Page 5 - (کیهان لندن - سال سى و دوم ـ شماره ۶۹ (دوره جديد
P. 5

‫صفحه ‪ 5‬ـ ‪ Page 5‬ـ شماره ‪69‬‬
‫جمعه ‪ 22‬تا پنجشنبه ‪ 28‬ژوئیه ‪2016‬‬

‫از «خانۀ دوست کجاست» تا «کپی مطابق اصل»‬                                                                                  ‫تماشا کن‪ ،‬مگر همین را نم ‌یخواهی‪...‬‬

‫نگاهی به جها ِن ایرانی سینمای عباس کیارستمی‬                                                                              ‫همان چیزی است که م ‌یخواستید!‬          ‫مجموعه نقاشی خود با عنوان «بند‬        ‫آزاده کریمی ‪ -‬زینب موحد نقاشی‬
                                                                                                                         ‫دیگر چه اهمیتی دارد که پشت این‬         ‫رخت»‌م ‌یگوید‪« :‬نشان ‌های مثل بند‬     ‫جوان است که آثارش به واسطه‬
   ‫کپی برابر اصل‬                         ‫با چشم خودشان‪ ،‬که با معیار و چشم‬        ‫طاهره بارئی ‪ -‬فیلم «کپی مطابق‬           ‫پرده یا بند رخت صورت چه کسی‬            ‫رخت حاصل دوره آغاز توجه به دنیای‬      ‫نمایش بدن زن و پیوند آن با دنیای‬
                                                   ‫آن ارگا ‌نها به آثار بنگرند‪.‬‬  ‫اصل» جستجوئ ‌یست درآرزوی دیدار‬                                                 ‫درونی خودم به عنوان یک نقاش‬           ‫درونی و پیچیده آنها تامل برانگیز‬
‫وارونه شدن نق ‌شها‪ ،‬این مرد بود که‬                                                                                                                ‫است؟»‬         ‫است‪ .‬بند رخت نشان ‌ه معناسازی‬         ‫است‪ .‬در تابلوهای این نقاش‪ ،‬نگاه‬
 ‫خشمگین م ‌یشد و پرخاش م ‌یکرد‪.‬‬          ‫کیارستمی از بیننده فیلم خودش‬                       ‫اصل‪ ،‬و رویای دیار وصل‪.‬‬       ‫زنان ب ‌یچهر‌هی تابلوهای زینب‪،‬‬         ‫است که به آن زن بودن‪ ،‬دغدغه‬           ‫مردسالارانه به نقد کشیده م ‌یشود‪.‬‬
‫کیارستمی وفادار به آنچه در صحنۀ‬          ‫م ‌یخواهد تا با نگاهی برهنه از‬          ‫ارج گذاشتن به کپی مطابق اصل‬             ‫روی مبل راحتی خانه نشست ‌هاند‪،‬‬         ‫زنان‪ ،‬هویت و چرایی زنان و چگونگی‬      ‫زن پشت پرد‌های از تور و گل زندگی‬
‫آغازین به عنوان دغدغه خاطر فیلمش‬         ‫معیارهای تبلیغاتی به فیلم او چشم‬        ‫و بزرگداشت هنرمندی که چون‬               ‫بالای پشت بام سیگار م ‌یکشند‪،‬‬          ‫زیست زن را پیوند دادم‪ .‬شروع کردم‬      ‫م ‌یکند اما ب ‌یتفاوت به هر نگاه‬
‫مطرح کرده‪ ،‬آرام آرام کپی امانتدار را‬     ‫بدوزند‪ .‬این اعتقاد را پیش م ‌یکشد‬       ‫یک مترجم‪ ،‬عال ‌یترین ترجمه از‬           ‫روزنامه و کتاب م ‌یخوانند‪ ،‬در آینه‬     ‫به عکس گرفتن و کولاژ کردن و در‬
‫به طرف اصل‪ ،‬و مترجم‪ -‬هنرمند را‬           ‫که جوهره زیبای جهان در ذات خود‬          ‫اثر آفرینش را تولید م ‌یکند‪ ،‬خط‬         ‫خود را تماشا م ‌یکنند‪ .‬این زنان‬        ‫نهایت مجموعه بند رخت از کار در‬                                 ‫ناراستی‪.‬‬
‫به طرف نویسنده م ‌یلغزاند تا در هم‬       ‫عریان است‪ .‬مزاحم ِدیدار‪ ،‬نگا‌ههای‬       ‫اصلی فیلم را تشکیل م ‌یدهد‪ .‬از نظر‬      ‫پیچیده و غرق در گ ‌لهای رنگین‬          ‫آمد‪ .‬مجموع ‌های که بازخورد بسیار‬      ‫صادق هدایت با داستان «عروسک‬
