Page 16 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۳۸۵ (دوره جديد
P. 16

‫صفحه ‪  16‬شماره ‪18۵۱‬‬
                                                                                                                               ‫جمعه ‪ ۶‬تا ‪ ۱۲‬آبا ‌نماه ‪1401‬خورشیدی‬

‫انقلا ِب ضدانقلاب؛ صداهایی از د ِل تاریخ‬

‫ب ‌یخود و ب ‌یجهت خودم را انداختم وسط؛ واقعاً مثل یک‬        ‫دوباره با همسر پیشین خود ازدواج کند‪ .‬پس مردی موقت‬               ‫=داریوش همایون‪ :‬جمهوری اسلامی مد ‌تهاست که‬
‫زن فاحشه‪ .‬واقعاً ب ‌یجهت خودم را انداختم وسط فحشای‬          ‫او را عقد م ‌یکند‪ ،‬سپس طلاق م ‌یدهد و از این راه او را در‬       ‫هیچ مشروعیتی ندارد و به کلی ب ‌یاعتبار شده و آنچه‬
‫سیاسی‪ .‬من از این بچ ‌ههای فدائی‪ ،‬فدائ ‌یتر و پا ‌کتر ندیدم‬  ‫اختیار شوهر قبلی قرار م ‌یدهد‪ .‬همچون مسئولان دولت‬               ‫نگاهش داشته زور صرف و زور برهنه است و بس‪ .‬رژیم‬
‫که به خاطر این آرما ‌نشان و به خاطر مردم ایران صد بار‬       ‫افغانستان در حد فاصل دو دوره طالبان! محل ‌لها‪ ،‬میوه‬             ‫آینده هم برخلاف تصور بسیاری ایران ‌یها و خارج ‌یها‪ ،‬به‬
‫حاضر بودند بروند بمیرند (…) واقعاً یادشان برای من گرامی‬     ‫دوران ب ‌یایمانی هستند‪ .‬هو ‌سبازی با سیاست و مردم‪ .‬فرو‬          ‫هیچ وجه جنبه اسلامی و نم ‌یدانم میان ‌هرو و ادامه انقلاب‬
‫است‪ .‬به خاطر آنهاست که من انتقاد نم ‌یکنم از سازمان‬         ‫نشاندن شهوت با چند عکس و ژست و سخنرانی‪ .‬و حتما‬                  ‫و توسط عناصری که در انقلاب شرکت کردند‪ ،‬ولی خب‬
‫های چپی‪ .‬وگرنه الان پرچم برداشته بودم علی ‌هشان که چه‬                                                                       ‫یک آب شست ‌هتر از بقیه انقلابیون هستند‪ ،‬رهبری نخواهد‬
                                                                                            ‫ثروت اندوختن‪.‬‬                   ‫شد‪ .‬اگر انقلاب ب ‌یاعتبار شده‪ ،‬هر که با این انقلاب سر و‬
                      ‫خیان ‌تهایی که نکردند‪)۳(».‬‬            ‫دوباره فلش بک‪ .‬اینبار فریدون آو است که جامعه پنجاه‬              ‫کار داشته‪ ،‬ب ‌یاعتبار شده است‪ .‬کسانی که نامشان با این‬
‫پنجاه و هفتی با پهلوی در جنگ بود‪ ،‬نه لزوماً نظام‬            ‫و هفتی را به تصویر م ‌یکشد‪« :‬ایرانی یک بازیگر درجه‬              ‫انقلاب درآمیخته‪ ،‬بسیار مشکل است که بار دیگر بتوانند‬
‫پادشاهی‪ .‬چه بسا اگر هنوز قاجار حکمرانی م ‌یکرد‪ ،‬لشکری‬       ‫شانزده است‪ .‬تمام اداهایش یک تعزیه دوزاری است‪ .‬برای‬              ‫وارد صحنه بشوند و وارث این انقلاب بشوند‪ .‬وارث انقلاب‪،‬‬
‫از انسا ‌نهای تحصیلکرده و اروپادیده نداشتیم که پشت سر‬       ‫اینکه ایرانی ده دقیقه نم ‌یتواند حرفش را یکجور نگه دارد‪.‬‬        ‫ضدانقلاب خواهد بود و بس و در این هیچ شکی نیست‪.‬‬
‫ملا و آی ‌تالله صف بکشند‪ .‬نبرد شاه و پنجاه و هفت ‌یها به‬    ‫حرفش را در ده دقیقه‪ ،‬ده بار عوض م ‌یکند‪ .‬من اصلا ایمان‬          ‫حالا این ضدانقلاب هر رنگی ممکن است داشته باشد‪ ،‬ولی‬
‫تعبیری از نادر نادرپور‪ ،‬جنگ سنت و تجدد بود‪ .‬پادشاهان‬                                                                        ‫ادامه حکومت عناصری که به انقلاب کمک کردند‪ ،‬تحت‬
‫پهلوی پیگیر مدرنیته و مدرنیزاسیون بودند‪ .‬ساخت راه آهن‬               ‫ندارم که ایرانی م ‌یتواند ایمان داشته باشد‪)۲(».‬‬
‫و جاده و ساختمان‪ .‬افتتاح دانشگاه و مراکز فرهنگی و علمی‪.‬‬     ‫ب ‌یایمان‪ ،‬یا آن را که اعتقادی نیست‪ ،‬سرباز جهل است‪.‬‬                           ‫عنوان تازه‪ ،‬به نظر من غیرممکن است‪.‬‬
‫از ایرانیکای استاد یارشاطر تا کانون پرورش فکری کودکان و‬     ‫مهره درو ‌غسازها‪ .‬اجار‌های است و هر ساعت‪ ،‬هر دقیقه‬              ‫=زیبایی و نیکی همیشه به پیروزی نم ‌یرسند‪ .‬متأسفانه‬
‫نوجوانان‪ ،‬از دانشگاه تهران تا تلویزیون ملی ایران‪ ،‬خواست‬     ‫حرفی تازه م ‌یزند‪ .‬حرفی در قالب و قامت تحلیل‪ .‬در این‬            ‫ما در دل افسان ‌هها زیست نم ‌یکنیم که همیشه «نور» بر‬
