Page 13 - (کیهان لندن - سال سى و هشتم ـ شماره ۳۴۷ (دوره جديد
P. 13

‫صفحه ‪13‬ـ ‪ Page 13‬ـ شماره ‪1813‬‬
‫جمعه ‪ ۲8‬ژانویه تا پنجشنبه ‪ 3‬فوریه ‪۲۰۲۲‬‬

   ‫با یک بیت ادیبالممالک شد! جان وین مرد بزرگ سینما‬                                                                                                           ‫صد سالگی یک رویا‬

‫اما همچنان محبوب ماند‪ .‬آندرو مک‬          ‫همیشه میخواست مثل جان فورد‬             ‫و روزنامه «ادب» را در تبریز راه انداخت‬  ‫حاجآقامحسنعراقیدرپایانمجلس‬                     ‫عبدالحسین سپنتا‬               ‫عبدالحسین سپنتا متولد ‪ 4‬خرداد‬
‫لاگن گفته است‪« :‬میدانستم که دوک‬          ‫باشد؛ مثل او حرف میزد‪ ،‬مثل او نگاه‬     ‫که از نشریات طرفدار مشروطه بود‪ .‬بعد‬     ‫درس به شاگردها گفت‪ :‬من شعری‬                                                  ‫‪ ۱۲8۶‬خورشیدی‪ ،‬که در مدرسه سن‬
‫با سرطان دست و پنجه نرم میکند اما‬        ‫میکرد و حتی مثل او راه میرفت؛ آرام‬     ‫از تأسیس مجلس شورای ملی به تهران‬        ‫گفتهام که در تکمیل آن درماندهام؛ اگر‬  ‫تا از نقشهای فرعی را هم خود سپنتا‬      ‫لوئی تهران و نیز در اصفهان و در کالج‬
                                         ‫آرام و در حالی که در هر قدم شانهاش‬     ‫برگشت و سردبیری روزنامه «مجلس»‬          ‫کسی میتواند‪ ،‬بیاید و آن را تکمیل کند‬  ‫با تغییر صدا و لحن بازی کرد! بعد از‬    ‫آمریکاییها تحصیل کرده بود‪ ،‬علاقه‬
        ‫هرگز فکر نمیکردم بمیرد‪».‬‬         ‫به یک طرف لنگر میانداخت‪ .‬فورد‬          ‫را به عهده گرفت‪ .‬یک سال بعد‪ ،‬یعنی‬       ‫و آن این است‪« :‬زیباست عجب رویش‪/‬‬       ‫‪ 7‬ماه کار مداوم‪ ،‬اولین فیلم شکل‬        ‫عجیبی به تاریخ و ادبیات باستان‬
‫جان وین صاحب یک رکورد‬                    ‫صدایش میزد «دوک» (دوک اسم‬              ‫سال‪ ۱3۲۵‬قمری‪ ،‬وارد وزارت عدلیه شد‬       ‫زیباتر از آن مویش»‪ .‬فردای آن روز‪،‬‬     ‫گرفت‪ .‬سپنتا به عنوان کارگردان قید‬      ‫داشت‪ .‬این عشق و علاقه او را به‬
‫استثنایی است؛ او تنها بازیگری است‬        ‫سگ محبوب جان وین بود) و با او‬          ‫و تا پایان عمر‪ ۱7‬خرداد‪ ،۱33۵‬ریاست‬       ‫یکی از شاگردها‪ ،‬پسر ‪ ۹‬ـ ‪ ۱۰‬سالهاش‬     ‫شد‪ .‬طوری از آن استقبال شد که بعد‬       ‫هندوستان کشاند‪ .‬آشنایی او با سینما‬
‫که در هر ساعتی از شبانهروز حداقل‬                                                ‫چندین شعبه عدلیه در شهرهای اراک‪،‬‬        ‫را آورد تا شعر را تکمیل کند‪ .‬حاج آقا‬  ‫از ‪ 37‬روز فروش‪ ،‬رکورد فروش فیلم‬        ‫خیلی تصادفی شکل گرفت‪ .‬سپنتا در‬
‫یک فیلمش در سینماها یا کانالهای‬                  ‫مثل یک بچه رفتار میکرد‪.‬‬        ‫سمنان‪،‬ساوجبلاغویزدرابرعهدهداشت‪.‬‬         ‫محسن آن بیت را خواند و نوجوان‬         ‫در ایران را زد و بعد از آن به مدت ‪۱۲۰‬‬  ‫هندوستان با اردشیر ایرانی آشنا شد‬
‫تلویزیونی نشان داده میشود‪ .‬او دوست‬       ‫بعد از تماشای «رود سرخ» (به‬            ‫ادیب الممالک در انواع شعر به جز‬         ‫بیدرنگ گفت‪« :‬نبود عجب ار افتد‪،‬‬        ‫روز در سینما سپه اکران شد و حتی‬        ‫و خیلی زود با هم صمیمی شدند‪.‬‬
‫داشت در فیلمهایی بازی کند که بعدها‬       ‫کارگردانی هاوارد هاکس‪۱۹84 ،‬‬            ‫غزل و مخصوصاً در قصیدهسازی استاد‬        ‫دل در خم گیسویش»‪ .‬میرزا محمد‬          ‫سال بعد هم اکرانهای چند باره داشت‪.‬‬     ‫ایرانی که خیلی تحت تأثیر پیشرفت‬
‫بتواند خانوادهاش را برای تماشای آنها‬     ‫میلادی) بود که فورد گفته بود‬           ‫بود‪ .‬بهترین قصیده او شاید سروده‬         ‫صادق از همان سن کم ذوق شاعری‬          ‫در واقع توفیق عجیب و دور از ذهن‬        ‫سینمای هند قرار گرفته بود‪ ،‬به سپنتا‬
                                         ‫«نمیدانستم این بچه‪ ،‬بازیگری هم‬         ‫«برخیز شتربانا‪ ،‬بربند کجاوه‪ .»...‬باشد‪.‬‬  ‫داشت‪ .‬شاید اگر حاج میرزا حسین‬         ‫«دختر لر» سینمای صامت را در ایران‬      ‫پیشنهاد کرد که مشترکاً فیلمی ایرانی‬
