Page 18 - (کیهان لندن - سال چهلم ـ شماره ۴۴۴ (دوره جديد
P. 18

‫صفحه‌‌‌‌‪‌‌‌1‌8‬شماره‌‪‌1۹10‬‬
                                                                                                                  ‫جمعه ‪ 1۵‬تا ‪ ۲1‬دیماه ‪140۲‬خورشیدی‬

‫اشکان بلوچ؛ یکی دیگر از بازداشتیهای خیزش ملی‪ ۱۴۰۱‬به زندگی خود‬
            ‫پایان داد؛ جمهوری اسلامی او را کشت‬

‫عکسهایی که از اشکان بلوچ در رسانهها و شبکههای اجتماعی منتشر شده است‬                                               ‫=یکی از نزدیکان اشکان بلوچ به کیهان لندن میگوید‪:‬‬
                                                                                                                  ‫«اشکان بلوچ فرزند داریوش و نیکو به دلیل قرار گرفتن زیر‬
‫«اشکان بلوچ فرزند داریوش و نیکو بارها در بازجوییهایش‬    ‫رگ مچ دست چپ و رگ گردنش را با در قوطی کنسرو که‬            ‫شکنجه جسمی و روحی در زمان بازداشت‪ ،‬تحت فشار‬
‫گفته بود نقشی در اعتراضات نداشته و در راه بازگشت‬        ‫در زندان به آن «گیوتین» میگویند زده بود‪ .‬زندانیان خبردار‬  ‫روحی بسیاری قرار داشت‪ ،‬فشار جسمی و شکنجه زیادی‬
‫به خانه بازداشت شده‪ .‬این جوان به دلیل قرار گرفتن زیر‬    ‫شدند و او به بیمارستان لقمان تهران منتقل شد‪ ،‬اما آنجا‬     ‫را تحمل کرده بود و دچار افسردگی شده بود‪ ،‬بنا بر تجویز‬
‫شکنجه جسمی و روحی در زمان بازداشت‪ ،‬تحت فشار‬             ‫هم به قصد پایان دادن به زندگی‪ ،‬خودش را از طبقه سوم‬        ‫دکتر اعصاب و روان زندان‪ ،‬قرص مصرف میکرد‪ ،‬قرصهایی‬
‫روحی بسیار قرار داشت‪ ،‬فشار جسمی و شکنجه زیادی‬           ‫بیمارستان به پایین انداخت که دچار ضایعه نخاعی شد‪ .‬بعد‬
‫را تحمل کرده بود و دچار افسردگی شده بود‪ ،‬بنا بر تجویز‬   ‫از آن خانوادهاش او را به تبریز بردند‪ .‬چند روز پیش یک‬                ‫که برای درمان نبود و صرفا برای کنترل بود‪».‬‬
‫دکتر اعصاب و روان قرص مصرف میکرد‪ ،‬قرصهایی که‬                                                                      ‫=به گفته دو نفر از همبندیهای اشکان بلوچ‪ ،‬وی را‬
                                                        ‫ضابط قضایی با او تماس گرفته و به دادسرا احضارش کرده‬       ‫در بازجویی به شدت شکنجه کرده بودند تا علیه خودش‬
             ‫برای درمان نبود و صرفا برای کنترل بود‪».‬‬    ‫بود‪ .‬اینبار اشکان به دادسرا نرفت و در خانه به زندگیاش‬     ‫اعتراف اجباری کند اما نتوانسته بودند او را مجبور به این‬
‫وی ادامه میدهد‪« :‬پزشکان زندان با زندانیان بیمار به‬
‫همین شکل عمل میکنند؛ وقتی مراجعه میکنید میگویید‬                    ‫پایان داد‪ .‬جمهوریاسلامی‪ ،‬اشکان را کشت‪.‬‬                                              ‫کار کنند‪.‬‬
‫حالم خوب نیست افکار خودکشی دارم یا هر مسئله دیگری‪،‬‬      ‫یکی از نزدیکان اشکان بلوچ در مورد آخرین وضعیت‬             ‫=بار اول «اشکان در حمام زندان رگ مچ دست چپ‬
‫یکسری قرص خوابآور به شما میدهند‪ ،‬کل روز منگ و‬           ‫روحی و جسمی اشکان بلوچ به کیهان لندن میگوید‪:‬‬              ‫و رگ گردنش را با در قوطی کنسرو که در زندان به آن‬
‫خواب هستید‪ .‬به اشکان هم دائم از این قرصها تجویز‬                                                                   ‫«گیوتین» میگویند زده بود‪ .‬زندانیان خبردار شدند و او‬
‫میکردند‪ ،‬اشکان که با پدرش زندگی میکرد چند سالی بود‬                                                                ‫به بیمارستان لقمان تهران منتقل شد‪ ،‬اما آنجا هم به قصد‬
‫که برادرش فوت کرده بود‪ .‬مادر اشکان‪ ،‬در زمان کودکی وی‬                                                              ‫پایان دادن به زندگی‪ ،‬خودش را از طبقه سوم بیمارستان‬
‫از پدر اشکان جدا شده بود و تا همین چند سال پیش با هم‬                                                              ‫به پایین انداخت که دچار ضایعه نخاعی شد‪ .‬بعد از آن‬
‫در ارتباط نبودند‪ ،‬ولی چند سال پیش این ارتباط شکل گرفت‬                                                             ‫خانوادهاش او را به تبریز بردند‪ .‬چند روز پیش یک ضابط‬
                                                                                                                  ‫قضایی با او تماس گرفته و به دادسرا احضارش کرده بود‪.‬‬
                  ‫اما مادر اشکان ناگهان فوت کرد‪».‬‬                                                                 ‫اینبار اشکان به دادسرا نرفت و در خانه به زندگیاش پایان‬
‫به گفته این فرد نزدیک به اشکان بلوچ‪ ،‬او در تمام‬
‫بازجوییهایش تحت فشار تهدیدهای مداوم و زیر شکنجه‬                                                                                 ‫داد‪ .‬جمهوریاسلامی‪ ،‬اشکان را کشت‪».‬‬
‫بود‪« :‬قبل از خودکشی اول در سال گذشته یک بازرسی از‬
‫طرف قضات دادستانی انجام شد که به داخل بند آمدند‬                                                                   ‫فیروزه نوردستروم‪-‬روز گذشته یکشنبه ‪ ۳‬دیماه‪ ،‬میلاد‬
‫و با زندانیان صحبت کردند؛ یک قاضی به شوخی یا جدی‬                                                                  ‫عبدی زندانی سیاسی سابق که مدتی را در سالن یک زندان‬
‫رو کرد به اشکان و گفت‪« :‬تو دنبال آزادی نباش تو باید ‪۵‬‬                                                             ‫فشافویه با اشکان بلوچ همبند بوده است از خودکشی این‬
‫سال حکمات را بکشی!» دلیل خودکشی اول اشکان همین‬                                                                    ‫زندانی سیاسی خبر داد‪ .‬عبدی‪ ،‬دانشجویی که در جریان‬
‫موضوع بود‪ .‬آنهم همان زمانی که عفو عمومی از سوی رهبر‬                                                               ‫اعتراضات سراسری بازداشت و به زندان تهران بزرگ منتقل‬
‫جمهوری اسلامی صادر شده بود و نامه درخواست عفو از‬                                                                  ‫شده بود گفته است که اشکان بلوچ یکبار در زندان اقدام به‬
‫زندانیان گرفتند و این گفتگو بین او و قاضی شکل گرفت‬                                                                ‫خودکشی کرده بود و جان سالم به در برده بود‪ .‬او میگوید‬
‫و اشکان دست به خودکشی میزد‪ .‬بعد خودکشی دوم او‬                                                                     ‫اشکان پس از انتقال به بیمارستان هم بار دیگر اقدام به‬

