Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و هشتم ـ شماره ۳۲۵ (دوره جديد
P. 14
صفحه - Page 14 - 14شماره 1۷91
جمعه 2۹مردادماه تا ۴شهریورماه۱۴۰۰خورشیدی
تئاتر در 2۸اکتبر ،۱۹۶۱دو روز پس نگاهی به یک کتاب و سرگذشت *ساواک مجلهای با نام «اخبار
از دستگیری برادران زندانی دستگیر حیرتآور یک خانواده ()۲ ایران» میان دانشجویان ایرانی خارج
میشود و درتاریخ ۱۹۶2 /3 /۱3از از کشور پخش میکرد .حسین بارها
زندان آزاد و به همراه دو مأمور اشتازی ماجرای دستبرد در این نشریه با نام مستعار مقالاتی
به هتلی برده میشود تا به یک «رفیق زدن برادران یزدی مینوشت :گزارشی از زندگی خصوصی
رهبری حزب توده» تحویل داده شود؛ به گاوصندوق دکتر و فعالیت سیاسی و ادبی بزرگ علوی
رادمنش و تحویل در آلمان شرقی؛ عکسی هم از منزل
این رفیق عبدالصمد کامبخش بود. دادن اسناد محرمانه مسکونی او در برلین شرقی .در مقاله
)۴رالف گورگیزچچکلو؛ ایرانی حزب توده به ساواک دیگری اطلاعات جامعی از نحوه
آسوری تباری که در سالهای نوجوانی فعالیت و نیز کارکنان رادیو پیک
به سازمان جوانان حزب توده ایران ایرج هاشمیزاده ایران ـ رادیوی حزب برای ایران ـ
پیوست و در جریان فعالیتهایش با نکاتی از زندگی خصوصی حسن
حسین یزدی آشنا شد؛ معتقد بود و الا به قول حسین غیرممکن بود با نولا نشد و تصمیم گرفت به تنهائی قصری بود» اگر نشانی فرستنده داشت ،یادداشت خاشع گوینده رادیو؛ همراه با عکسی
دستگیری او و یزدیها سوءتفاهمی آن موافقت کند و بیتردید راههای دست به کار شود. میبینید؟ رفقای رهبری هم دست میکردم و به همراه تصویرنامهها برای از ساختمان رادیو؛ دو نام مستعار
بیش نیست و تمام اطلاعات خود را منطقیتر و کم خطرتری را پیشنهاد سرهنگ آیرملو میفرستادم .بعد هم حسن خاشع یعنی کاوه فرمانفریان و
رادمنش راهی شرکت در بیست و دلبازند! به دفتر رادیو میرفتم و نامهها را جوادی را هم افشاء میکند؛ مقالهای
در اختیار اشتازی میگذارد. میکرد. و دومین کنگره حزب کمونیست *رضا روستا مبلغ ۷2۰۰مارک بایگانی میکردم .یک روز پروندهای هم در مورد دکتر رادمنش و برخی
رالف بیگناه و بیخبر از فعالیتهای حسین به خانه رادمنش میرود؛ اتحاد جماهیر شوروی به مسکو قبل از بالا رفتن دیوار برلین در که شامل 2۰نامه بود به سفارت اطلاعات دست اول درباره او و حقوق
حسین یزدی به دو سال زندان محکوم رادمنش در مسکو است؛ به فریدون بود و از حسین درخواست میکند حساب بانکی حسین درآلمان غربی دادم؛ عکسبرداری کردند و به من رادمنش و سایر اعضای کمیته
شد و سلامتی روانی خود را در میگوید که بین ساعت ۱۰و۱۱شب او را از لایپزیک به فرودگاه برلین سپرده بودـ به گفته حسین نوعی پول مرکزی را افشاء میکند .این نشریه
زندانهای اشتازی از دست میدهد. منتظر او است .پس از صرف شام و شرقی مشایعت کند .حسین به شوئی ـ این پول سندیکای کارگری بازگرداندند. ساواک برای بسیاری از تودهایهای
