محمود مسائلی – در حالی که دلهای بیقرار میهندوستان از احتمال اعلام عنوان جعلی «خلیج عربی» توسط دونالد ترامپ رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا در نگرانی بود، وی در سخنرانی خود در عربستان سعودی در تاریخ ۱۳ مه ۲۰۲۵، با نوعی زیرکی دیپلماتیک، مسیری میانبر را برگزید تا هم دغدغههای ایرانیان را تا حدی فرو بنشاند و هم متحدان عرب خود در منطقه شاخاب همواره پارس را به سکوت وادارد. او در آن سخنرانی از تعبیر «خلیج ایران» استفاده کرد؛ اما در سخنرانی دیگری که در تاریخ ۱۵ مه در قطر ایراد نمود، صرفاً از عنوان «خلیج» بهره برد.
با اینحال، فارغ از اینگونه بازیهای واژگانی و ملاحظات سیاسیِ تاکتیکی، حقیقتی غیرقابل انکار باقی میماند: «شاخاب پارس» (خلیج فارس) نامی است که در اسناد معتبر و متعدد حقوق بینالمللی به صراحت تأیید و تثبیت شده است. عدول از این نام دیرینه و تثبیت شده حقوقی، در هیچ شرایطی، در چارچوب حقوق بینالملل پذیرفتنی نیست؛ مگر آنکه این نام پرشکوه و پرافتخار، قربانی سیاستهای قدرتمحور، معاملات پنهانی یا خیانت به میهن شود.
در نوشتاری که در تاریخ ۱۸ ماه می ۲۰۲۵ در نشریه کیهان لندن منتشر شد، بخشی از ابعاد حقوقیِ نام «شاخاب پارس» (خلیج فارس) را از منظر حقوق بینالملل برجسته ساختم. در آن نوشتار، با بهرهگیری از «تئوری تاریخ بحرانی» (Critical Date Theory)، آغاز مناقشه را تحلیل کرده و توضیح دادم که تمامی تلاشهای صورتگرفته برای تغییر این نام تاریخی، از منظر حقوق بینالملل، فاقد وجاهت حقوقی و در نهایت محکوم به شکست هستند. در این یادداشت، قصد دارم بحثی متفاوت اما مرتبط با موضوع پیشین را در اختیار علاقمندان قرار دهم.
نام خلیج فارس در اسناد بینالمللی
اسناد بینالمللی قابل توجهی وجود دارند که در آنها نام خلیج فارس به عنوان ویژگی هویتی و تاریخی این پیکره آبی واقع در حنوب ایران به کار رفته است. برخی از این اسناد را میتوان به شرح زیر معرفی کرد:
الف: کنوانسیون میراث فرهنگی ناملموس
در متن رسمی کنوانسیون ۲۰۰۳ برای پاسداری از میراث فرهنگی ناملموس که در تاریخ ۱۷ اکتبر ۲۰۰۳ در پاریس به تصویب رسید و از ۲۰ آوریل ۲۰۰۶ لازمالاجرا شد، بطور مستقیم به نام «شاخاب پارس» (خلیج فارس) اشارهای نشده است. با این حال، در فهرستهای نمایشی میراث فرهنگی ناملموس بشریت که در چارچوب همین کنوانسیون تهیه میشود، برخی از عناصر فرهنگیِ مرتبط با ایران در منطقه خلیج فارس به ثبت رسیدهاند. برای نمونه، مهارتهای سنتی ساخت و هدایت لنجهای ایرانی در خلیج فارس به عنوان یکی از مصادیق میراث فرهنگی ناملموس بشریت به رسمیت شناخته شده است. در همین راستا، کمیته بینالدُوَل برای پاسداری از میراث فرهنگی ناملموس، در ششمین نشست خود در بالی، اندونزی، در نوامبر ۲۰۱۱ و تحت پرونده نامزدی شماره ۰۰۵۳۴ برای ثبت در فهرست میراث فرهنگی ناملموس نیازمند پاسداری فوری در سال ۲۰۱۱، این عنصر فرهنگی را تحت عنوان «مهارتهای سنتی ساخت و دریانوردی با لنج ایرانی در خلیج فارس» معرفی و بهشرح زیر توصیف کرده است:
الف) نمایندگان و حاملان محلی: سازندگان لَنج در جزیره قشم، مالکان لَنج در شهر کُنگ، ملوانان استان بوشهر، ملوانان استان هرمزگان، ملوانان استان خوزستان، جوامع ملوانان جزایر ایرانی در خلیج فارس، جوامع ملوانان بنادر ایرانی واقع در سواحل خلیج فارس، خانه یادبود خانواده ابراهیمی (کنگ)، ناخدا صفاری.
