Page 13 - (کیهان لندن - سال چهلم ـ شماره ۴۳۵ (دوره جديد
P. 13

‫صفحه‌‌‌‪‌‌‌‌1‌۳‬شماره‌‪1۹01‬‬                                    ‫به صحبت كرد‪ .‬چوچو گفتههای وی را چنین ترجمه نمود‪:‬‬            ‫فكر نمیكنم كه رفتن شاه تغییر زیادی در وضع او‬
‫جمعه ‪ ۲۷‬اکتبر تا پنجشنبه ‪ ۲‬نوامبر ‪۲0۲۳‬‬                      ‫«من اگر بخواهم میتوانم شاه را در اینجا نگاهدارم‪ ...‬چه‬       ‫بدهد‪ .‬به فكر منافع ما باشید‪ .‬اگر شاه به ایالات متحده‬
                                                            ‫همیلتون این كار را دوست داشته باشد و چه نداشته باشد‪.‬‬        ‫بازگردد‪ ،‬فكر میكنم‪ ،‬كمترین كاری كه آنها انجام میدهند‪،‬‬
‫عمل جراحی بود و قسمتی از دست یا پا را قطع میكرد‪.‬‬            ‫من میتوانم او را برای عمل جراحی در اینجا نگاهدارم‪».‬‬         ‫محاكمه شهروندان ما و احتمالا كشتن آنها باشد‪ .‬در این‬
‫«آنها در كنار پزشكان آمریكایی چگونگی تشریح بدن‬              ‫چوچو به ترجمه ادامه داد كه‪« :‬ولی اگر گروگانها توسط‬          ‫صورت باید واكنش شدیدی نشان بدهیم و در نتیجه یكباره‬
‫را آموختهاند‪ ».‬او به این هنرنمایی چنان كه گویی روی‬          ‫تندروها به دولت تحویل داده نشوند‪ ،‬این كار را نخواهم‬         ‫خودمان را درگیر جنگی در خلیج فارس خواهیم كرد! این‬
‫صحنه تآتر بود ادامه داد و همه به كارهای او با خوشحالی‬       ‫كرد‪ .‬این را به دوستانتان در ایران بگویید‪ ...‬به آنها بگویید‬
                                                            ‫كه بیست و چهار ساعت برای انتقال گروگانها فرصت دارند‪.‬‬                ‫هم برای كشور ما و هم برای سادات بد است‪».‬‬
                                  ‫میخندیدند‪.‬‬                                                                            ‫هال هرگز گزافگویی نمیكرد‪ .‬به این دلیل صحبت او‬
‫ناگهان ژنرال ایستاد‪« .‬ما در اینجا از شاه حسن استقبال‬               ‫در غیر این صورت شاه پاناما را ترك خواهد كرد‪».‬‬        ‫از جنگ مرا به وحشت انداخت‪ .‬فكر كردم‪ ،‬از همه چیز‬
‫كردیم‪ .‬پزشكان ما به همان ترتیبی كه در ایالات متحده‬          ‫توریخوس از این تهدید كه به شاه اجازه ترك پاناما را‬          ‫گذشته شاید باید پیشنهاد توریخوس در مورد نگاهداشتن شاه‬
‫آموخته بودند وی را مداوا نمودند‪ .‬شاه بیمار میشود و‬          ‫خواهد داد بهمنظور فشار آوردن بر ایرانیان برای رهایی‬         ‫در پاناما علیرغم میل خودش اجرا میشد‪ .‬این تنها آس دست‬
‫بدون اطلاع ما یك پزشك آمریكایی برای انجام عمل جراحی‬         ‫گروگانها استفاده كرده بود‪ .‬تصمیم گرفتم ساكت بنشینم و‬
‫میآید‪ .‬آیا رفتار پزشكان ما تعجبآور بوده است؟ آنها‬                                                                           ‫ما بود‪ ،‬هرچند كه چندان جذاب هم بهنظر نمیرسید‪.‬‬
                                                                  ‫طرح ژنرال را تشویق كنم و یا با آن مخالفت نكنم‪.‬‬        ‫«هال‪ ،‬با شما موافقم‪ ،‬ما با آن تلكس كارها را دشوار‬
     ‫پزشك هستند‪ ،‬ولی در وهله اول پانامایی میباشند‪».‬‬         ‫بورژو و توریخوس طرح را بررسی كردند‪ ،‬سپس بورژو‬               ‫كردیم‪ .‬شما سعی كنید وزیر را راضی نمایید و ما هم سعی‬
‫او گفت‪« :‬ولی از دوبیكی در پاناما بهعنوان رئیس‬               ‫بهطور ناگهانی صحبت را قطع كرد و گفت‪« :‬من باید به‬
‫گروه حسن استقبال میشود‪ ».‬پزشكان پانامایی سرشان را‬                                                                                 ‫میكنیم همین كار را با رئیس جمهور بكنیم‪».‬‬
                                                                     ‫هتل بروم و به صادق (قطبزاده) تلفن كنم‪».‬‬              ‫«بهترین كار این است كه شاه را در اینجا نگاهداریم‪».‬‬
          ‫بهعلامت تأیید سخنان توریخوس تكان دادند‪.‬‬           ‫پس از آن كه بورژو رفت‪ ،‬توریخوس چشمكی به من زد‬               ‫آمبلر گفت كه آرمایو دوباره تلفن كرده بود تا از زمان‬
‫برای كسب دستور از رئیس جمهور و ونس پیش از‬                   ‫و در حالی كه انگشتش را به طرف صورت من تكان میداد‬            ‫آمدن من به جزیره كانتادورا برای ملاقات با شاه آگاه شود‪.‬‬
‫عزیمت آرنی و لوید به كانتادورا برای ملاقات با شاه به‬        ‫گفت‪« :‬پسرم‪ ،‬بهیاد داشته باشید كه چه در جنگهای نظامی‬         ‫من شروع به فكر كردن درباره ملاقات با شاه كردم‪.‬‬
‫سفارت برگشتم تا از تلفن ایمن استفاده كنم‪ .‬كارتر هنوز در‬     ‫و چه در جنگهای سیاسی همیشه حمله كنید‪ ،‬حتی اگر‬               ‫رسانهها میدانستندكه من در پاناما هستم و خبری شده‬

