Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و دوم ـ شماره ۶۲ (دوره جديد
P. 14
صفحه - Page 14 - 14شماره 62
جمعه 14تا پنجشنبه 20خردادماه 1395خورشیدی
ب هطور کلی غیر ممکن است .ب هعلاوه حاجی بابای اصفهانی در انگلستان()2 نکاتی در باب دیدگاههای
این افراد را از کجا پیدا کند؟»
گفتگو با سفیر انگلیس دربارۀ هدایا ایرانیان و انگلیس یها درباره
وزیر اعظم گفت« :از کجا پیدا
کند؟ تربیتشان کنید ،به همان این چه پادشاهی است که برده و کنیز ندارد و فقط با یک زن زندگی م یکند! غلامان و کنیزان ـ حاجی
ترتیبی که در اینجا پرورده م یشوند.
وزیری که رفتار ناپسندی دارد، برگرداند و ایران را با تصویری همانند یافت و ما بخشهایی از آن را در میلادی (برابر با 1224هجری قمری) جیمز موریه ،دیپلمات انگلیسی ،دو بابا از دیدار خود با ایلچی
یک خان گردنکش ،یک مستوفی دوران خاقان مغفور و حاجی بابای صفحه«خاطراتوتاریخ»نقلم یکنیم. از طرف فتحعلی شاه قاجار به عنوان بار در ایران مأموریت داشت ،بار اول از
سوءاستفادهچی یا یک نوکر دولت با اصفهانی و ملاهای جهادگر به دنیای مترجم در مقدمه کتاب ،به این سفیر به دربار «سنت جیمز» اعزام 1808تا 1809میلادی و نوبت دوم از انگلستان میگوید.
اخته کردنش ،مثل مرواری خواجه نکته قابل تأمل اشاره میکند که شد و جیمز موریه در این سفر به عنوان 1811تا 1814به عنوان کاردار سفارت
میشود و شرایط کافی برای خواجه قرن بیست و یکم معرفی کند. «کتاب ،طنزی است تلخ از شرایط مترجم و راهنما او را همراهی م یکرد. همراه با هدایا ب هسلامت به پایتخت
شدن وجود دارد .تازه همه اسرای اجتماعی و سیاسی ایران و جای ماجراهای «حاجی بابای اصفهانی در انگلیس در تهران. رسیدم ،کنیزان در عماری بودند و
جنگی به کار خواجه شدن م یآیند». حیرت است که پس از دویست سال انگلستان» فرآورده این سفر است و ضمناینمأموری تها،موریهکهعلاقه غلامان سوار بر اسب یا قاطر .قالیها،
بهنظر رسید که ایلچی از این بسیاری از ویژگ یهای آئینی ایرانیان دیپلمات انگلیسی ،همانند کتاب اولش زیادی هم به تفحص در احوال و آداب شالها و ابریشمهایم در صندوقهایی
سخن به وحشت افتاد و باز هم با سفر همچنان برجای مانده و نقدپذیر «ماجراهای حاجی بابای اصفهانی» ،با مردممشرقزمینداشت،باحاجیمیرزا جای داشتند دور از دسترس یاران
مرواری به انگلیس ب هعنوان هدیهای مینماید .حاجی بابای اصفهانی در طنزی خاص برخورد حاجی بابا را ـ ابوالحسن اصفهانی روابط نزدیکی به هم و جواهرات گرا نقیمتم در جایی امن
برای شخص شاه مخالفت کرد .اما انگلستان در واقع آئین های است روشن که بعدا وزیر دول خارجه و صدراعظم رسانید و او را نمونه کامل عیاری از رجال در جامهدانهای شخصیام .راه خود
در عین حال به ما اطمینان داد که و شفاف در برابر چهرهمان ،تا خود ایران شد ـ با دنیای کاملا متفاوت غرب سیاسی ایران در آن عصر و زمان یافت. را یکراست به خانه وزیر اعظم کج
مراتب امتنان خود را از شاه شاهان را بازنگریم با تعمق و تأمل بیشتر». خلقیات و خصوصیات این دولتمرد کردم و در همان جا کاروان را فرود
به جهت حفظ حرمت حرمسراهای زمانی حج تالاسلام رفسنجانی گفت تصویر م یکند. دربار فتحعلی شاه را جیمز موریه در آوردم و خیلی زود به حضور ایشان
بریتانیا با زبانی رسا اعلام میدارد. شاه م یخواست قم را تبدیل به تهران کتاب اخیر جیمز موریه ،برخلاف وجود «حاجی بابای اصفهانی» قالب پذیرفته شدم و برای آن که مقبول
نپذیرفتن غلامان و کنیزان، کند ،خدا نخواست و موفق نشد .ما کتاب اول او ،در ایران شناختهشده ریزی کرده و در دو کتاب انعکاس طبع وزیر واقع شوم هدیهای آماده
احساسات ناخوشایندی را در ذهن موفق شدیم تهران را به قم تبدیل کنیم نبود .این کتاب که در سال 1986 داده که در عین حال تصویرگر اوضاع و پرداخته کردم تا از این طریق به
ما پدید آورد( .عدم پذیرش هدایا توسط روبر پهپن ()Robert Pepin و احوال عمومی سرزمین حاجی او بفهمانم همه آن چه سرنوشت
بین ایرانیان یک توهین و بین چون خواست خدا چنین بود. از انگلیسی به فرانسه ترجمه شد، باباپرور ایران در آن دوره است. نصیب من گرداند همین بوده است.