ب) نمایندگان سازمانهای دولتی: شورای شهر لَفت، شورای شهر بوشهر، منطقه آزاد قشم، سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استانهای بوشهر، هرمزگان و خوزستان، موزه دریانوردی بوشهر، بنیاد مطالعات هرمزگان.
سپس در توضیح موقعیت جغرافیایی منطقه خلیج فارس، به نام جزایر ایرانی واقع در این منطقه هم میپردازد:
استانهای ایرانی بوشهر، هرمزگان و خوزستان (از جمله جزایر ایرانی: ابوموسی (گپسبزو)، هنگام، هرمز، خارک، کیش، لارک، قشم، تنب بزرگ، تنب کوچک، و بنادر ایرانی: آبادان، بندرعباس، بندر بوشهر، بندر دیر، بندر دیلم، بندر امام خمینی، بندر گناوه، بندر خمیر، بندر خرمشهر، بندر لنگه، بندر ماهشهر، بندر طاهری (سیراف)
(محدوده و موقعیت جغرافیایی شامل استانها، جزایر، شهرها، بنادر ایرانی و آبهای ملی ایران بین عرض جغرافیایی ۲۵ تا ۲۷ درجه شمالی و طول جغرافیایی ۴۸ تا ۵۸ درجه شرقی است.)
به باور این نگارنده، شیواترین و پرافتخارترین بخش این تصدیق و ستایش هنر ایرانیان حاشیه خلیج فارس در فراز زیر که در همان نشست بالی تنظیم شده است، قرار میگیرد:
ساکنان سواحل شمالی شاخاب پارس (خلیج فارس) از دانش بومی و سنتی خود که مرتبط با طبیعت است، برای گذران زندگی بهره میبرند. آنان لَنج، یعنی نوعی قایق دستساز سنتی، را برای سفرهای دریایی، تجارت، ماهیگیری و صید مروارید میسازند. دانش سنتی ایرانیان در حوزه دریانوردی مجموعهای از فنون و مهارتها از جمله ساخت و به آب انداختن لنج، ناوبری سنتی و دیگر شیوههای مربوط به دریا را شامل میشود. این دانش همچنین در آیینها و ادبیات شفاهی سنتی مانند رَزیفخوانی، اَزوا، لیوا و نوروز صیاد نمود مییابد.
در کنار اینها، اشعار دریایی، اصطلاحات تخصصی ناوبری به زبانهای محلی، و کتابهای راهنما (راهنامهها) نیز بخشی از این میراث فرهنگی را تشکیل میدهند. این عنصر فرهنگی بهصورتهای زیر تجلی مییابد:
دانش و شیوههای مرتبط با طبیعت و کیهان: پیشبینی وضعیت هوا از طریق مشاهده ابرها، موجها، بادها، رنگ آب و رفتار مرغان دریایی؛ ناوبری سنتی با مطالعه خورشید، ماه و ستارگان، محاسبه عرض و طول جغرافیایی و استفاده از ابزارهایی مانند اسطرلاب، سکستانت و قطبنمای سنتی.
• فنون صنایعدستی سنتی: لنجسازی
• هنرهای نمایشی: موسیقی، شعر، آواز و رقصهای سنتی مانند رزیف، لیوا، ازوا و شَروه
• آیینهای اجتماعی و جشنهای بومی: نوروز صیاد (نوروز ماهیگیران)، شوشی، و بادبانکشی (باز کردن بادبان)
• سنتها و بیانهای شفاهی خاص، از جمله واژگان سنتی دریانوردی، داستانها و اشعار، به زبانها و گویشهای ایرانی منطقه[۱]
نشریه «سرفیران» مشارکت برجستهای در توضیح این ویژگیهای فرهنگی و هویتی ایرانیان شمال خلیج فارس دارد. نویسندهای به نام «دایسی لورنزی» با عنوان «خلیج فارس: سفری از میان فرهنگ و طبیعت. نگاه متفاوتی به ایران»، این ویژگیها را اینگونه برجسته ساخته است:
نام خلیج فارس خود حسی از شگفتی را به ذهن مسافر القا میکند. مکانی اسرارآمیز که ساکنان آن با دریا زندگی میکنند و از آن بهره میبرند. در اینجا برخی از مقاصد ضروری را که پیشنهاد میکنیم در طول خلیج فارس از آنها بازدید کنید، معرفی میکنیم.
