Page 12 - (کیهان لندن - سال چهلم ـ شماره ۴۳۵ (دوره جديد
P. 12

‫صفحه‌‌‌‌‪‌‌‌1‌۲‬شماره‌‪‌1۹01‬‬
                                                                                                                           ‫جمعه ‪ ۵‬تا ‪ 11‬آبانماه ‪140۲‬خورشیدی‬

     ‫بازنشر‬                                                                        ‫در حاشیه خاطرات دكتر نهاوندی(‪:)۲‬‬

 ‫آخرین روزها‬                                                    ‫پزشک پانامائی پیشنهاد یک میلیون دلاری را‬
‫پایان‌سلطنت‌و‌‬                                                  ‫برای از بین بردن شاه در جریان عمل نپذیرفت‬
 ‫درگذشت‌شاه‬

     ‫‌(‪)۳6‬‬

‫دكتر هوشنگ نهاوندی‬                                              ‫(تاریخ نشر در کیهان لندن‪ :‬از آذر ‪ ۱۳۸۳‬تا شهریور ‪ - ۱۳۸۴‬از شماره ‪ ۱۰۳۳‬تا ‪) ۱۰۷۱‬‬

 ‫اساس رویدادها و حوادث واقعی زندگی انسانها نوشته میشود‪.‬‬         ‫سر كلاس میرفت و هیچگاه كار تدریس را رها نكرد و بهمدد‬       ‫ترجمه فارسی كتاب «آخرین روزها‪ ،‬پایان سلطنت و درگذشت‬
                                                                ‫همین سوابق دانشگاهی بود كه پس از مهاجرت به فرانسه ‪۱۷‬‬
 ‫برای نوشتن این كتاب‪ ،‬نویسنده از كمكهای بی دریغ و سخاوتمندانه‬                                                              ‫شاه» نوشته دكتر هوشنگ نهاوندی از سوی شركت كتاب در‬
                                                                           ‫سال بهعنوان استاد در دانشگاه پاریس تدریس كرد‪.‬‬
 ‫اردشیر زاهدی‪ ،‬دكتر اصلان افشار‪ ،‬شجاعالدین شفا‪ ،‬پروفسور‬         ‫نهاوندی در سالهای ‪ ۱۳۵۰‬گروه بررسی مسایل ایران را بنیان‬                                ‫لسآنجلس منتشر شده است‪.‬‬
                                                                ‫گذاشت به امید آنكه پیشنهادات این گروه راهگشای اصلاحاتی در‬
 ‫عباس صفویان و دكتر داریوش شیروانی بهرهمند بوده است‪ .‬این‬                                                                   ‫بهروز صوراسرافیل و مریم سیحون مترجمان این كتاب‪ ،‬بهخوبی‬
                                                                      ‫ساختار آموزشی‪ ،‬فرهنگی‪ ،‬اجتماعی و سیاسی ایران شود‪.‬‬
 ‫شخصیتها كه در ماههای آخر سلطنت محمدرضاشاه تماس روزانه با‬       ‫نهاوندی برای جمع آوری مطالب كتاب پانصد صفحهای خود‪،‬‬              ‫از عهده برگرداندن آن از زبان فرانسه به فارسی برآمدهاند‪.‬‬
                                                                ‫مختصری از حافظه معروفش و مقدار زیادی از یادداشتهای روزانه‬
 ‫او داشتند‪ ،‬اطلاعات‪ ،‬خاطرهها و بهیادماندههای خود را در اختیار‬                                                              ‫دكتر نهاوندی در دوران سلطنت محمدرضاشاه پهلوی وزارت‬
                                                                                           ‫یا شبانهاش سود جسته است‪.‬‬
 ‫نویسنده قرار دادهاند‪.‬نویسنده ضمناً از دكتر هادی هدایتی‪ ،‬دكتر‬   ‫كتاب از آغاز تا پایان‪ ،‬سرشار است از حوادث پرهیجان و اخبار‬  ‫آبادانی و مسكن و علوم و آموزش عالی و ریاست دانشگاههای‬
                                                                ‫دست اول كه بیشتر اوقات نویسنده شخصاً درگیر آن بوده است‬
 ‫كاظم ودیعی و بیژن خلیلی مدیر شركت كتاب سپاسگزاری كرده‬          ‫و به همین دلیل محتوای كتاب شبیه رمانهای جذابی است كه بر‬    ‫پهلوی و تهران را بهعهده داشت‪ .‬وی مدتی نیز رئیس دفتر‬

