Page 13 - (کیهان لندن - سال سى و هفتم ـ شماره ۳۱۲ (دوره جديد

‫صفحه ‪13‬ـ ‪ Page 13‬ـ شماره ‪1۷۷8‬‬ ‫نقاش محکوم‬ ‫بزرگـان کـوتاه قـد‬
‫جمعه ‪ 21‬تا پنجشنبه ‪ 2۷‬مه ‪2۰21‬‬ ‫به مرگ‬

‫روستاهای ناشناخته ایران‬

‫گیلان ؛ قلعه رودخان‬

‫قلعه رودخان‬ ‫افسون میشوید‪ .‬حتی از دیدن‬ ‫«مولانا یاری» که برخی اصل او را‬ ‫امانوئل کانت‬ ‫فرانتس شوبرت‬ ‫ناپلئون بناپارت‬
‫و خواستنی از جریان تند آب خنک‬ ‫عکس روستای قلعه رودخان از توابع‬ ‫یزدی دانسته و بعضی او را شیرازی‬
‫رودخانه زیر پایتان را تجربه کردهاید‪.‬‬ ‫بخش مرکزی شهرستان فومن در‬ ‫نوشتهاند در نقاشی و تذهیب استادی‬ ‫‪« -‬فرانتس شوبرت»‪ ،‬آهنگساز‬ ‫کرده است‪.‬‬ ‫ظاهر یک انسان‪ ،‬با تواناییها و‬
‫از همین جا‪ ،‬همین سنگفرش زیر‬ ‫استان گیلان هم لذت میبرید و دلتان‬ ‫برجسته‪ ،‬از خدمت نظام معاف گردید‪،‬‬ ‫‪« -‬آدولف فون منتسل»‪ ،‬نقاش‬ ‫قابلیتهای وی هیچ ارتباطی ندارد‪.‬‬
‫پایتان‪ ،‬دالان بهشت آغاز میشود؛‬ ‫تازه میشود تا چه رسد به اینکه آنجا‬ ‫مسلم بود‪.‬‬ ‫زیرا قدش بیشتر از ‪ 1۵۷‬سانتیمتر نبود‬ ‫معروف و پرترهساز فریدریش کبیر‪،‬‬ ‫اینکه میتوان در «نگاه اصیل» انسانها‪،‬‬
‫د ا لا نی سبز که سر شا خه ها ی‬ ‫باشید و در هوای خنک و مطبوعش‬ ‫وی در زمان سلطنت سلطان حسین‬ ‫و دستها و پاهایی بس کوتاه داشت‪.‬‬ ‫قدش فقط ‪ 13۷‬سانتیمتر بوده است!‬ ‫به درجۀ هوشمندی و نبوغ آنان پی برد‪،‬‬
‫درهمپیچیده درختان‪ ،‬آن را برای‬ ‫نفس عمیق بکشید و صدای هوش‬ ‫میرزا بایقرا به خراسان رفت‪ .‬چون به‬ ‫انگار انسان نمیتواند بپذیرد کسی که‬ ‫‪« -‬گوتفرید کلر»‪ ،‬نویسندۀ رمانها‬ ‫نادرست است‪ .‬کما اینکه‪ ،‬نابغهها‪ ،‬غالباً‬
‫شما آذین بستهاند‪ .‬بگذارید آن سبز‬ ‫گیاهان به گوشتان برسد و بوی سبزه‬ ‫غایت با استعداد بود مورد توجه واقع‬ ‫چون فرشتگان موسیقی مینواخت‪،‬‬ ‫و داستانهای متعدد‪ ،‬قدی حدود ‪1۴۰‬‬ ‫افرادی زشترو و حتی معیوب بودهاند‪.‬‬
‫دلاویز چشمهایتان را بنوازد‪ ،‬بگذارید‬ ‫مرطوب جنگل را حس کنید و به آواز‬ ‫شد‪ .‬امیر علیشیر نوایی که پیوسته‬ ‫از آنجا که زیبایی پیکر‪ ،‬یک معیار‬
‫ریههایتان از نفس گیاهان انباشه شود‬ ‫پرندگان گوش کنید که در اعماق آن‬ ‫حامی هنرمندان بود او را مشمول‬ ‫چنان هیبت و هیکلی داشته باشد‪.‬‬ ‫سانتیمتر داشت‪.‬‬ ‫ذهنی است‪ ،‬بنابراین‪ ،‬همواره «قد» را‬
‫و قدم تند کنید تا به پلههای قلعه‬ ‫سبزی یکدست میخوانند‪ .‬طوری‬ ‫‪ -‬و سرانجام «ناپلئون بناپارت»‪،‬‬ ‫‪«-‬موتسارت»‪ ،‬نابغۀ موسیقی در‬ ‫به عنوان ملاک داوری دربارۀ ظاهر‬
‫رودخان‪ ،‬باشکوهترین دژ نظامی استان‬ ‫نمیشود‪ ،‬هیچکس نمیفهمد‪ ،‬فقط‬ ‫عنایت و توجه قرار داد‪.‬‬ ‫با قدی برابر ‪ 1۶2‬سانتیمتر‪ ،‬هرگز‬ ‫تاریخ بشریت‪ 1۵۰،‬سانتیمتر قد داشت‬ ‫انسانها گرفتهاند‪ ،‬چرا که طول بدن‪،‬‬