   ‫ببرد و عمل ًا هم همین کار را کرد‪.‬‬     ‫بلد است» و با این حال فورد هیچ‬         ‫مخصوصی داشتند‪ .‬از لحاظ قیمت‪،‬‬            ‫پدرش نبود‪ ،‬هیچوقت استعدادش شکوفا‬      ‫کامل ًا از رونق انداخت و عصر جدیدی‬     ‫و ناطق برای ایرانیها بسازند‪ .‬سپنتا‬
‫با اینکه یکی از چند وسترنر بزرگ‬          ‫کس را به اندازه او دوست نداشت‪.‬‬         ‫لباسهای قدیمی ارزشی چند برابر‬           ‫نمیشد‪ .‬از همان کودکی یاد گرفتن‬                                               ‫پذیرفت و به همراه ایرانی یک دوره‬
‫سینماست‪ ،‬هیچ کدام از فیلمهایش آن‬         ‫هوارد هاکس میگوید‪« :‬من فورد را‬         ‫لباسهای حاضری را داشت و معمولاً‬         ‫زبانهای عربی و اروپایی را شروع کرد‪.‬‬        ‫را برای سینمای ایران آغاز کرد‪.‬‬    ‫مطالعات تئوریک در زمینه سینما و‬
‫قدر خشونت ندارند که در درجهبندی‬          ‫در روزهای آخر عمرش دیدم‪ .‬با هم‬         ‫هر نفر نمیتوانست بیشتر از یک لباس‬       ‫کم کم در میان معاصرانش شناخته‬                                                ‫سناریونویسی را آغاز کردند‪ ،‬سپنتا‬
‫‪ X‬قرار بگیرند‪ .‬وین مثل گاری گوپر‬         ‫راجع به سینما حرف زدیم‪ .‬گفتم من‬        ‫مخصوص مهمانی داشته باشد‪.‬از اولین‬        ‫شد و به لقب امیرالشعرا و بعد ادیب‬                                            ‫سناریویی نوشت که اردشیر ایرانی با‬
‫از اسلحه خیلی کم استفاده میکرد؛‬          ‫و تو وسترنهای خوبی ساختهایم مرد!‬       ‫برنامههای رضا شاه برای مدرنیزه کردن‬     ‫الممالک رسید‪ .‬تولدش ـ به گفته خود‬                                            ‫عنوان ناظر فنی در آن شریک بود‪.‬‬
‫شاید این را هم مدیون جان فورد باشد‪.‬‬      ‫فورد گفت اما ساختن وسترن خوب‬           ‫ایران‪ ،‬همین وحدت لباس بود و پوشیدن‬      ‫او ـ در روز پنجشنبه ‪ ۱4‬محرم ‪۱۲77‬‬                                             ‫بزرگترین مشکل این دو در ساخت‬
‫ماجرای آخرین دیدار فورد و وین را‬         ‫بدون جان وین خیلی سخت است!»‪.‬‬           ‫لباسی غیر از این ممنوع بود و حتی شال‬    ‫قمری (‪ ۱۲37‬خورشیدی) در روستای‬                                                ‫فیلم‪ ،‬پیدا کردن بازیگرانی بود که به‬
‫رابرت پریش این طور تعریف میکند‪:‬‬          ‫جان وین متولد سال‪ ۱۹۰7‬میلادی‪،‬‬          ‫هم نمیشد رویش ببندی‪ .‬بالاپوش هم‬         ‫«گازران» از توابع اراک بوده است‪۱۵ .‬‬                                          ‫زبان فارسی هم آشنایی داشته باشند‪.‬‬
‫فورد در خانه در حال احتضار روی تخت‬       ‫در ‪ ۲۰‬سالگی در سال ‪ ۱۹۲8‬به‬             ‫تنها در سفرها و در زمستانها جایز بود‪.‬‬   ‫ساله بود که پدرش را از دست داد‪.‬‬                                              ‫بعد از تحقیق بالاخره یکی از کارمندان‬
‫افتاده و حالا وین به دیدارش رفته‪ .‬فورد‪،‬‬  ‫هالیوود آمد‪ ،‬همزمان با اسکار‪ .‬او خیلی‬  ‫آن هم فقط پالتو‪ .‬مجازات مخالفین‬         ‫در همان سالها به کرمانشاه و از آنجا‬                                          ‫استودیوی آنها به نام روح انگیز‪ ،‬جهت‬
‫اول دخترش را از اتاق بیرون میفرستد و‬     ‫زود ستاره نشد؛ تا سال ‪ ۱۹3۹‬و فیلم‬      ‫هم‪ ،‬اگر شهری بودند نقدی از یک تا‬        ‫به تبریز رفت و نایب رئیس مدرسه‬                                               ‫ایفای نقش دختر لر در فیلم برگزیده‬
‫بعد از وین میخواهد سیگار برگی برای‬       ‫«دلیجان» (فورد) صبر کرد تا در ‪4۰‬‬       ‫‪ ۵‬تومان یا از یک تا ‪ 7‬روز زندانی بود‪.‬‬   ‫لقمانیه تبریز شد‪ .‬از سال ‪ ۱3۱۶‬قمری‪،‬‬                                          ‫شد‪ .‬نقشهای دیگر را هادی شیرازی‬
                                         ‫سالگی ستاره شود و بعد دیگر تا آخر‬      ‫دولت تصمیم گرفت که لباسها باید با‬       ‫نویسندگی را به طور جدی شروع کرد‬                                              ‫و سهراب پوری ایفا میکردند و چند‬
                    ‫او روشن کند‪.‬‬         ‫عمر‪ ،‬تا ‪ 7۲‬سالگی در اوج باقی ماند‪.‬‬     ‫پارچه ایرانی دوخته شوند‪ .‬پس از تیر‬                                                                                   ‫لباس ملی که اجباری شد‪ ،‬تقریباً‬
