Page 11 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۴۱۳ (دوره جديد
P. 11
صفحه11شماره18۷9
جمعه ۲6مه تا پنجشنبه 1ژوئن ۲0۲۳
بازنشر
هان ای دل عبرتبین،
ازدیدهنظرکن،هان...
( کیهان لندن شماره ) ۱۱۷۹
مهر ۱۳۸۶
پیکرۀ مومیایی شدۀ لنین احمد احـرار
هر ناظر خارجی محسوس و ملموس بود .جوانان انقلابی اتخاذ نموده بود و نیز بهسبب تل ّون مزاج و سوء استفاده از خبرگزاری فرانسه گزارش داد که قفل زدن بر در مقبرۀ لنین
سختیها و کمبودها و مشکلات را بهعذر محاصرۀ اقتصادی و اختیاراتش ،موضوع تغییر وی مطرح و مطالعه شود». و بهخاک سپردن جسد مومیائی او ،بار دیگر مورد بررسی قرار
فشار خارجی و جنگ داخلی توجیه میکردند و امیدوار بودند گرفته است .ولادیمیر کوچین یکی از مسؤولان کاخ کرملین گفته
با تحکیم و تثبیت رژیم ،روزهای بهتر فرا برسد ولی افسوس بهعنوان شاهد ،خروشچف نامۀ لنین را به کنگرۀ هشتم است وجود مقبرۀ لنین در مرکز کشور قطعاً بیمعنی است،
که هرچه بیشتر رژیم انقلابی جا میافتاد بر فشار و اختناق حزب در دسامبر سال ۱۹۲۳به این شرح قرائت کرد« :رفیق ولی تصمیمگیری در مورد این که مقبره باید وجود داشته باشد
افزوده میشد و نسل جوان انقلابی وقتی فهمید بهشت خیالی استالین پس از اشغال مقام دبیر کلی ،اختیارات نامحدودی یا خیر ،برعهدۀ دیگران است .بهگفتۀ وی بهترین راه حل برای
او سرابی بیش نبوده است که هم جوانی خود را از دست داده بهدست آورده است که اطمینان ندارم در درازمدت بتواند از این مسأله ،یک همهپرسی است .اگر هشتاد درصد رأیدهندگان
بود و هم توان و امکان حرکتی تازه را نداشت .من فقط یک این اختیارات با رعایت احتیاط استفاده کند ...استالین بهنهایت نظر دادند که جسد مومیائیشدۀ لنین بهخاک سپرده شود باید
درجه خشن است و این عیب که در میان خودمان و هنگام
نمونه از این شور انقلابی را برای شما میگویم و میگذرم: برخورد کمونیستها با یکدیگر قابل تحمل است ،برای شخصی این نظر را پذیرفت و مقبره را تعطیل کرد.
یکی از بهترین دوستان من ،لازار شاتسکی ،که رئیس سازمان که در مقام دبیر کلی قرار گرفته است قابل تحمل نیست .بدین بندۀ نگارنده این مقبره را در میدان سرخ مسکو زیارت
جوانان حزب کمونیست شوروی بود شبی به من گفت تنها جهت من پیشنهاد میکنم که رفقا دربارۀ امکان انفصال استالین کردهام .بنایی است شبیه مقبرۀ ناپلئون در «انوالید» پاریس با
تأسف وی این است که زودتر بهدنیا نیامده تا در هر دو انقلاب از این سمت مطالعه کنند و انتصاب شخص دیگری را م ّد نظر این تفاوتکهبازدیدکنندگانمیتوانندپیکرۀمومیاییشدۀلنین
سال ۱۹۰۵و سال ۱۹۱۷نقش فعالی داشته باشد .من گفتم قرار دهند که قبل از هر چیز از حیث بردباری و درستکاری و
ناراحت مباش ،شاید در انقلاب بعدی شرکت کنی .با شگفتی در وفاداری و مهربانی و نزاکت بیشتر و رفتار بهتر با رفقا نسبت به را که در تابوتی بلورین قرار دارد مشاهده کنند.
چشمان من خیره شد و گفت چه انقلابی؟ گفتم برای پیشرفت جسد مومیائیشدۀ استالین نیز زمانی بههمین کیفیت در
جامعه ،همیشه نیاز به حرکتی هست ،حتی در روسیه ...ضمن استالین متمایز باشد». معرض تماشا و زیارت عموم قرار داشت که بعد از گشودن
این گفت و گو از میدان سرخ مسکو میگذشتیم و من با اشاره بهرغم این توصیه ،کنگرۀ هشتم استالین را در مقام دبیر کلی پروندۀ جنایات وی توسط نیکیتا خروشچف در کنگرۀ بیستم
به مقبرۀ لنین که تازه بنا شده بود و هر روز صف طویلی از حزب ابقا کرد .در این ایام لنین بیمار و بستری بود و استالین که حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی آن را از کنار جنازۀ لنین
مردم برای تماشای جسد او بهچشم میخورد ،گفتم میدانم که قدرت مطلق داشت به رهبران حزب گفت لنین در این روزهای برداشتند و در گورستان بهخاک سپردند .دیدار از گورستان در
لنین را چقدر دوست داری .من هم او را دوست داشتم و از آخر عمر هذیان میگوید و این نامه را هم همسرش نادژدا برنامۀ اقامت ما نبود ولی با راهنمایی یکی از اعضای سفارت
نزدیک با او آشنا بودم ولی این مقبرهای که برای او ساختهاند ایران رفتیم و قبر استالین را هم دیدیم .با نگریستن در آن آئینۀ
توهین به لنین است و با اندیشههای لنین هیچ تطبیق نمیکند. کنستانتینوا از قول او جعل کرده است. عبرت ،من بر عقل دوراندیش شاهعباس آفرین گفتم که وصیت
ایگناریو سیلونه ،یکی از پایهگذاران حزب کمونیست ایتالیا که کرده بود جنازهاش را بدون تشریفات و در نقطهای نامعلوم
شاید انقلاب بعدی با آتش زدن همین مقبره آغاز شود! بعدها از این حزب جدا شد و دیگربار به حزب سوسیالیست
دوست من به شنیدن این سخن تکان خورد و در حالی که آثار پیوست ،کتابی دارد بهنام «سراب کمونیسم» .در این کتاب بهخاک سپارند.
