Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و هشتم ـ شماره ۳۴۸ (دوره جديد
P. 14
صفحه - Page 14 - 14شماره 1814
جمعه ۱۵تا ۲۱بهمن ماه۱4۰۰خورشیدی
زندگی و کرایۀ خانه را دربیاورند. مرد جوان بلوچ: مرد جوان بلوچ ،پناهندۀ
س ـ تخصصتان را که بگیرید سیاسی ،متأهل ،دارای دو
خواهید توانست کار بهتری پیدا در ایران فرزند ،مهندس کشاورزی و
با س ّنیها شاغل ،ورود به انگلیس 199۰
کنید؟ خوب رفتار
ج ـ البته آسان نیست ولی ممکن نمیکنند، س ـ چطور شد که از ایران بیرون
حتی در آمدید؟
است. پاکستان این
س ـ آیا ایرانیان برای کاریابی به گونه تبعیض ج ـ من الان یازده سال است که
مذهبی مهاجرت کردهام .قبلا در چابهار بودم
هم کمک میکنند؟ نیست و بهخاطر آزادی بلوچستان فعالیت
ج ـ خیلی زیاد ،خصوصاً که ایرانیان میکردم .چند تن از نزدیکان ما را که
از ترس این که بیرونشان کنند پژوهشجامعهشناختی»انتشاریافتهاست. خانم ویـدا ناصـحی که دکتر در ()6 گرفتند و اعدام کردند ،من ترسیدم و
نفسشان درنمیآید .اخلاق شرقی هم بخش پایانی این اثر تحقیقی به چند جامعهشناسی از دانشگاه سوربن پاریس و به فکر خروج افتادم .تعدادی از افراد
زیاد دیده میشود .مثلا صاحب کار مصاحبه با چند ایرانی مهاجر در فرانسه و دارای سابقه تدریس در دانشگاههای ایران فامیل هم قبلا به لندن و سوئد آمده
میگوید ۲۰۰پوند از من میخواهی انگلستاناختصاصداردکهبسیارخواندنی و فرانسه است ،اخیراً به تحقیق درباره نسل
ولی فعلا پول تو دستم نیست بعداً و قابل تأمل است .این بخش از کتاب را برای جدید مهاجران ایرانی ،به ویژه مهاجران بودند.
میدهم .کارگر هم خجالت میکشه مطالعه شما برگزیدهایم که در چند شماره دوره انقلاب و بعد از انقلاب ،پرداخته که با س ـ چه سالی به لندن آمدید؟
اعتراض کنه یا طرف بزرگتره روش عنوان «ایرانیان در مهاجرت ،بر اساس دو
نمیشه بگه بابا ،پولم را لازم دارم. میخوانید. ج ـ ۱۹۹۰بیرون آمدم.
یک مقدار هم مشکل اجازۀ اقامت داره س ـ از خانواده و گذشته برایم
حرفی نمیزند .بعضی وقتها هم پولش که نزدیک بود جانم را از دست بدهم. ج ـ چرا ،در کنکور قبول هم شدم ج ـ هرگاه ایران دموکراتیک شود مجانی بفرستیم چارۀ دیگری نداریم.
س ـ سفرتان چقدر طول کشید؟ ولی یک ترم که رفتم بخاطر یک فکر میکنم حتماً برگردم. من راضی هستم؛ بچهها هم خوب جا بگویید.
را بالا میکشند. سری مشکلات مالی و بیهدفی ول س ـ بچهها چطور؟ افتادهاند حتی سال اول معلم خصوصی ج ـ من در سال ۱۹۶۲در یک
س ـ خلاصه از محتاجها بیگاری ج ـ حدود یک ماه. کردم .برادرم معمار شده بود و در خانه هم برای آنها گذاشتند تا عقبماندگی خانوادۀ کشاورز در چابهار بهدنیا آمدم
س ـ همین امروز با خانمی بیکار مانده بود .درس میخواندم که ج ـ آنها هم دوست دارند برگردند. ولی پدرم فرهنگی و معلم مدرسه بود.
هم بعضی اوقات میکشند؟ صحبت میکردم که زیر بار یک چکار کنم؟ یک برادر دیگرم مهندس آنها جبران شود.