     ‫در بیمارستان لقمان تهران اتفاق افتاد‪ ،‬آنجا به قصد‬                                                                                             ‫خودکشی کرد‪.‬‬
                                                                                                                  ‫بر اساس اظهارات میلاد عبدی اشکان حدود سی سال سن‬
                                                                                                                  ‫داشت و ورزشکار رشته کیک بوکسینگ بود‪« :‬پیک موتوری‬
                                                                                                                  ‫بود و مهرماه ‪ ۱۴۰۱‬وقتی به خانه برمیگشته در جریان‬
                                                                                                                  ‫اعتراضات سراسری بازداشت شده بود‪ .‬بر اساس آنچه خودش‬
                                                                                                                  ‫به ما گفته بود شعبه ‪ ۱۵‬دادگاه انقلاب به ریاست قاضی‬
                                                                                                                  ‫صلواتی او را به ‪ ۵‬سال حبس تعزیری محکوم کرده بود‪».‬‬
                                                                                                                  ‫اوایل بهمنماه ‪ ۱۴۰۱‬چند روحانی که خود را مشاوران‬
                                                                                                                  ‫دادگاههای انقلاب و قضات کشیک معرفی میکردند به زندان‬
                                                                                                                  ‫آمدند و با ما صحبت کردند‪« :‬همه از مشکلات خودشان‬
                                                                                                                  ‫میگفتند‪ ،‬اشکان هم با آنها صحبت کرد و گفت که برادرش‬
                                                                                                                  ‫را از دست داده و هفتم بهمن سالگرد برادرش است و‬
                                                                                                                  ‫میخواهد بتواند به مزار برادرش برود‪ .‬از آنها خواست کمک‬
                                                                                                                  ‫کنند که مرخصی بگیرد‪ .‬اما با خواسته او موافقت نشد‪».‬‬
                                                                                                                  ‫به گفته دو نفر از همبندیهای اشکان بلوچ‪ ،‬وی را در‬
                                                                                                                  ‫بازجویی به شدت شکنجه کرده بودند تا علیه خودش اعتراف‬
                                                                                                                  ‫اجباری کند اما نتوانسته بودند او را مجبور به این کار کنند‪.‬‬
                                                                                                                  ‫اوایل بهمن در زندان شایعه شده بود که میخواهند به‬
                                                                                                                  ‫مناسبت ‪ ۲۲‬بهمن به زندانیان عفو همگانی بدهند‪ .‬تعدادی‬
                                                                                                                  ‫قاضی همراه با دادستان تهران به زندان بزرگ رفتند و آنجا‬
                                                                                                                  ‫یکی از قضات با تهدید به اشکان میگوید‪« :‬تو که باید پنج‬
                                                                                                                  ‫سالت را بکشی‪ ».‬بعد از این تهدید اشکان در حمام زندان‬
   13   14   15   16   17   18   19   20   21   22   23