)5حمید زاهدی ویولونیست معروف خوابیدن بچهها به مهین پیشنهاد لایپزیک به خانه رادمنش میرود. ـ ببخشید پرولتاریا ! ـ بود وحسین به *درپایان سال ۱۹5۹حسین یکی از مقیم آلمان شرقی که آدرس آنها را
ایران و عضو حزب توده با کودتای 2۸ گردش در اطراف شهر میکند و «در خانه رادمنش دیدم که او گفته خودش این مبلغ را «تاشاهی نوارهای رادیو پیک ایران را به ساواک حسین به ساواک داده بود؛ فرستاده
مرداد از کشور گریخت و به کمک حزب قبل از رفتن؛ طبق قرار قبلی در اتاق چگونه پس از بستن گاوصندوق کلید میدهد« :بله درست است یکی از میشد .مجله حتی به مرکز حزب
به آلمان شرقی پناهنده شد و از همان مشرف به حیاط خانه را باز میگذارد آن را که بسیار بزرگ و سنگین بود آخر خرج میکند» نوارها را به شهر کلن بردم و تحویل در لیپزیک هم فرستاده میشد (!)
ابتدای ورود به آلمان شرقی همراه تا فریدون بیدردسر وارد خانه شود. درکشوی میز تحریر وکلید میزتحریر با بالارفتن دیوار برلین روستا ترس سرهنگ آیرملو دادم و خوشبختانه ملاحظه میکنید؛ ساواک تا درون
عدهای از کادرهای حزبی در لیپزیک برش داشته بود که پول آن طرف مرز اطاق خواب رفقا نفوذ کرده است ورفقا
علیه رهبری حزب توده ایران شروع عین خیالشان نیست .به این میگویند
به فعالیت کرد .با دستگیری برادران کمیتهمرکزیحزبپرافتخارتودهایران!
یزدی؛ زاهدی در 2۹اکتبر۱۹۶۱ «از ساختمان رادیو پیک ایران هم
دستگیر و به ۴سال زندان محکوم شد. چند عکس گرفتم و عکسها در مجله
با ورود مأمورین اشتازی به خانه
رادمنش بازجوئی رفقای کمیته اخبار ایران به چاپ رسید!!!»
مرکزی حزب توده نیز آغاز میشود. ر فقا به و حشت می ا فتند
در ابتدا مهین رادمنش همه چیز را که ساواک ازکجا آدرس آنها
کتمان میکند .از رابطه عشقی خود ر ا د ر آ لما ن شر قی می د ا ند ؟
با حسین و اینکه شب حادثه در خانه ا ما ا گر جد ی فکر می کنید
رادمنش و در کنار او خوابیده بود که رفقا به جنب وجوش افتادند
سخنی نمیگوید .مأمورین کارکشته
دکتر مرتضی یزدی دکتر یزدی در میان سرهنگ امجدی(راست) و تیمور بختیار دکتر مرتضی یزدی با همسر و دو فرزندش
اشتازی به زودی متوجه میشوند که ساعت ۱۱.3۰شب حسین و مهین به را در جیبش میگذارد .اینجا بود که گم وگور میشود و از حسین میخواهد کسی هم در رادیو متوجه این امر نشد». وآنتنهای حزب سر به آسمان
سارق یا سارقین را در میان آشنایان خانه باز میگردند .حسین سری به اتاق به فکر بازکردن گاوصندوق افتادم که پول را از بانک بگیرد و به او بدهد. نگفتم سرهنگ صاحب این نوارها کشید تا «رفیق جاسوس » را پیدا
رادمنش باید جستجو کنند؛ سارق مشرف به حیاط و گاوصندوق میزند. و میدانستم که در آن زمان تعداد حسین ناچار دست به پاگون سرهنگ کنند .با عرض معذرت کور خواندی!