ج ـ آره ،کارفرما هموطن و ایرانی کامیون با دو بچه وارد انگلیس مکانیک بود ،ولی او هم کار خودش را لندن :پسر جوان ُکرد ،پناهندۀ س ـ در خانه به چه زبانی صحبت س ـ چه تحصیلاتی دارید؟
نمیشناسه .اگر من کار را با ساعتی نمیکرد .درس خواندن بیهوده بود، سیاسی ،محصل است و ضمن ًا کار ج ـ بعد از دیپلم متوسطه در
سه پوند قبول نکنم یا حتی دو پوند شده بود. سیاه میکند .خروج از ایران1998 میکنید؟ دانشگاه زاهدان در رشتۀ کشاورزی
و نیم ،در حالی که حد اقل مزد پنج ج ـ خیلی ها در راه خفه میشوند. ول کردم. ج ـ انگلیسی و بلوچی قدری هم درس خواندم و در سال ۱۹88
پوند و نیم است ،طرف یک کارگر بیش از ۲۵۰۰نفر در راه مردهاند. س ـ چطور بیرون آمدید؟ س ـ اگر موافقید با مشخصات
لهستانی میاره که حاضره با همین همین چند روز پیش یک نفر که سعی ج ـ یکی از برادرانم در آن زمان خانواده شروع کنیم. فارسی. مهندس کشاورزی شدم.
کرده بود با قایم شدن زیر قطار بیاید، در انگلیس زندگی میکرد .او با اهل سـباچهکسانیبیشترمعاشرت س ـ کی ازدواج کردید؟
قیمت کار کنه. حق در ارتباط بود .آنها هم بهنوعی ج ـ از خانوادهام خاطرۀ خوشی ج ـ سال ۱۹88ازدواج کردم .زنم
س ـ وجود برادرتان در اینجا زیر چرخها تکهتکه شده بود. دیگر با جمهوری اسلامی گرفتاری ندارم .من در سال ۱3۵۵در یک میکنید؟ ایرانی مقیم پاکستان بود .من از سال
س ـ ایرانی بود؟ داشتند .مثلا نمیتوانستند مانند بقیه خانوادۀ مرتجع و تا حدی مذهبی و ج ـ دوستان انگلیسی داریم ولی ۱۹88در کراچی بودم .بعد من به
کمک نبود؟ کوپن داشته باشند و مانند بقیه خرید سنتی بهدنیا آمدم .چهارتا خواهر دارم مراودۀ ما بیشتر با ایرانیان است .با آنها انگلیس آمدم و خانم در پاکستان
ج ـ چرا ،اول کار خیلی کمک ج ـ هیچکس نفهمید اهل کجا بود. کنند .جمهوری اسلامی آنها را سخت و سه برادر .یکی از برادرهایم در سن که هستیم فارسی صحبت میکنیم ماند و در همان سال فرزند اول ما
بود ولی در حال حاضر مستقل و با س ـ آیا قبل از راه افتادن از زیر فشار گذاشته بود و آنها را مسلمان ۲۲سالگی خودش را حلقآویز کرد.
دوست دخترم که اسپانیولی است مشکلاتی که در انتظار شماست واقعی نمیدانست .حتی بعضی از او هم متأثر از خانواده بود و خانواده ولی بین خودمان بلوچی. به دنیا آمد.
فعالین و نویسندگان آنها را به زندان هم بهنوبه خود متأثر از اوضاع جامعه. س ـ آیا در اینجا بلوچ زیاد هست س ـ چرا همان موقع نیامدند؟
زندگی میکنم. آگاه بودید؟ علاوه بر این ،دخترهایی را میشناسم ج ـ قبلا مشکل بود ،میبایست اول
س ـ تا چه اندازه با مردم انگلیس ج ـ همه چیز را نمیدانستم ولی انداخته بود. و گرد هم جمع میشوید؟ من میآمدم و امکانات برای زندگی
میدانستم که خطرناک است .یکی رئیس این گروه در آن زمان که خودسوزی کردند. ج ـ بله ،یک گروه فرهنگی هم راه ما فراهم میشد .البته وقتی کار من
در تماس هستید؟ از دوستانم چهار بار از یونان و ترکیه سیدنصرالدین حیدری بود .آنها در س ـ بعد از انقلاب؟ انداختیم بهنام Balootch welfare درست شد به دیدن آنها میرفتم و
ج ـ آنچه من حس میکنم این اخراج شده بود ،یک بار هم خسته روستایی بودند که آب نداشت چون ج ـ بله ،حدود هفت سال پیش Associationکارهای فرهنگی بچۀ دوم هم در سال ۱۹۹۶در همانجا
است که دولت انگلیس سعی دارد شده و برگشته بود ولی دوباره رفت. فلکۀ آب جاری را به روی آن روستا دختر یکی از دوستانمان که ۱۶ میکنیم .ضمناً یک جبهۀ پیشگام
پناهجویان را از مردم انگلیس دور او یک بار در زندان یونان و دو ماه در بسته بودند و آنها برای توالت و حمام سال بیشتر نداشت ،پدرش شرم بلوچ داریم که در آن برای دموکراسی به دنیا آمد.
