Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۴۱۵ (دوره جديد
P. 14

‫چهل سال کیهان لندن بازنشر‬                                                                                                                                    ‫صفحه‌‌‌‌‪‌‌‌1‌4‬شماره‌‪‌1881‬‬
  ‫از «سرچشمه» تا «ریجنت استریت»‬                                                                                                                 ‫جمعه ‪ 1۹‬تا ‪ ۲۵‬خردادماه ‪140۲‬خورشیدی‬

‫تابلو و سردر مؤسسه کیهان در تهران‪ ،‬این عکس را در سال ‪ ۲۰۰۷‬یکی از خوانندگان کیهان لندن در تهران گرفت و برای ما فرستاد‬  ‫مسلح‪ ،‬قره باغی وزیر كشور‪ ،‬اویسی فرمانده نیروی‬
                                                                                                                      ‫زمینی و حاكم نظامی تهران‪ ،‬مقدم رئیس ساواك و صمدیان‬
‫بودند‪ .‬عمر کیهان بچهها یکى دو سال کمتر از کیهان‬         ‫=کیهان در آغاز مانند هر موسسه نوپای دیگری با‬                  ‫پور رئیس شهربانی‪ .‬دیرتر‪ ،‬گنجی وزیر آموزش و پرورش نیز‬
                                 ‫ورزشى است‪.‬‬             ‫مشکلات مالی روبرو بود‪ .‬اما محبوبیت روزافزون و افزایش‬
                                                        ‫تیراژ به دکتر و یارانش امید میداد به راه خود ادامه دهند‪.‬‬                                       ‫به ما پیوست‪.‬‬
‫=در سالهای پایانی دهه ‪ ۴٠‬و به دنبال تکمیل فهرست‬         ‫رفته رفته و با گذشت زمان تعداد خوانندگان کیهان رو به‬          ‫شگفت انگیز آن بود كه شهبانو هم در جلسه حضور‬
‫نشریات موسسه کیهان دکتر مصباح زاده فرصت پیدا کرد‬        ‫افزایش گذاشت؛ در نتیجه وضع مالی روزنامه نیز بهبود‬             ‫داشت و با شاه‪ ،‬مشتركاً بر آن ریاست میكردند‪ .‬او بر بالای‬
‫تا یکی از آرزوهای همیشگی خود را عملی کند‪ ،‬تأسیس‬         ‫نسبی پیدا کرد‪ .‬البته با گسترش موسسه هزینهها هم بالا‬           ‫میز ناهارخوری كاخ و در سمت چپ اعلیحضرت قرار گرفته‬
                                                        ‫میرفت و دکتر غالبا مجبور بود حقوق دانشگاهیاش را هم‬            ‫بود‪ .‬در حقیقت به گونهای‪ ،‬این به معنای ورود رسمی ملكه‬
                         ‫دانشکده روزنامهنگاری‪.‬‬
‫=کیهان پس از چهل سال دوباره در دو اتاق اجارهای‬                             ‫برای برجهای کیهان هزینه کند‪.‬‬                                      ‫به صحنه سیاست ایران بود‪.‬‬
‫اما در محل دیگری هزاران کیلومتر دورتر از خیابان‬         ‫=دکتر مصباح زاده کارکنان کیهان را اعضاى «خانواده‬              ‫جلسه‪ ،‬اندكی پس از ساعت شش بعد از ظهر آغاز شد و تا‬
‫«سرچشمه» تهران در «ریجنت استریت» لندن فعالیت خود‬                                                                      ‫ساعت دو و نیم بامداد ‪ ۸‬اكتبر به درازا كشید‪ .‬نخست‪ ،‬شاه‬
                                                        ‫کیهان» مىنامید و با تمام وجود در غمها و شادیهاى‬
                                ‫را از سر گرفت‪.‬‬          ‫آنها شریک بود‪ .‬اعضاى کیهان از بالاترین تا پایینترین رده‬                                   ‫سخنانی كوتاه گفت‪:‬‬
                                                        ‫هروقت که نیاز به دردل با دکتر داشتند د ِر اتاق صاحب‬           ‫«اوضاع هر روز پیچیدهتر و نگران كنندهتر میشود‪ .‬به‬
‫محمدرضا حمیدی‪ -‬اوایل سالهای بحرانی دهه ‪ ٢٠‬جوانی‬         ‫موسسه به روى آنها باز بود‪ .‬دکتر در آن سالها تکیه کلامى‬        ‫همین دلیل خواستم چند وزیر كه مسئولیت سیاسی دارند‬
‫بعد از دریافت درجه دکترای حقوق از دانشگاه پاریس به‬                                                                    ‫و فرماندهان اصلی ارتش‪ ،‬اینجا گرد هم آیند‪ .‬مقصود من‬
