Page 15 - (کیهان لندن - سال سى و هفتم ـ شماره 292 (دوره جديد
P. 15

‫صفحه ‪ ۱5‬ـ ‪ Page 15‬ـ شماره ‪۱۷58‬‬
‫جمعه ‪ ۱۸‬تا پنجشنبه ‪ ۳۱‬دسامبر‪2۰2۰‬‬

‫ابتذال بر دار؛ اپوزیسیون چگونه از شاپور بختیار به روحالله زم و از‬
         ‫فریدون فرخزاد به سیدمحمد حسینی رسید؟!‬

‫که‪ :‬ابتذال و شارلاتانیسم جایگیر شده در‬                                                                                    ‫=در عالم ادبیات‪ ،‬معمول‬                ‫درباره رو ِد ارس‪ ،‬آراز‪ ،‬آراکس‬
‫بخشی از اپوزیسیون‪ ،‬طی دهه هشتاد‬                                                                                           ‫چنین است که شخصیت‬
‫و نود خورشیدی‪ ،‬آمادگی پذیرش‬                ‫پرسش اصلی در این میانه اما این‬         ‫(‪ )wrong place‬است‪.‬در عالم ادبیات‪،‬‬       ‫اصلی این نوع داستانها‪،‬‬                ‫ارس از «عهدنامه ترکمانچای» رود مرزی شمال غربی ایران با مناطقی‬
‫پدیدهای منحط چون «آمدنیوز» و‬               ‫است که اصولا دستگاههای امنیتی‬          ‫معمول چنین است که شخصیت اصلی‬            ‫کمابیش آلوده به توهماتی‬                      ‫است که از ایران جدا و به روسیه تزاری ضمیمه شدند‬
‫شخصی چون روحالله زم را‪ -‬با ادعا و‬          ‫جمهوریایلامیچهنیازیبهبازیچههای‬         ‫این نوع داستانها‪ ،‬کمابیش آلوده به‬       ‫کودکانه‪،‬پابهصحنهبازیهای‬
‫عنوان چهرهای اثرگذار در فرآیند مبارزه‬      ‫متوهمی از قماش روحالله زم داشته و‬      ‫توهماتی کودکانه‪ ،‬پا به صحنه بازیهای‬     ‫خطرنا کی می گذ ا ر د که‬               ‫یادها و نشانهایی از گذشتههای شاد‪.‬‬   ‫آرسن نظریان ‪ -‬این روزها به‬
‫برای براندازی جمهوری اسلامی‪ -‬در‬            ‫دارند؟ پاسخ مختصر این است که‬           ‫خطرناکی میگذارد که قواعدشان را‬          ‫قواعدشان را شیاطینی‬                          ‫امواج‪ ،‬اما خروشان و گلآلود‬   ‫دنبال شعرخوانی رجب طیب‬
                                           ‫چنین بازیچههایی‪ ،‬از ملزومات مرحله‬      ‫شیاطینی تبهکار نوشتهاند‪ .‬این قواعد را‬   ‫تبهکار نوشتهاند‪ .‬این قواعد‬                                                ‫اردوغان رییس جمهوری ترکیه در‬
           ‫برونمرز ایجاد کرده بود‪.‬‬         ‫نهایی پروژه «مبتذلسازی اپوزیسیون‬       ‫اما دوامی نیست و شناخت و پیروی از‬       ‫را اما دوامی نیست و شناخت‬             ‫میکوبیدند بر کنارهها و گریان فرار‬   ‫رژه نظامی باکو‪ ،‬که پرده از رویاهای‬
‫مهمترین هدف نهادهای اطلاعاتی‪-‬‬                                                     ‫آنها هم دردی را از بازیگران دوا نمیکند‬  ‫و پیروی از آنها هم دردی را از‬                                ‫میکردند‪.‬‬     ‫توسعهطلبانه وی نسبت به ایران و‬
‫امنیتی جمهوری اسلامی از پروژه‬                       ‫جمهوری اسلامی» هستند‪.‬‬         ‫زیرا تنها قاعده تغییرناپذیر اینگونه‬     ‫بازیگراندوانمیکندزیراتنها‬                                   ‫پرسیدمش‪:‬‬      ‫سایر همسایگانش برداشت‪ ،‬درباره‬
‫مبتذلسازیاپوزیسیون‪،‬تبدیلمجموعه‬             ‫این پروژه‪ ،‬از همان آغاز دهه ‪۶۰‬‬         ‫بازیهایهولناک‪،‬ایناستکهشیاطی ِن‬          ‫قاعده تغییرناپذیر اینگونه‬                                                 ‫رودخانه ارس‪ ،‬به ترکی آراز‪ ،‬به ارمنی‬
‫مخالفین برونمرزی جمهوری اسلامی‬             ‫خورشیدی‪ ،‬به ویژه پس از سرکوب کلیه‬      ‫بازیگردان‪ ،‬هر زمان که اراده کنند یا هر‬  ‫بازیهای هولناک‪ ،‬این است‬               ‫«مادر آراکس‪ ،‬از چه روی اینگونه‬
‫بهموجودیتیازجنسجمهوریاسلامی‬                ‫مخالفین داخلی نظا ِم در حال استقرار‪،‬‬   ‫موقع که نفعشان ایجاب کند‪ ،‬قاعدههای‬      ‫که شیاطی ِن بازیگردان‪ ،‬هر‬                                      ‫گریانی؟‬          ‫آراکس‪ ،‬زیاد صحبت می شود‪.‬‬
