Page 11 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۳۹۲ (دوره جديد
P. 11

‫صفحه‌‌‌‪‌‌1‌1‬شماره‌‪1۸۵۸‬‬
‫جمعه ‪ 1۶‬تا پنجشنبه ‪ ۲۲‬دسامبر ‪۲0۲۲‬‬

‫احمد احـرار‬                        ‫نگاهی دوباره به انقاب مشروطیت ایران(‪)۴‬‬                                          ‫بازنشر‬

                                   ‫( کیهان لندن شماره ‪ ) ۱۱۳۴-۱۱۳۸‬آذر تا دی ‪۱۳۸۵‬‬

‫و واهمه نبود که مبادا او را تنها به دست آورده کارش‬        ‫کرد و گفت جریدۀ آزاد را خواندید‪ .‬والله اگر امروز ما جلو‬    ‫آزادی در اسام کفر است!‬
‫را بسازند و یا تبعیدش نمایند‪ .‬فقط اطمینانش بهواسطۀ‬        ‫این جراید را نگیریم مورد مؤاخذه و قهر خدا و رسولش‬
‫بودن احتشامالسلطنه بود و توکل بر خدا کرده بیاطلاع‬         ‫خواهیم بود‪ .‬شما پیشوایان دین شریف هستید‪ .‬برای چهار‬       ‫میرزا هاشم خان محیط مافی‪ ،‬در ادامۀ گزارش خود‬
‫نوکرهایش که در بیرون انتظار او را دارند از در دیگر رفتند‬  ‫روزه زندگی دنیا نمیشود این طور زیر بار مزخرفات این‬       ‫از دیدار بهبهانی و طباطبائی (سیدین سندین) با شیخ‬
‫به ملاقات اتابک و من آمدم به شما (دولت آبادی) اطلاع‬       ‫مردم رفت و سخن نگفت‪ ،‬پس جراید آزاد در مملکت‬              ‫فضلالله نوری‪ ،‬دلایل بستنشینی و مخالفت شیخ با‬
‫بدهم‪ .‬از این خبر بی نهایت مسرور گشته او را دعا کردم‪.‬‬
‫فردا صبح زود هر دو میرویم احتشامالسلطنه را خیلی‬                                         ‫اسلامی بیجاست‪.‬‬                   ‫مجلس مشروطه را از زبان وی چنین آورده است‪:‬‬
‫تردماغ ملاقات مینمائیم‪ .‬میگوید مجلس دیشب بهخوشی‬           ‫اما مسأله دیگر‪ ،‬شما را بهخدا و به مسلمانی شما و‬          ‫«مجلس برای ما خیلی خوب است‪ .‬مشروطیت خیلی‬
‫گذشت و هیچکس ملتفت نشد‪ .‬اتابک اعظم و آقا سید‬              ‫وجدان شما ببینید سزاوار است که پیشوایان و مجتهدین‬        ‫بجاست‪ .‬اما مشروطه باید قوانین و احکامش سر مویی از‬
‫محمد از یکدیگر اطمینان حاصل کردند‪ .‬ورقه از طرف‬            ‫دین شریف اسلامی در پای منبر حاضر باشند و یک نفر‬          ‫طریقۀ شرع مقدس نبوی خارج نشود‪ .‬پس ما را در موضوع‬
‫اتابک اعظم بهعنوان دعوت از علما و رجال و اعیان نوشته‬      ‫واعظ متهم بابیهالعقیده‪ ،‬در بالای منبر هزاران ناسزا نسبت‬
‫میشود‪ .‬آن ورقه را میفرستند ما بخوانیم‪ ،‬آقا سید محمد‬       ‫به علما و پیشوایان و نسبت به بزرگان دین و نسبت به‬                             ‫مشروطیت ابداً حرفی نیست‪.‬‬
‫ملاحظه کند‪ ،‬اگر پسند شد طبع و برای رجال دولت و علما‬       ‫وزرا و اعیان و اشراف و غیرها بگوید و شما در پای منبر‬     ‫اما آزادی که جزو مشروطیت نیست‪ .‬وانگهی‪ ،‬مگر‬
‫و تجار فرستاده شود که روز معین به دربار بیایند و از میان‬  ‫گوش کنید و خنده نمائید و از نطاقی و لفاظی او تعریف‬       ‫شما دو بزرگوار نمیدانید که آزادی در اسلام کفر است‪.‬‬