‫وین که میداند دوستش در حال‬               ‫‪ ۱۵۲‬فیلم بازی کرد‪ ،‬در جلد تمام‬         ‫ماه ‪ ۱3۱4‬خورشیدی کمکم لباسهای‬           ‫اجباری شدن لباس ملی‬                                                          ‫همان لباسی است که حالا همۀ ما‬
‫مرگ است‪ ،‬نزدیک به گریه کردن است‪،‬‬         ‫مردان غرب وحشی فرو رفت‪ ،‬پیر شد‪،‬‬                                                                                                                             ‫میپوشیم‪ ،‬پیراهن و شلوار‪ .‬البته به‬
‫اطاعت میکند‪ .‬فورد سیگار را میگیرد‬        ‫دوئل کرد‪ ،‬شلیک کرد‪ ،‬کشته شد و آخر‬                         ‫جدید جا افتاد‪.‬‬       ‫یک «ورقه تصدیق» صادرشده از نظمیه دزفول که به یک روحانی شیعه ایرانی‬           ‫انضمام یک کلاه لبهدار که کمتر خیاطی‬
‫و آخرین حرفش را به دوک محبوبش‬            ‫سر با سرطان دست و پنجه نرم کرد‬                                                                  ‫اجازه پوشید ِن پوشش ویژهاش را میدهد‬                         ‫میتوانست آن را درست و حسابی بدوزد‪.‬‬
‫میزند؛ «دوک‪ ،‬این چه قیافهای است؟!‬                                                                                                                                                                    ‫یعنی همان کلاه پهلوی‪ .‬این لباس‬
                                                                                                                                                                                                     ‫قرار بود جای لباسهای سنتی ایرانی‬
                  ‫مرد باش بچه!»‪.‬‬                                                                                                                                                                     ‫را بگیرد‪ .‬همان لباسهایی که یک‬
                                                                                                                                                                                                     ‫پیراهن بلند بود و یک عبا رویش و یک‬
                                                                                                                                                                                                     ‫شلوار گشاد در زیر و هر قشری رسمی‬
                                                                                                                                                                                                     ‫داشت برای پوشیدنش‪ ،‬علما عمامهای‬
                                                                                                                                                                                                     ‫به آن ضمیمه کرده بودند و عبای ساده‬
                                                                                                                                                                                                     ‫انتخاب کرده بودند‪ .‬سیاستمداران هم‬
                                                                                                                                                                                                     ‫لباسیمشابهامیرکبیرمیپوشیدندیعنی‬
                                                                                                                                                                                                     ‫عبایی گل کاری شده که به نوعی نشان‬
                                                                                                                                                                                                     ‫از صنعت نساجی قوی کشور داشت‪.‬‬