‫و رویا‪ ،‬مدرن شدن ایران بود‪ .‬ایرانی صاحب دانش و فرهنگ‪.‬‬       ‫رسانه‪ ،‬پشت آن تریبون‪ ،‬وسط شبک ‌ههای اجتماعی‪ ،‬روز‬                ‫تاریکی پیروز بشود‪ .‬گاهی نور همچون پنجاه و هفت‬
‫اما همانها که در این بستر و رویا‪ ،‬بالیدند و رشد کردند‬       ‫به روز‪ ،‬تغییر م ‌یکند و کسی دیگر م ‌یشود‪ .‬چون از خود‬            ‫منفجر م ‌یشود! (انقلاب ما انفجار نور بود! آیت الله‬
‫و رد و رنگی از دنیای بیرون را دیدند و چیزکی فهمیدند‪،‬‬        ‫اعتقادی ندارد‪ .‬چون فرمانش دست خودش نیست‪ .‬اینهم چه‬               ‫خمینی) پس خیابا ‌نهای امروز‪ ،‬خیابا ‌نهای آگاهی و‬
‫یک چیز را متوجه نشدند‪ .‬این حر ‌فهای داریوش شایگان‬           ‫دردانگیز که داستانی امروزی نیست‪ .‬باز دیروز؛ روایت هما‬           ‫دانایی‪ ،‬خو ‌نهای جوانی که از قانون کهن پیروی نم ‌یكنند‬
‫است‪« :‬چلنج آنها ( روشنفکران) فقط با سیستم شاه بود‪.‬‬          ‫ناطق‪« :‬ما شروع کردیم از تمام فعالی ‌تهای سیاسی فدائیان‬          ‫(جمل ‌های است از ویلیام شکسپیر‪ :‬خون جوان هرگز از‬
‫هنوز هم که هنوز است خیل ‌یهایشان فکر م ‌یکنند‪ ،‬شاه‬          ‫حمایت کردیم‪ )…( .‬اگر بخواهم راستش را بگویم نوکرهای‬              ‫قانون کهن پیروی نم ‌یكند) نیاز به مراقبت دارند‪ .‬مراقبتی‬
‫زنده است‪ .‬مخاطب فقط سیستم شاه بود و ما روشنفکران‬            ‫سازمان فدائی شدیم‪ ،‬کلف ‌تهای سازمان فدائی شدیم‪ .‬بدون‬            ‫دلسوزانه‪ .‬دور از فکرهای شیطانی‪ .‬دور از آنها که جز‬
‫یک چیزی را متوجه نشدیم که ما جزئی از این سیستم‬              ‫اینکه بخواهیم به خودمان برسیم‪ .‬بدون اینکه بها بدهیم‬             ‫شهوت قدرت چیزی نم ‌یشناسند‪ .‬به دور از محل ‌لهای‬
‫هستیم‪ .‬اپوزیسیون ایران جزئی از سیستم رژیم شاهنشاهی‬          ‫به آزادی خودمان‪ )…( .‬ما که این سازمان را درست کردیم‬             ‫سیاسی و سربازان ب ‌یاعتقادشان‪ .‬به دور از کسانی که‬
‫است‪ .‬اگر این سیستم فرو بریزد‪ ،‬ما اصل ًا جایی نداریم دیگر‪.‬‬   ‫باید فرهنگ خود فدائیان راجع به زن را درست م ‌یکردیم‪.‬‬            ‫خون پاک بر زمین ریخته را موجی م ‌یبینند که باید بر آن‬
‫چنانچه بعد از اینکه رژیم فرو ریخت‪ ،‬روشنفکرهای ایرانی‬        ‫خود بچ ‌ههای فدائی وقتی که م ‌یرفتی خان ‌هشان‪ ،‬مردها‬            ‫بنشینند و از شان ‌ههای جمهور برسند به صندل ‌یای که پیش‬
‫اصل ًا دیگر جایی نداشتند‪ .‬چون رژیم جدید اینها را اصلاً به‬   ‫با همدیگر م ‌ینشستند و ز ‌نها چائی م ‌یآوردند و حرف‬             ‫از این از نشیمنگاه رئیسی‪ ،‬روحانی‪ ،‬احمدی نژاد‪ ،‬خاتمی‪،‬‬
‫جد نم ‌یگرفت‪ .‬رژیم سابق اینها را به جد م ‌یگرفت ؛ یا سعی‬    ‫لنین م ‌یزدند‪ .‬م ‌یخواهم بگویم مسئله ما حتی در سازمان‬           ‫رفسنجانی‪ ،‬خامن ‌های ‪ ،‬رجایی و بن ‌یصدر گرم شده و بویناك‬
‫م ‌یکرد تطمیع شان کند یا تهدیدشان کند‪ .‬توجه کنید که‬         ‫فدائی چپ ب ‌یدین هم فرهنگ بود‪ .‬ما به خطا این سازمان‬
‫بیشتر اینها با سیستم همکاری م ‌یکردند ‪ .‬یا خیل ‌یهاشان‬      ‫را درست کردیم و بعد خب من جزو رهبرانش بودم‪ .‬بعد از‬                                                     ‫است‪.‬‬
‫سعی م ‌یکردند که پرووکاسیون (تحریک) کنند که رژیم اینها‬      ‫دو سال با اینکه رفت ‌هرفته آمدم کنار‪ ،‬اما اعلامی ‌هها را بیشتر‬  ‫حامد احمدی – امروز انگار همان دیروز است‪ .‬واژه به‬
‫را یک گوشمالی بکند‪ ،‬بعد معروف بشوند‪ .‬هیرو (قهرمان)‬          ‫من نوشتم‪ ،‬شعارها را بیشتر من درست کردم (…) خلاصه‬                ‫واژه‪ .‬نما به نما‪ .‬جهل همچون پرندگان ابابیلی پر م ‌یگشاید و‬
                                                            ‫باز هدف این جمهوری اسلامی بود و تمام سخنران ‌یها را من‬
       ‫شوند‪ .‬همه م ‌یخواستند یکجور قهرمان بشوند‪.‬‬            ‫م ‌یکردم در دانشگا ‌هها (…) خیلی دیگر خودم را سوزاندم‪،‬‬                     ‫پاکی‪ ،‬پاکی رویای آزادی‪ ،‬جراحت برم ‌یدارد‪.‬‬
                                                                                                                            ‫اما نور هم هست‪ .‬نور امید‪ .‬آگاهی‪ ،‬وارونه ‪ ،۵۷‬امروز‬
                                                                                                                            ‫صاحب خیابان است و جهل پس پرده و انتهای دخمه‬

