Page 21 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۳۸۵ (دوره جديد
P. 21
صفحه 21شماره 18۵۱ به این عدم بلوغ فراهم شود ،ظرفیت عقلانی انسان در دربرگیرنده مسئولیت اخلاقی و تعهدات اجتماعی
جمعه ۲تا پنجشنبه ۸نوامبر ۲۰۲2 تصمی مگیری مستقل متبلور شده و او را از همه موانع بر برای خوب بودن و فرا خواندن به خیر عموم ی است .در
سر راه آزادی ،توسعه قوای انسانی ،و رشد و شکوفایی از عین حال روشنگر شدن از روی اراده آزاد و فهم روشنگرانه
دیگران م یسازد؟ در حالی که عدم بلوغ عامل اصلی پایمال میان بر م یدارد .به همین سبب غلبه بر عدم بلوغ فکری تنها معیار مسئولی تپذیری و قضاوت درباره خوب و یا
شدن حقوق و آزاد یهای بنیادین و به تبع آن همه حیات خودتحمیلی گام آغازین پایان بخشیدن به رن جهای تاریخی نکوهیده بودن عمل است .به همین دلیل این عاملیت
باکرامت انسان است و این عامل صدمات جبرا نناپذیری را مستقل انسانی است که بر مبنای هر نوع کنش و واکنش،
به فرد و دیگران وارد م یسازد ،واقعاً چرا اراده لازم برای غلبه و شروعی برای تأمین سعادت فرد و جامعه است. حق و تکلیف ،آزادی و یا اجبار ،و در نهایت معیار سنجش
بر غفلت و صغارت خودتحمیلی به وجود نم یآید؟ پاسخ پیام یکه از این ترسیم مفهوم آزادی مستفاد م یشود این
کانت بسیار ساده به نظر م یرسد .تنبلی و بزدلی دلایلی است که آزادی عصاره ذاتی انسانی است .از آنجا که انسان سلامت اجتماعی است.
هستند بر اینکه چرا بخش بزرگی از مردم ،زمانی طولانی م یتواند به واسطه قوه تفکر به شناخت و دانش خویش و پیام مرکزی روشنگری این است که انسان با اراده آزاد
پس از آنکه طبیعت آنان را به بلوغ جسم ی رسانده و از محیط پیرامونی خود دست یابد ،بنا بر سرشت خویش آزاد خویش م یتواند به شناخت صحیح نه تنها هویت انسانی،
یوغ قیمومیت دیگران رهاساخته است،همچنان باخرسندی و صاحب اختیار است .همین ویژگی ماهوی انسان بودن بلکه درک صحیح شرایط اجتماعی خویش دست یابد .یعنی
در همه عمر در عدم بلوغ باقی م یمانند؛ و به همین است که کرامت ذاتی و ارزش انسانی غیرقابل اجتناب او را اینگونه شناخت ماهیتی ساختاری دارد و توسط قوهی تفکر
دلیل برای دیگران آسان است که خود را قیم آنها سازند. میسر م یسازد .اعلامیه جهانی حقوق بشر بر پایه این مفهوم و توسعه فهم و ادراک عقلانی او شکل م یگیرد .نوآوری
تنبلی و زبونی علل ریش های فاقد اراده بودن و تسلیم در از انسان به وجود آمده است و در ماده یک به روشنی ب ینظیر این نگرش این است که انسان با اراده آزاد خویش
برابر دیگران است .فهمیدن اراده آزاد مستلزم کار ،کوشش تصریح م یدارد که همه انسا نها آزاد به دنیا آمد هاند .یعنی و از طریق توسعه تفکر قادر به شناخت صحیح جامعه
و تلاش مداوم است ،ولی اغلب مردم ترجیح م یدهد که اینکه هستی وجودی انسان با آزادی ملازمه دارد .بدون م یشود .این آزادی که پیام اصلی روشنگری است فرد را
خود را به زحمت نیندازند .عمدتاً نیز به دلیل همان سلطه امکان برخورداری از این آزادی مفهوم انسان بودن ،و حیات در مسیر حرکت درست و عاری از تصمیم خطاگونه قرار
بر باورهای آنها ،جسارت لازم برای تحقیق و تفکر درباره او نم یتواند معنا پیدا کند .بنابراین آزادی چیزی نیست که م یدهد .بنابراین انسان منبع شناخت و موضوع شناخت
عدم برخورداری از آزاد یهای خود را ندارند .اینها به واسطه به کسی اعطا و یا از او گرفته شود .آزادی همزاد انسان و نیز اعمال آن در محیط پیرامونی خود فراتر از خویشتن
تصور نادرست خویش از حق آزادی برای بیان هویت انسانی است و هرگاه دیگران بخواهند این گوهر آفرینش را از او خویش است .علم و دانش و توسعه انسانی و پیشرف تها
خویش ،خود را محروم ساخت هاند .اینان به دلیل زبونی برای از این ظرفیت انسانی برای تفکر کردن و ساختن جهان وی
تأمل کردن در خصوص خراف هها و باورهای نادرست نه تنها دکتر محمود مسائلی
ب یاختیار و تحت فرمان دیگران ،بلکه هستی نفرین شده بستانند ،مؤثرترین و ک مهزین هترین راه تحت سلطه گرفتن سرچشمه م یگیرند.