             ‫مخالفتش با رفتن شاه به مصر پابرجا بود‪.‬‬                            ‫مهمات زیادی در دست ندارید‪».‬‬                                       ‫بود‪ .‬شاید نباید میرفتم‪.‬‬
‫«میخواهم شما اطمینان پیدا كنید كه او برای عمل‬               ‫توریخوس مرا به اتاق نشیمن كه چند مرد در اطراف آن‬            ‫«آقایان‪ ،‬من فكر میكنم كه تمام نشانهها حاكی از تصمیم‬
‫جراحی در پاناما میماند‪ .‬خدا میداند كه نمیخواهم به‬           ‫ایستاده بودند‪ ،‬برد‪ .‬وی در حالی كه به آنان اشاره میكرد از‬    ‫شاه به ترك پاناماست‪ .‬بنابراین باید از او دور بمانم‪ .‬اگر دیدار‬
‫ایالات متحده بیاید‪ .‬هم‪ ،‬بهیاد داشته باشید كه نمیخواهم‬       ‫طریق مترجم گفت‪« :‬دكتر جردن‪ ،‬مایلم شما با سران جامعه‬         ‫من تفاوتی بهوجود میآورد‪ ،‬به دیدارش میرفتم‪ ،‬ولی اگر به‬
‫به مصر برود‪ ،‬ولی اگر اصرار در رفتن داشته باشد‪ ،‬مجبوریم‬                                                                  ‫كانتادورا بروم و خبرنگاران عكس من و او را با هم بگیرند‪،‬‬
                                                                                                                        ‫این میتواند مذاكرات من با ایران را مختل نماید‪ ،‬میتواند‬
                                ‫او را بپذیریم‪».‬‬                                                                         ‫چنین تصوری را بهوجود بیاورد كه من یكی از افراد گروه او‬
‫سای پای تلفن آمد و پیشنهاد كرد كه اگر شاه میخواست‬                                                                       ‫و یاریدهندهاش در اجتناب از بازپس داده شدن هستم‪».‬‬