سران تاجدار ب هعنوان اعلان جنگ گویا خواست خدا این نیز بوده است در سال 1379با ترجمه آقای مهدی حاجی میرزا ابوالحسن اصفهانی هرچند تعدادی جامهدان مخفی
نگریسته میشود) .اما ایلچی با که عقربه زمان را دویست سال به عقب افشار (از انگلیسی به فارسی) انتشار معروف به ایلچی (سفیر) در سال 1809 در ته یخدان (صندوق) داشتم
مشاهده اسبهایی که قرار بود به که میدانستم دارد به ریش طرف
انگلستان فرستاده شوند ،حیواناتی و با این سخن تأییدها متوقف گردید: تصور میداشت موقعیت او را تضمین دارد که به وزیر اعظم خود. غلامانی برای خود داشته باشید .شاه میخندد .آنگاه شرحی مبسوط و
را که تصور م یکردم آنها را نپسندد «شاه ما فقط یک همسر دارد و همه کند ،محروم شده است. گفتم« :پس ،اینجا پهلوان مشهوری بدون غلام چه معنایی دارد؟ مگر
و بازگرداند ،رضایت خاطر بسیاری دولت او مراقب حسن رفتار همسر شاه است که خود یک اسفندیار تمام میشود تصور کرد شما دست و پا دقیق از سفر خود تقدیم کردم.
نشان داد .اسبهایی را که ایلچی با هستند ،همه آنان مروار یهای اویند». وزیر اعظم گفت« :بسیار خوب، عیار است ،با بدنی روئین و دستهایی نداشته باشید؟ چه کسی برای ایشان او پیش از گوش سپردن به گزارش
شوق و شور خواهان آنها شد ،دارای با این سخن ،همۀ ایرانیان خندیدند شما این یکی را رد نخواهید کرد ».و آهنین .مسلماً او را رد نخواهید کرد؟ آشپزی میکند؟ چه کسی در حمام من و هر نکته دیگری ،با دقت و
نامهای پر طمطراقی بودند .یکی از به مرواری اشاره کرد« :این یکی بی یک چنین فردی برای هر دولت به ایشان رسیدگی میکند؟ وقتی تیزبینی ارزش و مقدار پیشکشی
آنان که با انواع تصویرها آراسته شده و فریاد برآوردند« :لااله الا الله». قیمت است .همتا ندارد .حتی شاه ما پادشاهی لازم است و او پهلوانی است در خواب هستند چه کسی مراقب مرا بررسی کرد و سرانجام با لبخند
بود ،خدابخش نام داشت .دیگری وزیر اعظم گفت« :فقط یک همسر؟ نیز که پناه عالمیان است ،نم یتواند حاکی از رضایت و با کلامی دلم را
که از گذشت زمان رنگ باخته بود، پس شاه بودن چه فایدهای دارد؟ که همتایی ندارد و به شیوهای مناسب ایشان است؟» شاد کرد که «حاجی ،جایت خالی
مروارید خوانده میشد و سومی که خوب اگر از همسرش خسته شد، دعوی مالکیت او را داشته باشد». با هر کس و هر چیز که ممکن است سفیر جواب داد« :خیر ،شاه ما بود» ،آنگاه اظهار داشت میرزا فیروز
هرگز اجازه نم یداد کسی به گوشش ایلچی گفت« :شاه ما نیازی به یک با او سر ستیز داشته باشد ،به نبرد حقی برای داشتن برده همانند سایر گرانقدر محترم که سفیر مقرر به
دست بزند ،نام پرشکوه «سرمست» چه؟» چنین افسری ندارد ،ما اصل ًا نم یدانیم اتباع خود ندارد .آنچه شما با خریدن فرنگ است ،در مدت غیبت من بیکار
را داشت .غیر از اینها اسبهای ایلچی گفت« :چطور میتوانم دیوان به چه معناست و به چه کار برم یخیزد». برده ب هدست میآورید ،ما با استخدام ننشسته و همه مقدمات سفر را که