                                         ‫ناقص و دست و پا شکسته‪ ،‬همچون‬            ‫کیارستمی‪ ،‬در این بازآفرینی نزدیک‬        ‫و تورهای سفیدند‪ ،‬شاید پیچیده‬           ‫عجیبی داشت‪ ،‬از آد ‌مهای عادی تا‬       ‫پشت پرده» شاید تصویر کلیشه زن‬
                      ‫ادغام شوند‪.‬‬        ‫همان مجسم ‌ههای بی سر ودست‬              ‫به اصل است که هنرمند‪ ،‬در جایگاه‬         ‫در یک رخت‪ ،‬لباس گلدار و یا تور‬         ‫اساتید نقاشی واکنش خوبی به آن‬         ‫شرقی را بر اساس باور مردسالارانه‬
‫در نهایت این لغزاند ‌نها و جابجائی‬       ‫برخی گالر ‌یها هستند که جمع‬             ‫مترجم حقیقت‪ ،‬به یگانه شدن با‬                                                   ‫نشان دادند و همین مجموعه بود که‬       ‫نوشت‪ ،‬اما اکنون یک نقاش جوان‬
‫نق ‌شها‪ ،‬زن و مرد را به اتاق هتلی‬        ‫م ‌یشوند تا با ا ّدعای جلو‌ههائی از‬     ‫نویسنده و خالق اصلی اثر‪ ،‬روی‬                                      ‫عروس‪.‬‬                                              ‫عروسک پشت پرده را با باور تازه‬
‫راهنمائی م ‌یکند که گویا شب اول‬                                                                                                                                   ‫مرا به عنوان یک نقاش شناساند‪».‬‬      ‫زنان ایران به تصویر کشیده است‪،‬‬
                                               ‫حقیقت بودن‪ ،‬به فروش روند‪.‬‬                                  ‫م ‌یآورد‪.‬‬      ‫نق ‌شهای گلدار‪ ،‬پوسته‬                  ‫زینب با اشاره به رویکرد آثارش به‬      ‫زنانی که ب ‌یاعتنا نسبت به باو‌رهای‬
     ‫ازدواجشان را در آن گذراند‌هاند‪.‬‬     ‫کیارستمی در این فیلم در جهت‬             ‫صحنۀ آغازین فیلم‪ ،‬خالی از پرسوناژ‬                   ‫کلیش ‌های زن است‬           ‫مقوله زن‪ ،‬توضیح م ‌یدهد‪« :‬موضوع‬       ‫مردانه‪ ،‬هر طور که م ‌یخواهند زندگی‬
‫علاقه کیارستمی به نزدیک کردن‬             ‫انتقال این نگاه ایرانی در کنکاش‬         ‫است‪ .‬میزی را م ‌یبینیم‪ ،‬در برابر‬                                               ‫زنان را من انتخاب نکردم‪ ،‬بهتر است‬
‫و یگانگی کپی وفادار و خود اصل‪ ،‬به‬        ‫است‪ ،‬که میان ما و حقیقت فاصل ‌های‬       ‫ستو ‌نهائی همچون بقایای عمارات‬          ‫موحد در پاسخ به این پرسش که‬            ‫بگویم این موضوع سراغ من آمده و‬                                ‫م ‌یکنند‪.‬‬
‫همان شدت ‌یست که ارزش نهادن و‬            ‫نیست و آنچه ما را از درک این جوهره‬      ‫باستانی‪ .‬روی میز کتابی قرار دارد‬        ‫چرا از عنصر نق ‌شهای گلدار استفاده‬                                           ‫زینب موحد نقاشی را با طی کردن‬
                                         ‫و این زیبائی و در مرحلۀ بعد‪ ،‬این‬        ‫با عنوان «کپی مطابق اصل»‪ .‬روی‬           ‫م ‌یکند‪ ،‬م ‌یگوید‪ ۴« :‬تا ‪ ۵‬سال از‬      ‫فکر م ‌یکنم تا مد ‌تها هم درگیر‬       ‫دوره کوتاه آموزشی در سال ‪۷۷‬‬