‫آن مجلس چند تن از دانشمندان‪ ،‬از رجال دولت و ملت که‬        ‫و تمجید نمائید‪ .‬دیگر برای طبقۀ علما چه باقی گذاردهاند‬    ‫مخصوص این آزادی که این مردم تصور کردهاند‪ .‬این آزادی‬
‫از اوضاع عالم باخبر باشند‪ ،‬منتخب شده بنشینند‪ .‬مطابق‬       ‫و شما فقط با عنوان آیتالله و سیدین السندین و چهار‬        ‫کفر در کفر است‪ .‬من شخصاً از روی آیات قرآن بر شما‬
‫شرع اسلام با رعایت ملاحظات زمان و معاهدات دول‪،‬‬            ‫شاهی پول هوائی مغرور شدهاید‪ .‬اسم اینها را چه باید‬        ‫اثبات و مدلل میدارم که در اسلام آزادی کفر است‪ .‬اما‬
‫قانونی مرتب نمایند و بهصحۀ همایون برسد و اجرا گردد‪.‬‬       ‫بگذاریم؟ والله بیخود شما با این عبارات خوشوقت و‬          ‫فقط در آزادی زبان یک چیز است که فقط و فقط در خیر‬
‫فردای آن روز نوشتۀ مزبور از طرف اتابک اعظم میرسد‬          ‫مغرور گردیدهاید‪ .‬این مردم به شما راه نمیبرند‪ .‬امروزه‬     ‫عموم اگر کسی چیزی به خاطرش میرسد بگوید لاغیر‪.‬‬
‫متضمن اظهار شکرگزاری خداوند بر موفقیت خود به انجام‬        ‫چون محتاج به شما هستند شما را با لفظ به مراتب عالیه‬      ‫اما نه تا اندازهای باید آزاد باشد که بتواند توهین از کسی‬
‫این کار خیر‪ ،‬تمجید زیاد از شاه و بیان ثمرۀ عدل و داد در‬   ‫رساندهاند برای این که قوه و قدرتی به دست بیاورند‪ .‬آن‬     ‫بکند‪ .‬مراد از خیر عموم‪ ،‬ثروت است و رفتن در راه ترقی‬
‫مملکت و عاقبت‪ ،‬دعوت نمودن به حضور در مجلس دربار‬           ‫وقت شما را از درجات علیا به مرتبۀ سفلی برمیگردانند‪».‬‬
                                                          ‫طباطبائی بیش از سایر روحانیون به تأسیس حکومت‬                                      ‫است و پیدا کردن معدن‪.‬‬
        ‫و ترغیب زیاد به حسن موافقت ملت با دولت‪.‬‬           ‫ملی و برقراری عدالت و کوتاه کردن دست ظلمه از سر‬          ‫در این موقع حاج شیخ دست برد از زیر کتابی یک ورقه‬
‫نوشته را میخوانیم و مقرر میشود پس از آن که از‬             ‫ملت عقیده و در این راه اهتمام داشت اما او نیز به هر‬      ‫روزنامه درآورد به دست آقای طباطبائی داد‪ .‬معظمله تصور‬
‫نظر سید هم گذشت و اصلاحاتی در آن شد به طبع برسد‬           ‫حال یک مجتهد بود و نمیتوانست خود را یکسره از این‬         ‫کردند که در این جریده هم بعضی مطالب مضحکی مثل‬
‫ولی این رقعه از جانب اتابک اعظم برای دعوت فرستاده‬         ‫نگرانی برهاند که مشروطیت مبادا حوزه اقتدار علمای دین‬     ‫جریدۀ صوراسرافیل وسایرین نوشته است‪ .‬آقای طباطبائی‬
‫نشود‪ ،‬بلکه رقعۀ مختصر بهعنوان ذیل نوشته و ارسال گردد‬      ‫را نیز مانند عمال حکومت‪ ،‬محدود و زمینه را برای پیشرفت‬    ‫با این قصد روزنامه را گرفت و با صدای بلند بنا کرد به‬
‫(برحسب امر قَ َدر قدرت ملوکانه‪ ،‬روز فلان‪ ،‬ساعت فلان در‬    ‫آراء و افکار «غربزدهها» یا «بابیها» بهقول شیخ نوری‬       ‫خواندن تا به مرور به مطالب ائمۀ اطهار و مخصوص به‬