                                                                                                                                                                                                     ‫بچهها عبا نمیانداختند و بازاریها کلاه‬

‫‪۶ 43‬‬                                           ‫‪7‬‬

   ‫‪81‬‬                                    ‫‪5‬‬

‫‪5‬‬                                              ‫‪۶‬‬                                     ‫(سودوکو)‬                           ‫‪ 15 14 13 1۲ 11 1۰ ۹ 8 7 ۶ 5 4 3 ۲ 1‬عمودی‪:‬‬

‫‪15‬‬                                                                              ‫‪۲‬‬             ‫‪4‬‬                         ‫‪۱‬ـ از رجال سیاسی دوران پهلوی‪،‬‬                                                                 ‫‪1‬‬
                                                                                ‫‪1‬‬     ‫‪5‬‬                                 ‫رهبر یکی از احزاب و استاد فقید‬                                                                ‫‪۲‬‬
                                            ‫‪3‬‬         ‫‪5‬‬                                                                                                                                                               ‫‪3‬‬
                                                                                            ‫‪۶‬‬                                             ‫دانشگاه تهران‬
                                         ‫‪1 85‬‬  ‫‪۲‬‬                                                                        ‫‪۲‬ـ دارنده سهمی از سرمایه ـ تخت‬
                                                                                       ‫‪۶5‬‬                                                       ‫ـ سهل‬
   ‫‪1 7 ۹5‬‬                                   ‫‪4‬‬     ‫‪3‬‬                                                                      ‫‪3‬ـ زبانی است ـ مردم یک مرز و بوم‬                                                             ‫‪4‬‬
                                                         ‫‪4‬‬                         ‫‪5 43۲1‬‬                               ‫‪ 4‬ـ شادی ـ واحدی آموزشی ـ از‬                                                                  ‫‪5‬‬
   ‫‪4 73‬‬                                     ‫‪۲‬‬                                                                                                                                                                         ‫‪۶‬‬
                                                  ‫‪۶‬‬                                                         ‫‪1‬‬                                ‫سبزیجات‬
                                                                                                            ‫‪۲‬‬           ‫‪ ۵‬ـ تاقچه ـ ح ّصه ـ بندری بزرگ‬
‫‪843‬‬                                                                                                         ‫‪3‬‬                                  ‫در ژاپن‬                                                                ‫‪7‬‬
                                                                                                            ‫‪4‬‬                                                                                                         ‫‪8‬‬
                              ‫عمودی‪:‬‬           ‫‪11 1۰ ۹ 8 7 ۶‬‬                                                ‫‪5‬‬           ‫‪ ۶‬ـ خدمتگزار ـ نمونه ـ درختی است‬                                                              ‫‪۹‬‬
                     ‫‪۱‬ـ ا ز هنر پیشگا ن‬                                                                     ‫‪۶‬‬           ‫‪ 7‬ـ عقاید ـ رطوبت ـ افکار و تصورات‬
                     ‫قدیمی و معروف تآتر‬                                                                     ‫‪7‬‬           ‫‪ 8‬ـ توان ـ کشوری است ـ وسیله‬                                                                  ‫‪1۰‬‬