نگهدارد .به مجامعی کمک مالی زندان ترکیه بسر برده بود .در زندانهای گرفتن مجبور بودند به کنار رودخانه داشت که دختر دارد ،به او لباس در ایران و آزادی بلوچستان فعالیت س ـ از چه زمانی اعضای خانواده
میکند که اغلب مرتجع هستند ترکیه پول نداشته باشی غذا نداری. بروند .در حالی که با جادۀ اصلی فقط پسرانه پوشانده بود و وادارش کرده
و بهمحض این که با اینها تماس خیلی وحشتناک است ولی متأسفانه بود در خیابان برایش ملات بزند و میکنیم. به دور هم جمع شدید؟
میگیری تو را به مسجد حواله پنج کیلومتر فاصله داشت. در کارهای ساختمانی کمکش کند. س ـ مقصودتان از آزادی ج ـ چهار سال میشود ( )۱۹۹۹که
این اخبار جائی درز نمیکند. سـبرویمبهسراغنحوۀخروجشما. یک روز دختر عاجز شد ،در خانه را
میدهند. س ـ چرا از راه فدراسیونتان روی ج ـ من قبلا پاسپورت داشتم ،ولی بست ،خودش را گرفت زیر شیر نفت و چیست؟ زن و بچههایم آمدهاند.
س ـ شنیدم هفتۀ پیش در یک روز صبح که ریختند خانۀ ما، آتش زد و سه هفته بعد در بیمارستان ج ـ در ایران با سنیها خوب س ـ خودتان چطور وارد انگلیس
هایدپارک بهخاطر روز قتل، وبسایت نمیگذارید؟ مرا دستگیر کردند و پاسپورت و بقیۀ مرد .این وضع زندگی بسیاری از رفتار نمیکنند و به آنها مشاغل
سینهزنی راه انداخته بودند؛ بهنظر ج ـ مگر به چند نفر میتوانیم خبر مدارک مرا گرفتند .بعد از آزاد شدنم خانوادهها بود بعد از انقلاب خصوصاً بالا نمیدهند .ما بر ضد این عدم شدید؟
شما چه کسانی در این تجمعات برسانیم .حق بیان ما در حد یک عدۀ از طریق مرز ترکیه ،با قاچاقچی خارج مساوات است که فعالیت میکنیم. ج ـ از پاکستان بهتوسط قاچاقچی
معدود است وگرنه از پس هزینۀ آن در شهرستانها. در آنجا واقعاً تبعیض نژادی و مذهبی با هواپیما به لندن آمدم و در فرودگاه
شرکت میکنند؟ برنمیآییم .آزادی بیان مال کسی شدم .راه سخت و پر دردسری بود. یادم هست در راه مدرسهمان یک هست .حتی در پاکستان هم یک
ج ـ البته این تجمعات هست .من با است که دسترسی به وسائل ارتباط س ـ پولی هم پرداختید؟ محلی بود بنام جلوخان ،در خیابان چنین وضعی نیست .در حال حاضر، تقاضای پناهندگی کردم.
پناهجویان بسیاری در تماس هستم. مدرس .در آنجا یک طاقی بود که وقتی نخستوزیر پاکستان یک بلوچ سنی سـچندسالبعدموافقتکردند؟
معمولا به اینجاها نمیروند ولی بعضی جمعی دارد. ج ـ من پیاده آمدم ولی مادرم میرفتیم مدرسه ،اغلب دو یا سه نفری است ،وزیر کشاورزی و آموزش هم
وقتها انگلیسیها با اینها آنچنان رفتار س ـ خوب ،حالا بیاییم بر سر چندصد دلاری به قاچاقچیها پرداخته را س ِر دار میدیدیم .گاهی میگفتند بلوچ ایرانیالاصل هستند در حالی که ج ـ شش سال بعد.