‫بود‪ .‬پدیدهای منحط و مبتذل که برای‬          ‫شروع شد‪ .‬مرحله اول این پروژه با ترور‬   ‫بازی را به سود خود بازنویسی میکنند‪.‬‬     ‫زمان که اراده کنند یا هر‬                                                  ‫وقت آنست که حداقل خوانندگان‬
‫دستگاههای امنیت ِی تبهکار جمهوری‬           ‫مخالفین استخواندار و سازشناپذیر‬        ‫در عالم واقع نیز چنین است‪ .‬پر واضح‬      ‫موقعکهنفعشانایجابکند‪،‬‬                      ‫تو هنوز راه دریا در پیش داری‪،‬‬  ‫فارسیزبان با خاطره و جایگاه این‬
‫اسلامی‪ ،‬شناختنی و بازیدادنی باشد‪.‬‬          ‫جمهوری اسلامی در خارج از کشور‬          ‫است که شرکت در چنین بازیهایی‪،‬‬           ‫قاعدههای بازی را به سود‬               ‫ازچهرویبجایرقصکودکانهباماهیان‬       ‫رودخانه در تاریخ‪ ،‬ادبیات و فرهنگ‬
‫لحظهای درنگ در این ماجرا‪ ،‬این پرسش‬         ‫کلید خورد‪ .‬ترور بسیاری از هواخواهان‬    ‫خلاف عقل حسابگر است و کسانی که‬          ‫خود بازنویسی میکنند‪ .‬در‬                                                   ‫عامی ارمنیان آشنا شوند‪ .‬در ادبیات‬
‫از عمق فاجعه را پیش چشم هر آدم‬             ‫فعال حکومت پهلوی در اروپا و سپس به‬     ‫تن به حضور در آنها میدهند‪ ،‬درکی‬         ‫عالم واقع نیز جز این نیست!‬                 ‫سوگوار و ماتمزده همچو منی؟‬     ‫کتبی و شفاهی ارمنیان‪ ،‬به کوه آرارات‬
‫هوشیاری میآورد که‪ :‬اپوزیسیون چگونه‬         ‫قتل رساندن سازماندهندگان گروههای‬       ‫از عاقبت محتوم و خوفناک خود در‬          ‫= پرسش اصلی در این‬                    ‫از چه روی اشک از چشمان پر غرورت‬     ‫به عنوان پدر و رودخانه آراکس به‬
‫از شاپور بختیار به روحالله زم و از فریدون‬  ‫نشاندار اپوزیسیون‪ -‬چون عبدالرحمان‬      ‫انتهای بازی ندارند‪ .‬فقدان دوراندیشی‬     ‫میانه اما این است که‬                                                      ‫عنوان مادر ارمنستان اشاره می شود‪.‬‬
‫فرخزاد به سیدمحمد حسینی رسید؟!‬             ‫قاسملو و شاپور بختیار و همراهان‬        ‫و تعقل وقتی با توهم دانایی بیامیزد‪،‬‬     ‫اصولا دستگاههای امنیتی‬                                       ‫جاریست؟‬      ‫رودخانه آراکس از ارمنستان تحت‬
‫در این چند روز که از بر دار شد ِن‬          ‫آنها‪ -‬بعلاوه فوت رجال سالخوردهی‬        ‫آدمیزاده را به ورطهای از رفتارهای‬       ‫جمهوری ایلامی چه نیازی به‬             ‫از چه روی اینطور شتابان از ساحل‬     ‫سلطه عثمانی سرچشمه گرفته و پس‬
‫روحالله زم گذشته‪ ،‬بازار شهیدسازی و‬         ‫بجا مانده از دوران پهلوی در خارج از‬    ‫فاجعهبار و جبرانناپذیر میاندازد که‬      ‫بازیچههای متوهمی از قماش‬                                                  ‫از سیراب کردن مناطق ارمنینشین‬
‫مظلومنمایی از او رونق گرفته و عدهای‬        ‫کشور‪ ،‬برونمرز را به مرور از اپوزیسیون‬  ‫جادهای یکطرفه به سوی نیستی‪ ،‬مسیر‬        ‫روحالله زم داشته و دارند؟‬                               ‫خود میگریزی؟‬      ‫آن سامان در حوالی دشت آرارات‬
‫مشغول ساختن تصویری سیاوشگونه‬                                                      ‫و مقصد او میشود‪ .‬ماجرای روحالله زم‬      ‫پاسخ مختصر این است‬                             ‫مادر آراکس به خشم آمد‪،‬‬     ‫به مرز ارمنستان تحت سلطه روسیه‬
‫و سهرابوار از او هستند‪ .‬شک نیست‬                             ‫با هویت تهی کرد‪.‬‬                                              ‫که چنین بازیچههایی‪ ،‬از‬                ‫کف خشمآلودی از عمق آب به بالا زد‪،‬‬   ‫میرسید‪ .‬درواقع طول جغرافیایی‬
