از تهران تا اسلام‌آباد: زن‌کشی بر بستر قانون و دینِ پدرسالار

- به فاصله دو روز، دو دختر جوان در دو کشور مسلمان‌نشین، دو جمهوری اسلامی، به دست مردان آشنا و بیگانه کشته شدند.
- ثنا یوسف دختر ۱۸ساله پاکستانی، روز تولدش، مقابل چشمان مادرش، توسط پسرعمویش با شلیک گلوله کشته شد. دلیل؟ «رد کردن خواستگاری».
- الهه حسین‌نژاد دختر ایرانی، پس از پایان یک روز کاری، سوار بر تاکسی، توسط راننده‌اش با چاقو به قتل رسید.

جمعه ۱۶ خرداد ۱۴۰۴ برابر با ۰۶ ژوئن ۲۰۲۵


اختر قاسمی – از تهران تا اسلام‌آباد، فاصله‌ای نیست وقتی که قانون، سنت و دین، بجای محافظت از زنان، به ساختارهایی برای سرکوب آنها بدل می‌شود. قتل دو دختر جوان، الهه در ایران و ثنا در پاکستان، نه دو حادثه‌ی جداگانه، بلکه تکرار یک فاجعه‌‌اند: زن‌ستیزیِ نهادینه‌شده در جوامعی که زن بودن، جرم نانوشته‌ای است و قتل زنان، نه فاجعه‌ای اجتماعی بلکه بخشی از نظم عادی و حتا تحت حمایت قانون تلقی می‌شود.

ثنا یوسف (راست) و الهه حسین‌ نژاد

دو قتل، دو کشور، یک سیستم

به فاصله دو روز، دو دختر جوان در دو کشور مسلمان‌نشین، دو جمهوری اسلامی، به دست مردان آشنا و بیگانه کشته شدند.

ثنا یوسف دختر ۱۸ساله پاکستانی، روز تولدش، مقابل چشمان مادرش، توسط پسرعمویش با شلیک گلوله کشته شد. دلیل؟ «رد کردن خواستگاری».

الهه حسین‌نژاد دختر ایرانی، پس از پایان یک روز کاری، سوار بر تاکسی، توسط راننده‌اش با چاقو به قتل رسید. گفته می‌شود قاتل پیشتر هم به دلیل خشونت بازداشت شده بود، اما آزادانه و بدون هیچ مانع قانونی همچنان به کارش مشغول بوده است.

در هر دو مورد، قاتلان با اطمینان خاطر از «نبودن مجازات مناسب»، دست به قتل زدند. نه ترسی از قانون، نه شرم از عرف، نه بازدارندگی توسط دستگاه عدالت.

زن‌کشی: خشونتی فردی یا سیاستی نانوشته؟

خشونت علیه زنان در کشورهایی چون ایران و پاکستان، فقط معضل فردی یا خانوادگی نیست؛ سیاستی نانوشته‌ است که با قوانین نابرابر، مناسبات تبعیض‌آمیز و سکوت قضایی تقویت می‌شود.

در پاکستان، نظام «جرم‌های ناموسی» هنوز زنده است. یعنی در ساختار حقوقی، اجتماعی و فرهنگی کشور پاکستان، قتل‌های به اصطلاح «ناموسی» هنوز رایج‌اند و اغلب با برخورد ملایم یا بدون مجازات واقعی فراموش می‌شوند.

پسرعموهایی که خواستگاری‌شان رد می‌شود، حق دارند از «ناموس»شان انتقام بگیرند حتی با قتل. در مواردی، خانواده‌ها یا پلیس محلی، نه‌تنها قاتل را محکوم نمی‌کنند، بلکه به حمایت او نیز می‌پردازند.

در ایران، احکام شرعی مثل  «قصاص» یا ماده ۶۱۲ (در مورد قتل‌های غیرعمد و عمد بدون اولیای دم) به قاتلان مرد فرصت می‌دهد با پرداخت دیه یا جلب رضایت خانواده مقتول، از مجازات فرار کنند. از سوی دیگر، زنان در برابر خشونت‌های خانگی، تجاوز، آزار جنسی و قتل، تقریباً بی‌پناه‌اند.

مثلث خشونت: دین، قانون، سنت

نمی‌توان از این قتل‌ها حرف زد و از ساختاری که راه را برای آنها را باز می‌کند، نگفت. قوانین جمهوری اسلامی با نابرابری در دیه، شهادت و ارث، عملاً زن را «نصف»  مرد می‌داند.

دینِ نظام پدرسالار در بسیاری از این کشورها، ابزار کنترل زنان است: از پوشش اجباری تا محدودیت‌های شغلی، تا توجیه قتل‌های ناموسی.

سنت و عرف، نیز در خدمت همین تفکر است: زنان «مال خانواده» هستند، و باید با اطاعت، پاکدامنی و سکوت از آن محافظت کنند.

صدایی روشن در تاریکی

در کنار اینهمه تاریکی، صدای مقاومت زنانی از هر دو کشور بلند شده است. در ایران، جنبش «زن، زندگی، آزادی» نشان داد که زنان دیگر حاضر نیستند قربانی باشند.

در پاکستان، فعالان زن در رسانه‌ها، دادگاه‌ها، و خیابان‌ها، قتل ثنا را «فاجعه‌ای ملی» نامیدند و خواستار اصلاح قوانین شدند.

الهه در ایران، ثنا در پاکستان؛ دو دختر، دو زندگی که به‌ دست مردانی برخوردار از حق مالکیت بر زنان گرفته شد.

ولی ماجرا از آنها فراتر می‌رود. آنچه این دو قتل را بهم پیوند می‌زند، ساختاری‌ست که زن را نه انسان، بلکه «متعلق به مرد» می‌بیند؛ ساختاری که قتل زن را نه فاجعه، بلکه «حق مرد» می‌داند.

و تا زمانی که این ساختار دینی‌ـ‌ حقوقی‌ـ‌ فرهنگی تغییر نکند، الهه‌ها و ثناهای دیگری هم قربانی خواهند شد.

 

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۸ / معدل امتیاز: ۴٫۳

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=378593