راسیستی میکنند که اینها بهطرف مطلبی دیگر .از خودتان و نحوۀ بود .در ترکیه در خانۀ یک ترک که اینها سیاسیاند .گاهی قاچاقچی. یک بلوچ وزیر در ایران نداریم حتی س ـ در این مدت چه میکردید؟
این جماعات کشیده میشوند .یعنی آدم بسیار خوبی بود ماندم ،بعد رفتم خلاصه طوری بود که ما مدام این فرماندار و شهردار هم نداریم و هرگز
در مقابل موضع ناسیونالیستی ،اینها جاافتادنتان بگویید. به اسلامبول ،بعد یونان ،از راه دریا با چیزها را میدیدیم و در روحیۀ ما نداشتیم فقط دو یا سه بخشدار دارند. تحصیل؟ کار؟
موضعگیری مذهبی پیش میگیرند. ج ـ طرز فکر و زندگی من خیلی قایق ،بعد به ایتالیا ،بعد به فرانسه و تأثیر بدی میگذاشت .خلاصه این س ـ پس مقصود شما آزادی ج ـ اول از طریق دوستان کار
مثلا خانم یکی از دوستان من که در تغییر کرده .من یک پناهندۀ سیاسی بالاخره با یک پاسپورت تقلبی یک سیاه میکردم و کمک هم از دولت
ایران چارقد سر نمیکرد اینجا چارقد هستم .خانه گرفتهام البته با هزار کشور اروپایی (چکی) از دریای مانش بود نوجوانی ما. فرهنگی است و قبول اجتماعی؟ میگرفتم .بعد از شش ماه اجازۀ کار
سر میکند .کتاب شوهرش شده بدبختی .اینها برای راه افتادن کارشان س ـ آیا همین مسائل موجب شد ج ـ میخواهیم به ما بها دهند و از گرفتم و بعد هم بورس تحصیلی .اول
به مهاجر نیاز دارند ولی نمیخواهند گذشتم و در واترلو پیاده شدم. که تصمیم به بیرون آمدن بگیرید یا نظر فرهنگی احترام داشته باشیم .الان در رشتۀ کامپیوتر بعد هم مهندسی
مولوی و آلاحمد. همان مزایا را به آنها بدهند .من بعد از س ـ اگر کسی با شما به سیستان هم وضعش از بلوچستان بهتر ساختمان .در واقع بعد از سه سال سر
س ـ میشود راجع به فدراسیون یک ماه کلاس زبان را شروع کردم .یک زبان چکی صحبت میکرد ،چه گرفتاریهای دیگری داشتید؟ است .در حال حاضر در آنجا فرماندار و
خودتان مختصری توضیح بدهید؟ کلاس فیلمسازی هم بهخرج خودم ج ـ آنچه واقعاً باعث بیرون آمدن کار رسمی رفتم.
ج ـ من از دو هفته پیش دبیر رفتم .در حال حاضر هم به کلاس میکردید؟ من شد زندگی بیهدفم بود که مرا رئیس دانشگاه از خود آنهاست. س ـ خانم و بچهها چطور آمدند؟
فدراسیونشدهام.اینمقامانتصابیاست. multi mediaمیروم ولی هنوز ج ـ اتفاقاً همین هم شد .در تونل س ـ چند گاه یک بار دور هم ج ـ خانم من ویزای دائمی در
س ـ چقدر از وقتتان را برای این زیر دریای مانش مأمور ترن با من دچار افسردگی کرده بود. پاکستان داشت .من از طریق وکیل
کاری که دلم بخواهد ندارم. چکی صحبت کرد و من نتوانستم س ـ دیپلم گرفته بودید؟ جمع میشوید؟ اقدام کردم و با استفاده از قانون تجمع
کار میگذارید؟ س ـ بالاخره زندگی چگونه جواب بدهم .که خوشبختانه اسباب ج ـ بله ،مانند بسیاری از جوانان ج ـ از دو سال پیش خیلی فعال
جـسهنصفهروزدرهفتهمیآیماینجا. زحمت من نشد ولی بههرحال من دیگر .خواهرم که در یکی از بیمارستانها شدهایم .با مراکز دیگر هم در ارتباط خانوادگی ،آنها را به انگلیس آوردم.
