Page 10 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۳۹۲ (دوره جديد
P. 10

‫صفحه‌‌‪‌‌‌1‌‌0‬شماره‌‪‌1۸۵۸‬‬
                                                                                                                               ‫جمعه ‪ ۲۵‬آذرماه تا ‪ 1‬دیماه ‪1401‬خورشیدی‬

‫کسی که از «پسامدرن» و «پسااستعمار» میگوید‪،‬‬
          ‫چیزی را پنهان میکند!‬

                                                                                                               ‫=از قرار معلوم ما در یک عصر «پسا َفکت» پسا‪ -‬یا‬

                                                                                                               ‫فراحقیقی زندگی میکنیم‪ .‬اما چه چیزی قرار است پس‬
                                                                                                               ‫از آنکه فکتها را پشت سر گذاشتیم بیاید؟! چنین عصر‬
                                                                                                               ‫و زمانهای را‪ ،‬بدون ارجاع به آنچه ظاهرا دیگر نیست‪،‬‬
                                                                                                               ‫چگونه بنامیم؟! این واقعیت که ما هیچ کلمه و نامی‬
                                                                                                               ‫برای آن نداریم و همچنین هیچ مفهوم و هیچ درکی‬
                                                                                                               ‫هم از آن نداریم‪ ،‬ما را به این اندیشه رهنمون میشود‬
                                                                                                               ‫که «پسا َفکت» اصولا وجود ندارد! آنچه هنوز و همچنان‬

                                                                                                                           ‫وجود دارد‪ ،‬همانا حقیقت و دروغ است!‬
                                                                                                               ‫=آنچه نشانه گرفته شده است‪ ،‬اساس و بنیان‬

                                                                                                                              ‫روشنگریست‪ :‬فردیت و فرد خردمند!‬
                                                                                                               ‫=اینها نمیگویند‪ ،‬آن چیست که باید درپی مدرنیته‬
                                                                                                               ‫بیاید‪ .‬اما‪ ،‬میتوان آن چیز را حدس زد‪ ،‬و دانست‪ ،‬که‬
                                                                                                               ‫اصا چیز خوبی نیست‪ .‬پسامدرن (پست مدرن) همان‬