                                                                 ‫داشت‪ :‬ما هیچکس را پشت در نگه نمىداریم‪.‬‬               ‫این است كه بدانیم چگونه باید اقدام كنیم؟ من چه باید‬
    ‫ایران بازگشت و در دانشگاه تهران سرگرم تدریس شد‪.‬‬     ‫=مراجعین کیهان در آن روزگار کوچه اتابک را که بیشتر‬            ‫بكنم؟ از تك تك شما میخواهم رك و راست‪ ،‬صریح‪ ،‬حتی‬
‫اما پس از مدتی احساس کرد تنها استادی دانشگاه برای‬       ‫ساختمانهای آن تأسیسات کیهان را در خود جا داده بود به‬          ‫با شدت و بی آنكه هیچ اندیشه پنهانی در پشت حرفهایتان‬
‫خدمت به ایران در تلاطم آن زمان کافی نیست و باید نقش‬
‫مؤثرتری در فعالیتهای سیاسی‪ ،‬فرهنگی و اجتماعی به‬                            ‫عنوان کوچه کیهان میشناختند‪.‬‬                                            ‫باشد‪ ،‬سخن بگویید‪».‬‬
‫عهده بگیرد‪ .‬بنابراین تصمیم گرفت روزنامهاى با نام کیهان‬  ‫=کیهان در سالهای آغازین دهه ‪ ۵٠‬خورشیدی با‬                     ‫آن گاه سخن را به نخست وزیر واگذاشت‪ .‬بررسی او از‬
‫منتشر کند که طبقه تحصیلکرده و روشنفکر آن زمان جای‬       ‫احتساب همکاران دفاتر کیهان در شهرستانها نزدیک به‬              ‫اوضاع‪ ،‬چندان خوش بینانه نبود‪ .‬او از همه چیز و همه‬
‫آن را خالی میدید‪ .‬نام این جوان بلندپرواز که در ایران‬    ‫‪ ٣‬هزار عضو داشت‪ .‬آخرین نشریاتی که به خانواده کیهان‬            ‫كس‪ ،‬و حتی از چند وزیر كه البته حضور نداشتند شكایت‬
‫آن روز از او به عنوان یک کارآفرین موفق نام برده میشد‬    ‫پیوستند‪ ،‬مجله پر تیراژ زن روز و کیهان هوایى بودند البته‬       ‫داشت كه «مهار اوضاع از دستشان بیرون شد»‪ ،‬و با هیجان‬
                                                        ‫کیهان ورزشی‪ ،‬تنها نشریه ورزشی معتبر ایران‪ ،‬نخستین‬             ‫میافزود‪« :‬با این حال من وظیفه خود را انجام خواهم داد‪».‬‬
                        ‫مصطفی مصباح زاده بود‪.‬‬           ‫نشریه هفتگى کیهان بود که اولین شماره آن ‪ ۶٠‬سال پیش‬            ‫تیمسار ازهاری‪ ،‬سیاست «اولویت مطلق» برقراری نظام و‬
‫دکتر مصباح زاده انتشار کیهان را در سال ‪ ١٣٢۱‬خورشیدی‬     ‫به همت دکتر صدرالدین الهى و همکارى منوچهر قره گزلو‪،‬‬           ‫اصلاحات را پیشنهاد كرد‪ .‬منوچهر آزمون پیشنهاد میكند‬
‫– ‪ ١٩۴۲‬میلادی در سه اتاق اجارهای در محله سرچشمه‬         ‫عطا بهمنش‪ ،‬مهدى درى و ابوالقاسم منصفى در چنین‬                 ‫كه یك شورای انقلابی به رهبری شخص شاهنشاه تشكیل‬
‫تهران چند قدم پائینتر از مسجد سپهسالار و مجلس شورای‬                                                                   ‫شود تا «سرمشق بزرگی برای همه بشود‪ .‬باید دادگاههای‬
‫ملى شروع کرد‪ .‬او در این دفتر کوچک دو سه همکار دیگر‬                                  ‫روزهایى منتشر شد‪.‬‬                 ‫نظامی مقررات زمان جنگ را به اجرا بگذارند‪ ،‬كسانی را كه‬
‫هم داشت‪ ،‬عبدالرحمن فرامرزی نویسنده سرشناس‪ ،‬وکیل‬         ‫=مجله زن روز که به سردبیری شادروان مجید دوامى‬                 ‫میخواهند نظم و امنیت را مختل كنند و یا منفور مردم‬
‫دادگستری و نماینده بعدی مجلس شورای ملی از بندر لنگه‬                                                                   ‫هستند‪ ،‬فوراً و بیفرجام خواهی محاكمه‪ ،‬و درجا اعدام‬
‫که سردبیر روزنامه بود و به گفته دکتر مصباح زاده نام‬     ‫منتشر میشد رکورد بی سابقهای از نظر تیراژ در میان‬
‫«کیهان» پیشنهاد او بود‪ ،‬و مرحوم بهادری رئیس کارگزینی‬    ‫مجلات هفتگی آن زمان ایران که تعدادشان کم نبود بجا‬                                                   ‫نمایند‪».‬‬
‫کیهان در سالهای پیش از انقلاب هم مسئولیت امور مالی‬      ‫گذاشت و جالب این بود که این هفتهنامه زنانه دهها هزار‬          ‫در آن لحظه‪ ،‬تیمسار مقدم اجازه خواست كه سخن آزمون‬