‫‪7‬ـ پایتخت کشوری‬                                                                                             ‫‪8‬‬                            ‫برقراری ارتباط‬
              ‫است‬        ‫و سینمای ایران‬                                                                     ‫‪۹‬‬           ‫‪ ۹‬ـ جواب آن «هوی» است ـ چرکین‬                                                                 ‫‪11‬‬
                     ‫‪۲‬ـسندتفویضاختیارات‬                                                                     ‫‪1۰‬‬                                                                                                        ‫‪1۲‬‬
‫‪ 8‬ـ شیر بی سر ـ از‬   ‫‪3‬ـ سرزمین و زادگاه ـ‬                                                                   ‫‪11‬‬                        ‫و گندیده ـ خانمها‬
‫سلسلههای حکومتی‬                                                                                                            ‫‪ ۱۰‬ـ رنگی است ـ هادی ـ فوری‬                                                                ‫‪13‬‬
‫ایران قبل از یورش‬            ‫برگ ـ بدی‬                                                             ‫افقی‪:‬‬
                     ‫‪4‬ـ خاندان ـ مارکی‬                                             ‫‪۱‬ـ از نامآورترین مخترعان‬                ‫‪ ۱۱‬ـ ایالتی در آمریکا ـ از پوشاک‬                                                           ‫‪14‬‬
             ‫اعراب‬   ‫معروف در مد ـ‬                                                                                      ‫‪ ۱۲‬ـ چهره ـ قله کوهی است ـ ناشنوا‬                                                             ‫‪15‬‬
‫‪۹‬ـ از شهرهای معروف‬                                                                                  ‫جهان‬                ‫‪ ۱3‬ـ حرفی است صامت ـ از شعرای‬
                       ‫موجودی افسانهای‬                                                 ‫‪۲‬ـ نماینده ـ از مرکبات‬           ‫صاحبنام معاصر و فقید ایران‬
            ‫اسپانیا‬  ‫‪ ۵‬ـ درختی است ـ از‬                                            ‫‪3‬ـ از پیمودنیها ـ خزندهای‬            ‫‪ ۱4‬ـ داخل دایره است ـ متاع وازده‬                                             ‫افقی‪:‬‬
‫‪۱۰‬ـ سختی و عذاب ـ‬                                                                                                       ‫و بیمشتری ـ ازادوات استفهام ـ‬
                                 ‫ماکیان‬                                                     ‫است ـ پوشش‬                                                        ‫‪۹‬ـ ا ز آ ثا ر محمد علی‬                 ‫‪۱‬ـ هتل سنتی ـ دیده شده‬
          ‫اهل ادب‬    ‫‪ ۶‬ـ ایفاء ـ از آنطرف‬                                          ‫‪ 4‬ـ از زینتها ـ میوهای است‬                                   ‫صورت‬                       ‫جمالزاده‬                  ‫‪۲‬ـ شاعر و قصیدهسرای‬
‫‪۱۱‬ـ خوب و پسندیده‬    ‫خزنده است ـ علامت‬                                             ‫‪ ۵‬ـ زبان موسیقی ـ الهام‬                        ‫‪ ۱۵‬ـ دخالت ـ نوعی عصا‬                                              ‫معروف ایران ملقب به‬
‫ـ ا ز سا ز ما نها ی‬                                                                                                                                           ‫‪ ۱۰‬ـ پوشاکی است ـ‬                      ‫«صدرالحکما» که در‬
                                  ‫جمع‬                                                          ‫گرفته شده‬                                                      ‫حیلهگر و مکار ـ طرحی‬
         ‫بینالمللی‬                                                                 ‫‪ ۶‬ـ از خوانندگان خوشصدا و‬                                                  ‫‪ ۵۹8‬هجری در سرخاب معروف پس از جنگ دوم‬

