Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و هفتم ـ شماره ۲۷۵ (دوره جديد
P. 14
صفحه - Page 14 - 14شماره 1۷41
جمعه ۳۱مردادماه تا پنجشنبه ۶شهریورماه ۱۳۹۹خورشیدی
میان ما رد و بدل شد و ناامید کاخ یادداشتهای آیتاللهزاده اصفهانی :انقلاب محنتبار ()16 = مصطفی خمینی از
برخورد آیتالله حکیم و
سعدآباد را ترک گفتم .در حقیقت این اطرافیانشباخمینیشکایت
داشت و به من گفت آنها
ملاقات یکی از عللی بود که منجر به پدرم را ویرانکننده اسلام
و نابودکننده حوزه علمیه
جدائی دائمی بین من و شاه و سپس
میدانند
ترک گفتن ایران شد .با توجه به اینکه به عنوان یکی از فقهای اسلام صریح ًا اعلام
میکنم که ولایت فقیه یک بدعت است ناگزیریم در اینجا مقایسهای میان
جزئیات مذاکره با شاه را در یادداشتهای گفتههایخمینیدربارهشاههنگامیکه
رهبری مخالفت با او را به عهده داشت و
خود تحت عنوان «ایران در یکربع کردار او پس از برکناری شاه و به دست
گرفتن قدرت به عمل آوریم تا خواننده
قرن» منتشر نمودهام لزومی به تکرار گرامی به ماهیت مردی که مسلمانان
را فریب داده است و وعدههای دروغین
آن نمیبینم. او درباره آینده درخشان ،پی ببرد:
۱ـ خمینی در رژیم گذشته همواره
در تابستان ۱۹۶5خمینی وارد عراق از قانون اساسی انتقاد میکرد و آن
ماده قانونی را که میگفت «سلطنت
شد و من که در آن هنگام در شهر نجف ودیعه الهی است که او را از طریق اراده
ملت به شاه تفویض نموده است» مورد
بسر میبردم تا کاظمین به استقبال او تمسخر قرار میداد ولی اکنون در بند
یکصد و دهم قانون اساسی جمهوری
رفتم و به وی خوشآمد گفتم و به عنوان «انقلاب محنت بار» به چاپ رسید که به گرفت و لباس روحانیت را تا پایان عمر بر تن آیتالله حاج سید ابوالحسن اصفهانی ،تا اسلامی میگوید« :ولایت فقیه سلطۀ
سرعت نایاب شد و دسترسی بدان آسان نیست. داشت. زمانی که از جهان رفت (نهم ذیالحجه /1365 الهی است که از طریق اراده ملت به ولی
اتفاق به زیارت ائمه اطهار به سامراء نسخهای از این کتاب نایاب را یکی از دوستان سیزدهم آبان )13۲5رئیس حوزه و اعلم علمای
دراختیار ما گذارده است که با سپاس از ایشان، او که از نزدیک شاهد تحرکات آیتالله خمینی شیعه و مرجع مسلم تقلید شمرده میشد. فقیه تفویض شده است».
رفتیم و در بین راه درباره ناراحتیها بخشهایی از آن در چند شماره به نظر خوانندگان در عراق و سپس تحولات منجر به روی کار نوۀ او ،دکتر سید موسی اصفهانی علاوه بر ۲ـخمینیدرنطقهایخوداختیارات
عزیز و علاقمندان به آشنائی بیشتر با حقایق آمدن وی در ایران بود ،یادداشتهایی ارزنده تحصیلات حوزوی و کسب اجازۀ اجتهاد ،از شاه را به عنوان فرمانده عالی نیروهای
و فشارهائی که در ترکیه بر وی وارد راجع به این وقایع به زبان عربی از خود باقی دانشگاه سوربن پاریس در رشته فلسفه دکترا مسلح و عزل و نصب وزیران و تعیین
تاریخی میرسد. گذاشته است .ترجمۀ فارسی این یادداشتها با رئیس دیوانعالی کشور مورد حمله قرار
شده بود و چگونه ترکها او را وادار به میداد و اینک ماده یکصد و یازدهمین
قانون اساسی جمهوری اسلامی وی
خلع لباس روحانیت و در سر کردن میگوید :آیتالله امام خمینی فرمانده
عالی نیروهای مسلح است و حق
کت و شلوار هنگام خروج از منزل به تعیین رئیس دیوانعالی کشور و عزل
و نصب وزیران را دارد و تأیید ریاست
بهانه جلوگیری از شناخته شدن نموده جمهوری پس از انتخاب وی از طرف
بودند سخن میگفت. ملت با اوست.