وحشت از چهرۀ رنگپریدهاش هویدا بود و از ناراحتی و خشم دلایل بریدن از حزب سوسیالیست و گرویدن به کمونیسم را شاهعباس در بهشهر (که آن زمان اشرف نامیده میشد)
میلرزید از من خواست که این حرف را نه در نزد او و نه در چنین شرح میدهد« :در جریان تأسیس حزب کمونیست ایتالیا درگذشت .جنازهاش را از مازندران به کاشان انتقال دادند و
در سال ۱۹۲۱من در رأس گروه بزرگی از همفکرانم در سازمان در آن شهر بهامانت گذاشتند .پس از چندی ،سه جنازه را که
نزد دیگری تکرار نکنم. جوانان سوسیالیست ،به حزب جدید پیوستم .ما از سال ۱۹۱۷ معلوم نبود کدام متعلق به پادشاه ماضی است از سه دروازۀ
ده سال بعد ،همین دوست پر حرارت و متعصب مرا به در حزب سوسیالیست فعالیت میکردیم ولی در سالهای پس شهر بیرون بردند و هر کدام را در جایی بهخاک سپردند و در
خیانت و همدستی با زینوویف متهم کردند و هنگامی که برای از جنگ ،از سیاست رفورمیستی و محافظهکارانۀ حزب ناراضی نتیجه کسی بهدرستی نمیداند پادشاه بزرگ صفوی در کجا
بازداشت او به خانهاش ریختند ،خود را از طبقۀ پنجم ساختمانی بودیم و انتقادات علنی از رهبری حزب سوسیالیست بهعمل
که در آن زندگی میکرد به زمین انداخت و در دم جان سپرد». میآوردیم .بنابراین پیوستنمان به حزب جدید انقلابی طبیعی مدفون است.
در گزارش خبرگزاری فرانسه آمده است« :مسألۀ تعطیل کردن خروشچف ،در جریان استالینزدایی ،خطابۀ خود را با
مقبرۀ لنین ،در گذشته بارها مطرح شده بود بی آن که نتیجهای بود». مقدمهای در تجلیل و تحسین از لنین آغاز کرد و خطاب به
حاصل شود .هنوز هم روزانه هزاران تن از مردم روسیه ،بهویژه سیلونه ،در حزب کمونیست ایتالیا سردبیری نشریۀ هفتگی حاضران گفت« :لنین مارکسیست انقلابی مبارزی بود که نسبت
افرادی که از روستاها به مسکو میآیند ،برای بازدید از مقبره جوانان حزب «آوانگاردیا» را بهعهده داشت .سپس روزنامۀ به مسائل اصولی بیگذشت بود و در عین حال هرگز نظریات
صف میکشند .در آوریل سال ۲۰۰۶آکادمی تاریخ علوم روسیه، «لاووراتوره» را انتشار داد .با انحلال حزب کمونیست از طرف خود را بهزور بر همکارانش تحمیل نمیکرد .میکوشید آنها را
تعطیل این مقبره را پیشنهاد داد و اعلام داشت که اقدامات لنین موسولینی ،او رهبری تشکیلات زیرزمینی حزب را برعهده گرفت متقاعد سازد و بدین منظور ،با کمال شکیبایی نظریات خود را
در دوران زمامداری وی ،روسیه را وارد یک بنبست اجتماعی، و طی این سالها ،با کمونیستهای روسیه ارتباط نزدیک داشت .او برای دیگران تشریح میکرد ...لنین که نسبت به سرنوشت حزب
اقتصادی و فرهنگی کرد و این کشور را در جهان متمدن امروزی مینویسد «نخستین سالهای پس از انقلاب ،نسل جوان روسیه و اتحاد شوروی نگران شده بود بهخوبی استالین را قضاوت
شور و هیجان غریبی داشت و این شور و هیجان که از امیدهای نمود و توصیه و تأکید کرد که بهعلت خشونت مفرط و رویۀ
به انزوای مطلق کشانید»! این نسل برای ساختن یک جامعۀ جدید ریشه میگرفت برای نامطلوبی که استالین در مقام دبیر کل حزب نسبت به رفقایش