                                                                                                ‫قدیمی ایران‬                                                   ‫تبریز درگذشت ـ واحد جهانی‬
                                                                                         ‫‪7‬ـ از امراض ـ بزرگ‬                                                   ‫‪ ۱۱‬ـ از شهرهای تاریخی‬                  ‫اندازهگیری طول‬
                     ‫حل جدول شماره قبل‬                                             ‫‪8‬ـ زور و قدرت ـ دست یافتن‬            ‫حل جدول شماره قبل‬                     ‫‪3‬ـ مظفر ـ از پادشاهان ایران آسیای میانه ـ نقص و‬

                                               ‫‪ ۹‬ـ قسمتی از تیر کمان ـ‬                       ‫و میسر بودن‬                                                      ‫قبل از یورش عربها کمبود‬
                                                       ‫جواهر ـ جارچی‬                                                                                          ‫‪ 4‬ـ « ُرمان» تمامنشده ـ ‪ ۱۲‬ـ دارایی ـ الفت ـ به‬
                                                                                                                                                              ‫کشنده است ـ قسمتی پایان رساندن‬
                                                  ‫‪ ۱۰‬ـ راه و روش ـ کافی‬                                                                                       ‫‪ ۱3‬ـ خطی فرضی به دور‬                   ‫از گیاه‬
                                                ‫‪ ۱۱‬ـ حرفهای است ـ زاده‬                                                                                        ‫‪ ۵‬ـ جای اصل ـ کچل ـ زمین ـ غرامت‬

                                                                                                                                                              ‫‪ ۱4‬ـ توان ـ دستور ـ آرایش‬              ‫بیابان‬
                                                                                                                                                              ‫‪ ۶‬ـ از رجال سیاسی دستها‬
                                                                                                                                                              ‫دانشمند دوران قاجار و ‪۱۵‬ـ واحد پول کشوری‬
                                                                                                                                                              ‫صدر اعظم پیشین ایران است ـ وسیلهای برای‬
                                                                                                                                                              ‫‪ 7‬ـ از شهرهای ایران ـ نواختن ـ چارپایی است‬
                                                                                                                                                                                                     ‫جاری ـ سفری است‬
                                                                                                                                                                                                     ‫دینی‬
                                                                                                                                                                                                     ‫‪ 8‬ـ دارالایتام ـ از خوراکهای‬
                                                                                                                                                                                                     ‫متداول‬
   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18