‫که گردانندگان تبهکار نظام جمهوری‬           ‫از آنجا که که ابتذال هیچگاه به‬               ‫واجد تمامی این ویژگیهاست‪.‬‬         ‫ملزومات مرحله نهایی پروژه‬                      ‫با غرشی بسان رعد آسمان‬     ‫ارمنستان را از غرب به شرق پیموده و‬
‫اسلامی‪ ،‬روحالله زم را که با خامطمعی به‬     ‫یکباره و ناگهانی عارض یک مجموعه‬        ‫چون نیک بنگریم‪ ،‬ز ِم مقتول‪،‬‬             ‫«مبتذلسازی اپوزیسیون‬                  ‫از ژرفای امواجش با درشتی چنین‬       ‫در ا ّران (آذربایجان فعلی) به رودخانه‬
‫عراق رفته بود‪ ،‬ربودند و پس از نمایشی‬       ‫نمیشود‪ ،‬چند سالی طول کشید‬              ‫آخوندزادهای میانمایه و کاسب بود که‬       ‫جمهوری اسلامی» هستند‪.‬‬                                                    ‫کورا می پیوندد و سپس به دریای‬
‫شنیعوناانسانیبهقتلرساندند‪-‬چنانکه‬           ‫تا صادراتیهای دستگاههای امنیتی‬         ‫یک چندی پیش از مغضوبیت خود و‬            ‫=مرحله اول این پروژه با‬                                     ‫گفت با من‪:‬‬    ‫مازندران (کاسپین) میریزد‪ .‬در عهد‬
‫بسیاری انسان شریفتر از او را طی چهار‬       ‫نظام از میان بخش ناآگاه‪ ،‬متوهم و‬       ‫پدرش‪ ،‬در سطح شهر قدرت ول گشته‬           ‫ترور مخالفین استخواندار‬                          ‫ای جوان پر شور بیعقل‬     ‫عتیق در کتاب مقدس‪ ،‬از این رود‬
‫دهه اخیر کشتهاند‪ -‬اما نشاندن نام او‬        ‫حتی شارلاتان مخالفین برونمرزی‬          ‫و بدون اطلاع از عمق مرداب جمهوری‬        ‫و سازشناپذیر جمهوری‬                   ‫از چه روی خواب فراموشیام زدی‬        ‫به نام «گیهون» یاد شده که یکی از‬
‫کنار فرزاد کمانگر یا نوید افکاری‪ ،‬جز‬       ‫جمهوری اسلامی متحدان و شرکایی‬          ‫اسلامی‪ ،‬با حشرات ساکن بر سطح آن‪،‬‬        ‫اسلامی در خارج از کشور‬                                                    ‫چهار رودخانه بهشت تلقی میشده‬
‫آدرس غلط دادن و خاک به چشم‬                 ‫بیابند و قدم به قدم و با حوصله‪ ،‬چنین‬   ‫مشغول مراوده شده بود‪ .‬این ولگردیها‬      ‫کلید خورد‪ .‬ترور بسیاری‬                                           ‫برهم؟‬
‫مردم پاشیدن‪ ،‬معنی دیگری ندارد‪.‬‬             ‫دار و دستهای را به مدد تلویزیونهای‬     ‫و همنشینیهای سطحی‪ ،‬روحالله زم را‬        ‫ا ز هو ا خو ا ها ن فعا ل‬              ‫از چه روی زخمهای بی شمار کهنهام را‬                             ‫است‪.‬‬
‫روحالله زم‪ ،‬متوهم ماجراجویی بود‬            ‫ماهوارهای و سپس شبکههای اجتماعی‬        ‫دچار توهم شناخ ِت مافیای عریض و‬         ‫حکومت پهلوی در اروپا‬                                                      ‫رودخانه آراکس‪ ،‬که فعلا بخش‬
‫که نه میدانست کجای جهان ایستاده‬            ‫به صدای غال ِب به اصطلاح «اپوزیسیون‬                                            ‫و سپس به قتل رساندن‬                            ‫بی محابا باز و تازه کردی؟‬  ‫کوچکی از آن مرز میان ارمنستان‬
‫است و نه شناخت درستی از تواناییهای‬         ‫جمهوری اسلامی» تبدیل کنند‪.‬‬                   ‫طویل حاکم بر کشور کرده بود‪.‬‬       ‫سازماندهندگان گروههای‬                       ‫آخر بگو‪ ،‬برای که شادی کنم؟‬    ‫و ایران را تشکیل میدهد‪ ،‬برای‬
‫دشمنی داشت که کمر به جدال با او‬            ‫مرحله نهایی این پروژه‪ ،‬در چند سال‬      ‫از سوی دیگر‪ ،‬مغضوبیت و زندان‬            ‫نشاندار اپوزیسیون‪ -‬چون‬                                                    ‫ارمنیان همان جایگاه را داشته و دارد‬
‫بسته بود‪ .‬قهرمانسازی از او یا شهید‬         ‫اخیر با ظهور افرادی از قماش روحالله‬    ‫پس از ماجراهای سال ‪ ۸۸‬و آوارگیهای‬       ‫عبد ا لر حما ن قا سملو و‬                            ‫برای که عشوه کنم؟‬     ‫که رودخانه گنگ برای هندیان‪ ،‬نیل‬
