Page 13 - (کیهان لندن - سال چهلم ـ شماره ۴۲۹ (دوره جديد
P. 13
صفحه1۳شماره18۹۵ روز شنبه ۲۴مارس ،نمایندگان آمریكا ،از تصمیم شاه به ترك شاه رویه سرشار از دشمنی سیاست انگلیس را نسبت
جمعه 1۵تا پنجشنبه ۲1سپتامبر ۲0۲۳ مراكش آگاه شده بودند ،و می خواستند این جریان هرچه به پدر خود میدانست و مخالف رفتن به آن كشور بود ،از
زودتر به پایان رسد ،به كاخ بازگشتند كه به او خبر دهند لندن پرسیدند و پاسخ منفی بود .بعد دریافتیم كه «مارگارت
«پارادایس»راتركنكنندونمایندگانمطبوعاتوسیاستمداران هواپیمای ملك حسن روز جمعه ۳۰مارس دراختیار او خواهد تاچر» رهبر حزب محافظه كار ،رسما قول داده بود كه اگر در
را نپذیرند .این كما بیس گونهای تبعید تحت نظر درخانه بود. بود .دربرابر شگفتی آشكار محمد رضا شاه «دانآگر» یكی از انتخاباتی كه به زودی قراربود انجام گیرد برنده شود ،با كمال
زندگی تبعیدیان بسیار دشوار بود .بسیار كتاب میخواندند دو فرستاده به او گفت« :اعلیحضرت ،من فقط اجازه دارم به میل شاه و خاندان سلطنتی را پذیرا خواهد شد .ولی آن هم
تا زمان را بگذرانند یا چنین وانمود میكردند .شهبانو و چند شما بگویم كه هواپیما برای روز جمعه حاضر خواهد بود».
تنی كه پیرامونیان او را تشكیل میدادند ،خبرهای ایران را برای آینده بود و فقط یك احتمال.
دنبال میكردند .كاری كه به آرامششان یاری نمیكرد .برشمار شاه برخاست و بدون گفتن واژهای اتاق را ترك كرد.
اعدامها دركشور مدام افزوده میشد :نخست وزیر پیشین صبح ۳۰مارس ،شاه و شهبانو ،سرهنگ جهان بینی و دكتر «ریچارد پاركر» سفیر ایالا**ت*مت*حده در مراكش ،یك مامور
هویدا ،وزیران و شخصیتهای برجسته رژیم ،ارتشیان كه ده لیوسا پیرنیا به همراه دو پیشخدمت شخصی شاه به فرودگاه
ده اعدام می شدند ،پزشكان وحتی مرد محترم صدسالهای كه رباط رفتند كه در آن بوئینگ ۷۴۷ملك حسن منتظرشان «سیا» و «دان آگر» معاون وزیر بازرگانی «لیندون جانسون»
رئیس حوزه علمیه مسجد سپهسالار تهران بود ،روشنفكران بود .نخست ،قرار بود به افریقای جنوبی بروند .ولی از سه نزدشاه آمدند و نگرانیهای مراكش را از به درازا كشیدن
مشهور ...همه ناراحت بودند .اشكها ریخته شد .شاه ،مرتبا ــ چهار روز پیش ازآن به یمن كوششهای شاهدخت اشرف اقامتش در آن كشور ،به عرض او رساندند .همچنین با تاكید
تنها به كنجی می رفت و كسی شهامت نزدیك شدن به او خواهر توامان شاه ،اردشیر زاهدی خستگی ناپذیر « ،دیوید براین كه واشنگتن مایل نیست وی به آمریكا برود ،از نگرانی
رانداشت .شهبانو سیگار پشت سیگار میكشید .حتی شاه هم راكفلر» و «هنری كیسینجر» (كه بعدها گفتند كه این دو دولت متبوع شان برای یافتن یك محل اقامت با ثبات برای
به آن دلیل به یاری شاه برخاستند كه نمی خواستند مهار شاه سخن گفتند .البته هیچ پیشنهاد قابل پذیرشی نداشتند.