۳ـ خمینی شاه را به خاطر دخالت
چند روز پس از ورود به نجف در امور کشور مورد حمله قرار میداد
و خاندان سلطنت و اطرافیان آنان را
فرزندش مصطفی نزد من آمد و درباره متهم به بازیچه قرار دادن سرنوشت
کشور و مردم و سوءاستفاده از اموال
وضع پدر و گرفتاریهای مالی وی با ملت مینمود ولی خود او پس از بدست
گرفتن قدرت همان راه را پیموده و
من سخن گفت ،من نامهای برای فرزندش احمد و سایر افراد خانوادهاش
در سوءاستفاده و بازی با مقدرات کشور
آقای سیدعباس مهری یکی از علمای از روش سلفهای خود خاندان پهلوی
پیروی مینمایند .به عقیده آگاهان به
برجسته کویت که هم اکنون در شهر امور ایران و نزدیکان رژیم سرسپردههای
احمد در بانکهای سوئیس از صدها
قم بسر میبرد و مقامات کویتی به خاطر
میلیون دلار تجاوز میکند.
روابط وی با خمینی او را تبعید نمودهاند ۴ـ خمینی در نطقهای خود هیأت
حاکمه رژیم سابق را مورد حمله قرار
نوشته و از او خواستم از نظر مالی به میداد و آنان را نورچشمیهائی توصیف
مینمود که تنها شرط احراز مقام آنها
خمینی کمک نماید زیرا وی با رهبران وفاداری و اطاعت کورکورانه از شاه
بوده و اینک خمینی شخصاً تنها شرط
روحانی مخالف شاه در ارتباط بود ،در اشغال پستهای حساس در جمهوری
او را وفاداری و بردگی از شخص وی و
نتیجه آقای مهری کمکهای مالی لازم
ولایت فقیه میداند.
را برای خمینی ارسال داشت. 5ـخمینیدرنطقهایخودتشکیل
احزاب دولتی در دوران شاه را مورد
در اینجا بار دیگر تکرار میکنم که حمله و تمسخر قرار میداد و آنان را
از احزاب غیرقانونی به شمار میآورد
خمینیتنهارهبرروحانینبودکهباشاه و انتخابات پارلمانی را جعلی قلمداد
میکرد و اینک خود او پس از در دست
مخالفت مینمود بلکه دیگران نیز بودند گرفتن قدرت به اطرافیان خود دستور
تشکیل حزب جمهوری اسلامی (حزب
که در همان راه قدم گذاشته بودند و با حاکم) را داده و همانطور که حزب حاکم
در زمان شاه در انتخابات دست میبرد و
زندان و شکنجه و تبعید مواجه شدند یا اکثریت پارلمانی پیروز میشد ،حزب
جمهوری اسلامی نیز در انتخابات تقلب
منتها وقتی که خمینی به قدرت رسید نموده و با اکثریت پیروز گردیده است.
۶ـ خمینی شاه را متهم میساخت
هر یک از یاران مبارز را به نحوی از بین که عمال او برای سرکوبی تظاهرات
از چوب و چماق استفاده میکنند و
برد .مثل ًا آیتالله شریعتمداری در خانه اینک خود از سلفش پیشی گرفته
و افراد حزبالله را برای خفه کردن
خود زندانی است .آیتالله خاقانی نیز اکنون زنده و در شهر قم به سر میبرد و ظلم و ستم نباشد» و هنگام شهادت مورد تمسخر قرار میداد و او را دروغگو را در حالی که جامهدان پر از تریاک صداهای مخالفین و سرکوب تظاهرات
و از روحانیون برجسته آن شهر است فرزند ارشد وی یعنی پدرم در نجف فریبکار توصیف مینمود ولی اکنون همراه داشت در فرودگاه دوسلدورف و اجتماعات با چوب و چماق و گاهی
در خانه خود تحت نظر است .آیتالله آمده بود .البته هرگز فکر نمیکردم اشرف ،در حین برگذاری نماز مغرب و خود خمینی هنگامی که مردم چنین بازداشت نمود و بدینترتیب خداوند، سلاحهای آتشین به طرف آنان گسیل
که سرنوشت روزی ملت ایران را عشاء به دست یک نفر روحانینما که ادعاهائی را به او نسبت میدهند و از منافقان را رسوا میکند تا برای دیگران میدارد همانگونه که در حق مجاهدین
قمی که مدت ۱۴سال زندانی شاه بود بازیچه خود قرار دهد و کسی را که با استعمار او را از شهر قم برای ارتکاب این آن بالاتر ،میگویند معجزات و کرامات و غیره نمودند و هفتاد دانشجو را در
دست خودم غذا و آب میدادم حاکم جنایت فرستاده بود ،آیتالله پدربزرگم او بیش از حضرت رسول اکرم است عبرتی باشند. داخل دانشگاه تهران به قتل رسانیدند.