   ‫ار ‌جگذاری به کپی نزدیک به اصل‪.‬‬       ‫جوهره را از «بودن» بازداشته است‪،‬‬        ‫جلد کتاب تصویر دو سر مجسمه را‬                                                  ‫مسئه زن خواهم بود‪ ،‬چرا که زن‬          ‫آغاز کرد ولی تا شروع تحصیلات‬
‫در صحن ‌های که نویسنده م ‌یشنود‬          ‫نمون ‌ههای دروغین واقعیت است که در‬      ‫م ‌یبینیم‪ ،‬مشابه اما با تفاو ‌تهائی در‬     ‫زینب موحد‬                           ‫بودن مه ‌مترین دغدغه فکری من‬          ‫دانشگاه ‌یاش به طور مستمر نقاشی‬
‫کپی تابلوی ژوکوند توسکان آنقدر‬                                                   ‫رنگ و رو و قدمت‪ .‬یک میکروفن هم‬                                                 ‫است و طبیعی است که مستقیما‬            ‫م ‌یکرد‪ .‬خودش در این باره می‬
‫شبیه اصل است که قر ‌نها آن را نمونۀ‬                     ‫خود انبان کرد‌هایم‪.‬‬      ‫حضور دارد‪ ،‬بعلاوه هیاهوئی که از‬         ‫این موتی ‌فها در کارم استفاده کردم‬                                           ‫گوید‪ :‬کلاس نقاشی را خیلی سریع‬
‫اصلی پنداشته و گاه حتی زیباتر از‬         ‫بعد ازین مقدمه و وقتی فیلمساز‬                                                   ‫که نشانگر پوست ‌هی کلیش ‌های‪ ،‬ن ‌خنما‬     ‫برای کار به سراغ این کار بروم‪».‬‬    ‫رها کردم و خودم نقاشی کردن را به‬
‫اصل شمرد‌هاندش‪ ،‬بر م ‌یآشوبد که‬          ‫دغدغه خاطرش را در برابر تماشاچی‬                      ‫اطراف شنیده م ‌یشود‪.‬‬       ‫و پوسیده زندگی زن است‪ .‬م ‌یتواند‬       ‫فیگور نقاش ‌یهایم خودم‬                ‫صورت جدی ادامه دادم‪ .‬انگار تشنه‌‬
‫پس دیگر چرا هنگام معرفی این تابلو‬        ‫عریان م ‌یکند‪ ،‬داستان تاب بر م ‌یدارد‪.‬‬  ‫این میز‪ ،‬جایگاه آفرینش و اعلام‬          ‫گ ‌لهای چادر مادربزرگ هر از یک‬                                               ‫نقاشی بودم‪ .‬سال ‪ ۸۲‬وارد دانشگاه‬
                                         ‫فیلم به سوی تحقق آرزوی سناریو در‬        ‫آن است‪ .‬با برنامۀ خلقتی که همان‬         ‫از ما و یا پیراهن مادر من و تو باشد‪.‬‬                           ‫هستم‬          ‫هنر و معماری شدم و سال ‪ ۸۹‬هم‬
   ‫از آن به عنوان کپی یاد م ‌یشود؟!‬      ‫یکی شدن مترجم‪ -‬هنرمن ِد وفادار به‬       ‫ساخت انسان است آن هم مشابه‬              ‫و یا حتی روی تاپ و شلوار من به‬         ‫یکی از عناصر ویژه آثار زینب موحد‬      ‫مدرک کارشناسی ارشد نقاشی را‬
‫برای او کپ ِی بسیار نزدیک به اصل‬                                                 ‫سازنده‪ .‬همزمان‪ ،‬نقطۀ آغازین‬             ‫عنوان یک دختر معاصر‪ .‬اینها در‬          ‫«ب ‌یچهره» بودن ز ‌ن است‪ ،‬در این‬
‫باید از لذت ِخود اصل بودن نیز‬               ‫«اصل»‪ ،‬با نویسنده پیش م ‌یرود‪.‬‬       ‫آفرینش دیگریست‪ ،‬آفرینش فیلم‬             ‫زندگی زن جاریست‪ .‬با آنها تکراری‬        ‫باره م ‌یگوید‪« :‬هدف این است که‬                            ‫دریافت کردم‪.‬‬
                                         ‫زن همراه نویسنده‪ ،‬تصمیم م ‌یگیرد‬        ‫کیارستمی‪ ،‬با برنامۀ کاویدن اصل‬          ‫بودن و کلیش ‌های شدن مفهوم زن‬          ‫مخاطب‪ ،‬هویت این زنان را تشخیص‬         ‫او تاکنون ‪ ۷‬نمایشگاه انفرادی و‬