چند سیگاری میكشید. زندگی شاه ازكف شان بیرون رود ــ اما این تنها یك گمانه زنی آمریكائیان ،پاراگوئه را پیشنهاد كردند كه شاه قاطعانه
مهمترین مسأله كه باید حل میشد امنیت بود. بود) مقصدی تازه و نامنتظر یافت شده بود :باهاماس .اجازه ردكرد .سپس آفریقای جنوبی را مطرح ساختند كه دوست
پلیس محلی آمادگی رو در رویی با تروریستهای حرفهای را در همان گیرودار صادر شد .قرار شد هواپیمایشان به سوی ایران بود و آمادگی آن را داشت كه به شایستگی پذیرای
نداشت ،مقامات حكومت تازه تهران ،و «یاسرعرفات» رهبر شاه شود .شاه تردید كرد .نمیخواست به كشور «آپارتاید»
فلسطینیان مرتبا شاه را تهدید میكردند .باوجود افزایش فرودگاه «ناسائو» برود. برود زیرا دشمنان ،همین امر را علیه او مورد استفاده قرار
شمار ماموران پلیس« ،آرمائو» سی مامور بسیار حرفهای،از شاه بالاخره تمایل پیدا كرده بود كه به مكزیك برود ،و اگر میدادند .همچنین آفریقای جنوبی خاطرات ناگواری را
یك شركت خصوصی امنیتی آمریكا استخدام كرد .آنها انتخاب دیگری نباشد ،در آن كشور اقامت گزیند .تماسها با برایش زنده میكرد ،چون انگلیسیها پدرش را به آن كشور
دستگاههای بسیار نیرومند و پیشرفتهای را به كار میگرفتند دولت مكزیك گرفته شده بود ،و در انتظار پاسخ بودند .به فرستادند و او در همانجا درگذشت .البته صریحا به این
تا شبانگاهان ،ورود احتمالی آدمكشان را خبردهند.
با این همه ،زوج سلطنتی ،لحظات راستین شادی نیز این ترتیب آنان به مكزیك نزدیك میشدند. پیشنهاد نه نگفت.
داشتند ،به ویژه هنگامی كه فرزندانشان از آمریكا پیش به هنگام اقامتش در مراكش ،شاه یكی ازنادرترین در این هنگام ،مردی كه محمد رضا شاه روی او به عنوان
آنها آمدند ،وانمود میكردند كه اندوه و ناراحتیهایشان را شخصیتهای خارجی،كه او را همچون «كنت دومرانش» دوست حساب میكرد ،در مراكش پدیدار شد .آنها از
فراموش كردهاند .مسائل امنیتی بسیار دشوار بود ،زیرا بیم دوست خود میدانست ،یعنی «نلسون راكفلر» معاون سالها پیش در پنهان با یكدیگر دیدار میكردند .او هم شاه
ربوده شدن آنان می رفت .ولی با وجود كودكان ،فضا اندكی پیشین رئیس جمهوری آمریكا و فرماندار پیشین نیویورك را را ستایش می كرد و هم به او احترام می گذاشت« .كنت
آرام تر شده بود ،بازی میكردند ،میخندیدند .جهانگردان از دست داد .درماههای آخر سلطنت محمد رضا شاه كه ایام الكساندر دومرانش» رئیس سازمانهای اطلاعاتی فرانسه و
فرانسوی ،انگلیسی و آمریكایی ،هنگامی كه شاه را می دیدند دشواری بود« ،نلسون راكفلر» به او وفاداری شایان تحسین دوست رازدار ملك حسن دوم .او به خواهش ملك حسن آمد
برایش دست میزدند و به او ابراز دوستی میكردند .او نیز نشان داده و توصیههای با ارزشی كرده بود .مرگ او ،شاه را تا با شاه دیداركند و راه حلی بیابد .دولت فرانسه نیز سفر
به عادت همیشگی ،با آنان دست می داد و برایشان به یادگار «دومرانش» را توصیه كرده بود ،زیرا بیم داشت كه حضورشاه
بسیار ناراحت كرد. در مراكش ،موجب دردسر شود .شاه و شهبانو ،با هم ،از
امضا میكرد. رفتن ناگزیر اصلان افشار دیپلمات با تجربهای كه از یك سال او استقبال كردند .او بعدها نوشت« :یكی ازدیدارهای بسیار
انزوای زوج سلطنتی بسیار ناگوار بود .احساس میكردند و نیم پیش تنها رازدار شاه بود ،از سوی دیگر باعث شد كه
نه تنها بزرگان رهایشان كردهاند ،بلكه هموطنانشان نیز. او از حضور مردی كاردان ،مفید و وفادار محروم شود .خود غمانگیز زندگیام بود».
زندگیشان در محیطی بسته و غیر قابل تحمل ،با یكنواختی را تنها تر احساس می كرد .اردشیر زاهدی هم به اروپا رفت «دومرانش» تهدیدهایی را كه علیه ملك حسن و
دلهره آوری سپری میشد .سلامت شاه به گونهای آشكار رو به خانوادهاش به دلیل اقامت شاه در مراكش شده بود و
انحطاط داشت .دكتر «فلاندرن» معاون پرفسور «ژان برنار» كه بعدا بازگردد. سوءاستفادههایی كه برخی عوامل ازاین امركرده بودند ،با
بزرگترین پزشك بیماریهای خونی درفرانسه ،كه به او خبرداده در باهاماس جزئیاتش شرح داد .تردیدهای شاه از میان رفت .او در این
بودند فورا آمد و شاه را معاینه كرد ولی از اوكاری برنمیآمد زمینه نوشت« :هردوپادشاه ،با اعتماد خود مرا مفتخر كردند.