یا سارقین بدون هیچ صدمهای به فریدون کارش را کرده بود!! مهین مارکهای کمد لباس و میزتحریر آیرملو میشود و داستان را شرح میشود؟!! *«دوست دختری داشتم که شیفته
دروپنجره به راحتی وارد خانه شده خسته است و یکراست به رختخواب ساخت آلمان شرقی بسیار محدود میدهد؛ سرهنگ را به نوعی تهدید *حسین ازدواج میکند .صاحب من بود؛ از علاقه او سوءاستفاده کردم
و به راحتی خانه را ترک کردهاند. میرود۷.صبح فردا مهین سراسیمه است ،و چه بسا که تنها یک یا دو میکند که اگر نتواند پول روستا را پسری میشود همسر و پسر حسین و در مقابل پرداخت مبلغی پول آلمان
آنها این دستبرد را به سازمانهای حسین را بیدار میکند و خبر دستبرد کارخانه تولیدکننده اصلی این وسایل تهیه کند؛ دیگر قدم به آلمان شرقی به تهران سفر میکنند؛ مخارج سفر را غربی به او مأموریت دادم که نشانی
جاسوسی کشورهای «امپریالیستی» به گاوصندوق را به او میدهد و خانگی درآلمان شرقی وجود داشت. نمیگذارد .به عبارت سادهتر یا مبلغی مرکز حزب را پیدا کند .من خاشع را
و به احتمال قوی به یک ایرانی وابسته اصرارمیکند بیدرنگ خانه را ترک ساعتی بعد ،وقتی دخترعمویم که به روستا بدهکارم به من میدهید یا ساواک میپردازد! از برلین شرقی میشناختم .او با انتقال
به خانواده رادمنش نسبت میدهند. کند تا مبادا مورد سوءظن قرارگیرد. مهین در خانه نبود و رادمنش هم جاسوس بیجاسوس .حسین در ضمن حالا شما بگید ساواک دست و رادیوی پیک ایران به لایپزیک به این
مأمور اشتازی گزارش میدهد که مشغول کاری بود به فکر بازکردن یک اشتباه لپی هم میکند به سرهنگ شهر نقل مکان کرده بود .آدرس خانه
خانم رادمنش با یک ایرانی رابطه بسیار اشتازی؛ سازمان اطلاعات میزتحریر رادمنش با کلید کمد آیرملو به جای مبلغ ۷2۰۰مارک دلباز نبود!! او را داشتم و میدانستم که صبحها
نزدیک داشته و احتمالا اطلاعاتی را وامنیتآلمان«دموکراتیک» لباس خانه افتادم .با حیرت دیدم میگوید ۱۰.۰۰۰مارک!! ساواک به *و اما رهبری و حسین « :من در ساعت مشخصی سوار اتوبوس
عمداً یا سهواً به آن فرد داده است. که کلید کمد در قفل میزتحریر مورد اعتماد کامل حزب بودم؛ هیچ میشد و به محل کارش میرفت.
