Page 13 - (کیهان لندن - سال چهلم ـ شماره ۴۱۹ (دوره جديد
P. 13

‫صفحه‌‌‌‌‪‌‌‌1‌۳‬شماره‌‪188۵‬‬                                    ‫داشتهاند‪ ،‬بسیار امكان دارد كه سفارت آمریكا‪ ،‬حتی پیش از آن‬      ‫پیام زیبا ولی محنت انگیزی بود كه پی آمدهای بدی‬
‫جمعه ‪ ۷‬تا پنجشنبه ‪ 1۳‬ژوئیه ‪۲0۲۳‬‬                             ‫كه نوشته به دست شاه برسد‪ ،‬از محتوای آن آگاه بوده است‪.‬‬          ‫به بار آورد‪ .‬مردم از آن‪ ،‬تنها بخش «صدای انقلاب شما را‬
                                                            ‫به هر حال پاسخ سفیر ایالات متحده‪ ،‬محتاطانه‪ ،‬و براساس‬           ‫شنیدم» را به یاد سپردند‪ .‬تا آن روز‪ ،‬هرگز واژه های انقلاب‬
‫این نتیجه رسیده بود كه فرستادن آن پیام‪ ،‬بزرگترین اشتباه‬                                                                    ‫به زبان نیامده بود‪ .‬از آن لحظه بود كه این واژه‪ ،‬با همه‬
                           ‫سیاسیاش بوده است‪.‬‬                                             ‫ادب دیپلماتیك بود‪.‬‬                ‫مفاهیمش‪ ،‬رسمیت یافت‪ .‬متن پیام اقلا در پنج مورد اعتراف‬
                                                            ‫سرآنتونی پارسونز نیز كمابیش به همان گونه رفتار كرد و‬           ‫شاه را به نقض قانون اساسی‪ ،‬و سوگند او را‪ ،‬كه ازآن پس‬
‫دیرتر‪ ،‬در بهار ‪ ۱۹۸۰‬در قاهره‪ ،‬در دیدارهای طولانی‬            ‫گفت كه هنوز فرصت مطالعه متن را نیافته است‪ .‬ولی افزود‪:‬‬          ‫رعایتش كند و ضامنش باشد در بر میگرفت‪ .‬به این ترتیب‪،‬‬
‫كه داشتیم‪ ،‬شاه همواره و با پافشاری به آن دوره پایانی‬        ‫آقای عبدالكریم لاهیجی (از سران شناخته شده مخالفان كه‬
‫پادشاهیاش بازمی گشت‪ .‬از احساس پشیمانی رنج میكشید‪:‬‬           ‫از افراطیترینشان به حساب نمیآمد) تلفن كرده و گفته از‬                    ‫كاری كردند كه او پیمان شكنی را برگردن گرفت‪.‬‬
‫كه چرا در زمان مناسب به پارهای كارها دست نزده تا انتقاداتی‬                                                                 ‫سرآنتونی پارسونز سفیر انگلستان در یادداشتهای روزانه‬
‫را كه در درون كشور میشد بیاثر كند و مردم را بیشتر متوجه‬                                    ‫پیام راضی است!‬                  ‫اش نوشت‪« :‬آیا شاه به راستی مفهوم سخنی را كه میگفت‬
‫دسیسههای خارجی سازد‪ ،‬نادم بود كه به آمریكاییان اعتماد‬       ‫محمدرضا شاه‪ ،‬هنگامی كه از این واكنشها آگاه شد‪ ،‬هیچ‬             ‫میدانست؟» درست تر بگوییم‪ ،‬سخنانی كه وادارش كردند‬
‫كرده و گمان كرده كه در جهت گیریهای سیاسی آنان منطقی‬         ‫بر زبان نیاورد‪ ،‬اما با اندوهی بیپایان‪ ،‬لبخند زد‪ .‬مردی كه گاه‬
‫وجود دارد‪ ،‬به ویژه افسوس میخورد كه میهنش را در كف‬           ‫با غرور و پارهای اوقات با تحقیر‪ ،‬اما البته با ادبی كه ویژه او‬            ‫بگوید‪ ،‬اما در نهایت خودش تنها مسئولش بود‪.‬‬