‫گیلان‪ ،‬برسید‪ .‬پلهها زیادند و شاید هم‬ ‫چند لحظه موتور خیالپردازیتان‬ ‫وی در «مجالس النفایس» نوشته‬ ‫سرداری پر اب ّهت نبود‪ .‬به ویژه اگر‬ ‫با چشمانی آبی‪ ،‬موهای طلایی مایل به‬ ‫به طور عینی قابل اندازهگیری است!‬
‫به همین دلیل به آن قلعه هزار پله‬ ‫را روشن کنید‪ .‬امروز صبح شما از‬ ‫است‪« :‬الحق ملایاری نقشهای عجیب‬ ‫بدانیم که بیماری نرمی استخوان در‬ ‫اما در این ارتباط نیز‪ ،‬واقعیتها‪،‬‬
‫گفتهاند‪ ،‬اما مطمئن باشید طبیعت‬ ‫طرف فومن راه افتادهاید و از روستای‬ ‫به روی کار آورد‪ ،‬چنانکه زبان قلم و‬ ‫دوران کودکی‪ ،‬برای او پاهایی کج و‬ ‫قرمز و چهرۀ آبلهگون‪.‬‬ ‫چیز دیگری را نشان میدهند! بسیار‬
‫اطراف و قلعه عظیم و خزهبسته بالای‬ ‫حیدرکلات گذشتهاید‪ ،‬در پارک جنگلی‬ ‫قلم زبان از تحریر و تقریر آن عاجز‬ ‫کوله به ارمغان آورده بود‪ ،‬به طوری‬ ‫‪« -‬انگلبرت دولفوس»‪ ،‬صدراعظم‬ ‫بودهاند و هستند انسانهای کوتاه‬
‫تپه‪ ،‬چنان افسونتان میکند که مثل‬ ‫قلعهرودخان هستید و از روی پل چوبی‬ ‫که نمیتوانست کلۀ گندۀ خود را به‬ ‫اتریش در سالهای میان دو جنگ‪،‬‬ ‫قد که شخصیتی بزرگ داشتهاند و‬
‫مسخشدهها‪ ،‬پلهها را با سرعت بالا‬ ‫رودخانه رد شدهاید و آن ترس عمیق‬ ‫است‪.‬‬ ‫قدش به زحمت به ‪ 1۵1‬سانتیمتر‬ ‫کارهای سترگ کردهاند‪ .‬نمونههایی‬
‫میروید و خستگی را از یاد میبرید‪.‬‬ ‫در وادی تحریر و تذهیب از‬ ‫درستی روی شانهها نگه دارد!‬ ‫میرسید‪ .‬این مرد مقتدر کوتاه قد‪ ،‬در‬ ‫که در زیر میخوانید‪ ،‬فقط مشتی است‬
‫بیمثلان روزگار بود‪ ،‬اما در وجود وی‬ ‫و ا ّما ق ّد اسکندر مقدونی را هم‬ ‫سال‪ 1۹3۴‬بهدستنازیهابهقتلرسید‪.‬‬
‫سوءادب ظاهر شد و ُمهر پادشاه و‬ ‫اندازه گرفتهاند و گویا ‪ 1۶۵‬سانتیمتر‬ ‫‪« -‬امانوئل کانت»‪ ،‬فیلسوف بزرگ‬ ‫نمونۀ خروار‪:‬‬
‫بوده است‪ .‬با این قد و بالا‪ ،‬اگرچه او‬ ‫و اندیشمند عالیقدر روشنگری‪ ،‬قدش‬ ‫«پائولوس» حواری معروف‪ ،‬کوتولهای‬
‫اکثر امرا و وزرا را تقلید میکرد‪».‬‬ ‫در زمان خود‪ ،‬مردی بلند قد به شمار‬ ‫فقط ‪ 1۵1‬سانتیمتر بود! در همین جا‬ ‫با پاهای کج و چشمان لوچ بوده است‪.‬‬
‫«امین احمد رازی» نوشته است‬ ‫نمیرفت‪ ،‬اما در هر حال کوتوله هم به‬ ‫بد نیست گفته شود که معنای لغوی‬ ‫و او همان کسی است که مسیحیت‬
‫برای این کارها میخواستند دستش‬ ‫امانوئل «بندۀ خدا» و یا راحتتر گفته‬ ‫را به عنوان دین جهانی پایهگذاری‬
‫را قطع کنند‪ ،‬امیر علیشیر وساطت‬ ‫حساب نمیآمد‪.‬‬
‫باشیم «الله قلی» است!‬
‫کرد و او را برهانید‪.‬‬ ‫ترجمه و گردآوری‪ :‬ابراهیم محجوبی‬
‫گویند بالاخره مغضوب شد و به‬
‫همین تهمتها حکم قتل وی صادر‬
‫گشت‪ ،‬و مقرر گردید که روز دیگر او‬
‫را بکشند‪« ،‬یاری» غزلی بدین مطلع‬