                                                                                                                                            ‫پیشافاشیسم است!‬

‫میبایست همهی انسانها را به عنوان برادران و خواهران‬        ‫برخی تئوریسینهای «پسااستعمار» دیگر نه از عبارت‬       ‫آلن پوزنر (دی ِولت) – چپها با پیشوندهایی چون‬
‫برابر دید و دریافت‪ ،‬و همینگونه نیز با آنها رفتار کرد‪ ،‬از‬  ‫«پسامدرنیسم» بلکه از «مدرنیتهی پسین و متأخر»‬         ‫«پسا» و «پسین» اعلام میدارند که بر ایدئولوژیهای‬
‫کجا میآید؟ از دوران روشنگری اروپا! این‪ ،‬همانا زیباترین‬    ‫سخن میگویند‪ .‬این «پسین» بودن‪ ،‬خود خواهان و‬           ‫قدیمی چیره گشتهاند ولی ترجیح میدهند آنچه را باید‬
‫حاصل و فرزند روشنگری اروپاست؛ همان مدرنیتهای که‬           ‫جویای نوعی حال و هوای زیبای غروب است– چنانکه‬         ‫از پس این «پسا» بیاید روشن و دقیق نگویند و به این‬
‫امروز برخی زن‪/‬مرد مشتاقانه در تلاشاند بر آن چیره‬          ‫در گذشتهها بود؛ و یقین از طلوعی که در حال آمدن‬
‫شوند تا برچیده شود! همان مدرنیتهای که همراه است‬           ‫است– تداعیگر مفهوم محبوب روزگاران کهنهی ‪۱۹۶۸‬‬                                ‫ترتیب از انتقاد میگریزند‪.‬‬
‫با منش‪ ،‬مشی و نگرشی که حقیقت را در فکتها و‬                                                                     ‫ظاهرا ما در یک عصر «پسافَکت» پسا‪ -‬یا فراحقیقی‬
‫واقعیتها میجوید؛ فکتهایی که به ما میگویند‪،‬‬                          ‫است! همان «سرمایهداری پسین یا متأخر»!‬      ‫زندگی میکنیم‪ .‬اما چه چیزی قرار است پس از آنکه‬
‫«دی ان ای» ما واقعا از ما برادر و خواهر میسازد‪ ،‬و‬         ‫اما لااقل آن رادیکالهای ‪ ۵۰‬سال پیش میدانستند‬         ‫فکتها را پشت سر گذاشتیم بیاید؟! چنین عصر و‬
‫فرهنگهای ما همیشه از دیرباز همچون شبکهای بهم‬              ‫پس از «سرمایهداری پسین» قرار است چه چیزی بیاید‪:‬‬      ‫زمانهای را‪ ،‬بدون ارجاع به آنچه ظاهرا دیگر نیست‪،‬‬
‫پیوسته بوده و نیز با تأثیرپذیری از یکدیگر هم میبُردهاند‬   ‫سوسیالیسم! و از این رو خود را در معرض انتقاد و‬       ‫چگونه بنامیم؟! این واقعیت که ما هیچ کلمه و نامی‬
                                                          ‫تخریب قرار دادند‪ ،‬چراکه آن سوسیالیسم از نظر مفهومی‬   ‫برای آن نداریم و همچنین هیچ مفهوم و هیچ درکی هم‬
                             ‫و هم می ُربودهاند‪.‬‬           ‫تعریف شده بود‪ ،‬و اینجا و آنجا واقعا وجود داشت؛ همان‬  ‫از آن نداریم‪ ،‬نشان میدهد که «پسافَکت» اصولا وجود‬
‫دلایلی وجود دارد– من اینجا تأکید میکنم– دلایلی‬            ‫«سوسیالیسم واقعا موجود» که فرو پاشید‪ .‬این اشتباه را‬  ‫ندارد! آنچه هنوز و همچنان وجود دارد‪ ،‬همانا حقیقت و‬
‫هست‪ ،‬برای اینکه که چرا نمایندگان تئوریهای «پسا‪ »-‬و‬        ‫اما منتقدان امروزی «مدرنیتهی پسین» مرتکب نمیشوند‪.‬‬    ‫دروغ است! واقعیت و تخیل! همانطور که کارل مارکس‬
‫«‪-‬پسین» نمیگویند که پس از عبور از فکتها و واقعیتها‬        ‫اینها نمیگویند‪ ،‬آن چیست که باید درپی مدرنیته بیاید‪.‬‬  ‫در جایی گفته بود‪ :‬هر آنکس که آب را چیزی ساختگی‬
‫و مدرنیته‪ ،‬پس از استعمارزدایی کامل از تکتک مغزها‪،‬‬         ‫اما‪ ،‬میتوان آن چیز را حدس زد‪ ،‬و دانست‪ ،‬که اصلا چیز‬   ‫میانگارد‪ ،‬دیگر دیر دیر‪ ،‬هنگامی که در حال غرق شدن‬
‫میخواهند ما را به کدامین سرزمین موعود هدایت کنند‪.‬‬         ‫خوبی نیست‪ .‬پسامدرن (پستمدرن) همان پیشافاشیسم‬
‫ما اما بدان آگاهیم که این ره به کجا میبرد‪ ،‬به ناکجاآباد‪.‬‬                                                                       ‫است‪ ،‬درمییابد که اشتباه میکرده!‬
                                                                                                 ‫است!‬          ‫و این‪ ،‬همانگونه که برای «پسافَکت» صادق است‪ ،‬در‬