خلیج فارس مکانی پر از تاریخ است که گاهی جنجالی بوده و بطور کلی به خاطر منابع عظیم نفت خام و ذخایر گاز طبیعیاش شهرت دارد. اما خلیج فارس همچنین منطقهای است که برای بازدیدکنندگان علاقمند به فرهنگ اصیل و باستانی و طبیعت بینظیر، جذابیتهای زیادی دارد[۲].
اینگونه اقدامات و تصریحات، بطور غیرمستقیم بر هویت فرهنگی منطقه خلیج فارس تأکید میورزند. از این رو، هرچند نام «شاخاب پارس» / خلیج فارس بطور مستقیم در متن کنوانسیون ۲۰۰۳ برای پاسداری از میراث فرهنگی ناملموس ذکر نشده، اما ثبت عناصر فرهنگی مرتبط با این منطقه در فهرستهای میراث فرهنگی ناملموس، بیانگر جایگاه فرهنگی و هویتی شاخاب پارس در چارچوب مفاد و اهداف این کنوانسیون است.
ب: کنوانسیون حقوق دریاها
در متن کنوانسیون سازمان ملل متحد درباره حقوق دریاها، نام «خلیج فارس» به صورت مستقیم ذکر نشده است؛ با این حال، در بخش نهم کنوانسیون و بهویژه در ماده ۱۲۲، به آبهای «محصور و نیمهمحصور» اشاره شده که خلیج فارس و دریای عمان را نیز در بر میگیرد. این اشاره در راستای تبیین رژیمهای حقوقی ویژه برای مناطقی با ویژگیهای جغرافیایی خاص صورت گرفته است. حال، اگر به این توصیف آبهای نیمهمحصور دقت کنیم، به روشنی نام خلیج فارس را میتوانیم از آن استنباط کنیم.
در اسناد و دستورالعملهای داخلی سازمان ملل متحد، استفاده از نام کامل «خلیج فارس» بطور رسمی تأکید شده است. یکی از مهمترین این اسناد، نامهای است که در تاریخ ۱۴ مه ۱۹۹۹ از سوی دبیرخانه سازمان ملل به تمامی افرادی که در تدوین و ویرایش اسناد و انتشارات سازمان ملل نقش دارند، ارسال شده است. این نامه با صراحت موارد زیر را توضیح میدهد:
اصطلاح «خلیج فارس» در اسناد، انتشارات و بیانیههایی که از دبیرخانه سازمان ملل صادر میشوند، به عنوان نام جغرافیایی استاندارد برای منطقه دریایی میان شبهجزیره عربستان و جمهوری اسلامی ایران بهکار میرود. اصطلاح کامل «خلیج فارس» همواره هنگام نخستین اشاره به این منطقه دریایی در یک متن استفاده میشود و در ادامه متن نیز هرگاه برای وضوح بیشتر لازم باشد، تکرار میگردد.[۳]
گرچه در نگاه نخست، میان نامه دبیرکل سازمان ملل متحد و مفاد کنوانسیون حقوق دریاها رابطهای مستقیم و صریح به چشم نمیخورد، اما در نگاهی عمیقتر، میتوان استدلال کرد که نام «خلیج فارس» تجلی تاریخی و هویتی همان پهنه آبی نیمهمحصور است که در ماده ۱۲۲ کنوانسیون حقوق دریاها به آن اشاره شده است. در این معنا، عنوان «خلیج فارس» نهتنها یک نام جغرافیایی، بلکه حامل بار معنایی، تاریخی و فرهنگی است که با حافظه جمعی و هویت منطقهای درآمیخته و نمیتوان آن را صرفاً به عنوان واژهای جایگزینپذیر در مناسبات سیاسی تلقی کرد.
علاوه براین، در تاریخ ۱۸ اوت ۱۹۹۴، گروه کارشناسان سازمان ملل در زمینه نامهای جغرافیایی در پیوستی به شماره ST/CS/SER.A/29/Add.2، بر لزوم استفاده از نام کامل «خلیج فارس» در تمامی اسناد، انتشارات و بیانیههای تهیهشده توسط دبیرخانه تأکید کرده است.