‫«گروهی جنایتكار و غارتگر» رها كرده است‪ .‬او این ندامت و‬      ‫بود‪ ،‬با نمایندگان برخی از قدرتهای جهانی رفتار میكرد‪ ،‬و این‬     ‫پیامی كه پخش شد‪ ،‬تأثیر مورد نظر را به بار نیاورد‪.‬‬
‫افسوس را در گفتگو با چند نشریه خارجی‪ ،‬و به ویژه یك هفته‬     ‫رفتار تنها برای نمایش اهمیت پیشرفت و جایگاه كشورش بود‪،‬‬         ‫دگرگونیای كه به شاه امید داده بودند پدید میآید‪ ،‬ایجاد‬
‫نامه معتبر مصری كه سادات رئیس جمهوری مصر به او توصیه‬        ‫و میگفت‪« :‬این كشور‪ ،‬درخت بلوط است‪ ،‬نه نی»‪ ،‬ضعف‬                 ‫نشد‪ .‬برای رسیدن به آن مقصود‪ ،‬به لحنی دیگر و واژههائی‬
                                                                                                                           ‫دیگر نیاز بود‪ ،‬نه این نوشته زیبا‪ ،‬اما رقت انگیز محنت بار‪ ،‬كه‬
                      ‫كرده بود‪ ،‬مورد تأكید قرار داد‪.‬‬               ‫خویش را احساس میكرد و به ژرفی رنج میكشید‪.‬‬               ‫ناقوس مرگ سلطنت در ایران بود‪ .‬محمدرضا شاه بسیار زود و‬
‫در مورد آن پیام كذایی‪ ،‬میگفت كنكاشهایی كرده و به‬                                            ‫اقرار به اشتباه‬
‫این نتیجه رسیده كه سوای قطبی و نصر‪ ،‬چند تن دیگر كه‬                                                                                                 ‫با تلخكامی این را دریافت‪.‬‬
‫از مدتها پیش‪ ،‬یا در آن اواخر دور و بر شهبانو میپلكیدند‪،‬‬     ‫در سپتامبر ‪ ،۱۹۷۹‬كه من مدتی در مكزیك به سر بردم‪،‬‬                                ‫**********‬
‫متنش را نوشتهاند‪ .‬شاه یكی از دوستان نزدیك شهبانو و‬          ‫شاه مدتی دراز از آن دوره سخن گفت‪« :‬اشتباه كردم كه‬              ‫آن شب‪ ،‬حدود ساعت هفت‪ ،‬اصلان افشار در دفتر خود‬
‫دو تن از رهبران پیشین كنفدراسیون (سازمان كوچكی از‬           ‫دربست به آدمهایی اعتماد كردم كه لیاقتش را نداشتند‪...‬‬           ‫در كاخ ــ كه سه اتاق كوچك آن را از دفتر كار بزرگ شاه‬
‫جوانان تندروی ایرانی كه به نوشته كنت دومرانش منابع‬          ‫بیشتر اوقات‪،‬سخنرانیهایم نوشتهای نداشت و اندك‬                   ‫جدا میكرد ــ نشسته و سرگرم كار بود‪ .‬ناگهان در گشوده‬
‫آمریكایی خرجش را میدادند) را متهم به طرح ریزی و‬             ‫بود زمانهایی كه از یادداشت استفاده میكردم‪ ...‬در چند‬            ‫شد‪ ،‬بی آنكه كسی در زده یا ورود كسی را خبر داده باشند‪.‬‬
‫اجرای آن توطئه میكرد‪ .‬و توضیح میداد‪« :‬این دو گرداننده‬       ‫موقعیتی هم كه میبایست متنی را بخوانم‪ ،‬از پیش با‬                ‫بهت زده شاه را دید‪ .‬هرگز دیده نشده بود كه به دفاتر كاخ‬
‫كنفدراسیون بدون آن كه كسی مانعشان شود‪ ،‬وارد ایران‬           ‫دقت مرورش میكردم و بیشتر اوقات در آن دگرگونیهایی‬               ‫برود‪ .‬اصلان افشار به نشانه احترام به پا خاست و تعظیم كرد‪.‬‬