‫دربار معدلتمدار حاضر شده اوامر ملوکانه را اصغا نمایند)‬                                                             ‫حضرت سیدالشهدا و حضرت ابوالفضل علیهالسلام رسید‪.‬‬
‫و بعد از انعقاد مجلس‪ ،‬آن ورقه از جانب شاه خطاب به‬                                            ‫هموار کند‪.‬‬            ‫در اینجا آقای طباطبائی خواست آهستهتر بخواند حضار‬
‫اتابک اعظم و عموم ملت در مجلس خوانده شود و هم‬             ‫حاجی میرزا یحیی دولتآبادی در خاطرات خود (حیات‬
‫مقرر میگردد که احتشامالسلطنه از سایر آقایان اعضای‬         ‫یحیی) دیدار محرمانهای را که قبل از صدور فرمان تشکیل‬                                      ‫بهصدا درآمدند‪.‬‬
‫حوزۀ اسلامی هم ملاقاتی کرده باشد که اگر معلوم شد با‬       ‫مجلس از سوی مظفرالدین شاه به سعی احتشامالسلطنه‬           ‫ناچار با صدای رسا خواندند که نسبتهای بیربط و‬
‫طباطبائی مذاکراتی هست تصور نکنند اختصاصی در میان‬          ‫بین آقا سید محمد طباطبائی با صدر اعظم وقت‪ ،‬عبدالمجید‬     ‫عاری از حقیقت داده و مردم را شماتت کرده که شما‬
‫است و این واقعه روز شنبه سوم شهر ربیعالاول ‪۱۳۲۴‬‬           ‫میرزا عینالدوله‪ ،‬صورت گرفته بود‪ ،‬از قول ملکالمتکلمین‬     ‫مردمان نادان چرا این قدر اعتقاد به این اشخاص دارید‬
                                                                                                                   ‫که در هزار و سیصد سال قبل به یزیدبن معاویه یاغی‬
                                      ‫است»‪.‬‬                                        ‫این گونه گزارش میکند‪:‬‬           ‫شد‪ ،‬قشون فرستاد خود و همراهانش را کشتند‪ .‬حالا این‬
‫دستخط مظفرالدین شاه دایر به تشکیل مجلسی از‬                ‫«اول شب سید (به خانه احتشامالسلطنه) وارد شد‪ .‬بعد‬         ‫مردم روضهخوانی مینمایند‪ ،‬خرج میدهند و مال خود‬
‫طبقات هفتگانه در تاریخ ‪ ۱۴‬جمادیالاخره صادر شد‪.‬‬            ‫از تعارفات رسمی‪ ،‬از یک طرف من (ملکالمتکلمین) و از‬        ‫را بیجهت تفریط مینمایند‪ .‬یک جماعتی به خاک کربلا‬
‫بنابر این دیدار محرمانۀ عینالدوله و آقا میر سید محمد‬      ‫طرف دیگر احتشامالسلطنه او را به رفتن به ملاقات اتابک‬     ‫اعتقاد دارند‪ .‬این خاک چه مزیت و برتری با خاکهای دیگر‬
‫حدود ده ماه قبل از صدور فرمان صورت گرفته است‬              ‫اعظم (عینالدوله) ترغیب کردیم و گفتیم رشتۀ حیات ملی‬       ‫دارد؟ اگر بخواهیم تمام مطالب جریدۀ مزبور را تمام درج‬
‫و بهطوری که ملاحظه شد در این تاریخ‪ ،‬صدر اعظم و‬            ‫ما مثل مو باریک شده‪ ،‬اگر امشب شما مخالفت نمائید و‬        ‫کنم اسباب ملالت مسلمانان و خوانندگان خواهد شد‪ .‬مراد‬
‫پیشوای روحانی نسبت به تشکیل «مجلس دربار» و تعیین‬          ‫با یک ملاقات با اتابک اعظم آن را محکم نسازید گسسته‬       ‫این است که این مرد پستفطرت بی اندازه ائمه اطهار را‬