                                                                                                                                                             ‫نشسته است‪.‬‬
                                                                                                                            ‫محل ‌لهای سیاسی اما م ‌یخواهند این موج را به اختیار‬
                                                                                                                            ‫دربیاورند‪ .‬محل ‌لهای سیاسی؟ آنها کیستند؟ برای گریز از‬
                                                                                                                            ‫مبه ‌مگویی‪ ،‬به دیروز سفر م ‌یکنیم‪ .‬به برزخ پنجاه و هفت‪.‬‬

                                                                                                                                          ‫به لب پرتگاه جهنمی چهل و سه ساله‪.‬‬
                                                                                                                            ‫مهشیدامیرشاهیروایتم ‌یکند‪«:‬کراماتوشجاع ‌تهایی‬
                                                                                                                            ‫به او (خمینی) نسبت دادند که عجیب و غریب بود‪.‬‬
                                                                                                                            ‫حر ‌فهایی در دهانش گذاشتند که من از هیچ فیلسوف‬
                                                                                                                            ‫دیگری تا آن زمان نشنیده بودم‪ ]…[ .‬با کمال تاسف بیشتر‬
                                                                                                                            ‫کسانی که در آن دوره خاص با من تماس داشتند‪ ،‬یک حالت‬

                                                                                                                               ‫جذبه عجیب و غریبی به خمینی نشان م ‌یدادند‪)۱ (».‬‬
                                                                                                                            ‫حالا البته عصر دیجیتال است‪ .‬زمانه سرعت‪ .‬دوران‬
                                                                                                                            ‫قهرما ‌نهای هشتگی که در یک ثانیه به یاری ‪ like‬و ‪share‬‬
                                                                                                                            ‫رشد م ‌یکنند و پس از توفان توئیتری (توفان پرندگان جهل)‬
                                                                                                                            ‫سریع ناپدید م ‌یشوند‪ Delete( .‬م ‌یشوند‪ ).‬می‌دانید که‬
                                                                                                                            ‫محلل با ِر موقت دارد‪ .‬یعنی واسطه؛ که وظیف ‌های موقت‬
                                                                                                                            ‫دارد‪ .‬بر اساس قوانین اسلامی زن سه طلاقه شده‪ ،‬نم ‌یتواند‬
   11   12   13   14   15   16   17   18   19   20   21