Page 4 - (کیهان لندن - سال چهلم ـ شماره ۴۴۷ (دوره جديد
P. 4
صفحه4شماره1۹1۳
جمعه ۶تا 1۲بهمنماه 140۲خورشیدی
تیترهفتهنسلی که به خاطر «زندگی معمولی» سرمقاله
پیش از ۵۷اعدام میشود
کسیکههمچنانمدافعانقلاب۵۷است
= ۶۱سـال بعـد از انقـلاب سـفید ،و ۴۵سـال بعـد از انقـلاب ،۵۷مـردم ایـران در جسـتجوی حقـوق و آزادیهایـی
هسـتند کـه در دوران دو پادشـاه فقیـد پهلـوی پیشبینـی و ترسـیم شـده و تحقـق یافتـه بود. باز هم از خمینی و جمهوری اسلامی علیه پهلوی
دفاع میکند
دیوان عالی کشور ،عالیترین مرجع قضایی در ساختار محمد قبادلو ،معترض ۲۳سالهای که در جریان خیزش
جمهوری اسلامی است که حتی رسیدگی به تخلفات «رئیس ملی سال گذشته بازداشت و با اتهامات واهی به اعدام چهل و پنجمین سالگرد انقلاب اسلامی در حالی فرا میرسد
جمهور» به عنوان برجستهترین مقام اجرایی حکومت نیز محکوم شده بود ،سحرگاه سهشنبه سوم بهمنماه ۱۴۰۲به که شرایط اقتصادی و اجتماعی ایران به بالاترین سطح فلاکت
تا کنون رسیده ،منطقه و جهان در یکی از پرآشوبترین
بر عهده آنست. دار آویخته شد. دوران خود بسر میبرد و جمهوری اسلامی برخلاف ادعای
پس از صدور حکم اعدام علیه محمد قبادلو ،دیوان اعدام محمد قبادلو در حالی که او به گفتهی خانواده و رهبر و زمامداران تبهکارش بیش از پیش به پایان نزدیک است.
عالی کشور فرجامخواهی وکیل او را پذیرفت و اعلام کرد تأیید پزشکان ،به بیماری دوقطبی مبتلا بود ،و دیوان عالی در این مدت جامعه نیز ساکن نبوده و تجربهای را از سر
این درخواست در دیوان عالی کشور ثبت و پرونده برای کشور حکم اعدام او را نقض و پرونده را برای بررسی دوباره گذرانده که امکان ندارد بتوان تأثیرات عمیق آن را در تفکر و
به شعبه همعرض ارسال کرد و هنوز رأی شعبه همعرض رفتار اجتماعی شهروندان خنثی کرد و یا به عقب برگرداند؛ از
رسیدگی به یکی از شعب ارجاع شده است. صادر و یا دستکم ابلاغ نشده بود ،فصل جدیدی از قساوت موضوع پوشش عادی گرفته تا تغییر رویکرد نسبت به مذهب
همچنین ۵۰نفر از روانپزشکان ایران با صدور نامهای و روحانیت و جریانات سیاسی و همچنین مفهوم آزادی و
مشترک و با در نظر گرفتن پرونده پزشکی محمد قبادلو و و وقاحت «جمهوری خون» را به نمایش گذاشت. میهن .این تجربه و نتایج آن که در جنبش ملی ۴۰۱در ابعادی
ابتلای او به اختلال دوقطبی بر «ضرورت بررسی مجدد و محمد قبادلو متولد ۱۳۷۹کارگر آرایشگاه و ساکن شهر گسترده به نمایش گذاشته شد ،یک مسیر مشخص را نشان
موشکافانهتر پرونده» تأکید کردند .در نهایت دیوان عالی پرند بود که در زمان بازداشت ۲۲سال سن داشت .او به اتهام
حکم اعدام را نقض و پرونده محمد قبادلو را برای بررسی «محاربه» و «افساد فیالارض» با قتل یک مأمور انتظامی میدهد:
با نام فرید کرمپور و مجروح کردن پنج مأمور دیگر از رد انقلاب ۵۷به مثابه یک تفکر با نتایج ویرانگر و علیه
دوباره به شعبه همعرض ارسال کرد. طریق زیر گرفتن آنها با ماشین سواری به اعدام محکوم شد. نیروهایی که نه تنها در آن شرکت داشتند بلکه با وجود
این جوان در حالی به دار آویخته شد که خودش و اتهام انتسابی علیه محمد قبادلو یعنی «محاربه» از طریق سرکوب ،همچنان به رژیم وفادار مانده و نقش «خندق»
خانوادهاش چشم امید به صدور رأی شعبه همعرض داشتند. زیر گرفتن مأموران یگان ویژه با اتومبیل از اساس جعلی حفاظت از آن را نیز بر عهده گرفتند تا ناراضیان نه به
خبرگزاری «میزان» ،مرکز رسانهای قوه قضاییه ،ساعتی پس از است و مدرکی مبنی بر تصادف منجر به فوت در دادگاه مدافعان سرنگونی جمهوری اسلامی و آنطور که در سالهای
اجرای حکم اعدام در گزارشی مخدوش و غیرواقعی اتهامات ارائه نشد و صرفا به «اعترافات اجباری» که از این جوان زیر اخیر معروف شده ،براندازان ،بپیوندند بلکه در دامان
واهی را که پیشتر در دادگاه و بدون در دست بودن اسناد اصلاحطلبان چپ و اسلامی و ملی-مذهبی بیفتند که البته
کافی و بر اساس اعترافات اجباری علیه محمد مطرح شده فشار و شکنجه گرفته شده بود استناد شد.