همان سرنوشت رقتبار را دارد .آیتالله مطلق آن نماید .و آن در تابستان سال قاتل را مورد عفو قرار داد و گفت« :برای ۹ـ خمینی در اغلب نطقهای خود 7ـ خمینی از مطبوعاتی که سیاست
پیشوای مسلمانان جائز نیست که از لبخند رضایتآمیز میزند. از اعدام قاچاقچیان مواد مخدر در شاه را مورد انتقاد قرار میدادند و در
زنجانی که مدت 7سال در زندان شاه ۱۹55بود. یکی از افراد امت خود قصاص نماید زمان شاه انتقاد میکرد و میگفت نتیجه به دستور وی تعطیل شدند
پس از آن ،ایران را برای نیل درجه هر چند که فرزندش را با ظلم و ستم من و خمینی این بهانهای است که شاه برای اعدام حمایت مینمود ولی هنگامی که به
به سر برده بود اینکه خانهنشین است. دکترا در فلسفه از دانشگاه سوربون کشته باشد» .و با خط خود خطاب به مخالفین خود میآورد و تأکید میکرد قدرت رسید دهها روزنامه را به خاطر
فرانسه ترک نمودم و من نخستین لازم دانستم این فصل را به کتاب که اسلام مجازات اعدام را در حق انتقاد از سیاست خود تعطیل و از
به هر حال به داستان خمینی و مجتهدی بودم که با داشتن تحصیلات اضافه نمایم تا خواننده گرامی یا مورخان قاچاقچیان مواد مخدر جایز نمیداند، آن بالاتر روزنامههای معتبری مانند
عالیه در فقه اسلامی برای کسب علوم تاریخ ایران تصور نکنند که مؤلف این ولی پس از به دست گرفتن قدرت بیش اطلاعات و کیهان را به کلی مصادره
کمکهائی که در ایام اقامتش در نجف و دانش نوین به اروپا میرفتم .در نتیجه از یکهزار و سیصد نفر را به اتهام قاچاق نمود و آنها را به صورت شیپورهای
ارتباط من با خمینی قطع شد و در
به وی مینمودم باز میگردیم .هرگاه خلال چهار سال مدت اقامت در اروپا مواد مخدر اعدام نمود. تبلیغاتی خود درآورد.
۱۰ـ خمینی شاه را هنگامی که ۸ـ خمینی اعضای خانواده شاه را
با مشکلی مواجه میشد راهحل آن چیزی درباره او نشنیدم. ادعا میکرد ایران به صورت چهارمین مورد حمله قرار میداد و متهم به قاچاق
در سال ۱۹5۹به ایران بازگشتم و به کشور نیرومند جهان در خواهد آمد و مواد مخدر مینمود .ولی چند ماه پیش
را از من میپرسید ،بارها یاران وی جرگه سیاست قدم گذاشتم و از طرف اقتصاد آن از ژاپن درخشانتر خواهد پلین آلمان صادق طباطبائی داماد او
اهالی شهر خود به نمایندگی مجلس شد به هذیانگوئی متهم میساخت
را به خاطر اینکه به طور قاچاق وارد شورای ملی انتخاب گردیدم ،در دوران در حالی که خود از هذیانگوئی پا
نمایندگی رهبری اقلیت را بر ضد دولت فراتر نهاده است و گاهی ادعا میکند
عراق شده بودند از زندان آزاد نمودم. و رژیم به عهده داشتم و باز هم چیزی که با ارتش بیست میلیونی خود با
راجع به خمینی نشنیدم ،وظایفم مرا آمریکا خواهد جنگید ،گاهی تهدید
فرزندش مصطفی از من خواست که از حتی از فکر کردن به او بازداشته بود. میکند که به منافع فرانسه در جهان
در این اثناء آیتالله بروجردی در سال ضربه وارد خواهد ساخت و گاهی
دولت عراق تقاضا کنم یاران پدرش را ۱۹۶۱در شهر قم درگذشت و نام میگوید در ظرف یکسال یکصد هزار
رهبران تازه روحانیت بر سر زبانها افتاد مدرسه در ایران ساخته شده و بالاخره
در اطراف شهر نجف آموزش نظامی ولی نام خمینی بین آنها نبود بلکه جهانیان شنیدهاند که عراق را تهدید
کسانی بودند که تا حال همگی در قید کرده است که پایتخت آن را ظرف
بدهند و این کار را انجام دادم .تقاضای حیاتند مانند شریعتمداری ،گلپایگانی مدت چهار ساعت اشغال خواهد نمود.