                   ‫برخوردار شود‪.‬‬         ‫او را به محلی در همان شهر هدایت‬         ‫و رونوشت‪ .‬رونوش ‌تهائی ناقص و‬           ‫و وظایفی که برایش تعریف شده را‬         ‫ندهد‪ .‬فیگور نقاش ‌یهای ‌م خودم هستم‬   ‫بیش از ‪ ۳۰‬نمایشگاه جمعی داشته‬
‫فیلم با صحن ‌های پایان م ‌یگیرد که‬       ‫کند که رنگ و بوی گفت ‌ههای مرد‬          ‫رونوشتی مطابق اصل‪.‬مترجم کتاب‪،‬‬           ‫نشان م ‌یدهم‪ .‬انگار که زن در این‬       ‫و م ‌یتوانم صورت خودم را بکشم ولی‬     ‫است‪ .‬آثار این هنرمند در ‪ ۳‬نمایشگاه‬
‫ژولیت بینوش را در حال یادآوری‬            ‫را داشته و به این لحاظ او را غافلگیر‬    ‫اولین کس ‌یست که وارد صحنه شده و‬        ‫موتی ‌فها حل م ‌یشود و چیزی از او‬      ‫نم ‌یخواهم مخاطب احساس کند که‬         ‫خارجی در کشورهای کویت و ایالات‬
‫زمان وصل ترک م ‌یکنیم تا مرد‬                                                     ‫میکروفن را به دست م ‌یگیرد‪ .‬تماشاگر‬     ‫باقی نم ‌یماند‪ .‬فقط یک دست‪ ،‬موی‬        ‫زینب موحد را م ‌یبیند‪ .‬م ‌یخواهم‬      ‫متحده امریکا نیز به نمایش در آمد‌ه‬
‫نویسنده را ببینیم که چهره خود‬                                        ‫کند‪.‬‬        ‫فیلم تا اینجا دریافته که مراسم معرفی‬    ‫زن و شک ‌لهای شاخص از تن زن را‬         ‫یک زن نوعی را ببیند‪ .‬حتی یک‬
‫را‪ -‬کپی و تصویرش را‪ -‬لحظ ‌های در‬         ‫جائی که مردم شهر برای عروسی‬             ‫ترجمۀ کتابی در جریان است و حالا‬         ‫م ‌یبینیم ولی کلی ‌ت یک زن زیر این‬     ‫پیرزن شهرستانی هم م ‌یتواند گاهی‬                                 ‫است‪.‬‬
‫آینه م ‌ینگرد تا جا را خالی کند برای‬     ‫آنجا م ‌یروند و ما دسته دسته عروس‬       ‫م ‌یفهمد که نه با خود نویسنده بلکه‬      ‫اجبارها و تکرارها پنهان شده است‪».‬‬      ‫با این کارها همذا ‌تپنداری کند و یا‬   ‫در آثار زینب موحد‪ ،‬زن و‬
‫پرند‌ههائی در آسمان‪ ،‬و دو ناقوس‬          ‫وداماد و بستگا ِن در حرکت آنها را‬       ‫با مترجم‪ ،‬یا در واقع با رابط نویسنده‪،‬‬   ‫از زینب م ‌یپرسم چرا زنان‬              ‫در تقابل او یک زن کاملا مدرن با‬       ‫زنانگی موضوع اصلی و زیرساخت‬
‫کلیسا که بی تابانه بر فراز برجی در‬       ‫م ‌یبینیم‪ .‬به گفتۀ زن همراه‪ ،‬عروس‬       ‫با ُکپی سر و کار دارد‪ .‬این مترجم‬        ‫تابلوهایش را از حصار خانه بیرون‬        ‫تجربیاتی کاملا متفاوت هم م ‌یتواند‬    ‫تعیی ‌نکنند‌‌هی آنهاست‪ .‬زنان‬
                                         ‫و داماد کنار درختی طلائی عکس‬            ‫است که برای ورود نویسنده به صحنه‪،‬‬       ‫نم ‌یآورد تا قدم به اجتماع بگذارند؛‬    ‫ارتباط برقرار کند‪ .‬چون از تجربه‬       ‫نقاش ‌یهای او تنها‪ ،‬آرام ولی در‬
                         ‫نوسانند‪.‬‬        ‫م ‌یگیرند و معتقدند به این ترتیب‬        ‫مقدمه م ‌یچیند و م ‌یگوید نویسنده‬       ‫م ‌یگوید‪« :‬همه چیز قرار نیست‬           ‫زیستی همه ما ز ‌نها م ‌یآید و همه ما‬  ‫آستانه شورش به نظر م ‌یرسند‪ .‬این‬
‫سناریوی کیارستمی که بر بساطی‬             ‫زندگیشان به شادمانی خواهد گذشت‪.‬‬         ‫همان نزدیک ‌یهاست (مثل سازنده‬           ‫در خدمت مفهوم یک کار باشد‪.‬‬             ‫آن فضا و موقعیت را لمس م ‌یکنیم‪».‬‬     ‫هنرمند در اغلب آثارش سکوت و‬