‫شده بودند‪ .‬بالاخره هر ایرانی میتواند به كشور خود باز‬
‫گردد و ما از چنین افراد هوشمند و درخشان باكی نداشتیم‬

‫پیام رادیو ‪ -‬تلویزیونی شاه‬

‫(بدون آن كه دیده باشدشان‪ ،‬آنها را خوب میشناخت)‪ .‬اما‬         ‫میكردم‪ .‬در آن روز ویژه‪ ،‬چنان دستپاچهام كردند كه به‬             ‫شاه اشاره كرد كه سرجایش بنشیند‪ .‬او طبیعتاً‪ ،‬اما با شگفتی‬
‫چگونه میشود توجیه كرد كه یكی از آنان تا آن حد مورد‬          ‫راستی حتی زمان لازم را نداشتم تا بر آن چه قرار است‬             ‫بسیار نشست‪ .‬شاه صندلی را برداشت و پیش روی رئیس كل‬
‫حمایت مالی و سیاسی هویدا قرار گرفته‪ ،‬و دیگری سمتی‬           ‫بخوانم‪ ،‬نگاهی بیاندازم! به همین دلیل چندین بار تپق زدم‬
‫بسیار مهم در تلویزیون داشته باشد؟ چگونه میشود توجیه‬         ‫و واژهها را نادرست خواندم‪ ...‬بدبختانه باید بگویم كه در آن‬                                ‫تشریفات خود نشست‪.‬‬
‫كرد كه‪( ...‬اشارهاش به نفر نخست بود) چندین بار بدون‬          ‫موقعیت‪ ،‬به من به راستی خیانت شد‪ .‬زیرا‪ ،‬به گونهای‪ ،‬مرا‬          ‫ــ به سالیوان (سفیر ایالات متحده آمریكا) و پارسونز (سفیر‬
‫اطلاع من به خانه ما آمده باشد؟ (به دعوت شهبانو به كاخ)»‬     ‫واشتند كه اندیشه خود را كنار بگذارم و چیزهایی را بگویم‬         ‫انگلستان)‪ ،‬البته از سوی خودتان تلفن كنید و نظرشان را‬
‫البته همه اینها‪ ،‬گرچه پذیرفتنی مینمود‪ ،‬گمانهزنی بود‪ .‬او‬                                                                    ‫پیرامون پیام من بپرسید‪ .‬اصلان افشار چنان كرد‪ .‬امكان نداشت‬
‫به ویژه كینه ژرفی از رضا قطبی كه سالهای دراز آشكارا او را‬                      ‫كه نمیخواستم و نباید میگفتم‪».‬‬
‫تحسین كرده بود‪ ،‬در دل داشت‪ .‬در نخستین سفرم به قاهره‪،‬‬        ‫متهم كردن آنان كه فرستادن آن پیام شوم و در حقیقت آژیر‬                  ‫دو سفیر‪ ،‬معنای آن تماس تلفنی را درنیافته باشند‪.‬‬
‫چهارنفری در یكی از تالارهای كاخ قبه ناهار میخوردیم‪:‬‬         ‫مرگ پادشاهی را پیشنهاد كردند و سپس آن متن را نوشتند و‬          ‫ویلیام سولیوان گفت كه همكارانش سرگرم ترجمه متن پیام‬
                                                            ‫او را وادار به خواندن كردند‪ ،‬به حق ناشناسی و خیانت‪ ،‬اندك‬       ‫هستند كه پس از آماده شدن باید به واشنگتن فرستاده شود‪ ،‬و‬
     ‫شاه‪ ،‬شهبانو‪ ،‬خانم پیرنیا (پزشك خاندان سلطنتی) و‬        ‫اندك همه افكار او را تسخیر كرد‪ .‬شاه و البته نه بیدلیل‪ ،‬به‬      ‫هنوز آن را دریافت نكرده است‪ .‬با وجود افرادی كه شاه‪ ،‬البته‬
                                                                                                                           ‫بعدها‪ ،‬گمان میكرد در نطفه بندی و اجرای توطئه دست‬
   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18