۱۱ـ خمینی سیاست سرکوب
اسلحه نمود که آن را از مقامات مربوطه و مرعشی. شاه و به خصوص تصفیه مخالفین
چرخ زمانه به گردش درآمد و شاه در خارج به دست ساواک را مورد
برایش فراهم ساختم. تقسیم اراضی بین روستائیان را اعلام حمله قرار میداد ولی اکنون خمینی
کرد که در نتیجه آن گروههای بسیاری همان روش را در پیش گرفته و پلیس
در سالهای نخست ورود خمینی منجمله روحانیون به مخالفت با وی مخفی او خواهرزاده شاه را در پاریس و
پرداختند که خمینی به آنها ملحق طباطبائی را در واشنگتن به قتل رسانید
به نجف با مخالفتهای حوزه علمیه شد و به چنان حماسهسرائی و جرأت و سوءقصدهائی نسبت به دکتر شاپور
در کلام پرداخت که تعداد زیادی از بختیار نخستوزیر دوران شاه و بنیصدر
نجف تحت ریاست آیتالله حکیم که مردم را پیرامون خود جلب نموده و نخستین رئیسجمهوری ،جمهوری
اسلامی و دکتر علی امینی نخستوزیر
ارتباط وثیقی با شاه داشت مواجه بود، باعث شهرت وی گردید. اسبق و دیگران به عمل میآورد.
خمینی در روز ۱5خرداد ۱۳۴۲ ۱۲ـ خمینی در اکثر نطقهای خود
و با توجه به اینکه بعضی از رندان و همراه با آیتالله قمی و آیتالله محلاتی بر ضد شاه به مسأله خفقان و سرکوبی
و تعداد دیگری از روحانیون به دستور اقلیتهای ملی در کشور اشاره مینمود
نزدیکان حکیم مزدور و عامل شاه بوده شاه بازداشت شد و برخورد خونینی ولی اکنون خود او پس از به دست
میان مردم و رژیم به وقوع پیوست منتها گرفتن قدرت دهها هزار نفر از اقلیتهای
و با ساواک شاه همکاری میکردند بازداشت خمینی و یارانش طولی نپائید ملی در سراسر کشور را قتل عام نموده و
و همگی آزاد شدند و خمینی پس از هم اکنون جنگ میان پاسداران خمینی
لذا با فعالیت خمینی و افکار وی مدتی که در تهران تحت نظر بود به قم با اکراد در غرب کشور و با ترکمنها در
بازگشت و فعالیت خود را علیه شاه آغاز شرق ادامه دارد ،در حقیقت خمینی
مخالفتهائی به عمل میآورند. نمود .سپس وی به ترکیه تبعید شد و در خلال چهار سال فرمانروایی خود
پس از یکسال از آنجا عازم عراق گردید دهها برابر سلف خود در مدت سی
یکروز مصطفی به من گفت هنگامی سال حکومتش از کرد و عرب و بلوچ و
و در شهر نجف اقامت نمود.
که فرزندان و اطرافیان حکیم پدرم را هنگامی که خمینی و یارانش در آیتالله حکیم ترکمن کشته است.
