Page 52 - (کیهان لندن - سال چهلم ـ شماره ۴۲۰ (دوره جديد
P. 52
صفحه۵۲شماره188۶
جمعه ۲۳تا ۲۹تیرماه 140۲خورشیدی
شادی به مثابه مقاومت :سلاحی نامتعارف علیه جمهوری اسلامی
خدانور لجهای ،شهروند بلوچی که به دست جمهوری اسلامی در اعراضات ۴۰۱کشته شد و ویدئوهای رقص و شادی وی در =جمهوری اسلامی در تلاش بیوقفه خود موفق شده
رسانههای اجتماعی همچنان دست به دست میگردد مأموریت و هویت خود را حول یک فضای سیاه ،مبهم ،و
غمانگیز تعریف کند ،و به این ترتیب روند بقای خود را با
که نیازی هم به سیاهه کردنش نیست .اصل حرف اما منع پوشیدن رنگهای شاد و سرزنده به ویژه توسط زنان ریشههای تراژدی و «تروما» و آسیبهای روحی در تاریخ
ساده و کوتاه است :جمهوری اسلامی بنا به تعریف هویتی و در عوض تشویق لباسهای سیاه و دیگر رنگهای تیره،
و پیشفرضهای فلسفی و ایدئولوژیک خودش اساساً و تا تشویق گریه و غمگساری ،و تحمیل و تعمیق و گسترش فرهنگی ما گره بزند.
ماهیتاً با روشنایی ،شادی ،نشاط و تفریح بهخصوص در روح سوگواری عمومی .جمهوری اسلامی در تلاش بیوقفه =آن زمان که روحالله خمینی اعلام کرد «ما هرچه داریم
حالت جمعی و عمومی آن تضاد و تقابل فعال دارد .شاید خود موفق شده مأموریت و هویت خود را حول یک فضای از ُمح ّرم است» نه برای تبلیغ بود و نه از سر خدعه ،حقیقت
هیچ اتفاق نمادینی طی عمر تاریک حکومت این سلسله سیاه ،مبهم ،و غمانگیز تعریف کند ،و به این ترتیب روند وجودی جمهوری اسلامی را بیان میکرد .بر خلاف هزاران
به اندازه دستگیری و زندانی کردن و حتی وادار به اعتراف بقای خود را با ریشههای تراژدی و «تروما» و آسیبهای حرفه و پیشهای که در دهههای حکومت اسلامی در ایران
تلویزیونی کردن آن شش جوانی که به آوای موزیک ویدئوی به خاک نشستهاند ،شغل مداحی ،یعنی مویهسرایی و به
فارل ویلیامز به نام «( »Happyشاد!) رقصیده بودند چشم روحی در تاریخ فرهنگی ما گره بزند. گریه آوردن مردم و هدایت آنان به خودزنی جمعی و آسیب
جهانیان را به این تقابل باز نکرده باشد ،اگرچه ما به چشم خاطره تلخ بعد از ظهر گرم تابستانی در سالهای اول پس جسمی به خویشتن ،بزرگرین جهش و گسرش تاریخ خود
خود دیدهایم چه تعداد از ما را به «جرم» شادی و ابراز از انقلاب ۵۷به ذهنم میرسد که حدود ۱۵سالم بود و با را در ایران تجربه کرده است ،به موازات خطرناک خواندن
آن در خیابانها و حتی خانه و باغهای خصوصی دستگیر برادر کوچکم در شیراز کنار خیابان ایستاده بودیم و گپ دانشگاه و علوم انسانی ،این حکومت دانشگاههایی برای
کردهاند ،ارعاب کردهاند ،به زندان بردهاند و حتی به قتل میزدیم و میخندیدیم .ظاهرا خندهمان توجه سرنشینان
رساندهاند .دیدهایم که در همین کمتر از یکسال گذشته ماشین گشت کمیته در حال عبور را به خود جلب کرد که تدریس مداحی به راه انداخته است.