بار دیگر تأکید میشود بر مفاد دستورالعمل ویراستاری ST/CS/SER.A/29 و اصلاحیه شماره ۱ و همچنین ضمیمه ۱ در خصوص کاربرد صحیح اصطلاح «خلیج فارس». هدف از این ضمیمهی الحاقی، یادآوری ضرورت رعایت دقت در استفاده از این عنوان در کلیه اسناد، انتشارات و بیانیههایی است که توسط دبیرخانه سازمان ملل تهیه میشوند.
اصطلاح کامل «خلیج فارس» میبایست همواره بجای شکل کوتاهشدهی «خلیج» به کار رود، از جمله در تمامی مواردی که پس از نخستین اشاره در متن، نیاز به تکرار آن باشد؛ چرا که استفاده از نام کامل، هم از نظر دقت جغرافیایی و هم از حیث وفاداری به اسناد رسمی، ضرورتی انکارناپذیر است. [۴]
گروه کارشناسان نامهای جغرافیایی سازمان ملل متحد بطور متفق در اسناد تاریخی، واژه «فارس» را نام تاریخی صحیح برای دریای بستهای که امروزه در جنوب ایران واقع است، تشخیص دادهاند. این گروه در سند کاری شماره ۶۱ مربوط به سال ۲۰۰۶، نامهای باستانی را بخشی از دانش بشری میداند که در مسیر تاریخِ ملتهای گوناگون شکل گرفته است (تأکید از متن اصلی). نامها با هویت ملتها گره خوردهاند؛ از اینرو، «خلیج فارس»، نام کهن و اصیل این پهنه آبی است.
گروه کارشناسان تأکید میکند:
هیچ آبراهی به اندازه خلیج فارس برای زمینشناسان، باستانشناسان، جغرافیدانان، بازرگانان، سیاستمداران، جهانگردان و دانشپژوهان، چه در گذشته و چه در حال، اهمیتی اینچنین نداشته است. این آبراه که فلات ایران را از صفحه عربی جدا میکند، دستکم از ۲۲۰۰ سال پیش تا کنون از هویت ایرانی برخوردار بوده است.[۵]
از منظر حقوقی، گروه کارشناسان سازمان ملل متحد یادآور میشود که کلیه پژوهشگران و مورخانی که در خصوص نام «خلیج فارس» تحقیق کردهاند، به تفاهم کمنظیری در تأیید اصالت و تاریخی بودن این نام دست یافتهاند. این تفاهم نهتنها مبتنی بر اسناد معتبر تاریخی است، بلکه دارای بار حقوقی قابل توجهی در تثبیت رویه عرفی بینالمللی نیز هست. در طول بیش از ۲۵۰۰ سال، از دوران امپراتوری مقتدر پارس تا امروز، هیچگاه در تاریخ خاورمیانه میان نویسندگان، جغرافیدانان و مورخان، چنین وحدت نظری درباره یک نام جغرافیایی مشاهده نشده است. این استمرار و ثبات در کاربرد، در حقوق بینالملل به عنوان یک معیار کلیدی برای شناسایی عناوین جغرافیایی با هویت تثبیتشده تلقی میشود.
ج: سازمان بینالمللی هیدروگرافی
این سازمان بینالمللی در نشریه ویژه شماره ۲۳، با عنوان اقیانوسها و دریاها و حدود آنها، این زیر عنوان را نیز مورد تاکید قرار داده است که حدود توصیفشده در این نشریه صرفاً برای مقاصد هیدروگرافی (آبنگاری) ترسیم شدهاند. بنابراین نباید چنین تلقی شود که این حدود دارای هرگونه مفهوم حقوقی یا سیاسی هستند. در صفحات ۵ تا ۱۰ مستقیما از عنوان خلیج فارس نام برده است. در این صفحه عنواینی به این شکل مطرح میشود: خلیج فارس، تنگه هرمز، خلیج عمان، و دریای عربی. سپس نقشهای را هم آورده است که تحیدی حدود دریایی را نشان میدهد.
در بخش ۵.۶ زیر عنوان خلیج فارس، با صراحت و استفاده از عنوان خلیج فارس، مختصات این پیکره آبی را نیز توصیف و تعیین حدود کرده است:
خلیج فارس با سواحل کشورهای عمان، امارات متحده عربی، قطر، عربستان سعودی، کویت، عراق و ایران محدود شده است. مرز جنوب شرقی آن با تنگه هرمز به صورت زیر تعیین شده است:
خطی که از رأس دستکان (۳۳°۲۶ شمالی – ۱۷°۵۵ شرقی) در ایران به سمت جنوب کشیده میشود تا به فانوس دریایی جزیره الحمرا (۴۴°۲۵ شمالی – ۴۸°۵۵ شرقی) در امارات متحده عربی برسد (که مرز مشترک با تنگه هرمز نیز به شمار میرود، نگاه کنید به بخش ۵.۷)
این سازمان یکی از دقیقترین نقشههای فنی را که نشاندهنده مختصات جغرافیایی خلیج فارس است را نیز ترسیم کرده که در بخش ۵.۶ به روشنی نام پارس را برای این شاخاب یا خلیج نشان میدهد.