جز آن كه وخامت وضع شاه را دریابد و پیشنهادهایی كند. در نوار پرواز فرودگاه ناسائو مردی سیساله ،تكیده من میكوشیدم كاری به سود همگان انجام دهم ».هنگامی
و خوش پوش ،رئیس یك موسسه بی نام و نشان روابط كه اصلانافشار میخواست مرخص شود ،شاه از جریانی با او
چند رویداد حاشیهای هم بود: عمومی نیویورك ،كه در محیط بانك «چیس منهتن» و برادران سخن گفت« :درتهران از آنتونی پارسنز پرسیدم اگر خمینی
شهبانو پذیرفت با هفته نامه «پاری ماچ» مصاحبهای داشته «راكفلر» پرورش یافته بود ،در انتظاز زوج سلطنتی بود. بخواهد به انگلستان بیاید ،چه خواهید كرد؟ فورا پاسخ داد:
باشد .در آن گفتگو ،دركمال وقار و متانت از خود سخن او «رابرت آرمائو» نام داشت و شاهدخت اشراف او را به اگر گذرنامهاش معتبر باشد ،میتواند سه ماه بماند .پس از آن
گفت و رنجهایش را حكایت كرد .مصاحبهای پر از احساس و پیشنهاد و با موافقت «دیوید راكفلر» برگزیده بود .از آن پس، میتواند درخواست اجازه اقامت كند .اما مطمئنم كه آنها
او همه كاره شاه و شهبانو شد .یك آمریكایی دیگر به نام نخواهندگذاشت من به انگلستان بروم ».در حقیقت چنین نیز
غم،كه هرخوانندهای را به تاسف وا میداشت. «مارك مورس» هم دستیار او بود و در كارها ،یاریش میكرد. شده بود .شاه ،سپس به روابط خود با غرب پرداخت و پیشینه
یكی از سگهای زوج سلطنتی از خانه گریخت و موجب شد در فرودگاه« ،آرمائو» به شتاب گروه كوچك مسافران آمده آن را تحلیل كرد« :از میانههای دهه شصت و قراردادی كه
مقاماتمحلیشكوائیهایبرایآنانبفرستند.میتوانستند از از مراكش را به سوی هلیكوپتری رهنمون شد كه آنها را در ایران با «ماتهای» رئیس شركت نفتی AGIPایتالیا بست ،كه
این ماجرا برخود بگریند ،ولی خندهشان گرفت .همه مرزهای جزیره «پارادیس» یكی از جزایر مجمع الجزایر باهاماس كه هواپیمایش منفجر شد ،و سیاستهایی كه شركتهای بزرگ نفتی
تحقیر را در نوردیده بودند ،تا جایی كه این گونه ماجراها به از ۷۰۰جزیره كوچك و بزرگ تشكیل شده ،برزمین نشاند. را نگران میكرد ،غربی ها به من و تمایلم به درهم شكستن
«آرمائو» ویلای یك سوداگر محلی به نام «جیمز كرازبی» را آنچه كه به ما تحمیل میكردند بدگمان و در بیم شدند .هرچه
چشمشان خندهآور می آمد. برای زوج سلطنتی اجاره كرده بود كه بنایی كوچك ،ناراحت من دراین راه پیروزی به دست میآوردم ،این بیم بیشتر
دیداری غیرمنتظرههمداشتند.سر«دنیسرایت»سیاستمرد و مرطوب بود ،ولی یك راست به ساحل دریا می رسید .فقط میشد .به ویژه پس از آن كه درابتدای دهه هفتاد بهای نفت
كهنهكار ،سفیر پیشین انگلیس در ایران ،از علاقمندان به شاه و شهبانو و یك خدمتكار می توانستند در آن زندگی كنند. افزایش یافت .آنها اكنون دارند انتقام میگیرند ».و سپس
فرهنگ ایران كه از صاحبنظران این مسائل بود به دیدارشان برای بقیه همراهان اتاقهایی در مجموعه تفریحی «اوشن» افزود« :آمریكاییها ،از سال ۱۹۷۴میخواستند مرا سرنگون
آمد .سر «دنیس» سرشار از اندیشههای امپریالیستی و در جزیرهای دیگر به بهای دویست و پنجاه دلار برای هراتاق كنند» بالاخره پذیرفت كه دلیل اصلی بحران چه بوده است.
استعمار گرانه قرن نوزدهمی بود .بلند پروازیهای ایران را
نمیپسندید و خرده گیریهای شاه را ازكشورهای انگلوساكسون در روز اجاره شده بود.
مقامات محلی ،صریحا از شاه و شهبانو خواستند كه جزیره
و ستایش او از «دوگل» را بر نمی تافت.
دنباله دارد