دیگری بهنام شاهین ،قهرمان و یار توضیح دهم .درکش برای شما دشوار وزیر اعظم با صدای بلند گفت: بهدست میآوریم و مهمتر این که برای عزیمت ضرورت دارد ،آماده
دلنشین بودند که همه این نامها از است .بارها پیش آمده که شاهان ما میآید؟» «بله ،به لطف خدا او هر کس را که ما نه تنها اجازه نداریم بردهای در کرده است و با ایلچی انگلیس و در
خصوصیات آنان سرچشمه م یگرفت. زن بودهاند ،معنایش این است که وزیر گفت« :نه؛ کار دیوانی نم یکند، باشد ،از هر نژاد فرنگ یای که باشد پدر اختیار داشته باشیم ،شاه ما همه باب مکاتباتی که قرار است با شاه
علاوه بر اینها یک فیل نیز بود که همین امر در مورد شاهان زن نیز اما شاه شما که همسرانی چند دارد، درمیآورد .او یک حیوان تمام عیار کوشش و نفوذ خود را ب هکار میگیرد فرنگ و دربار او شود ،تماس برقرار
مقدار خوراک آن موجب زحمت مصداق دارد و آیا برای ملکه انگلیس بنا به شرع ،این زنان باید محافظانی تا بردهداری را در سایر کشورها کرده و قرار شده هدایای مختلفی
خزاین شاه بود ،ایلچی یادآور شد که داشته باشند که بر آنان نظارت کنند. است برای نگاه داشتن در طویله». که مقرر است به حضور اعلیحضرت
حمل آن با کشتی دشوار است و این موضوع کامل ًا فرق م یکند؟» هیچ زنی نمیتواند بدون محافظ در ایلچی گفت« :ما هم پهلوانانی منسوخ کند». تقدیم شود ،به حضور ایلچی انگلیس
وزیر بعد از آن که موضوع را در سلامت بماند (او به پیرامون خود نگاه داریم ،اما اگر قرار باشد از آزادی وزیر اعظم به تزده با دهان باز خیره آورده شود .در دوران معاصر هیچ
قسمت از برنامه حذف شد. ذهن خود سبک و سنگین کرد، کرد تا از اطرافیان خود تأیید بگیرد) محروم شوند ،خیلی زود قدرت خود را ماند و گفت« :واقعاً شما نمیتوانید سفیری از طرف ایران به سرزمین
نسبت به سایر هدایا ایلچی روی گفت« :معلوم است تفاوتهای بارزی همانطور که هیچ باغ میوهای بدون از دست م یدهند .هیچکس نم یتواند تا این حد بیرحم باشید .پس این کفار گسیل نشده بود و بههمین
خوش و تأیید نشان داد ،به همان بین سنتهای ما و شما وجود دارد. برده بپذیرد .بنابراین نم یتوانم حتی بردههای بیچاره اگر آزاد شوند چه جهت ما در تب و تاب آن بودیم که
صورتی که با اسبها برخورد کرده در اینجا زنان به هیچ هم حساب دیوار در امان نمیماند». یکی از این هدایا را برای شاه بپذیرم». م یکنند؟ هیچ چیز بهتر از این برای تا حد امکان تأثیری مطلوب از نظر
بود ،نسبت به پارهای از شمشیرها و نمیشوند .ما اعتمادی به آنان نداریم. بازتاب سخن حاضران چنین بود: همه گفتیم « :آ ه ،ا ین یکی بسیاری از ما نیست که بردههایمان ثروت و قدرت و اصالت کشورمان بر
زرهها نیز رفتار شد .یک شمشیر که ما به آنان فقط به چشم ابزارهای «مگر غیر از این است؟» این موضوع فوقالعاده است ».همه ایرانیان از را آزاد کنیم؛ اما اگر بردگان را بهحال
حسام تیمور خوانده شد ،شمشیر مورد استفادۀ مردان نگاه میکنیم. آن چنان مورد قبول همگان بود که دیدن او شگفتزده شدهاند .میرزا خود وانهیم ،آنان گرسنه میمانند و آن بگذاریم.