تهران زندانی بودند به ملاقات شاه ۱۳ـ هنگامی که شاه ادعا میکرد که
در راه میبینند روی خود را از او بر رفتم شاید راهحلی میان او و روحانیت از عالم غیب الهام میگیرد خمینی او را
که کشور را به مرحله انفجار رسانیده بود
میگردانند و در مجالس به او جای بیابم .در این ملاقات گفتگوی صریحی
نشستن نمیدهند و خود حکیم به دادگاه نوشت: کتاب سهمی در انقلاب ایران نداشته یا
«پیشوای مسلمانان حکم پدر نسبت به مسائل اسلامی بیاطلاع بوده
خمینی اجازه نمیداد به نام علمای روحانی همه مسلمانان را دارد و شایسته است .در اینجا برای کسانی که اندیشه
او نیست که احدی از آنان را قصاص ولایت فقیه آنان را مبهوت نموده است
نجف و حوزه علمیه آن سخن بگوید. نماید و شکوه خود را تسلیم خداوند که من به عنوان یکی از فقهای اسلام
صریحاً اعلام میکنم که اندیشه ولایت
یکبار دیگر مصطفی شکایت کرد که یار و یاور همه است مینمایم». فقیه بدعتی است که خمینی به وجود
گمان ملت ایران بر آن بود که آیتالله آورده و به خدا سوگند ،کلمهای است که
اطرافیان حکیم پدرم را ویرانکننده خمینی رهبر انقلاب همان صفات نه او و نه اطرافیانش به آن ایمان دارند
و خصلتهای مراجع عالی سابق را بلکه بهانهای است برای گمراهی مردم
اسلام و نابودکننده حوزه علمیه توصیف خواهد داشت و هرگز تصور نمیکرد
که امام تا این حد بیرحم است که و به منظور سیطره و تسلط بر آنان.
میکنند و هنگام مسافرت عباس آرام اگر بکشد در قتل اسراف خواهد کرد من مدت ۱7سال زیر نظر پدربزرگ
و از کشتن کودکان و بزرگسالان ابائی خود مرحوم آیتالله سید ابوالحسن
وزیرخارجه شاه به نجف عکسهای او در موسوی اصفهانی مرجع عالی شیعیان
نخواهد داشت. جهان زندگی نمودهام که مرحوم
کنار عکس حکیم در مطبوعات ایران به خمینی یک فرد گمنامی در قم بود و آیتالله کاشف العظاء درباره او گفته
هر وقت به زیارت قم میرفتم و او را در است« :سید ابوالحسن پیشینیان خود
چاپ رسید تا به ملت ایران نشان دهند کوچه و بازار و یا خانه دوستان میدیدم را به فراموشی سپرد و آیندگان را به
خیلی خوش برخورد و معاشرتی به نظر زحمت انداخت» به خدا سوگند برای
که روحانیت برخلاف ادعای خمینی میرسید .در شهر قم جلسه تدریس یک بار هم چنین عبارتی (ولایت فقیه)
فلسفه اسلامی توأم با تصوف و عرفان را از او نشنیدم .بلکه آن مرحوم همواره
موافق شاه است و این خمینی است که داشت و تابستانها را معمولاً در ییلاقهای سایر مراجع را به دوری جستن از
تهران میگذرانید و هنگامی که به قدرت دنیائی توصیه مینمود و میگفت
خود را از دیگران مستثنی نموده است. تهران میآمد یکی دوبار او را ملاقات «وظیفه مجتهد راهنمائی مردم و ارشاد
میکردم .به خاطر دارم روزی او را برای بندگان و کوشش در ایجاد جامعه
مصطفی با اصرار از من میخواست صرف ناهار به منزل خود دعوت کردم و فاضلهای است که در آن کینه و تنفر
همراه وی شیخ مرتضی حائری که هم
برای نجات پدرش از حملاتی که
طرفداران حکیم به وی مینمایند
اقدامی نمایم لذا من آنها را تهدید کردم
که اگر دست از وی برندارند با اقدامات
شدید من مواجه خواهند شد و آنها به
موقعیت من در نجف و سراسر عراق
و بستگیام به سیدابوالحسن که بدون
شک این امکان را به من میداد که
پرچم مخالفت را با حکیم برافرازم ،آشنا
بودندلذانمیخواستندموضوعبهبرخورد
منتهیشود.درنتیجهخمینیرابهحال
ادامه دارد خود گذاشتند.