                              ‫را به عهده داشت‪.‬‬                                      ‫خواننده مرد داشت‪.‬‬                                         ‫را ببرد‪ ،‬و بسیار آرام گفت‪:‬‬
‫کیهان در آغاز مانند هر موسسه نوپای دیگری با مشکلات‬      ‫=از پر طرفدارترین نشریات هفتگی موسسه کیهان که‬                 ‫«اعلیحضرتا‪ .‬به گمان بنده اگر قرار شود چند نفری را‬
‫مالی روبرو بود‪ .‬اما محبوبیت روزافزون و افزایش تیراژ به‬  ‫در آن سالها پا به عرصه وجود گذاشت کیهان بچهها بود‪.‬‬            ‫بگیریم و در میدان سپه ــ كه در در دهههای پیشین جای‬
                                                        ‫دو کیهانی شریف و خدمتگزار‪ ،‬شادروانان استاد بدیعی و‬            ‫اعدامها در انظار همگان بود ــ اعدام كنیم‪ ،‬عدالت حكم‬
     ‫دکتر و یارانش امید میداد به راه خود ادامه دهند‪.‬‬    ‫عباس یمینی شریف مدیریت و سردبیری آن را عهدهدار‬
                                                                                                                                 ‫میكند آقای آزمون نخستین اعدامی باشد‪».‬‬
                                                                                                                      ‫و این‪ ،‬فقط یك شوخی بیجا نبود‪ .‬سكوتی دراز شد و‬
                                                                                                                      ‫آنگاه شاه با لبخندی خشك سكوت را شكست‪« :‬شوخی بس‬
                                                                                                                      ‫است‪ ،‬آقایان‪ .‬آقای آزمون خواهش میكنم سخنانتان را ادامه‬

                                                                                                                                                           ‫دهید‪»...‬‬
                                                                                                                      ‫حاضران یك یك تحلیل خود را از اوضاع و پیشنهادهایشان‬
                                                                                                                      ‫را مطرح كردند‪ .‬كاظم ودیعی جملهای گفت كه همه را‬
                                                                                                                      ‫تكان داد‪« :‬اعلیحضرتا‪ ،‬از این رویدادها به ویژه بوی نفت‬

                                                                                                                                                           ‫میآید‪».‬‬
                                                                                                                      ‫سپس حدود ساعت نه‪ ،‬پیشخدمتی همه را به صرف شام‬
                                                                                                                      ‫خواند‪ .‬ناهارخوری به خاطر همان جلسه اشغال شده بود‪،‬‬
                                                                                                                      ‫میزهای كوچكی در تالار انتظار كاخ گذاشته بودند‪ .‬پادشاه‬
                                                                                                                      ‫و شهبانو و سایر شركت كنندگان در جلسه به آنجا رفتند‪.‬‬
                                                                                                                      ‫غذای سادهای تعارف شد‪ ،‬به همراه شراب «بوردو»ی خوبی‬
                                                                                                                      ‫كه شاه تقریباً به آن دست نزد‪ .‬به علت حضور پیشخدمتها‪،‬‬
                                                                                                                      ‫گفتگوها معمولی بود‪ .‬در مورد مراسم آغاز سال تحصیلی‬
                                                                                                                      ‫دانشگاه و استقبال گرمی كه از شاه شده بود‪ ،‬سخن‬
                                                                                                                      ‫رفت‪ .‬چند تنی هم كوشیدند با شوخیهائی كه میكنند‪،‬‬
                                                                                                                      ‫از سنگینی فضا بكاهند‪ ،‬كه بیهوده بود‪ .‬تیمسار مقدم و‬
                                                                                                                      ‫منوچهر آزمون‪ ،‬كه هر دو پس از پیروزی انقلاب اعدام‬
                                                                                                                      ‫شدند‪ ،‬به یكدیگر نگاه هم نمیكردند‪( .‬ادامه دارد)‬
   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18   19