دیگری چنان معرفی شد که همان مشاهده تسلیم شدن یک مرد ایرانی تردیدی در آن وجود نداشت و این فیروز بهنظر خشمگین میرسید که میمیرند .آنان بچ ههای ما هستند و مقرر شد یک روز صبح ایلچی
سلاحی است که نادر با آن دهلی تحت فرمان یک زن ،مثل دیدن یک تأیید سخن آن قدر ادامه یافت تا آن از امتیاز فراهم آوردن هدایایی که انگلیس ب هدعوت وزیر اعظم به حضور
را فتح کرد .یک کلاهخود فولادی ببر است که به برهای سر فرود آورده که ایلچی انگلیسی لب به سخن گشود بخشی از خانوادۀ ما». ایشان مشرف شود و میرزا فیروز نیز
جواهرنشان اهدا شد با این توجیه که باشد .نه ،نه ،قزلباش فقط در برابر ـ اما شما آنان را در ید قدرت خود حضور داشته باشد و در آن مجلس
این کلاهخود به شاه اسماعیل صفوی شجاعت سر فرود م یآورد ،یعنی کسی همه هدایا به نمایش گذارده شود.
تعلق داشته و پیراهنی موشح به آیات که تیزترین شمشیر را دارد .وزیر اعظم دارید تا نابودشان کنید. هیچ اشارهای به ایلچی نشده بود
قرآنی که آقا محمدخان بزرگ ،شاه فریاد برآورد« :شمشیر! شمشیر!» و با وزیر بهاعتراض گفت« :نابودشان که هدایا از چه جنس است و گمان
عمو ،در میدانهای نبرد میپوشیده دست در همان حال حرکت افقیای کنیم؟ آیا کسی آن قدر احمق است م یرفت او از آنچه قرار بود ببیند،
و این هدایا به نشانه دوستی و مودت را نشان داد« :این شمشیر است که که آتش به خانه و اموال خود بزند؟ اطلاعی نداشته باشد .ایلچی آمد و در
شخص شاه به برادرش شاه انگلستان بر ما حکم م یراند ،هیچ چیز مثل یک چه کسی حاضر میشود پولی را که دیوانخانه یا سالن اجتماعات پذیرفته
اهدا شد؛ با این درخواست مؤکد که شد ،مراسمی که ب هندرت وزیر اعظم
اعلیحضرت شاه انگلستان هر زمان ذوالفقار خوب نیست». برای بردگان داده از دست بدهد؟» که مردی سالخوره و کوچکاندام
به نبرد میروند ،این پیراهن را بدون میرزا فیروز خطاب به ایلچی گفت: سفیر جواب داد« :در هر حال بود ،بدان تن م یداد ،اما فکر م یکرد
زیر پوشی به تن کنند ،برای آن که «اما ترا به پیامبرتان قسم میدهم سر هر قضیهای آنان را برای آرامش در این موقعیت که میخواهد یک
آن پیراهن طلسم مطمئنی در برابر راستش را بگویید ،شاه شما باید در خودتان کتک م یزنید و هیچکس هم چنین برنامه رسم یای را هماهنگ
هر خطر در داخل و خارج میدان خانهاش بیش از یک همسر داشته
باشد؟ او باید رقاصهها و مطربانی حق بازخواست از شما ندارد». کند ،ضرورت دارد.
نبرد است. داشته باشد ـ زنی که جام ههای او وزیر گفت« :چه کسی م یتواند مانع پردهها بالا رفت و اتاق بیرونی ،در
ایلچی نسبت به شالها ،پرهای را بشوید و پاکیزه نگاه دارد ،زنی که کتک زدن سایر خدمه شود .خواه برده برابر چشمان حاضران قرار گرفت .در
باشکوه ،فرشهای هرات ،ابریشمها، برایش قصه بگوید و به خوابش برد باشند یا نباشند ،همه طبقات و افراد در پس پرده فوارهای در حوضی مرمرین
مخملها و پارچههای زری دوزی و در پشت در اتاقش پاسداری دهد. معرض َفلک من هستند .مگر شخص آب م یافشاند و ظروف میوه که با یخ
شده ،اعتراضی نداشت و او با اشتیاق زنان آشپزی که برای شخص او غذا شاه (که خداوند در ظل حمایت خود خنک شده بود ،در جای جای زمین
پذیرای مرواریدها ،فیروزهها ،یاقوتها آماده کنند و سرانجام بانویی داشته دارند) .از من که وزیر اعظم هستم تا
و زمردها شد .لباسهایی که برای باشد که بانوی حرمسرای او باشد .او پادوی مطبخ خانه همه در معرض فلک پراکنده بود.