‫نامیدنش‪ ،‬ابتذال مضاعفی است که‬              ‫زم به اجرا درآمد‪ .‬چنین افرادی‪ ،‬در‬      ‫پس از آن‪ ،‬حس خشم و انتقامی را در‬        ‫شاپور بختیار و همراهان‬                     ‫از پس مرگ شویش‪ ،‬کدام بیوه‬      ‫برای مصریان‪ ،‬راین برای آلمانیان‪،‬‬
‫آب به آسیاب قاتلان او خواهد ریخت‪.‬‬          ‫عین دشمنی با جمهوری اسلامی‪،‬‬            ‫روحالله زم برانگیخته بود که در پیوند‬    ‫آنها‪ -‬بعلاوه فوت رجال‬                 ‫خویش را میآراید بسان تازهعروس؟‬
‫همانانی که چنتهشان پر است از‬               ‫به دلیل پرورشیافتگی در مکتب‬            ‫با جاهطلبی تقویتشده از حضور توده‬        ‫سالخوردهی بجا مانده از‬                                                         ‫زایندهرود برای ایرانیان و غیره‪.‬‬
‫شیرینکاریها و شیرینزبانیهای چند‬            ‫این حکومت تبهکار‪ ،‬به سادگی و‬           ‫بیشکل و عظی ِم دنبالکنندهی او در‬        ‫دوران پهلوی در خارج از‬                              ‫زمانی بود که من هم‬    ‫در ادبیات ارمنی اشعار زیادی‬
‫سا ِل اخی ِر روحالله مقتول و منتظرند‬       ‫غیرمستقیم‪ ،‬قابل «هدایت» توسط‬           ‫شبکههای اجتماعی‪ ،‬او را به بازیچهای‬      ‫کشور‪ ،‬برونمرز را به مرور از‬                        ‫چون عروسی خرامان‪،‬‬      ‫راجع به رود آراکس سروده شده که‬
‫تا به وقت مقتضی دوباره تصویر او را‬         ‫نهادهای امنیتی هستند و به آسانی اسیر‬   ‫سهلالوصول برای دستگاههای اطلاعاتی‬       ‫اپوزیسیونباهویتتهیکرد‪.‬‬                                                    ‫یکی از مشهورترین آنها «اشکهای‬
‫مهمان سیمای جمهوری اسلامی کنند‪.‬‬                                                   ‫و امنیتی رقیب در «شرکت سهامی‬            ‫=مهمترین هدف نهادهای‬                                ‫با هزاران ناز و عشوه‬  ‫آراکس» است‪ .‬این شعر از شاعر و‬
‫سخن آخر اینکه‪ ،‬ابتذال امری مربوط به‬                 ‫توهم و خودفریبی میشوند‪.‬‬                                               ‫اطلاعاتی‪ -‬امنیتی جمهوری‬               ‫شاد و رقصان بر سواحلم جاری بودم‪.‬‬    ‫کنشگر ارمنی قرن نوزدهم‪ ،‬رفاییل‬
‫حال و هوای زمانه و مرتبط با معیارهای‬       ‫پر بیراه نخواهد بود اگر نتیجه بگیریم‬    ‫جمهوری اسلامی»‪ ،‬تبدیل کرده بود‪.‬‬        ‫اسلامی از پروژه مبتذلسازی‬                                                 ‫پاتگانیان (‪ )۱۸92 - ۱۸۳۰‬است‪ ،‬که‬
‫زمان حال است‪ .‬مصادیق ابتذال‪ ،‬پس از‬                                                                                        ‫اپوزیسیون‪ ،‬تبدیل مجموعه‬                 ‫حالا دیگر دور و برم چیزی نمانده‪،‬‬  ‫شعری طولانیست و درواقع تاریخ‬
‫مرگ‪ ،‬یا فراموش میشوند و یا در تاریخ‬                                                                                       ‫مخالفینبرونمرزیجمهوری‬                 ‫نه روستایی‪ ،‬نه شهری‪ ،‬نه دشتی تا‬     ‫پرتلاطم ارمنستان را بیان میکند‪.‬‬
‫جایی برای خود مییابند و در نتیجه‪ ،‬از‬                                                                                      ‫اسلامی به موجودیتی از‬                                                     ‫در زمان حیات شاعر‪ ،‬بخش شرقی‬
‫بند ابتذال میرهند‪ .‬از سوی دیگر‪ ،‬امر‬                                                                                       ‫جنس جمهوری اسلامی بود‪.‬‬                                   ‫سیرابشان کنم‪.‬‬    ‫ارمنستان که پیشتر همراه با اران از‬