‫محمدرضا شاه پهلوی در پاناما‬                                                                                                                   ‫رافل و كاتلر موافق بودند‪.‬‬
                                                                                                                        ‫پیش از رفتن آنها برای دیدار شاه‪ ،‬من میباید با توریخوس‬
‫به ایالات متحده بیاید‪ ،‬باید اصرار میكردیم كه از سلطنت‬                               ‫پزشكی پاناما آشنا شوید‪».‬‬            ‫تماس میگرفتم تا میفهمیدم چه كاری درباره پزشكان‬
‫كنارهگیری نماید‪ .‬فكر كردم‪ ،‬وكیل خوب قدیمی سای‪ ،‬هرگز‬         ‫ما دست دادیم و توریخوس ادامه داد‪« :‬فقط سه پزشك در‬           ‫پانامایی انجام داده بود‪ .‬سوار اتومبیل امبلر شدم و بهطرف‬
‫غیر شرافتمندانه رفتار نمیكند‪ ،‬ولی اغلب روشی زیركانه‬         ‫اینجا هستند ولی بیست و پنج نظر مختلف ابراز شده است‪».‬‬
                                                            ‫همه آنها خندیدند‪ ،‬سپس توریخوس قیافهای جدی به‬                                        ‫محل سكونت ژنرال راندم‪.‬‬
      ‫دارد‪ .‬ولی برای شاه مغرور كنارهگیری دشوار است‪.‬‬         ‫خود گرفت‪« .‬اینان مردان بسیار با استعدادی هستند‪ .‬ممكن‬        ‫وقتی كریستین بورژو را كنار توریخوس روی مبل نشسته‬
‫من به كاتلر و رافل كه در حال رفتن بودند گفتم‪« :‬شما‬          ‫است همیشه رفتار عاقلانهای نداشته باشند (فكر كردم‬            ‫دیدم‪ ،‬دل در سینهام فرو ریخت‪ .‬دیدن او در آن مكان بسیار‬
‫باید روی طناب بندبازی راه بروید‪ .‬هرقدر بیشتر او را از رفتن‬  ‫به رفتار آنان با دكتر دوبیكی اشاره میكرد) ولی پزشكان‬
‫به مصر منع كنید‪ ،‬احتمال این كه وی در نهایت بگوید بسیار‬      ‫خوبی هستند كه بهعنوان متخصص از بهترین دانشكدههای‬                                      ‫عجیب بهنظر میرسید‪.‬‬
‫خوب‪ ،‬من به ایالات متحده خواهم آمد‪ ،‬بیشتر خواهد شد‪».‬‬         ‫پزشكی فارغالتحصیل شدهاند‪ .‬آنها به همان كلاسهایی‬             ‫كسی كه زبان فرانسه بداند در اطراف نبود‪ .‬به این دلیل‬
‫حدود ساعت ‪ ۲۱‬آنها به مقصد جزیره كانتادورا حركت‬              ‫رفتهاندكه پزشكان آمریكایی شما رفتهاند‪ .‬آنها همان كتابها را‬  ‫با آرامی و با دقت شروع به صحبت به انگلیسی كردیم‪ .‬در‬
‫كردند و پس از یك ساعت و نیم به دفتر امبلر بازگشتند‪.‬‬                                                                     ‫حالی كه دستش را میفشردم گفتم‪« :‬دوست من‪ ،‬شما در‬
‫لوید گفت‪« :‬شما میتوانید آسودهخاطر باشید‪ .‬هم‪ ،‬فكر‬                       ‫خواندهاند و همان آزمونها را گذرانیدهاند‪».‬‬
                                                            ‫توریخوس برخاست و ادای پزشكی را درآورد كه سر میز‬                                          ‫اینجا چه میكنید؟»‬
                   ‫میكنم او به مصر خواهد رفت‪».‬‬                                                                          ‫بورژو در حالی كه از تعجب من لذت می برد‪ ،‬گفت‪« :‬من‬
                                                                                                                        ‫برای ثبت اسناد استرداد به اینجا آمدهام‪ .‬آخرین زمان ثبت‬

                                                                                                                            ‫روز دوشنبه آینده است‪ .‬شما در اینجا چه میكنید؟»‬
                                                                                                                                ‫«كریستین‪ ،‬شاه میخواهد پاناما را ترك نماید‪».‬‬

                                                                                                                        ‫لبخند از صورت وی محو شد‪« .‬پاناما را ترك كند؟ این‬
                                                                                                                        ‫خبر بسیار بدی است‪ .‬همیلتون‪ ،‬خبر بسیار بدی است‪ .‬كجا‬

                                                                                                                                                        ‫خواهد رفت؟»‬
                                                                                                                                          ‫«یا به مصر یا به ایالات متحده‪».‬‬
                                                                                                                        ‫گویی كسی بورژو را نیشگون گرفته بود زیرا ناگهان از‬
                                                                                                                        ‫جا پرید و با التماس گفت‪« :‬به ایالات متحده؟ به ایالات‬
                                                                                                                        ‫متحده نه! شما نمیتوانید این اجازه را بدهید‪ .‬آنها گروگانها‬

                                                                                                                                                     ‫را خواهند كشت!»‬
                                                                                                                        ‫من نیاز پزشكی شاه و تعهد خودمان در مورد اعطای اجازه‬

                                                                                                                              ‫ورود در صورت «نیاز پزشكی فوری» را بازگو كردم‪.‬‬
                                                                                                                        ‫توریخوس كه تا آن موقع بهگونهای غیر عادی ساكت‬
                                                                                                                        ‫نشسته بود‪ ،‬سیگار میكشید و به حرفهای ما گوش‬
                                                                                                                        ‫میداد‪ ،‬ناگهان از جا پرید و در حالی كه با انگشتش به‬
                                                                                                                        ‫طرف سینهاش اشاره میكرد با هیجان به اسپانیایی شروع‬
   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18