رئیس پلیس آگاهی تهران در حالی به تازگی نسبت به افزایش قتلهای خانوادگی در کشور هشدار داده که آمارها نشان میدهند زنان اصلیترین قربانیان خشونت و قتلهای خانوادگی هستند. از ابتدای امسال تا کنون ۶۳ زن قربانی آنچه «قتلهای ناموسی» و «زنکُشی» خوانده میشود شدهاند.

علی ولیپور گودرزی رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ به تازگی اعلام کرده «قتلهای اخیر بیشتر قتلهای خانوادگی و دعواست، به دلیل اینکه آستانه تحمل مردم پایین آمده است. معمولاً مردم در تابستان به خاطر گرما و یکسری مسائل آستانه تحملشان پایین است و زودتر با هم درگیر میشوند.»
رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ افزوده «مردم باید آستانه تحملشان را بالا ببرند و گذشت کنند. ما همه در یک جامعه زندگی میکنیم و باید همدیگر را درک کنیم زیرا با آسیب رساندن به همدیگر نه تنها مشکلی حل نمیشود بلکه گرفتاریها نیز بیشتر میشود.»
آمارها نشان میدهد در تابستان امسال ۲۴ قتل خانوادگی در طول فقط ۵۳ روز در ایران رخ داد که در بسیاری آنها انگیزههای مالی نقش مهم داشته است.
بابک نمکشناس کارشناس آسیبهای اجتماعی درباره افزایش خشونت از جمله خشونت خانگی توضیح داده که «ناکامی در دستیابی به اهداف فرهنگی در بستر نابرابری ساختاری، فشار روانی ایجاد میکند و احتمال بروز رفتارهای انحرافی، مانند خشونت خانگی را افزایش میدهد. افرادی که به دلیل محدودیتهای اقتصادی و اجتماعی به اهداف فرهنگی دست نمییابند، ممکن است برای ارضای نیازهای خود از مسیرهای خشونتآمیز استفاده کنند.»
این کارشناس با بیان این که فشار اقتصادی، ضعف مهارتهای ارتباطی، اختلالهای روانی و مصرف مواد مخدر از عوامل اصلی خشونت خانوادگی در تهران هستند، می افزاید: فشارهای اقتصادی و نابرابری اجتماعی، زمینهساز بسیاری از قتلهای خانوادگی است. این عوامل از طریق مکانیسمهایی مانند استرس مزمن ناشی از مشکلات معیشتی، بیکاری، تورم، کاهش قدرت خرید و ناامنی شغلی، سطح کنترل تکانه و توانایی مدیریت هیجان را کاهش میدهد و احتمال واکنشهای پرخطر و انفجاری را افزایش مییابد.
بابک نمکشناس از دیگر عوامل بروز خشونت را تضعیف پیوندهای خانوادگی میداند و میگوید: فشار اقتصادی سبب کاهش حمایت عاطفی و افزایش تنش در خانوادهها میشود ؛ از سویی دیگر وابستگی یکی از اعضا به لحاظ مالی و اقتصادی به دیگران میتواند سبب سلطه و کنترل و نهایتاً خشونت شود. همچنین محدودیت فعالیتهای اجتماعی و کاهش تعاملات حمایتی، توانایی مدیریت تعارض و حل مشکل را کاهش میدهد.
آمارها نشان میدهد زنان بیش از مردان و حتی کودکان قربانی قتلهایی هستند که در ساختار خانواده رخ میدهد؛ قتلهایی که غالبا از سوی مردان خانواده و در روندی که به «قتل ناموسی» معروف است صورت میگیرد.
آمارهایی که بر اساس گزارشهای ثبت شده و رسمی بدست آمده نشان میدهد طی هفت ماه و از ابتدای سال ۱۴۰۴ تا کنون ۶۳ مورد «زنکشی» در ایران رخ داده است.
نمونه یکی از «زنکشیهای» رسانهایشده زهرا قائمی کارمند اداری دانشکده علوم خانواده دانشگاه تهران بود که پس از یک مشاجره با همسرش، و هنگامی که در خواب بود توسط همسرش خفه شد و جان باخت.