‫روی زمین آغاز شده بود با بُرشی‬           ‫این جایگاه‪ ،‬همان نقط ‌هی وصل‬            ‫اصلی) و در طبقه فوقانی (جایگاه با‬       ‫ضرورتی ندیدم که مثلا زن را‬             ‫او زنان ب ‌یچهره را از مهمترین‬        ‫هیاهویی توامان را به تصویر کشیده‬
‫از آسمان قرینۀ خود را پیدا کرده و‬        ‫است‪ ،‬بعد از مرحلۀ اصل‪ .‬جایگاه به‬        ‫مسمائی برای سازنده) اقامت دارد‪.‬‬         ‫در خیابان تصویر کنم‪ .‬چون اگر‬           ‫ویژگ ‌یهای فردی نقاش ‌یهای‬            ‫که با رن ‌گهای سرد این احساس‬
‫زمینی و آسمانی‪ ،‬به عنوان دو روی‬          ‫هم پیوستن اصل و کپی امانتدار و‬          ‫ورود خود نویسنده به پشت میکروفن‬         ‫بخواهم خیابان بکشم‪ ،‬باید الما ‌نهای‬    ‫خودش م ‌یداند و اضافه م ‌یکند‪:‬‬
‫واحد یک حقیقت‪ ،‬موازی هم قرار‬                                                     ‫به درازا نم ‌یکشد‪ .‬او در مورد «اصل» و‬   ‫دیگری را اضافه کنم‪ ،‬جدول‪ ،‬علائم‬        ‫«این ب ‌یچهره بودن‪ ،‬اعتراض آگاهانه‬                      ‫تشدید م ‌یشود‪.‬‬
‫م ‌یگیرند‪.‬از فیلم اولش «خانه دوست‬                 ‫کنار رفتن کپ ‌یهای تقلبی‪.‬‬      ‫نسخۀ اصلی در هنر صحبت کرده‪ ،‬و به‬        ‫رانندگی یا ماشین بکشم‪ .‬اینها مرا‬       ‫و نرمی هم به اهمیت بیش از حد‬
‫کجاست» تا «کپی برابر اصل»‪،‬‬               ‫تماشاچی فیلم‪ ،‬تا اینجای داستان پی‬       ‫خاطر ترجمۀ عالی کتابش از انگلیسی‬        ‫به زیاد‌هگویی م ‌یاندازد‪ ،‬در حالی که‬   ‫به بدن زن است‪ .‬هم به خاطر کار‬         ‫در دنیای معاصر نم ‌یتوان‬
‫کیارستمی راهی را طی کرده که‬              ‫برده است که پرسوناژ زن که نق ‌شاش‬       ‫به ایتالیائی از مترجم قدردانی م ‌یکند‪.‬‬  ‫همین عناصری که انتخاب م ‌یکنم‬                                                ‫سبکی برای هنرمند تعیین کرد‬
‫بتواند به سوالش این گونه پاسخ دهد‬        ‫را ژولیت بینوش بازی م ‌یکند‪ ،‬دل در‬      ‫این ترجمه با چنان خلاقیتی صورت‬          ‫برای آنچه م ‌یخواهم بگویم کفایت‬        ‫یدی که در جایگاه مادر و همسر در‬       ‫از او م ‌یپرسم چطور به سبک‬
‫که خانۀ دوست در انسان است‪ ،‬خود‬                                                   ‫گرفته و اصل و برگردان را با چنان‬                                               ‫خانه انجام م ‌یدهد و همین طور به‬      ‫کنون ‌یاش در نقاشی رسیده‪ ،‬در پاسخ‬
‫انسان است‪ .‬انسان است که م ‌یتواند‬           ‫گرو مهر مرد نویسنده نهاده است‪.‬‬       ‫توانی به هم نزدیک کرده است که‬                                   ‫م ‌یکند‪».‬‬      ‫لحاظ جنسی و سکس‪ .‬توقعی که از‬          ‫م ‌یگوید‪« :‬با واژه سبک مخالفم‪ ،‬دیگر‬
                                         ‫در صحن ‌های که زن و مرد برای‬            ‫نویسنده رو به مترجم که در ردیف‬          ‫او با اشاره به عناصر تکرار شونده‬       ‫تن زن‪ ،‬تن زیبای زن در جامعه امروز‬     ‫نم ‌یتوان در دنیای معاصر سبکی برای‬
      ‫کپی برابر اصل را متجلی کند‪.‬‬        ‫نوشیدن قهوه به رستوران کوچکی‬            ‫اول سالن‪ ،‬میان حضار نشسته‪ ،‬می‬           ‫در آثارش م ‌یافزاید‪« :‬عناصری که‬        ‫وجود دارد‪ ،‬روز به روز بیشتر م ‌یشود‪.‬‬  ‫هنرمند تعیین کرد‪ .‬حقیقت این است‬