اشتازی؛ سازمان امنیت و اطلاعات چرخید و باز شد ـ به این میگویند اجبارتسلیم میشود! سوءظنی به من ابراز نمیشد..... منزل خاشع را به این خانم آلمانی
آش آنقدر شور بودکه خان آلمان شرقی را میتوان به درستی تولید صنایع سوسیالیستی! ـ کلید رادمنش به من اعتماد صد در صد دادم و گفتم مردی است کمی چاق
هم فهمید! فرزند خلف گشتاپوی آلمان فاشیستی گاوصندوق را برداشتم و بیدرنگ به ماجرای گاوصندوق خانه داشت .خوب مسلمه که به تو اعتماد او را تعقیب کن .متاسفانه خاشع را گم
دانست ،اگر به فعالیت اشتازی در طول سراغ گاوصندوق رفتم و در آن را باز رادمنش داشت؛ پسرعموی همسرش بودی ،نه؟ میکند و تنها موفق به یافتن خیابانی
مأمور اشتازی درپایان گزارش عمر آلمان شرقی آشنا باشید؛ تصدیق کردم .در کنار مدارک حزبی چندین *حسین درباره همسر رادمنش میشود که مرکز حزب در آن خیابان
خود به سراغ حزب برادر؛ حزب خواهید کرد که اشتازی فرزند پدر و بسته دلار آمریکایی نیز توجهام را حسین یزدی در یکی از دیدارهایش میگوید « :مهین هم معشوقه بود؛ من با اتومبیل چند بار طول این
توده ایران هم میرود و مینویسد: مادری به نام گشتاپوی آلمان و کا گ از منزل رادمنش متوجه یک من بود و هم دخترعمویم؛ مهین خیابان را طی کردم تا یک بار به طور
این حزب چندان توجهی به رعایت ب روسیه است؛ وای به حال آن انسانی جلب کرد». گاوصندوق بزرگ روسی میشود. آدمی غیرسیاسی بود و به اجناس تصادفی خانم صفا حاتمی را دیدم که
اصول کار مخفی ندارد و با شگفتی که در چنگال این سازمان مخوف حسین از این لحظه به بعد تمام فکر ـ برای همین هم به این صندوق غربی علاقه خاصی داشت و با هم وارد خانهای در این خیابان شد »...و
نق میزند که اگرچه دستبرد مشابهی و خیالش دستبرد زدن به گاوصندوق روسی میگویند گاوصندوق!! ـ این چندبار به برلین غربی برای خرید
به خانه رضا روستا در برلین شرقی گشتاپوئی گرفتار میشد. خانه رادمنش با تمام پول و مدارک گاوصندوق را سه ماه قبل از دستگیری رفتیم» .تا آنجا که من میدانم در موش به تله افتاد!!!
زده شده بود و سارق آنجا هم بدون مأمورین اشتازی فردای دستبرد؛ درون آن بود .میدانست که به تنهائی حسین به خانه رادمنش آورده بودند. فرهنگ ما عقد دخترعمو وپسرعمو *حالاگرمایلیدازدرایتوهوشیاری
شکستن در کمد با کلیدی که همراه در 2۶اکتبر۱۹۶۱در ساعت ۸/۴ قادر نیست؛ به برادرش فریدون زنگ در پاسخ پرسش مصاحبهگرکه چرا درآسمان بسته شده؛ درسته؟! و وجدان سالم رفقای کمیته مرکزی
داشته دلارها ـ پول امپریالیست قدم به خانه رفیق دکتر رادمنش میزند که به برلین بیاید؛ با فریدون گاوصندوق در خانه رادمنش بود و *رضا روستا از سران معروف حزب حزب توده مطلع شوید ،لطفا به این
خونخوار آمریکا !! ـ را به سرقت میگذارند .با باز شدن گاوصندوق نقشه سرقت را مطرح میکند؛ فریدون نه در مرکزحزب که تحت محافظت به آلمان شرقی میآید و حسین سخن حسین یزدی دقیقا توجه کنید:
برده؛ اما هیچ واکنش جدی از خانه رادمنش و سرقت در خانه سخت مخالف است و حاضر به مأمورین امنیتی آلمان شرقی است. را به عنوان منشی و کارچاقکن «خب؛ طبیعی بود که مجله
سوی رهبری حزب توده ایران در «برادر» پای اشتازی به حریم حزب همکاری نمیشود....برای فریدون حسین میگوید :میتوانم حدس بزنم و غیره انتخاب میکند؛ کلمهای «اخبار ایران» به بدگمانی وحتی
این خصوص مشاهده نشده است. دزدی؛ دزدی است؛ حال گاوصندوق که رادمنش نمیخواست رفقا هم به آلمانی بلد نیست؛ حسین صاحب وحشت در میان مهاجران تودهای
رفیق اشتازی ما خبر از لو رفتن توده ایران بازمیشود: خانه رادمنش باشد یا کس دیگر. اسناد درون آن گاوصندوق دسترسی یک فولکس واگن ساخت غرب است، دامن میزد .رادمنش که از این
سازمان اصفهان و دستگیری ۹۰ )۱مهین رادمنش ـ همسر دبیر اول فریدون بالاخره به خاطر برادر راضی داشته باشند .حسین با سرهنگ آیرملو به دوزبان فارسی وآلمانی مسلط است، موضوع اطلاع داشت؛ به من مراجعه
نفر تودهای و لو رفتن دانشجویان حزب برادرـ به مدت یک هفته در میشود به حسین کمک کند؛ فریدون درباره گاوصندوق صحبت میکند و با پدر حسین رفیق است؛ پس چه کرد و از من خواست تا درباره
تودهای در گراتس نداشته و الا از خانههای امن اشتازی مورد بازجوئی میگوید «آنچه سرانجام باعث تسلیم سرهنگ سخت مشتاق است بداند کسی بهتر از یزدی؟ حسین یزدی! نویسنده این مقالات تحقیق کنم»!