 ‫است‪ .‬كتاب «آخرین روزها‪ ،‬پایان سلطنت و درگذشت شاه» دارای‬        ‫جراحی در پاناما و حفظ صلح جهان و سلامت گروگانها‪،‬‬           ‫علیاحضرت شهبانو و چندی رئیس هیأت مدیره انجمن آثار ملی‬
                                                                                                ‫برعهده بگیرد»‪.‬‬
 ‫‪ ۱۵‬فصل است و با یك پینوشت كوتاه و احساسی بهپایان میرسد‪.‬‬                                                                   ‫بود‪ .‬اما در تمام این سالها وی بیشتر با محافل روشنفكری‪ ،‬علمی‬
                                                                ‫كارتر با سرعت گفت‪« :‬من این كار را نمیكنم‪ .‬من‬
 ‫كیهان بخشهایی از این كتاب را با موافقت نویسنده و ناشر‪ ،‬از این‬  ‫نمیخواهم به دوبیكی تلفن كنم و بگویم آنچه را كه وی یك‬       ‫و دانشگاهی نشست و برخاست داشت تا با دولتیان‪ .‬نهاوندی در‬

                                ‫شماره بهچاپ میرساند‪.‬‬                                  ‫اصل میداند زیر پا بگذارد‪».‬‬           ‫دوران ریاستش بر دانشگاههای پهلوی و تهران هفتهای چند ساعت‬
                                                                ‫رئیس جمهور آنقدر درباره دور نگاهداشتن شاه از مصر‬
‫دوباره تلفن میكنید‪ ،‬عقیده خود را بهكلی تغییر داده‬               ‫انعطاف ناپذیر بود و آنقدر از دست من عصبانی بهنظر‬           ‫ما به این توافق رسیدیم كه بهدلیل موقعیت حساس موجود‬
                                      ‫باشید»‪.‬‬                   ‫میرسید كه تصمیم گرفتم بگذارم خشمش اندكی فرو‬                ‫باید با رئیس جمهور صحبت كنیم و من و لوید با تلفن ایمن‬
                                                                ‫بنشیند‪« .‬آقای رئیس جمهور‪ ،‬اجازه بدهید ما در اینجا با‬       ‫با وی تماس گرفتیم‪ .‬همانقدر كه كارتر میخواست شاه در‬
‫لوید و من درباره موضع انعطافناپذیر رئیس جمهور‬                   ‫یكدیگر مذاكره كنیم و وقتی عقاید یكسانی پیدا كردیم‬          ‫جایی كه بود بماند‪ ،‬درصورتی كه چنین چیزی غیر ممكن‬
‫بحث كردیم‪ .‬منشی امبلر سرش را از لای در به داخل آورد‪،‬‬                                                                       ‫میبود‪ ،‬به همان اندازه نیز سرسختانه سعی میكرد كه شاه‬
‫هال ساندرز از واشنگتن تلفن میكرد‪ .‬آرنی زیر لب گفت‪:‬‬                                      ‫دوباره به شما تلفن كنیم‪».‬‬          ‫به مصر نرود‪ .‬كارتر گفت‪« :‬من این كار را با انور نخواهم‬
‫«باید تلكس ما درباره ورود شاه به ایالات متحده را دیده‬           ‫او آخرین ضربه را هم زد‪« :‬هم‪ ،‬من انتظار دارم كه وقتی‬        ‫كرد‪ .‬او بدون آن كه شاه را به دستش بسپارم بهاندازه كافی‬
                                                                                                                           ‫مسأله دارد‪ .‬اگر شاه به ترك پاناما اصرار بورزد‪ ،‬موضع ما باید‬
                                      ‫باشد»‪.‬‬
‫گفتم‪« :‬آن تلكس لعنتی یك اشتباه بود‪ .‬نمیدانم در آن‬                                                                                ‫این باشد كه میخواهیم به ایالات متحده بازگردد‪».‬‬
                                                                                                                           ‫یخ كرده بودم‪« .‬ولی آقای رئیس جمهور‪ ،‬این كار زندگی‬
                       ‫وقت به چه میاندیشیدم‪».‬‬
‫اگرچه هال از نظر سن و تجربه نسبت به من ارشد بود‪،‬‬                                                                                    ‫گروگانها را به مخاطره میاندازد‪ ،‬و میتواند‪»...‬‬
‫ولی مقام معاونت وزارت امور خارجه را داشت‪ ،‬در حالی‬                                                                          ‫ــ «لعنت بر شیطان‪ ،‬هم‪ ،‬اول وقت امروز تلكسی دریافت‬
‫كه من رئیس دفتر رئیس جمهور بودم‪ .‬بنابراین همیشه به‬                                                                         ‫نمودم كه در آن شما و آرنی به من توصیه كرده بودید كه‬
‫من احترام میگذاشت‪ ،‬ولی امروز كنایهای در گفتارش بود‪.‬‬                                                                        ‫اجازه ندهیم شاه به مصر برود و اگر او از پاناما حركت‬
‫«هم‪ ،‬تلكسی كه شما و آرنی برای رئیس جمهور و وزیر‬                                                                            ‫كند فقط باید به مقصد ایالات متحده باشد‪ .‬تصمیم خود‬
‫ونس فرستادهاید‪ ،‬به دستم رسیده است‪ .‬باور نمیكنم كه هر‬
‫دو شما در واقع توصیه كرده باشید كه به شاه اجازه ورود‬                                                                                                          ‫را بگیرید!»‬
‫دوباره به ایالات متحده داده شود‪ .‬اگر شاه به اینجا بیاید‪،‬‬                                                                   ‫من اندیشیدم به او بگویم كه آن تلكس در نیمهشب بین‬
‫آنها گروگانها را میكشند!» كلافگی و عصبانیت او پنهان‬                                                                        ‫سوار شدن به هواپیمای دوم و سوم نوشته شده بود‪ ،‬ولی‬
                                                                                                                           ‫پشیمان شدم‪« .‬آقای رئیس جمهور‪ ،‬من تصمیم را عوض‬
                              ‫نگاهداشتنی نبود‪.‬‬                                                                             ‫كردهام‪ .‬هدف اولیه ما باید این باشد كه سعی كنیم به هر‬
‫من حتی سعی نكردم توضیحی در مورد آن تلكس بدهم‪.‬‬                                                                              ‫قیمتی او را در اینجا نگاهداریم‪ .‬راه دوم كه چندان هم‬
‫«حق با شماست هال‪ .‬آرنی و من داریم جان میكنیم كه‬                                                                            ‫خوب نیست این است كه شاه را به رفتن به مصر تشویق‬
‫شاه در اینجا بماند‪ .‬من میدانم كه آمدن او به ایالات متحده‬                                                                   ‫كنیم‪ .‬فقط بهعنوان آخرین چاره باید به شاه اجازه ورود به‬