سپس با طرح مختصات تنگه هرمز یکبار دیگر نام خلیج فارس را برجسته ساخته است: «تنگه هرمز که خلیج فارس را به دریای عمان متصل میکند، بین ایران و عمان قرار دارد. این تنگه دارای حدود زیر است:
از سمت غرب: خطی که از رأس دستکان (۳۳°۲۶ شمالی – ۱۷°۵۵ شرقی) در ایران به سمت جنوب کشیده میشود تا به فانوس دریایی جزیره الحمرا (۴۴°۲۵ شمالی – ۴۸°۵۵ شرقی) در امارات متحده عربی برسد (مرز مشترک با خلیج فارس، نگاه کنید به بخش ۵.۶).
از سمت شرق: خطی که از رأس لیما (۲۷°۲۵ شمالی – ۲۸°۵۶ شرقی) در عمان به سمت شرق کشیده میشود تا به رأس الکوه (۴۸°۲۵ شمالی – ۱۸°۵۷ شرقی) در ایران برسد (مرز مشترک با دریای عرب، نگاه کنید به بخش ۵.۹).[۶]
د: پارلمان انگلستان
در وبسایت رسمی پارلمان انگلستان این عنوان برای قرادادهایی که میان این کشور و دیگر کشورهای حوزه خلیج فارس منعقد شدهاند، اینگونه تقسیمبندی را به کار برده است. در ابتدا در بخش طرفین قراردادها در ردیف ۴۳۰ رسما عنوان «پرشیا» را استفاده کرده است. اینها شامل قراردادهایی هستند که از فاصله سالهای ۱۸۴۱ تا ۱۹۵۳ منعقد شدهاند. در ۳۷ مورد از این قراردادها و معاهدات، عنوان «پرشیا» به کار رفته است. در همان ردیف همچنین زیر عنوان «پارس– اقدامات»، تعداد ۱۸۱ قرارداد دیگر را نام برده که واژه «پرشیا» در عنوان آنها قرار دارد.[۷]
همان وبسایت در بخش مقولهبندی معاهدات و قراردادهایی که انگلستان در فاصله سالهای ۱۹۴۷ تا ۱۹۶۹ با کشورهای حوزه خلیج فارس منعقد کرده است، عنوان کلی «کشورهای خلیج فارس» را برگزیده است. یعنی کشورهایی عربی امروز حوزه خلیج فارس را فقط آنهایی معرفی میکند که عمدتا شیخنشین بودهاند. از همه مهمتر اینکه وبسایت یادشده آنها را «کشورهای خلیج فارس» نامیده است.
ه: کتابخانه ملی انگلستان
این کتابخانه برای قراردادهایی که میان بریتانیا و کشورهای امروزین حوزه خلیج فارس منعقد شدهاند، این عنوان کلی را به کار برده است: «معاهده عمومی با قبایل عرب خلیج فارس».[۸] این معاهده عمومی در سال ۱۸۲۰ منعقد شد و نسخه دیجیتال آن در پروژه مشترکی میان قطر و انگلستان در دسترس است. البته هرچند بر روی صفحه اصلی قرارداد یاد شده به روشنی نام «پرشیا» مشاهده میشود، و عنوان کلی آن نیز در کتابخانه دیجیتال «معاهده عمومی با قبایل عرب خلیج فارس» است، اما طراحان کتابخانه یاد شده، در متن مربوط به توضیحات اینگونه قراردادها، عنوان «خلیج فارس» را حذف کردهاند. اسناد محکم و متقن دیگری نیز در این کتابخانه دیجیتال دیده میشوند که همگی آنها عنوان «خلیج فارس» را دارند. اما بازهم طراحان وبسایت یاد شده– خواه از روی عمد و یا سهو – بازهم پسوند «پارس» را از «خلیج» حدف نمودهاند.
