنوز به دست نصرت خان م یرسد اما در سرشان بود. چه کسی را م یشناسید که این همه
زراعتی دربارهی نصرت خان سه ممنوعیت ،اجازهی حضور نم یدهد. هنر داشته باشد؟ این همه بلد باشد؟
مستند ساختند تا گوش های از زندگی این همه فرهنگ کشورش را بشناسد
و دوست بدارد .او از نسلی بود که با
و خلو تاش را به نمایش بگذراند. دانستن و آگاهی ،با استعداد و ذوق،
نصرت خان یکی از چند صد
نق شآفرین ایرا ِن ناکام بود .ایرا ِن وارد دنیای هنر م یشدند.
ناکامی که م یخواست مدرن باشد و یک -نصرت کریمی چرا ممنوع
در این خواستن به نتوانستن رسید و
ناکام ماند و با سر به دیروزی دردناک شد؟
سقوط کرد .نصرت خان برای انسان او هنرمندی بود که اسلامگراها و
امروز خرد م یخواست اما روزگار، روحانیون پیش از به قدرت رسیدن،
خردمندان و انسا نهای درست را پروندهسازی را علیه او آغاز کردند.
به تبعید فرستاد تا جنونی مریض «محلل» را به سال ۱۳۵۰ساخت.
حاکم بر سرنوشت مردمان بشوند. فیلمی که ورای داستان سادهاش
دنیا شکل رویاهای نصرت خان نشد به موضوعی مهم اشاره داشت .فیلم
اما او دست کم خود را نگه داشت .از هشداری بود دربارهی خطر قانون
اصول و پرنسیب خود پس نکشید تا شدن احکام اسلامی .به همین خاطر
نام خود را چنان بر تاریخ و حافظ هی اسلامگراها تاب نیاورند .اعتراض
هنر و کشورش نقش کند که با هیچ کردند .فریاد کشیدند .خواستند فیلم
نیستی و مرگی از بین نرود؛ نه نیستی را از پرده پایین بیاورند .دست آخر
به فرمودهی حاکمان زمینی در بهمن
تلخ ۱۳۵۷و نه مرگ فرود آمده از
آسمان به آذرماه زهرآگین .۱۳۹۸