‫باوجودتماممعادلاتیکهم ‌یتوانست‬           ‫رفت ‌هاند‪ ،‬زن صاحب رستوران آنها را‬      ‫گوید‪ :‬دفعه دیگر تو ترجمه م ‌یکنی و‬      ‫در کارهایم استفاده م ‌یکنم شاید به‬     ‫به همین دلیل صورت زن را حذف‬           ‫که هر هنرمندی دنیای شخص ‌ی خود‬
‫ژولیت بینوش را برای اجرای نقش‬            ‫به جای زن و شوهر م ‌یگیرد و زن‪،‬‬                                                 ‫نظر شبیه برسند ولی همواره ترکیب‬        ‫م ‌یکنم‪ ،‬صورتی که پنجره روح و‬         ‫را به آثارش تزریق م ‌یکند‪ .‬فردیت و‬
‫اول زن این فیلم نامزد کرده باشد‪،‬‬         ‫اشتباه او را نه تنها تصحیح نم ‌یکند‬                         ‫من م ‌ینویسم‪.‬‬       ‫و شکل متفاوتی دارند و همیشه هم‬         ‫عقل است‪ .‬م ‌یخواهم با حرص بگویم‪،‬‬      ‫امضای من نیز حاصل همین اتفاق‬
‫نام او برای من خالی از نکته نیست‪.‬‬        ‫بلکه یکباره در ُرل زنی شاکی از شوهر‬     ‫موضوع ترجمه‪ ،‬یعنی واسط بین‬              ‫عناصر تازه وارد کارم م ‌یشوند‪ .‬هر‬      ‫زن ظاهر تبدیل به تن شده و این‬         ‫است و به مرور پدید آمده‪ .‬قبل از‬
‫ژولیت‪ ،‬همان معشوق یا عاشق بزرگ‬           ‫فرو م ‌یرود که تمام کلیش ‌ههای رایج‬     ‫اصل و کپی بودن‪ ،‬به عنوان دغدغه‬          ‫بار با عناصر تاز‌های بازی م ‌یکنم‬                                            ‫دانشگاه ساخت و ساز و تا حدی‬
‫قصۀ رومئو و ژولیت‪ ،‬معادل لیلی و‬          ‫چنین روابطی را تکرار م ‌یکند‪ ،‬یا در‬     ‫اصلی فیلم و دغدغه کیارستمی از‬           ‫و توانست ‌هام در فضای بست ‌های که‬                                            ‫نقاشی فیگوراتیو را یاد گرفتم و‬
‫مجنون ایران ‌یست‪ .‬و لیلی که در روح‬       ‫واقع نقش آن را بازی م ‌یکند‪ .‬او عدم‬     ‫همین جا آشکار م ‌یشود‪ .‬هنرمند برای‬                                                                                   ‫در دانشگاه با زبان نقاشی به شیوه‬
‫و تخیل ایرانی همواره ُکد ورود‪ ،‬کپی‬       ‫تصحیح اشتباه زن صاحب رستوران را‬         ‫کیارستمی مترجم ‌یست بین اصل و‬                  ‫انتخاب کرد‌هام‪ ،‬حرف بزنم‪».‬‬                                            ‫آبستراکت به واسطه استاد خوبی که‬
‫اصل بوده به وصل‪ ،‬غریب نیست اگر‬           ‫با نویسنده در میان م ‌یگذارد و از آن‬    ‫کپی و با تلاش برای خلق بهترین‬                                                                                        ‫داشتم‪ ،‬آشنا شدم ولی بعد از دانشگاه‬
‫در فیلمی که خارج مر‌زهای فرهنگی‬          ‫نقطه یکباره سرعت و جابجائی عجیبی‬        ‫کپی‪ ،‬یا بهترین کار هنری از روی‬          ‫از زیاد ‌هگویی در نقاشی پرهیز‬                                                ‫متوجه شدم که انتزاع بستر خوبی‬
‫فارس ‌یزبانان تهیه م ‌یشود‪ ،‬با معادل‬     ‫در فیلم ظاهر م ‌یشود و دیگر معلوم‬       ‫اصل‪ ،‬گر چه خلق را مکرر م ‌یکند ولی‬                                ‫دارم‬                                               ‫برای به تصویر کشیدن دغدغه های‬
‫خودش در فرهنگ میهمان‪ ،‬با ژولیت‪،‬‬          ‫نیست که آیا به راستی زن و شوهری‬         ‫در عین حال از نمون ‌هها و کپ ‌یهای‬                                                                                   ‫من در نقاشی نیست‪ .‬یک دوره تقریبا‬