رفقای برادر گله نمیکرد و باید من شد؛ آزادی پدرم وترس ازگرفتاری رادمنش چه مدارکی را در گاوصندوق «حقوق؟ ....بله فکر میکنم حدود *حزب دارای دو صندوق پستی در
میدانست که رفقا پایبند این قرارمیگیرد. برادرم بود؛ چون مطمئن بودم که نگهداری میکند؛ سرهنگ کارکشته ۶۰۰مارک آلمان شرقی میگرفتم، لایپزیک و در برلین شرقی بود .کلید
مسائل پیش پای افتاده نبودند! )2ژنویو ،دخترفرانسوی و معشوقه خودم نیز درصورت گرفتاری حسین و از مأمورین قدیمی ساواک است؛ آن زمان پول کمی نبود؛ برای مقایسه این دو صندوق دست حسین بود...«.
اشتازی یک هفته مهین رادمنش حسین پس از تحمل چند ماه زندان درامان نمیماندم ،پس به ناچار تن نمیخواست بیگدار به آب بزند؛ کافی است بگویم که یک مهندس من نامههای رسیده را پیش از بردن
را تحت مراقبت امنیتی قرار میدهد و بازجوئی در اماکن اشتازی و تنها پیشنهاد میکند که با آقای نولا ـ آلمانی شرقی حقوقش کمتر از5۰۰ به دفتر رادیو یا ارسال به رهبری حزب
و پس از مدتی ول میکند چون جز پس از پایان بازجوئی یزدیها موفق به دادم. که از سال ۱۹۷۰به ریاست سازمان مارک بود؛ ....من همه کاری برای در لایپزیک باز میکردم ،بامداد به
خرید روزانه و دید و بازدیدهای عادی خروج ازآلمان شرقی میشود .سه تن فریدون مأمور تخلیه گاوصندوق امنیت آلمان منصوب شد ـ تماس روستا انجام میدادم؛ جز کار سیاسی! راحتی باز میشد ،نامهها را در برلین
چیزی دستگیر مأمورین مراقب ایرانی با نامهای رالف گورگیزچچکلو؛ میشود و حسین با دختر عموجان به بگیریم و نظر او را جویا شویم.... روستا من دانشجو را با پول حزب غربی عکسبرداری میکردم و همان
نمیشود. حمید زاهدی و حسین خیرخواه هوای گردش خانه را ترک میکنند. حسین میگوید منتظر راهنمائیهای برادر به مدت دو هفته برای استراحت جا برای ساواک پست میکردم ،نامه
ادامه دارد اصفهانی به جرم جاسوسی برای ساواک ازبرنامه حسین بیخبر است به رومانی فرستاد ،به منطقهای بسیار
سازمان امنیت ایران دستگیر میشوند. زیبا با هتلی درجه یک که واقعا
)3حسین خیرخواه هنرمند پرآوازه