با اینهمه این اوصاف، فرهنگنامه خلیج فارس که در همان وبسایت به آن ارجاع داده شده، در جلد اول، تاریخی، بخشهای IA و IB، نوشته جی. جی. لوریمِر، ۱۹۱۵، بار دیگر نه تنها تاکید میکند که نام این پیکره آبی «پارس» است، بلکه در صفحه ۱۹۸ در جایی که قرارداد میان بریتانیا و دزدان منطقه را توضیح میدهد، آشکارا نام «خلیج فارس» را برای آن منطقه استفاده کرده است.[۹] وبسایت یادشده در توضیح عنوان «خلیج فارس» به زبان امروزین شرح میدهد که این عنوان تاریخی است که برای پیکره آبی واقع در میان ایران و شبهحزیره عربستان به کار میرود.
و: دفتر تاریخنگاران ایلات متحده امریکا
دفتر یادشده در رابطه با شرایط تاریخی منطقه توضیح میدهد که معاهدات و توافقنامههای ویژهای که از قرن نوزدهم میلادی آغاز شدهاند، تمامی شیوخ امارات حاشیه «خلیج فارس» را به بریتانیای کبیر مقید میسازند. در آغاز (در سال ۱۸۲۰)، این شیوخ متعهد شدند که در از بین بردن دزدی دریایی و پایان دادن به قاچاق اسلحه و برده، با بریتانیا همکاری کنند. سپس از طریق مجموعهای از توافقنامههای انحصاری، شیوخ به بریتانیا حقوق انحصاری در سرزمینهای خود را تضمین کردند و در مقابل، از حمایت بریتانیا برخوردار شدند.
بین سالهای ۱۹۱۳ تا ۱۹۲۳، شیوخ «خلیج فارس» بیشتر از پیش خود را متعهد کردند که بدون رضایت یا تأیید دولت بریتانیا، هیچ امتیازی برای بهرهبرداری از نفت در قلمرو خود اعطا نکنند (کویت در سال ۱۹۱۳، بحرین در ۱۹۱۴، قطر با واگذاری انحصاری عمومی، بدون تصریح به نفت در ۱۹۱۶، شش شیخنشین متصالح در ۱۹۲۲). سلطان مسقط و عمان نیز در سال ۱۹۲۳ موافقت کرد که پیش از بهرهبرداری از نفت در قلمرو سلطنت خود، با نماینده سیاسی و دولت هند مشورت کند.
این شیخنشینها تحت حمایت دولت بریتانیا هستند؛ اما مستعمره یا تحتالحمایه رسمی آن نیستند. بریتانیا همواره بر این موضع پای فشرده است که این شیوخ «حاکمان مستقلی هستند که در رابطهای قراردادی ویژه با دولت اعلیحضرت قرار دارند». وضعیت حکمرانان «خلیج فارس» را میتوان شکلی از استقلال دانست که توسط دولت اعلیحضرت بریتانیا تنظیم، نظارت و تعریف شده است.[۱۰]
*دکتر محمود مسائلی استاد بازنشسته روابط و حقوق بینالملل، دانشگاههای آتاوا و کارلتون و دبیرکل اندیشکده بینالمللی نظریههای بدیل با مقام مشورتی دائم نزد ملل متحد
[۱] Traditional skills of building and sailing Iranian Lenj boats in the Persian Gulf. Inscribed in 2011 on the List of Intangible Cultural Heritage in Need of Urgent Safeguarding
[۲] Lorenzi, Daisy, The Persian Gulf: A Journey Through Culture and Nature. A Different Perspective on Iran. SurfiranMag, May 7, 2025
[۳] The UN. ST/CS/SER.A/29/Rev.1. 14 May 1999
[۴] The UN Secretariate. ST/CS/SER.A/29/A. 18 August 1994
[۵] UN Group of Experts on Geographical Names. Working Paper No. 61. Twenty-third Session Vienna, 28 March – ۴ April 2006
[۶] International Hydrographical Organization. Special Publication 23. Indian Ocean and its Sub-Divisions
[۷] https://api.parliament.uk/uk-treaties
[۸] https://blogs.bl.uk/asian-and-african/2021/05/the-many-names-of-the-general-treaty-with-the-arab-tribes-of-the-persian-gulf.html
[۹] Gazetteer of the Persian Gulf. Vol I. Historical. Part IA & IB. J G Lorimer. 1915′ [۱۹۸] (۳۴۱/۱۷۸۲)
[۱۰] Office of the Historian. Foreign Relations of the United States, 1946, The Near East and Africa, Volume VII