                                         ‫هستند که پانزده سال با هم زندگی‬         ‫ناقص از روی اصل‪ ،‬ناخشنودی خود‬           ‫موحد با تاکید بر خلوت بودن‬                                                   ‫دوساله نم ‌یتوانستم کار کنم‪ ،‬به دلیل‬
                   ‫جایگزین شود‪.‬‬          ‫کرد‌هاند یا دو نفری که فقط همان روز‬                                             ‫تابلوهایش از عناصر اضافی م ‌یگوید‪:‬‬
‫منتقدینی که در مورد این فیلم در‬          ‫با هم آشنا شده و در مورد اصل و بَ َدل‬                        ‫را م ‌ینمایاند‪.‬‬    ‫«پ ‌سزمینه کارهای من دو بعدی‬                                                 ‫همین تناقضی که در شیوه آموزش‬
‫نشریات غربی نوشت ‌هاند از ولعی که‬        ‫تبادل نظری بین آنها پیش آمده است‪.‬‬       ‫زنی که صاحب گالری هنر ‌یست و‬            ‫است ولی زن سه بعدی کار م ‌یشود‪.‬‬                                              ‫و حال و هوای درونی من بود‪ .‬یک‬
‫دوربین برای چرخیدن حول محور‬              ‫این پشت و رو شدن و جابجائی به‬           ‫در آن بیشتر مجسمه م ‌یفروشد‪ ،‬از‬         ‫در واقع یک رفت و برگشت بین‬                                                   ‫روز به خودم گفتم‪ ،‬باید چش ‌مهایم را‬
‫ژولیت (بینوش) داشته و اغراقی که در‬       ‫شخصیت دو پرسوناژ نیز راه م ‌ییابد‪.‬‬      ‫طریق مترجم با نویسنده آشنا شده‬          ‫فضای دو بعدی و سه بعدی است که‬                                                ‫بر چیزهایی که آموزش به من حقنه‬
‫نمایش او به خرج داده شده متعجب‬           ‫نویسنده حر ‌فهائی م ‌یزند که پیش از‬     ‫و او را با اتومبیل به گردشی در شهر‬      ‫به نوعی یک بازی تصویری است که‬                                                ‫کرده‪ ،‬ببندم و گو ‌شهایم را بگیرم و‬
‫بود‌هاند‪ .‬من آن را امری ایرانی دیدم که‬   ‫آن زن گالر ‌یدار به زبان م ‌یآورد و زن‬  ‫م ‌یبرد که فرصت ‌یست برای گفتگو در‬      ‫به بیان کار من بسیار کمک م ‌یکند‪.‬‬                                            ‫هر کاری که دوست دارم را نقاشی‬
‫مهر و آناهیتا و الوهیت زنانه را در مرکز‬  ‫نظراتی ابراز م ‌یکند‪ ،‬که مرد سودای‬      ‫مورد هنر‪ ،‬حول اصل و کپی‪ ،‬نه هر‬          ‫کاملا آگاهانه از زیاد‌هگویی دوری‬                                             ‫کنم و از اینجا بود که روش نقاشی‌‬
                                                                                 ‫کپی بلکه آنچه تقلید است و رونویسی‪.‬‬      ‫م ‌یکنم‪ ،‬و چون ذهنم طبق ‌هبندی‬
      ‫حافظ ‌هاش مصون داشته است‪.‬‬                              ‫آنها را داشت‪.‬‬       ‫نویسنده علاقه خود را به جوهره‬           ‫شده‪ ،‬به راحتی سراغ هر چیزی که‬                                                              ‫خودم را پیدا کردم‪».‬‬
‫در فیلم اخیرتر‪« ،‬شیرین»‪،‬‬                 ‫اگر هنگام ورود به آن ناحیه‪ ،‬این زن‬      ‫اصیل آد ‌مها و مصنوعات هنری ابراز‬       ‫م ‌یخواهم‪ ،‬م ‌یروم‪ .‬هر عنصر تصویری‬                                           ‫این هنرمند نقاش درباره اولین‬