‫ساخت‪:‬‬
‫از قتل ما خواهد شدن‪ ،‬فردا تماشای‬

‫دگر‬
‫چیزی نماند از عمر ما‪ ،‬مائیم و‬

‫فردای دگر‬
‫و دگر بار مورد عفو واقع شد و‬

‫استخلاص یافت‪.‬‬

‫‪45‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪1۲‬‬ ‫‪5‬‬
‫(سودوکو)‬
‫‪۷‬‬
‫‪ 15 14 13 1۲ 11 1۰ 9 8 ۷ ۶ 5 4 3 ۲ 1‬عمودی‪:‬‬
‫‪49‬‬
‫‪۷5‬‬ ‫‪ 1‬ـ از پادشاهان ایران قبل از یورش‬ ‫‪1‬‬
‫‪۲‬‬ ‫‪93‬‬ ‫‪5‬‬ ‫عربها‬ ‫‪۲‬‬
‫‪13‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪38‬‬ ‫‪ 2‬ـ تزئینی ـ جلگهای حاصلخیز در‬ ‫‪4‬‬
‫‪134‬‬ ‫دامنۀ البرز‬ ‫‪5‬‬
‫‪5839‬‬ ‫‪۲‬‬ ‫‪۶‬‬
‫‪۲‬‬ ‫‪ 3‬ـ نوعی پارچه ـ اغلب میوهها دارند‬ ‫‪۷‬‬
‫‪۶‬‬ ‫ـ ایذاء‬ ‫‪8‬‬
‫‪۶‬‬ ‫‪9‬‬
‫‪۲3۶‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪۲1‬‬ ‫‪ ۴‬ـ جواب «هوی» ـ پژوهشگر‪ ،‬ادیب و‬ ‫‪1۰‬‬
‫زبانشناس برجسته و فقید و استاد‬ ‫‪11‬‬
‫از یورش عربها‬ ‫عمودی‪:‬‬ ‫‪11 1۰ 9 8 ۷ ۶ 5 4 3 ۲ 1‬‬ ‫‪1۲‬‬
‫‪ ۸‬ـ از سلاطین صفویه‬ ‫‪ 1‬ـ رجل فرهیخته‪،‬‬ ‫پیشین دانشگاه تهران‬ ‫‪13‬‬
‫‪ ۹‬ـ سنگینی و متانت‬ ‫هنردوست و برجستۀ‬ ‫‪1‬‬ ‫‪ ۵‬ـ مجموعه شعر ـ او هم حرفهای‬ ‫‪14‬‬
‫دورۀ پهلوی و مبتکر‬ ‫‪15‬‬
‫ـ از وسایل چایخوری‬ ‫‪۲‬‬ ‫دارد ـ شکاف‬
‫‪ 1۰‬ـ جسور ـ وحشی‬ ‫برنامه گلها‬ ‫‪ ۶‬ـ از کشیدنیها ـ دریایی است ـ صنم‬ ‫افقی‪:‬‬
‫‪ 1 1‬ـ ا ز و سا یل‬ ‫‪ 2‬ـ رازها ـ سر و صدا‬ ‫‪3‬‬ ‫‪ ۷‬ـ بالاپوشی است ـ وسیلهای گرمازا‬ ‫‪ 1‬ـ از حرفههای بی دستمزد‬
‫موسیقی ـ سر کوه ـ‬
‫‪ 3‬ـ تصدیق‬ ‫‪4‬‬ ‫ـ تفریق‬ ‫ـ درختی است‬
‫زاری‬ ‫‪ ۴‬ـ از مبهمات ـ رنگی‬ ‫‪ ۸‬ـ انگوری است ـ باد شدید و توفان‬ ‫‪ 2‬ـ از نظامهای اقتصادی و‬
‫است ـ ایستادن و درنگ‬ ‫‪5‬‬ ‫‪ ۹‬ـ شهری قدیمی و تاریخی در ایران‬ ‫سیاسی ـ سبکی در شعر‬
‫‪ ۵‬ـ از ادوات استفهام‬ ‫‪۶‬‬
‫ـ عددی است ـ زبانی است‬ ‫فارسی‬
‫ـ محکم و استوار‬ ‫‪۷‬‬ ‫‪ 1۰‬ـ پیشینیان و اجداد ـ پدر ـ فلزی است‬ ‫ـ آری ـ دیدار‬ ‫‪ 3‬ـ از رسانههای ارتباط‬
‫‪ ۶‬ـ آواز و آوای خوش‬ ‫‪ 11‬ـ آهنگ ـ باریکه ـ از خواندنیها‬ ‫‪ 12‬ـ بالاتر از آن رنگی‬
‫‪8‬‬ ‫نیست ـ عزیزترین موجود‬ ‫جمعی ـ قارهای است‬
‫ـ از دروس مدرسه‬ ‫‪9‬‬ ‫‪ 12‬ـ تندرو ـ چیرگی ـ کافی‬ ‫ـ نویسندۀ معروف چک و‬ ‫‪ ۴‬ـ او ـ تکرار یک حرف‬
‫‪ ۷‬ـ از شهرهای ایران‬ ‫‪ 13‬ـ حرفی به اول آن بیفزاید مصاحب‬ ‫ـ پادشاه و سرکرده ـ از‬
‫ـ از پادشاهان ایران قبل‬ ‫‪1۰‬‬ ‫و همدم میشود ـ از شهرهای ایران‬ ‫خالق اثر «مسخ»‬
‫‪ 1 3‬ـ گو شه نشینی و‬ ‫نوشیدنیها‬
‫حل جدول شماره قبل‬ ‫‪11‬‬ ‫ـ وسیله بستن‬ ‫تکافتادگی ـ پشیمانی‬ ‫‪ ۵‬ـ از ابزار خواب ـ پایاپای‬
‫‪ 1۴‬ـ همراه و مصاحب ـ از شهرهای‬ ‫ـ واحد پول کشوری است‬ ‫‪ ۶‬ـ رشته ـ مشاور ـ جنس‬
‫‪ 1 ۴‬ـ نو شید نی ها ـ‬
‫مصیبتدیده ژاپن‬ ‫مؤنث‬
‫‪ 1۵‬ـ تاج ـ هزینه زن و بچه ـ پاپوشی‬ ‫نسبشناس‬ ‫‪ ۷‬ـ پرورش ـ جاهل‬
‫‪ 1۵‬ـ حمایت و کمک ـ‬ ‫‪ ۸‬ـ از آهنگسازان معروف‬
‫است‬ ‫درنگ ـ خوراکی تابستانی‬ ‫اتریشی ـ قسمتی از دست‬