‫مبتذل تنها زمانی به آینده میپیوندد‬                                                                                        ‫پدیدهای منحط و مبتذل که‬                 ‫فرزندانم آواره و سرگردان در غربت‬  ‫ممالک محروسه دولت قاجار محسوب‬
‫که در زمان حال‪ ،‬نو به نو بازتولید شود‪.‬‬                                                                                    ‫برای دستگاههای امنیت ِی‬                ‫چه جای رقص و شادی مانده دگر؟‬       ‫میشد‪ ،‬زیر سلطه امپراتوری تزار و‬
‫ابتذا ِل ذاتی جمهوری اسلامی‪،‬‬                                                                                              ‫تبهکار جمهوری اسلامی‪،‬‬                 ‫دم فرو بست در پی این گفتار مادر‬     ‫بخش غربی آن زیر سلطه عثمانی‬
‫تولیدکننده روحالله زم و روحاللههای‬                                                                                        ‫شناختنی و بازیدادنی باشد‪.‬‬                                                 ‫بود‪ .‬در تفسیر شعر گفته شده است‬
‫آینده است‪ ،‬خردمندانه این است که‬                                                                                           ‫= شک نیست که‬                                                    ‫آراکس‬     ‫که شاعر با سرودنش غم و اندوه و‬
‫همت خود را صرف مبارزه با بازتولید‬                                                                                         ‫گردانندگان تبهکار نظام‬                    ‫شکم داد و خروشان و خشمگین‬       ‫ناخشنودی ارمنیان از سلطه بیگانگان‬
‫ابتذال کنیم و تعیین تکلیف روحالله زم‬                                                                                      ‫جمهوری اسلامی‪ ،‬روحالله‬                                                    ‫بر کشورشان را به شکل دیالوگ یک‬
                                                                                                                          ‫زم را که با خامطمعی به‬                             ‫با موجهای شتابآلود‬     ‫جوان با رودخانه‪ ،‬مادر آراکس‪ ،‬نشان‬
      ‫را به تاریخ یا فراموشی بسپاریم‪.‬‬                                                                                     ‫عراق رفته بود‪ ،‬ربودند و پس‬              ‫ساحل ماتمزده در پیش غلتید…‬        ‫داده است‪ .‬آنچه در ادامه میخوانید‬
                                                                                                                          ‫از نمایشی شنیع و ناانسانی‬                                                 ‫بخشهایی از این شعر به ترجمهی‬
‫خامنهای و وزیر خارجهاش!‬                                                                                                   ‫به قتل رساندند‪ -‬چنانکه‬                ‫توضیح کیهان لندن‪ :‬شاعران‬
                                                                                                                          ‫بسیاری انسان شریفتر از‬                ‫ایرانی و پارسیگوی نیز اشعاری‬                               ‫آزاد است‪.‬‬
‫در ادامه اعتراضهای مقامات سیاسی اروپا به نقض‬                                                                              ‫او را طی چهار دهه اخیر‬                ‫درباره این رود که پیش از معاهدهی‬
‫حقوق بشر توسط جمهوری اسلامی در ایران‪ ،‬نماینده‬                                                                             ‫کشتهاند‪ -‬اما نشاندن نام‬               ‫«ترکمانچای» بخشی از آن از‬                          ‫اشکهای آراکس‬
‫لهستان در پارلمان اروپا‪ ،‬محمدجواد ظریف را به وزیر‬                                                                         ‫او کنار فرزاد کمانگر یا نوید‬          ‫قلمرو سرزمینی ایران عبور میکرد‬          ‫سرگردان بر ساحل مادر آراکس‬
