Page 11 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۴۱۵ (دوره جديد
P. 11
صفحه11شماره1881
جمعه ۹تا پنجشنبه 1۵ژوئن ۲0۲۳
بازنشر مژدگانی كه گربه تائب شد...
خیراندیش (احمداحرار) ( کیهان لندن شماره ) ۱۰۰۸خرداد ۱۳۸۳
برگردیم به قرن هشتم هجری و به سرزمینی گرفتار
حاكمان خونخوار ،زاهدان ریاكار ،وزیران و امیران نابكار،
قاضیان مكار ،مفتیان غدار ،بازاریان طرار ،سپاهیان آدمخوار،
دیوانیان مردمآزار .جایی كه دوست را از دشمن ،راست را
از دروغ ،حق را از ناحق نمیتوان بازشناخت و موش و گربه
عبید زاكانی تصویرگر آنست.
موش و گربه را از نو باید خواند:
بخوانم از برایت داستانی
كه در معنای آن حیران بمانی
با سلام و درود و احسانا ناگهان جست و موش را بگرفت داستان در یك شهر مذهبی میگذرد .شهر مسلمانان.
عرض كردند با هزار ادب چون پلنگی شكار كوهانا شهری كه گربههای آن هر جا موشی زباندراز و منكر
كای فدای رهت همه جانا عادلانه بودن نظم حاكم سر بلند كرده و زیاده از دهانش
لایق خدمت تو پیشكشی پس از كشتن و خوردن موش ،گربه لب و دهان را پاك چیزی گفته است سزایش را با گرفتن و خوردنش كف دستش
كردهایم ما ،قبول فرمانا میكند و تسبیح به دست و ذكر اللهم ارزقنا بر لب روانه گذاشتهاند .در نتیجه ،همه موشها مصلحت در آن دیدهاند
گربه چون موشكان بدید بخواند كه از سوراخها خارج نشوند و خودشان را مفت و مسلم به
رزقكم فیالسماء حقانا مسجد میشود: كشتن ندهند .بر اثر احتیاطكاری موشها ،اوضاع آرام بهنظر
من گرسنه بسی بهسر بردم دست و رو را بشست و مسح كشید میرسد اما گربهها از وضع موجود راضی نیستند .اولا دچار
كمبود پروتئین غذایی شدهاند .ثانیاً نگران آنند كه موشها یا
رزقم امروز شد فراوانا ورد میخواند همچو ملانا بروند به خارج و با جمعیتهای حمایت حیوانات علیه شكار
روزه بودم به روزهای دگر بار الها كه توبه كردم من و كشتار همصدا شوند یا در زیر زمین ،پنهان از چشم آنها به
از برای خدای رحمانا ندرم موش را به دندانا فعالیتهای توطئهگرانه بپردازند.
هر كه كار خدا كند بهیقین بهر این خون ناحق ای خلاق از قضای فلك یكی گربه
من تصدق دهم دو من نانا
روزیش میشود فراوانا بودچون اژدها به كرمانا (در نسخههای جدید موش و
بعد از آن گفت« :پیش فرمائید آنقدر لابه كرد و زاری كرد گربه :تهرانا)
تا بهحدی كه گشت گریانا
قدمی چند ،ای رفیقانا» موشكی بود در پس منبر شكمش طبل و سینهاش چو سپر
موشكان جمله پیش میرفتند زود برد این خبر به موشانا شیر دم و پلنگ چنگانا
مژدگانی كه گربه تائب شد
تنشان همچون بید لرزانا از غریوش به وقت غریدن
ناگهان گربه جست بر موشان زاهد و عابد و مسلمانا شیر درنده شد هراسانا
بود در مسجد آن ستوده خصال
چون مبارز به روز میدانا سر هر سفره چون نهادی پای
پنج موش گزیده را بگرفت در نماز و نیاز و افغانا ببر از وی شدی گریزانا
هر یكی كدخدا و دهقانا
دو بدین چنگ و دو بدان چنگال موشها از شنیدن این خبر به شعف میآیند .انجمن دفاع از جناب گربه كه علاوه بر سبیل ،ریش پهنی هم دارد و
یك به دندان چو شیر غرانا... آزادی موشان تشكیل جلسه میدهد و بهاتفاق آراء تصمیم هنگام خرامیدن تسبیح در دست میچرخاند و زیر لب ذكر
اتخاذ میشود كه بهمباركی این رویداد فرخنده و آغاز دوران میخواند ،گهگاه سری هم به شرابخانه میزند البته بی سر
توضیح واضحات: تازه در مناسبات فیمابین ،نمایندگانی از سوی جامعه موشها و صدا و پنهانی .این را هم شنیده است كه موشها ،چون
داستان موش و گربه عبید زاكانی مربوط است به هفتصد با گربه دیدار كنند و مراتب خرسندی و شكرگزاری خود را شرابخانه را جای امنی تصور میكنند ،در آنجا آزادانه و بی
ــ هشتصد سال پیش و با متعهد شدن نظام محترم جمهوری
اسلامی به رعایت كامل حقوق بشر و صدور بخشنامه همراه با هدایای شایسته بهتقدیم رسانند: پروا رفت و آمد میكنند.
حضرت آیتالله شاهرودی و انتقاد شدید معظمله از این خبر چون رسید بر موشان روزی اندر شرابخانه شدی
بازداشتها و بازجوییها و صدور احكام نامناسب قضائی همه گشتند شاد و خندانا
و رفتار غیر انسانی و غیر اخلاقی با زندانیان و همزمان، هفت موش گزیده برجستند از برای شكار موشانا
بازداشت تعدادی دیگر از روزنامهنگاران و نویسندگان هر یكی كدخدا و دهقانا در پس خ ّم مینمود كمین
و دانشجویان و ابرام ،بل تشدید احكام صادره در مورد برگرفتند بهر گربه ز مهر همچو دزدی كه در بیابانا
هر یكی تحفههای الوانا ناگهان موشكی ز دیواری
تعدادی دیگر از آنان ،كمترین وجه تشابهی ندارد. نزد گربه شدند آن موشان جست بر خ ّم می خروشانا
سر به ُخم برنهاد و مینوشید
مست شد همچو شیر غرانا
گفت كو گربه تا سرش بكنم
پوستش پر كنم ز كاهانا
گربه در پیش من چه سگ باشد
كه شود روبرو به میدانا
گربه این را شنید و دم نزدی
چنگ و دندان زدی به سوهانا