‫حل جدول شماره قبل‬ ‫و پا‬
‫‪ ۹‬ـ فلزی است ـ مبهوت ـ‬
‫‪۹‬ـ درویشان میکشند ـ‬ ‫افقی‪:‬‬
‫سوراخ سوراخ‬ ‫‪ 1‬ـ دبیر کل اسبق سازمان‬ ‫مرداب‬
‫‪ 1۰‬ـ ماضی و پیشین ـ تذکار‬
‫‪ 1۰‬ـ کلمه افسوس ـ‬ ‫ملل متحد‬
‫کفپوشی است ـ هنر و‬ ‫‪ 2‬ـ از اقلیتهای مذهبی‬ ‫ـ بخشی از کمان‬
‫‪ 11‬ـ مادر به عربی ـ حسد‬
‫معرفت‬ ‫در ایران ـ سخت و‬
‫‪ 11‬ـ بیان حالت ـ ذیقیمت‬ ‫طاقتفرسا‬

‫‪ 3‬ـ آن سوی ـ برافروختگی‬
‫‪ ۴‬ـ زیرک و تیزهوش ـ راه‬

‫‪ ۵‬ـ آشفته ـ بر روی آب‬
‫میبندند‬

‫‪ ۶‬ـ ملح ـ دستوردهنده‬
‫‪ ۷‬ـ آزادی ـ جانداری است‬

‫‪ ۸‬ـ یک دوم ـ او هم در‬
‫دادگستری مقامی دارد‬