صدها ایرانی را با شلیک به چشمانشان کور کردهاند و در کمی پائینتر متوقف شد و عقب برگشت تا دو تا کودک را =رژیم از ابراز نشاط ما تهدید میشود زیرا شاد زیستن
این میان به ویژه کودکان و مردان و زنان جوان ،پر انرژی به سوال و جواب بکشد که چرا میخندند! طبیعتا پاسخ و ما روایت ایدئولوژیک آنها را در هم میشکند و قدرت
و زیبا را انگار عامدانه انتخاب و هدف تیرهای خشمشان توضیح صادقانه ما تاثیری در ذهن ماموران کمیته نداشت. اجتماعی و روانی آنها را تضعیف میکند .و فراموش
قرار دادهاند .آیا گمان میکنید حادثهای بیمفهوم بود از هم جدایمان کردند ،برادر کوچکم را تنها در خیابان رها نکنیم ،قدرت اجتماعی و روانی تنها قدرتی است که آنها را
که پربینندهترین ویدئوهای سالهای اخیر از صحنههای کرده و مرا برای یک سواری طولانی و ترسناک با ماشین برجای نگاه داشته .امروز جمهوری اسلامی به دلیل ناتوانی
رقصیدن ،آواز خواندن ،و «شاد بودن» جوانان زیبایی بود که گشت بردند و در نهایت در سوی دیگر شهر ،دور از خانه مدیریتی و گسرش فساد سیستمیک خود نه قدرت سیاسی
در انقلاب مهسا به قتل رسیده بودند؟ جای شگفتی نیست و محلهمان ،با این اخطار ترسناک پیاده کردند که «دفعه دارد ،نه قدرت دیپلماتیک و نه قدرت اقتصادی .پایههای
که از دل مفاهیم و تجربههایی مثل نشاط ،پایکوبی و ابراز بعد که ماشین کمیته رو دیدی یادت باشه ،پوزهات رو تنها ستون قدرت این رژیم در «سر» و «مغز» ما ایرانیان
شادمانی فردی یا جمعی در فضاهای عمومی به مثابه ابزار ببند ،موقع خنده نیست .شماها باید یاد بگیرین که احترام
اعتراض و مخالفت با سرکوب ،به مرور زمان نوعی سلاح بذارین .کمیته رو که میبینین باید به خودتون بلرزین». قرار گرفته است.
غیرمتعارف اما بسیار نیرومند علیه جمهوری اسلامی پدیدار شادی و خنده حتی در میان کودکان برای حکومت اسلامی =این حرف خمینی را همه بارها شنیده ایم و به
خاطر داریم که گفت «ما برای شکم قیام نکردیم» .اینبار
شده و در حال شکل گرفتن است. غیرقابل قبول بود و بایستی منکوب میشد. اما اتفاقا برای شکم است که قیام میکنیم ،برای آسایش
هم تجربه ،هم عقل ،و هم علم حکم میکند که برای و آن تازه اول کار بود .ولی فقیه در طول چهار دهه است ،برای لذت ،برای جسم ،بدن ،نشاط ،شادی ،سرور و
تضعیف و در نهایت پائین آوردن جمهوری اسلامی از مقام حکومت مطلقهی خود دریایی پرتلاطم از ابرهای سیاه مرگ، خوشحالی است ،و برای آزادی تجربه و بیان آن شادی و
سلطه بایستی بیان ،عمل ،و نمایش عمومی شادی و نشاط ویرانی و ناامیدی را بر سر ایران گسترده که امروز نفس را از نشاط است که بپا خاستهایم ،و به این مغروریم .به ایده
را یکی از اولویتهای رفتار جمعی خود قرار دهیم .بایستی جانهای پیر و جوان ربوده است .پهنه این ویرانی تیره به آزادی میبالیم ،جسم را کمارجتر از ذهن نمیشناسیم ،غم
حدی گسترده شده که حتی اشاره به نمونههای شاخص آن را گرامیتر از شادی نمیانگاریم ،و درد را پرارزشتر از لذت
این را متوجه باشیم و مردم را هم متوجه کنیم که هم از حوصله این مطلب فراتر میرود ،و به حدی آشناست
نمیدانیم.
صادق رحیمی – ریشههای سنگینی از فرهنگ سوگ
و مویه عمیقاً با تارو پود هزاران ساله ایران در هم تنیده
و از همان بدو تأسیس ،جمهوری اسلامی هم این ویژگی
جمعی را مورد تاکید و بهرهبرداری خاص قرار داد–نه به
خاطر هوش استراتژیک یا دانش اجتماعی رهبرانش ،بلکه
به این دلیل که بخش بزرگی از جمهوری اسلامی در همان
مغارههای تاریک ناخودآگاه تاریخی ما ریشه دارد که این
خصیصه فرهنگی را نیز زاده است .نکته آنکه جمهوری
اسلامی این ویژگی فرهنگی را از آغاز با موفقیت بسیار به
شکل یکی از پایههای اصلی ساختار اجتماعی و ایدئولوژیک
خود به کار گرفته و امروز نیز این خصیصه همچنان از
جنبههای محوری آن به شمار میرود و هنوز بخش عمدهای
از چشمانداز سیاسی و اجتماعی ایران را همین واقعیت
توضیح میدهد.
این یافتهی تازهای نیست که جمهوری اسلامی از روز اول
حضور و قدرت گرفتن خود با تعصب و خشمی آشکار نسبت
به هرگونه ابراز شادی و نشاط مخالفت کرده و علیه آن
موضع جدی گرفته است .موضعی که بخشهای گوناگونی
از زندگی فردی و جمعی مردم را تحت تاثیر قرار داده؛
از غیرقانونی شدن رقص و موسیقی و میگساری گرفته تا