‫خارجه هیتلر تشبیه کرد‪ .‬رادک سیکورسکی نماینده‬                                                                              ‫افکاری‪ ،‬جز آدرس غلط‬
‫لهستان در پارلمان اروپا به سیاستمداران اتحادیه اروپا‬                                                                      ‫دادن و خاک به چشم مردم‬                                ‫سرودهاند‪ .‬از جمله‪:‬‬                        ‫راه میرفتم‬
‫هشدار داد و گفت‪ :‬درخواستی از دولتهای ملی و کشور‬                                                                           ‫پاشیدن‪ ،‬معنی دیگری ندارد‪.‬‬             ‫حافظ‪ :‬ای صبا‪ ،‬گر بگذری بر ساحل‬            ‫جستجو میکردم در امواجاش‬
‫خودمان دارم؛ دفعه بعد که با وزیر خارجه جمهوری‬                                                                                                                   ‫رود ارس‪ /‬بوسه زن بر خاک آن وادی‬
‫اسلامی که یک ریبنتروپ خندان است‪ ،‬به یاد بیاورید‬                                                                           ‫یوسف مصدقی‪ -‬چند روزی است‬
                                                                                                                          ‫که روحالله زم‪ ،‬بر داری که امثال پدرش‬                 ‫و ُمشکین کن نفس‬
      ‫که چه رژیم پلید و بدخیمی را نمایندگی میکند‪.‬‬                                                                         ‫پی و پایهاش را برای چند دهه در‬        ‫نظامی‪ :‬ارس را در بیابان جوش‬
                                                                                                                          ‫خاک ایران مستحکم کردهاند‪ ،‬آونگ‬        ‫باشد‪ /‬چو در دریا رسد خاموش باشد‬
                                                                                                                          ‫شده است‪ .‬ماجرای ظهور‪ ،‬شهرت‪،‬‬           ‫خاقانی‪ :‬شب رحیل چو کردم وداع‬
                                                                                                                          ‫افول‪ ،‬گرفتاری‪ ،‬محاکمه و در نهایت‬      ‫شروان را‪ /‬دریغ حاصل من بود و درد‬
                                                                                                                          ‫قتل او‪ ،‬به پاورقی مبتذل و سوزناکی‬     ‫حصهی من‪ /‬شدم ز آتش هجران زدم‬
                                                                                                                          ‫میمانَد که شخصیت محوری آن‪ ،‬به‬         ‫بر آب ارس‪ /‬ارس بنالید از درد حال‬
                                                                                                                          ‫قول فرنگیجماعت‪ ،‬آدمی اشتباهی‬          ‫و قصهی من‪ /‬به تیزی دم من بود‬
                                                                                                                          ‫(‪ )wrong person‬در جایی غلط‬            ‫و پری غم من‪ /‬خروش سینهی من‬

                                                                                                                                                                          ‫داشت جوش غصهی من‬
                                                                                                                                                                                          ‫و…‬
   10   11   12   13   14   15   16   17   18   19   20