بود ،تکرار کرد و مدعی شد حکمی علیه او در شعبه ۳۹ اعدام محمد قبادلو نشان داد مقامات جمهوری اسلامی بیش از دو دهه موفق نیز بود!
دیوان صادر شده بود؛ حکمی که به نظر میرسد به صورت حتی برای مهمترین نهادهای ساختاری خودش از جمله این خندق اما با آوار تخریبهای فراگیر و پیکر اعدامشدگان
عجولانه و به دلیل موج گسترده اعتراضات به اعدام محمد دیوان عالی کشور نیز ارزشی قائل نیست و رأی این نهاد را و کشتهشدگان معترض در خیابانها پر شد و در نتیجه بسیاری
«تنظیم» و بعد از اجرای حکم اعدام به وکیل پرونده ارسال زیر پا میگذارد تا هدف خود را در راستای «حفظ نظام» از هواداران اصلاحات به براندازان و عمدتا به طرفداران
ملیگرایی و دموکراسی پیوستند .فعالان سیاسی و مدنی ،و
شد! پیش ببرد! نه مقامات این جریان نیز ،اگر سردمداران آنها به دنبال یک
جریانسازی تازه برای تطبیق خود با تغییرات و خواستهای
مردم نباشند ،دیر یا زود میبایست صف خود را مشخص کنند
چرا که نیروهای سیاسی مخالف رژیم هرقدر هم که متنوع
به نظر برسند اما در نهایت در دو صف قرار میگیرند :یا
همچنان مدافع انقلاب ۵۷هستند که جمهوری اسلامی و ۴۵
سال تخریب و کشتار حاصل آنست؛ یا ضدانقلاب ۵۷به عنوان
علت و منشاء این تخریب و کشتار.
در همین نقطه است که یکسری مخالفان ،گذشته از اینکه
قائل به چه آینده و جایگزینی برای این رژیم باشند ،وقتی پای
انقلاب ۵۷به میان میآید ،به دلیل اعتقاد خود به ضرورت
آن انقلاب جهت برانداختن سلطنت و پهلوی ،دوباره عین
۵۷کنار هم قرار گرفته و بجای مبارزه با جمهوری اسلامی،
همچنان با پهلوی میجنگند که نه تنها در قدرت نیست بلکه
شاخصترین ،راسخترین و قدیمیترین مخالف آزادیخواه
آنست! آنها درواقع با قدرتی که فکر میکنند در آینده ممکن
است روی کار آید مبارزه میکنند و همین آنها را در کنار
جمهوری اسلامی قرار میدهد.
چرا چنین است؟ واقعا اگر به فرض ،موضوع پادشاهی و
پهلوی منتفی شود ،این نیروها دست در دست هم و شاد
و خندان جمهوری اسلامی را سرنگون کرده و بعد ایران را
به جمهوری فرانسه و آلمان و آمریکا تبدیل خواهند کرد یا
اینکه در «بهترین» حالت کشور به ترکیه و عراق و لبنان تبدیل
خواهد شد؟! چون ادعای تبدیل شدن به سه جمهوری اولی
با نیروهای مدافع ۵۷غیرممکن است (کارنامه و عملکردشان
این را اثبات کرده) در اینصورت آیا واقعا ترکیه و عراق و لبنان
قرن ۲۱بهتر از دوران پهلوی قرن بیست است که این افراد و
جریانات برخلاف خواست جامعه بر دفاع از انقلاب ۵۷چنین
پای میفشارند؟ پاسخ به این پرسش برای خودشان میبایست
مهم باشد زیرا صفی که جامعه و مردم در حال تحمیل آن به
نیروهای سیاسی هستند در اینسو و آنسوی انقلاب ارتجاعی
۵۷نه اینکه شکل میگیرد بلکه تشکیل شده است.