           ‫میدانیم که آنجا بودهایم و آن را دیدهایم‪.‬‬       ‫وانگهی این اصطلاح «پسااستعمار» هم عبارت عجیبی‬        ‫مورد «پسامدرنیسم» نیز صدق میکند‪ .‬پس از مدرنیته‬
‫من یکی که در هر حال خواستهام این است و دوست‬               ‫است؛ چراکه نمایندگان آن در صدد اثبات این موضوعاند‬    ‫چه میآید؟! در معماری نیز‪ ،‬پسامدرن هیچ چیزی بیش‬
‫دارم در یک جامعهی مدرن زندگی کنم؛ جامعهای که در‬           ‫که برای افکار و شیوههای اندیشهی استعماری هنوز و‬      ‫از بازی با عناصر کلاسیک در فُرم نبوده است! مثل لباس‬
‫برابر گفتمان آزاد سر خم میکند‪ ،‬واقعیتها و فکتها‬           ‫تا آیندهای دور پایانی در چشمانداز نیست؛ که به ویژه‬   ‫سنتی بجای مینیژوپ! هیچ چیز در این معماری نبود که‬
‫را بزرگ میدارد و ارج مینهد– وفاداری و احترام به‬           ‫«پیرمردان سفید» همچنان نگاهی تحقیرآمیز و از بالا‬
‫«پیروی از علم» دارد‪ .‬جامعهای که پسااستعماریست‪ ،‬و‬          ‫به افراد غیرسفیدپوست دارند‪ .‬و این‪ ،‬چه بسا درست‬              ‫نتوان با کلنگ دو َسر یا گوی تخریب بهترش کرد!‬
‫از همین رو نیز چندفرهنگی و جهانگرا است‪ ،‬سرمایهداری‬        ‫هم باشد؛ به ویژه در میان همین دسته از دانشگاهیان‬     ‫این «پسا» در فلسفه اما آسیبهای به مراتب بیشتری‬
‫و دموکراتیک است‪ .‬و این وصف آنقدر قدیمی است که‬             ‫سفیدپوست پرمدعا که همزمان در تلاشند با خودشیرینی‬     ‫وارد آورده است‪ .‬از وقتی عدهای فرانسوی خسته از‬
                                                          ‫و چاپلوسی در صدر این جنبش قرار گیرند‪ ،‬بر آنها غالب‬   ‫تمدن‪ ،‬تکهپارههایی از آثار ضدمدرن نیچه و هایدگر را با‬
                   ‫آرمانی و اتوپیا به نظر میرسد!‬          ‫شوند و برایشان تعیینتکلیف نیز کنند؛ چنانکه گویی‬      ‫مقداری مارکس و فروید مخلوط کرده و هم میزنند‪ ،‬کار‬
      ‫*منبع‪ :‬روزنامه آلمانی «دی ولت» (ژوئیه ‪)۲۰۲۰‬‬         ‫«مردمان رنگینپوست» خود قادر به بیان خواستههایشان‬     ‫دائمی فیلسوفها شده « ِدکانستراکشن» یا ساختارشکنی و‬
‫*نویسنده‪ :‬آلن پوزنر ‪ Alan Posener‬ژورنالیست آلمانی‪-‬‬                                                             ‫شالودهشکنى مداوم! اما نه اینکه هدف توپ تخریبشان‬
                                                                                               ‫نیستند!‬         ‫تزئینات و آرایههای گچی باشد‪ ،‬نه! بلکه اساس و بنیان‬
                                    ‫بریتانیایی‬            ‫اما این ادعا و خواست بحق و موجه که بنا بر آن‬
              ‫*ترجمه و تنظیم‪ :‬مهناز طالبی طاری‬                                                                  ‫روشنگری را هدف گرفتهاند‪ :‬فردیت را‪ ،‬فرد خردمند را!‬
                                                                                                               ‫لیکن چه خواهد شد‪ ،‬چه خواهد آمد‪ ،‬پس از آنکه خرد‬
                                                                                                               ‫و عقلانیت‪ ،‬فرد و فردیت بطور کامل نابود و تار و مار‬
                                                                                                               ‫شد؟ قرار است پس از آن وارد چه عصر و دورهای شویم؟‬
                                                                                                               ‫دوران تودههای بیخ َرد و جاهل؟! اما این را که پیشتر‬
                                                                                                               ‫نیز داشتیم! از ترس همین پیامد است که در این بین‬
   5   6   7   8   9   10   11   12   13   14   15