برای خود رقم زد هاند .به همین دلیل دیگران به راحتی کنترل فهم انسا نها از خویشتن خویش و ارزش والای آزاد بودن امانوئل کانت با بیان اینکه «روشنگری همانا خروج انسان
زندگی آنان را در دست گرفته و بر اندیشه آنان حکمرانی در اندیشه است .حکوم تهای استبدادی و تمامی تخواه از عدم بلوغ خودتحمیلی خود اوست» ،م یآموزد که انسان
م یتوانند آزادی انسا نها در تصمی مگیری را مخدوش سازند، این توانایی را برای شناخت و فهمیدن قوای خویش و رابطه
میکنند. ولی اراده و توان آزادیخواه آنها را نم یتوانند مس ّخر نمایند. آن با محیط پیرامونی دارد .اما به دلیل فقدان عزم راسخ
زبونی ویژگی شخصیت کاذب و دروغین آنها را توجیه دیر یا زود مردم علیه حاکم ظالم بپا م یخیزند چرا که دشمن و شهامت برای استفاده از آن قوای عقلای انسانی نوعی
م یکند .چه کسی برای این سردرگم ی مسئول و قابل انسانی خود را م یشناسند .برای غلبه بر مردم ،و تحت عدم بلوغ را به خود تحمیل م یکند .بنابراین عدم امکان
مؤاخذه است؟ به نظر کانت خود فرد باید مورد مؤاخذه کنترل گرفتن افکار و اندیش ههای آنان ،ستمگران م یکوشند برخورداری از آزادی در خود انسان و اندیشه او قرار دارد.
قرار گیرد .همه مردم دارای توان عقلانی تفکر و استقلال در جها نبینیمردمراازطریقجزمهایغیرقابلاثبات،خراف هها، در حقیقت حتی آزاد یهای مدنی و سیاسی به عنوان
تصمی مگیری هستند ،ولی با فرو افتادن به اوهام ،خود را از و باورهای غیرحقیقی تحت کنترل گیرند .در این شرایط فرد تضمین حقوقی حق افراد برای آزادی تا زمانی قابل اجرا
استقلال عقلانی و خردمندانه محروم م یسازند .پس باید به قادر به شناخت دشمن نیست چرا که باوری کاذب در او و کارگر است که درون خود فرد قابلیت غلبه بر نادانی
درون خویش بازگشت تا بتوان کلید رهایی را پیدا نمود .دو به وجود آمده که طبق آن چاه را از راه تشخیص نم یدهد. و غفلت نسبت به برخورداری از آزادی به وجود آید .این
نکته کلیدی در فراز اول و فراز دوم مقاله م یتواند معمای با وجود روشنی و وضوح استدلال هنوز به درستی امکان هنگام ی عملی م یشود که موانع بر سر راه آزادی
معلوم نیست چرا مردم به دام عدم بلوغ خودتحمیلی فرو در اندیشه و جها نبینی مرتفع شوند تا فرد دریابد که به
اسیر بودن در اوهام و خراف هها را توضیح دهد: م یافتند .انسا نها م یدانند که م یتوانند بر موانع طبیعی عنوان عامل مستقل عقلانی حاکم بر سرنوشت خویش است
بر سر راه آزادی غلبه کنند .ولی چرا نم یتوانند موانع درونی و م یتواند این حاکمیت را سنگ بنای حیات اجتماعی خود
فقدان عزم و اراده یعنی تنبلی که آنها را فاقد اختیار آزاد و مستقل م یسازد از درون اراده قرار دهد .به همین دلیل ناآگاهی و غفلت به موانع درونی
فقدان شجاعت ،یعنی زبونی و ترس از پرسش کردن ،نقد خویش ریش هکن سازند؟ چرا انسان فکوری که در عصر آزادی و استقلال رأی زیانبارترین و ننگی نترین ابعاد شرایط
نوزایی فرهیختگی خویش از دام سلطه مراتب اجتماعی زندگی است که طی آن فرد خود را قربانی عدم دقت به
کردن خود و دیگران و استبداد توانسته رهایی یابد ،هنوز قادر به درک عمق
به همین دلیل دیگران به آسانی م یتوانند خود را قیم معنای فرهیختگی نیست و به آسانی خود را تسلیم باورهای ظرفیت عقلایی خود م یسازد.