ملکه در نظر گرفته شده بود ،تا باید در انتظار شاه و آماده خدمت هستیم و اگر چوب و فلک در میان ما وقتی سفیر و هیأت همراهش
حدودی ایلچی را سرگرم کرد .وقتی باشد و وقتی بچ ههایی آورد باید توسط وجود نداشت ،چه کسی م یتوانست در بر کرسیهای خود نشستند و وقتی
بغچه گشوده شد و کت زریدوزی زنان دیگر نگاهداری شود و همه این میان ما ایرانیان که رفتاری غیر معقول تعارفات و خو شآمدگوییهای مرسوم
شده ،پیراهن سنگدوزی شده با زنان به یک مباشر ناظر نیازمندند و توسط مدیر انجام گرفت ،به من که
سگکهایی گرانقیمت و شلوارهایی مرواری ازجمله آن نگاهبانان است. داریم ،زندگی کند؟» در دورترین بخش دیوانخانه بودم،
که با ظرافت لاییهای پنبه داشت شما نمیتوانید ما را متقاعد کنید که من در کمال فروتنی بهعرض دستور داده شد تا فهرست هدایایی
و پارچه آن از نخهای طلا بود به زنان کشورتان متفاوت از کشور مایند رساندم« :اما اگر جناب ایلچی را که مقرر بود به حضور شاه فرنگ
نوعی که راست قامت در میان سالن و آنان را بدون هیچ ناظر و مراقبی به ویژگیهای این بردگان را بشناسند تقدیم شود ،به ایلچی بدهم و هدایا
ایستاده بود ،در برابر چشمان ایلچی اطمینان دارم در بردن آنان به
قرار گرفت .ایلچی خندهای زد و گفت حال خود وام یگذارید؟» انگلستان تردید به خود راه نخواهند را یک بهیک عرضه نمایم.
پوشیدن این لباسها برای ملکه دشوار ایلچی پاسخ داد« :هر قدر هم برای داد .تحت حفاظت یکی از آنان، بردگان و کنیزان و مرواری که
است و ملکه در آنها معذب خواهد شما غریب بنماید ،واقعیت همین است اعلیحضرت پادشاه انگلستان از بابت در مجلس حضورداشتند ،به پیش
بود .برای آن که زنان فرنگی لباسهای که هست .زنان ما تحت هیچ نظارت و خزاین خود آنچنان خواهند خفت که آورده شدند و در کنار حوض ب هصف
متفاوتی با لباسهای ما میپوشند ،با مراقبتی نیستند و همانند مردان آزاد گویی شیر پاسدار آن گنجینه است و ایستادند .بهمحض این که ایلچی
این حال در کمال حسن نیت موافقت هستند .شاه ما همینطور که هست غذا خوردن از دستپخت آن دیگر، نگاهی به فهرست کرد و متوجه اولین
کرد این اقلام نیز در شمار هدایای مورد احترام و علاقه است و نمیتواند عمر اعلیحضرت را ابدی میگرداند». قلم در فهرست شد ،متوقف گردید
همسر و مراقبانش را مقید به اطاعت ایلچی در کمال ادب پاسخ داد: و فریاد زد« :چ هطور چنین چیزی
دیگر قرار گیرند. گرداند و زندانی کند .برخلاف شاه «روشهای ما متفاوت از رفتار شماست. ممکن است؟ برده ـ اصلا حرفش را
بدین ترتیب جلسه مشاوره خاتمه شما که م یتواند بدون هیچ محاکم های شاه ما که خداوند عظمت او را پایدار هم نزنید ـ ما در انگلستان به هیچ
یافت و ایلچی به خانه بازگشت و ما دستور گردن زدن اتباع خود را بدهد. گرداند ،همانند اتباع خود در آرامش
را در شگفتی مسائل غریبی گذاشت قانون چنین اجازهای را به او نم یدهد. م یخوابد ،او نیازی به پاسدار و محافظ بردهای اجازۀ ورود نم یدهیم».
در خصوص شگفتیهای کشورهایی گماردن جاسوس و زندانبان برای آنان ندارد .او غذای خود را م یخورد ،بی وزیر اعظم با ملایمت گفت« :این
آن که دغدغه مسموم شدن را داشته چه حرفی است؟ شما برده ندارید؟
که قرار بود ب هزودی ببینیم. باشد و همانقدر به آشپز خود اطمینان پس کارهایتان را چه کسی میکند؟
دنباله دارد چه کسی خدمتتان را م یکند؟»
سفیر گفت« :همه ما در کشورمان
آزاد هستیم و هر کس نیز به آنجا
قدم گذارد ،آزاد است».
وزیر اعظم گفت« :اما حتماً باید