شیرین احمدنیا، رئیس انجمن جامعهشناسی ایران، در نشست «واکاوی پدیده زنکشی در ایران» که هفته گذشته در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد توضیح داده که «پدیده زنکشی صرفاً اشاره به یک قتل منفرد ندارد، بلکه نمایانگر سلسلهای از خشونتها، نابرابریها و بیعدالتیهای انباشته در جامعه ماست که در نهایت به حذف فیزیکی یک زن منتهی شده است.»
این جامعهشناس گفته «زنکشی در معنای جامعهشناختی مرز میان امر خصوصی و عمومی را درنوردیده است؛ چون خشونتی که در چارچوب خانه و سپهر خصوصی شکل میگیرد، بازتاب مستقیم آن چیزی است که تحت عنوان ساختارهای فرهنگی، هنجارهای جنسیتی و سیاستهای نابرابر در سطح کلان جامعه است.
بسیاری از کارشناسان معتقدند میان افزایش مشکلات اقتصادی و معیشتی، و همچنین افزایش خشونت در سطح جامعه و خانواده ارتباطی مستقیم وجود دارد.
در همین رابطه عبدالرحمان نجل رحیمی، متخصص مغز و اعصاب با اشاره به آمار بالای ابتلا به مشکلات روانی در میان شهروندان ساکن ایران گفته «بیش از ۵ میلیون نفر در ایران با افسردگی دستوپنجه نرم میکنند. در پژوهشی استانی، حدود ۲۶ درصد افراد دچار اضطراب شدید و ۲۰ درصد دچار افسردگی شدید گزارش شدهاند. افزایش خودکشی و احساس ناتوانی در گروههای آسیبپذیر، از پیامدهای مستقیم این فشارهای اقتصادی است».
او معتقد است که «وقتی افراد در شرایط فشار اقتصادی زندگی میکنند، بدن در حالت آمادهباش مزمن باقی میماند. سطح کورتیزول بالا میرود، خواب مختل میشود، سیستم ایمنی ضعیف میشود و احساس درد و خستگی مزمن افزایش مییابد. این وضعیت بهطور مستقیم بر سلامت جسمی و روانی اثر میگذارد».
این متخصص مغر و اعصاب توضیح داده که «بر اساس دادههای بانک جهانی و وزارت رفاه، حدود ۲۸ درصد جمعیت ایران زیر خط فقر بینالمللی (۶/۸۵ دلار در روز) قرار دارند و ۴۰ درصد دیگر در معرض فقر هستند. مطالعهای گسترده نشان میدهد ۵۵/۹ درصد جمعیت کشور با ناامنی غذایی دست به گریبانند. این فشارها مستقیما بر سلامت روان اثر میگذارند و به افزایش اضطراب و افسردگی میانجامند».
عبدالرحمان نجل رحیمی افزوده «این بحران فقط در آمارها نیست؛ در بدنهاست. بیخوابی، تپش قلب، احساس بیقراری، دردهای عضلانی و اضطراب فراگیر نشانههای بدن زیستهای هستند که زیر فشار اقتصادی دوام میآورد. در چنین شرایطی افق زیسته کوتاه میشود؛ مردم به جای برنامهریزی برای آینده، به زنده ماندن در امروز فکر میکنند».
فریال اوجی، کارشناس ارشد روانشناسی نیز معتقد است که «فقر صرفا یک کمبود مالی نیست. فقر یک استرس مزمن است که میتواند عملکرد ذهنی و قدرت تصمیمگیری افراد و سلامت روان آنان را تحت تأثیر قرار دهد.»
این روانشناس توضیح داده که «ذهن یک فرد فقیر به صورت مداوم نگران موضوعات مالی مختلف مانند پرداخت اجاره خانه، هزینه درمان، هزینه خوراک، هزینه تحصیل و انواع بدهیهاست. این درگیری مداوم، یک بار ذهنی برای فرد ایجاد میکند تا آن فرد تمرکز لازم را نسبت به ابعاد دیگر زندگی نداشته باشد. چراکه یک فرد وقتی دغدغه شام امشب را دارد، چگونه میتواند برای آینده شغلی یا تحصیلی خودش یا فرزندانش تصمیمگیری درستی داشته باشد و در نهایت آن فرد دچار افت و پسرفت میشود.»