                              ‫یك فاجعه است‪».‬‬                                                                                                        ‫ایالات متحده داده شود‪».‬‬
‫ساندرز ادامه داد‪« :‬وزیر به من میگوید كه رئیس جمهور‬                                                                         ‫كارتر پاسخ داد‪« :‬خوب‪ ،‬من مخالفم»‪ .‬او بهوضوح از شل‬
‫عزم راسخ دارد كه نگذارد شاه به مصر برود‪ .‬آیا نمیتوانید او‬                                                                  ‫و سفت كردنهای من خسته شده بود‪« .‬من نمیخواهم شاه‬

                          ‫را در پاناما نگاهدارید؟»‬                                                                                 ‫به مصر برود‪ .‬این برای سادات منصفانه نیست!»‬
 ‫«داریم سعی میكنیم‪ ،‬ولی زیاد عملی بهنظر نمیرسد‪».‬‬                                                                           ‫كاتلر گفت‪« :‬بسیار خوب‪ ،‬بیایید روی نگاهداشتن او در‬
‫«اگر او واقعاً میخواهد كه پاناما را ترك كند‪ ،‬رفتنش به‬                                                                      ‫اینجا كار كنیم» و از من پرسید‪« :‬آیا میتوانیم كاری در مورد‬

                  ‫مصر بهتر از آمدنش به اینجاست‪».‬‬                                                                                                           ‫پزشكان بكنیم؟»‬
‫من در حالی كه سعی میكردم منطق رئیس جمهور را‬                                                                                ‫«اطمینان دارم توریخوس مشكل پاناماییها را حل خواهد‬
‫بهكار ببرم‪ ،‬گفتم‪« :‬این چه اثری روی سادات خواهد داشت؟»‬                                                                      ‫كرد‪ .‬مشكل ما دوبیكی است‪ ».‬من پیشنهاد كردم‪« :‬رئیس‬
‫«هم‪ ،‬سادات از هر كس بهتر میداند كه تا چه حد‬                                                                                ‫جمهور میتواند به دوبیكی تلفن كند و احساس میهنپرستی‬
‫میتواند فشار مصریان و جهان عرب را تحمل كند‪ .‬او بیش‬                                                                         ‫او را برانگیزد تا نقش فعالی در تشویق شاه برای انجام عمل‬

    ‫از آنچه كه هست نمیتواند به انزوا كشیده شود‪ .‬من‬
   7   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17