‫کیارستمی‪ ،‬ژولیت بینوش را متعدد‬           ‫بود که نم ‌یخواست چشمش به قیافۀ‬         ‫م ‌یکند و بی علاقگ ‌یاش را به آنچه‬      ‫بار معنایی و خوانش متفاوتی دارد‪.‬‬
‫م ‌یکند و حافظۀ سلولیش گوئی به‬           ‫عرو ‌سها بیفتد مبادا لبخند حماقتی‬                                               ‫من یک مفهوم مشخص‪ ،‬با نشان ‌ههای‬
‫فوران برخاسته باشد‪ ،‬یکباره از تصاویر‬     ‫را که از ت ّوهم دستیابی به سعادت در‬                  ‫تقلبی و ساختگ ‌یست‪.‬‬        ‫مشخص و در یک فضای مشخص‬
‫زنانه لبریز م ‌یشود‪ .‬ناخودآگاه جمعی‬      ‫آن بود ببیند‪ ،‬حالا مرد است که به‬        ‫او به درختان طول مسیر اشاره‬             ‫ارائه م ‌یکنم‪ .‬البته هر مخاطبی از این‬
‫ایرانی و زبان فارسی خود را از عشق‬        ‫هیچ وجه حاضر نیست به آنها نزدیک‬         ‫م ‌یکند‪ ،‬که به خودی خود زیبا‪ ،‬کامل‬      ‫اثر مسلما خوانش فردی خودش را‬
‫به تاباندن مهر وآناهیتا و الوهیت‬         ‫شده و همراهشان عکس بگیرد‪ .‬این‬           ‫و بی همتایند و سر جای خودشان قرار‬
‫زنانه‪ ،‬روی پرده فیلم کیارستمی‬            ‫زن است که از کوره در م ‌یرود و‬          ‫دارند‪ ،‬هر چند کسی آنها را برای مورد‬                               ‫دارد‪».‬‬
‫تخلیه م ‌یکند‪ .‬خانۀ دوست به جهان‬         ‫خشمگین م ‌یشود در حالی که قبل از‬                                                ‫ادامه در صفحه ‪15‬‬
‫زنان ‌های منتقل م ‌یشود‪ ،‬که در بطن‬                                                  ‫تماشا قرار گرفتن به موزه نم ‌یبرد‪.‬‬
‫زبان فارسی‪ ،‬بذر آن افشانده شده‬                                                   ‫در نقطه مقابل این زیبائ ِی اعتنا‬
                                                                                 ‫نشده‪ ،‬غالب کارهای هنری را قرار‬
                           ‫است‪.‬‬                                                  ‫م ‌یدهد که از اصل دورند و باید از‬
                                                                                 ‫آنها پرهیز کرد‪ .‬نظیر بعضی مجسم ‌هها‬
                                                                                 ‫که در گالری زن همراهش دیده‬
                                                                                 ‫است‪ .‬او نگران است که نگا‌هها و‬
                                                                                 ‫ارز ‌شگذار ‌یهای کاذب‪ ،‬از سوی‬
                                                                                 ‫ارگا ‌نهائی چون یونسکو یا فستیوا ‌لها‪،‬‬
                                                                                 ‫یا از طریق «چنین م ‌یگویند»ها‪،‬‬
                                                                                 ‫چنان بر جوهره و اصل سنگینی کرده‪،‬‬
                                                                                 ‫آن را بپوشاند که تماشاگران به جای‬
                                                                                 ‫نگاه به اصل و جوهر و مشاهد‌هی آن‪،‬‬
                                                                                 ‫جلب کپ ‌یهای تقلبی و ناقص شوند‪ .‬نه‬
   1   2   3   4   5   6   7   8   9   10