میگذرد؟ بهمحض پیادهشدن گفتم که پاسپورتم پرستار بود میگفت بیشتر مردمی که هستیم مثلا با کردها و کانون هالوی س ـ آیا این جابجایی مشکلاتی
س ـ چکار میکنید؟ ج ـ کار زیادی نمیشود کرد. تقلبی است و درخواست پناهندگی به آنجا مراجعه میکنند گرفتاریهای رود ( )Halloway Roadو ...به کار
ج ـ پناهجویان را راهنمایی کارهای مربوط به سرویسدادن کردم .برای آنها مسیرم را تعریف روحی دارند .من سعی کردم هدفی ایرانیان تازهوارد هم رسیدگی میکنیم. در خانواده پدید آورد؟
میکنیم .اصلا هم به خط سیاسی میشود کرد که مزد کم دارد مانند کردم تا وارد انگلیس شدم .یک بار برای خودم پیدا کنم و همین باعث شد آنها به من کمک کردند ،من هم بهنوبۀ ج ـ سخت بود .در دورهای که
و مذهب و مسلک آنها کار نداریم. رساندن غذا در رستورانها و از این این کار را انجام دادم ولی دیگر هرگز که دچار مشکل بشوم و مرا جلب کنند. خودم به دیگران میرسم .مدارکشان خانوادهام دور بودند خصوصاً سه سال
هر کس از جمهوری اسلامی فرار قبیل .زندگی که نیست ،در واقع ضد تکرار نخواهم کرد .چند بار اتفاق افتاد س ـ سعی کردید ادامۀ تحصیل را ترجمه میکنم ،کار برایشان پیدا اول که نمیتوانستم زن و بچهام را
کرده میتواند از حمایت ما برخوردار زندگی است ۶۰ .ساعت کار در هفته میکنم .ما در حال حاضر ۲۰۰عضو ببینم .بعد هربار که میتوانستم دو
باشد .سعی میکنیم با تماس با دیگر دیگر رمقی باقی نمیگذارد .کسانی بدهید؟ سه ماهی پیش آنها میماندم .بعد که
سازمانهای مربوط به مهاجرین ،دولت را میشناسم که ۷۰تا 8۰ساعت داریم که کمک مالی میکنند. کارشان درست شد و آمدند اینجا دور
در هفته کار میکنند تا بتوانند خرج س ـ آیا مایلید روزی به ایران
را وادار کنیم به آنها کمک کند. هم هستیم و همه چیز خوب است.
س ـ آینده را چگونه میبینید؟ برگردید؟ س ـ مقصودم این است که با
آمدن همسرتان که سالها تنها
آیا خیال دارید روزی بازگردید؟ زندگی کرده بود آیا برخوردی
ج ـ اصلا برای من مهم نیست کجا
زندگی کنم .مثلی است میگویند بهوجود آمد یا نه؟
جایی خوش است که دل آنجا خوش ج ـ نه ،چون ما قوم و خویش
باشد .واقعاً اینطوری شدم .مسائل بودیم و از زمان قدیم همدیگر را
ایران برای من همانقدر مطرح است میشناختیم .دختر عمو نیستیم ولی
که مسائل دیگر ملتها .ایرانیان اصولا
از کار سیاسی میترسند .تجربۀ انقلاب فامیل سببی نزدیک هستیم.
و بعد از آن ،اعدامهای سال ۶۷آنها س ـ خانم چه تحصیلاتی دارند؟
را از سیاست فراری داده بههمین ج ـ قبلا فقط چند کلاس ابتدایی
جهت است که تا بهحال سیاستی که خوانده ولی در انگلیس فعلا در یکی
بر حقوق انسان تکیه کند ،در ایران از کلاسهای انگلیسی شهرداری درس
وجود نداشته. میخواند.
ما در اینجا قدرت سیاسی نداریم س ـ بچهها چطور؟
ولی دفاع از شهروندی و حق پناهجو ج ـ هردو به مدرسۀ مذهبی میروند.
در این فدراسیون مطرح است .ما برای مدرسههای کاتولیک نمیشود رفت
آنها خیلی فعالیت میکنیم .مشکلات چون مجانی نیست ولی مدرسههای
زنان نیز مورد توجه خاص ماست و مربوط به Church of England
از زنانی که در خانوادههای مردسالار مجانیاند و بچههای مرا پذیرفتهاند.
مورد خشونت قرار میگیرند ،دفاع س ـ چرا بچهها را به مدرسۀ
میکنیم .پایان
مذهبی گذاشتهاید؟
ج ـ چون این مدارس بهتر از
مدارس معمولی دولتی است .اگر
بخواهیم بچهها را به مدرسۀ خوب