و ولی دیگران ساخته و اراده رهروان و مریدان خویش را در حقیقت عدم بلوغ خودتحمیلی اعلان مرگ خودساخته
تحت سلطه گیرند .بنابراین« :خیلی آسان است که نابالغ هویت انسانی و تسلیم شدن به نیروهایی است که در طول
باقی ماند ».زبونی و ترس برای پرسش از باورهایی که حتی تاریخ همواره کوشید هاند با سلب اندیشه انسان ،هستی
ممکن در درون باورمندان غیرعقلایی به نظر برسند ،همراه او را تحت کنترل خود قرار دهند .عدم بلوغ عقلی زنگ
با وعیدهای آ نجهانی و یا ترس از عقوبت ،ب یارادگی و پایان اندیشه و به بطلان کشیدن قوه تفکر انسانی و معادل
زبونی را با اعتقادات مذهبی م یآمیزد و فرد را تحت فرمان با پایان هویت انسانی است که توسط برخی از انسا نها
رهبر و ولی قرار م یدهد .دامنه عدم بلوغ تا آنجا توسعه به خودشان تحمیل م یشود .همانگونه که کانت در فراز
م ییابد که اطاعت از رهبری امری خیر ،عین حقیقت ،و نخست مقاله خود توضیح م یدهد ،فقدان آزادی با اراده
ناخودآگاه فرد ایجاد م یشود در نتیجه او را کورکورانه به
کاری ثواب در اجرای فرمان الهی تلقی م یشود. اطاعت از دیگران وام یدارد .این دیگران همان نیروهای
اگر اراده انسانی فاقد تصمیم و شجاعت لازم باشد تا ناپیدایی هستند که از طریق عقاید غیرعقلانی اراده و فهم
پرسش اساسی را در تبادل باورهای از پیش به ارث رسیده خویش از جهان را به دیگران تحمیل م یکنند .به عنوان مثال
و تحمیلی مطرح سازد ،و اگر اراده فاقد روح استقلال فکر اعتقادات خشک مذهبی و جزمگرایی ابزارهای سلطه گروه
و عاملیت مستقل باشد ،تنبلی و زبونی را به ردای تقدسات خاصی در جامعه بر اندیش ههای مردم است .این سلطه بر
آراسته ،و فرد را به راحتی و به سادگی مطیع فرمان مولا و عقلانیت چهرهای ناپیدا دارد ،یعنی صاحب حق و آزادی
رهبر م یسازد .به همین دلیل کانت توضیح م یدهد که «عدم به سختی م یتواند بفهمد که اصلاً چرا باید استقلال فکری
بلوغ (فکری) به معنی ناتوانی در استفاده از فهم عقلانی خود را در جریان زندگی به کار گیرد .هرگاه آگاهی نسبت
خویش بدون داشتن راهنمایی از سوی دیگران است ».آنچه
اتفاق م یافتد این است که دیگران انسان ب یاختیار را در
مسیر اهداف سلط هگرایانه خود هدایت کرده ،با باورهای
غیرعقلانی دستکاری کرده و یا حتی او را به موجودی