‫کمیتهای از اشخاص بصیر و با خبر از اوضاع عالم بهمنظور‬      ‫خواهد شد و در تاریخ این مملکت شما را خودخواه یاد‬
‫تدوین «قانونی مطابق شرع اسلام با رعایت ملاحظات زمان‬       ‫خواهند کرد و اگر خلاف نفس کرده بروید و این شخص را‬                                ‫توهین و تحقیر کرده بود‪.‬‬
                                                          ‫با خود همراه نمائید و با هم بسازید‪ ،‬مردم صالح را دور‬     ‫بعد از آنی که آقای طباطبائی این روزنامه را خواندند‪،‬‬
                 ‫و معاهدات دول» توافق میکنند‪.‬‬             ‫خود جمع کنید و متفقاً رو به اصلاح امور جامعه قدم‬         ‫یکمرتبه بیاختیار بهگریه درآمد‪ .‬هرقدر خواست خودداری‬
‫روز بعد‪ ،‬یعنی یکشنبه چهارم ربیعالاول خبری از‬              ‫بردارید‪ ،‬روح ملت را از خود شاد کرده نام نیک خود را‬       ‫نماید نتوانست‪ .‬سایرین از گریۀ ایشان به گریه درآمدند‪.‬‬
‫دعوتنامه نمیشود و شب بعد‪ ،‬عینالدوله ضمن ملاقاتی با‬                                                                 ‫همانقدر که ساکت شدند دو مجتهد‪ ،‬شیخ نوری و دو نفر‬
‫احتشامالسلطنه به وی میگوید مصلحت دیده است قبل‬                                            ‫پایدار مینمایید‪.‬‬          ‫وکیل و هیجده نفر علما و جمعی طلاب و غیره که در این‬
‫از انعقاد مجلس عمومی‪ ،‬جلسهای با حضور وزرا و امرا‬          ‫بالأخره سید راضی میشود که با قرآن استخاره کند اگر‬        ‫محضر حاضر بودند تمامی ساکت و خاموش شدند‪ .‬همه‬
‫تشکیل دهد و آنان را از اصلاحاتی که در نظر است‪ ،‬آگاه‬       ‫مساعدت کرد برود و اگر مساعدت نکرد منصرف گردد‪.‬‬            ‫ساکت و مبهوت به یکدیگر نگاه میکردند‪ .‬هیچ سخنی‬
                                                          ‫قبول کردیم‪ ،‬مشغول نماز شد‪ .‬بعد از نماز سجدۀ طولانی‬       ‫مطرح نشد‪ .‬در این وقت پیشخدمت طباطبائی دید یک‬
                                        ‫کند‪.‬‬              ‫نمود و گریه کرده بعد استخاره نمود‪ ،‬آیه مناسبی آمد‪.‬‬       ‫ربع ساعت است این حضرات ساکت هستند‪ .‬اشاره کرد‬
  ‫در این مجلس است که اختلاف نظرها ظاهر میشود‪.‬‬             ‫این استخاره سید را منقلب کرده حاضر نمود از همه چیز‬       ‫نوکرهای شیخ چائی و غلیان آوردند‪ ،‬آن وقت حضرات‬
                                                          ‫چشم پوشیده روانه خانه اتابک بشود اما خالی از ترس‬
‫دنباله دارد‬                                                                                                                                         ‫بهخود آمدند‪.‬‬
                                                                                                                   ‫شیخ نوری آغاز سخن نمود‪ .‬خطاب به آقای طباطبائی‬
   6   7   8   9   10   11   12   13   14   15   16